به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، ریحانه اخلاقی کارشناس ارشد حوزه آموزش در یادداشتی نوشت: اگر میخواهیم روی توسعه و پیشرفت و رفاه به معنای واقعی کلمه را ببینیم تنها راه در این زمینه داشتن نظام آموزشی قوی و استوار از هر جهت است، امری که تاکنون محقق نشده است. منظور از نظام آموزشی فقط آموزش و پرورش نبوده بلکه آموزش عالی را نیز در بر میگیرد. وضعیت دانشگاهها نیز چندان بهتر از مدارس نیست چرا که تقریبا انگیزه و توانی در دانشگاهها نه برای استادان و نه برای دانشجویان نمانده است که بخواهند کنش گریهای آموزشی و پژوهشی کارساز و کارآمدی انجام دهند. هنگامی که آموزش و پژوهش در اولویت سیاستگذاران و برنامه ریزان نباشد بروز چنین وضع تأسف باری هرگز دور از انتظار نیست؟! چنین وضعیتی را با تأسف فراوان و با هزاران دریغ و درد باید افول آموزش و پرورش و در نتیجه افول آموزش و پژوهش تلقی نمود که نتایج بسیار زیانبار آن سالها بعد کاملا خودش را نشان خواهد داد. ساختار فرسوده آموزش و پرورش به هیچ روی توان راهبری و مدیریت این بحران به وجود آمده را نداشته و وضعیت در آینده به مراتب اسف بارتر و دردآورتر نیز خواهد شد. تنها راه کار پیشنهادی این است که ساختار آموزش و پرورش بتواند دست به تحولی اساسی مطابق با استانداردهای آموزشی جهانی زده و از اندیشمندان و نخبگان متخصص در این حوزه و با صلاحیت در این زمینه یاری واقعی بجوید.
آن چه از نظرات جامعه شناسان و روان شناسان مرتبط با مقوله تعلیم و تربیت بر میآید حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته و پیشتاز در مقوله آموزش و پرورش از جمله فنلاند و ژاپن، اولویت نظام آموزش رسمی عبارت از آموختن مهارتهای زندگی از قبیل اعتماد به نفس، تعامل سازنده با دوستان، تمایل به مشارکت در فعالیتهای گروهی، مستقل بودن، قدرت مخالفت یا " نه " گفتن، قدرت حل مساله، تفکر منطقی، هنر گفتگو، کنترل خشم، عزت نفس میباشد. به عبارت دیگر نظام آموزشی در کشورهای مذکور میکوشد تا با بهره گیری مناسب از سن پایین نوآموزان، گامهای بلندی را در جهت پرورش شخصیت، جامعه پذیری و تربیت شهروندانی مشارکت جو، قانون محور و اخلاق مدار بردارد. اما در ایران اوضاع دیگرگونه است. دوران طلایی آموزش ابتدایی بیشتر صرف آموختن محفوظاتی میشود که از قابلیت عملیاتی شدن در زندگی آینده دانش آموزان برخوردار نیست.
داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد در مورد آموزش و تربیت سخن ژرفی دارد او میگوید اگر میخواهید بدانید کشوری در آینده توسعه میابد یا نه، اصلا سراغ فناوری کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید؛ اینها را براحتی میتوان دزدید یا کپی کرد! برای دیدن توسعه بروید ببینید در دبستانها و پیش دبستانیها چگونه بچهها را آموزش میدهند اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، دارای روحیه گفتگو، تعامل، مشارکت در کار تیمی بار آورند، اینها انسانهایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند.
دانشاموزان، با صرف دوازده سال از بهار زندگیشان، با هزینههای گزاف به چه تواناییهایی رسیدهاند؟ آیا توانایی تفکر و اندیشیدن به مسئلههایشان را کسب کردهاند؟ آیا مهارتهای لازم برای مدیریت زندگیشان را به دست آوردهاند؟ آیا مدرسه کمک کرده است که مسیر زندگی اجتماعیشان را بیابند؟ آیا توانایی اجتماعی و اخلاقی را برای یک زندگی فعال و موثر و مفید در خود پرورش دادهاند؟ آیا استعدادهای درونیشان را بارور کردهاند؟ آیا همکاری با دیگران، همدلی، همدردی، مداراجویی و شفقتورزی را آموختهاند؟ آیا مولفههای زندگی در جهان مدرن را به دست آوردهاند و با مفاهیم و پیچیدگیهای زیست عقلانی، مدنی و اخلاقی، آشنا شدهاند؟ آیا انسانهایی شکوفا، پربار و شاد و خرسند شدهاند؟ و در یک کلام، برای آنچه اکنون هستند، آیا میارزید دوازده سالِ بهترین سالهای عمر خود را بدهند تا آن شوند که اکنون هستند؟ تواناییها، امکانها، ظرفیتها و مهارتهای آنان چیست؟ متاسفانه آموزش و پرورش، بعضا به مکانی برای از دست رفتن استعدادهای جوانان تبدیل شده است. با احتساب حدود پانزده میلیون دانش آموز، سالانه پانزده میلیون سال سرمایهی تجدیدناپذیر کشور، دود میشود و به هوا میرود.
از سوی دیگر متاسفانه با نگاه سرمایه داری به مقولهای که حق طبیعی همهی مردم است، و رویش قارچ گونهی مدارس زنجیرهای مثلا غیر انتفاعی، روز به روز شکاف بین دانش آموزان بیشتر میشود. خانوادهای که پولدار است به راحتی فرزندش را در بهترین مدارس لاکچری ثبت نام میکنند (فارغ از سطح استعداد و علاقه). منوی غذایی متنوع، کلاس هاس موسیقی و هنرهای تخصصی و مهارتی، چک آپهای زمانبندی شده برای پزشکی و دندانپزشکی، اردوهای لاکچری، طبیعت گردی، مدارس مجهز به جدیدترین تکنولوژیهای آموزشی و... سوی دیگر این خط، اما، دانش آموزان لبریز از استعداد و توانایی هستند، که ناچارند زنگ آخر را زودتر تمام کرده و خود را به آن سوی دیگر شهر برسانند تا بعنوان کارگر در رستورانی، امرار معاش کرده، خرج تحصیل خود و خانواده را در بیاورد (متأسفانه این را با چشم خودم دیده ام، علی الخصوص در میان دختران نوجوان) حال باید دید آیا اصولا توانی برای درس خواندن میماند، کارهای فوق العاده که بماند... نگاه شخصی حقیر این نیست که امکانات از مدارس لاکچری مذکور گرفته شود، اما باید ساز و کاری توسط نهادها و دستگاههای زیربط صورت گیرد، تا یک هم ترازی حداقلی در تمامی مدارس دولتی با غیر دولتی ها، صورت گیرد. آنوقت در شرایط -تاحدودی- برابر دانش آموزانی که واقعا استعداد تحصیلی و خلاقیت و مهارت و ... دارند بتوانند به تحصیلات عالی بپردازند. مثال اظهر من الشمس این دغدغه، مقایسهی درصد قبولی کنکور بین فارغالتحصیلان مدارس دولتی با غیر دولتی است. هدر رفت استعدادها، # حق_الناس است.
لازم به توضیح است بر مبنای بررسی و مقایسهی قوانین آموزش و پرورش در ۸ دورهی مجلس (۱۳۵۹-۱۳۹۰)، نارساییها در تصویب یا متن قوانین به چشم میخورد که تیتروار به آنها اشاره میکنیم: نبود یا کمبود پشتوانههای تحقیقاتی در تصویب قوانین آموزش و پرورش؛ کم توجهی به قوانین مصوب قبلی، کمبود قوانین جامع و توسل به قوانین جزئی و تک ماده ای، کم توجهی به مبانی و فلسفهی قوانین و شرایط اقلیمی و منطقهای کشور، کمبود شاخص و معیارهای جامع برای تدوین لوایح و طرحها به هنگام تهیه و تصویب، کم توجهی به ارزشیابی و نظارت کافی بر اجرای قوانین.
برای برون رفت از وضعیت کنونی، باید که آموزش و پرورشِ را به آموزش و پرورش "دانش بنیان" تغییر داد. ساختار رسمی آموزش و پرورش، برای چنین وظیفهای ساخته نشده است.
آموزش و پرورش، به عنوان پایهای اساسی در حکمرانی متعالی، نقشی بسیار حیاتی ایفا میکند. این سیستم به تربیت نسل جوانان، ارتقاء سطح دانش و فرهنگ جامعه، تقویت مهارتهای افراد، و ایجاد اساسیترین ابزارها برای توسعه اقتصادی و اجتماعی پرداخته و تأمین افرادی با توانمندیها و اخلاقیات لازم را تضمین میکند.
در حکمرانی متعالی، آموزش و پرورش به عنوان عاملی برای تعزیز دموکراسی، تقویت هویت ملی، و افزایش توانمندیهای اجتماعی تلقی میشود. این سیستم به فراهم آوردن فرصتهای برابر در زمینه تحصیلی برای تمام اقشار جامعه میپردازد و به وسیله تربیت فردیتهای مسئول، پیشرفت فردی و جمعیت را ارتقاء میدهد.
علاوه بر این، آموزش و پرورش در حکمرانی متعالی، به ترویج اصول اخلاقی، تسهیل دریافت دانش و فهم عمیق از جامعه، توسعه مهارتهای نرم و فردی، و تشویق به نقد سازمانمند نگری میپردازد. این سیستم، علاوه بر انتقال دانش، تربیت شهروندان فعال و هوشمند را نیز به عهده دارد.
به طور خلاصه، آموزش و پرورش در حکمرانی متعالی یکی از ابزارهای اساسی برای ساختاردهی جامعه، توسعه افراد، و ایجاد جامعهای پویا و پیشرفته محسوب میشود.