
دشمن کیست و چه باید کرد؟

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد نائيج حقیقی، دشمن کیست؟ چه چشماندازی برای مقابله دارد؟ نقشه دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست.
(بیانات مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹/۸/۲)
برای پاسخ به این پرسش کلیدی که در جنگ پیشرو باید چه کرد، ابتدائاً توجه به این نکته ضروری است: دشمن کیست؟ چه چشماندازی دارد؟ و چه برنامه و طرح عملیاتی برای تحقق چشماندازهای خود دارد؟
نقشه دشمن در صحنه کنونی
برای پاسخ به این سؤال در صحنه پیشرو که دشمن اصلی نیروی نیابتی خود را به کار گرفته و خود در وضعیتی متناقض و مبهم، به دنبال ایجاد تردید و خطای شناختی است، باید به این نکته توجه کرد: در طرح پیشرو، طراحی، تصمیمسازی و پشتیبانی عملیاتی بر عهده کیست؟
از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، فریاد استقلال و آزادی مردم ایران و ادعای روی پای خود ایستادنشان، جبهه کفر را در تحقق جریان تمدنی خود با سدی محکم مواجه کرد. از این رو سرکرده این جریان، یعنی آمریکا، وارد صحنه نزاع وجودی با جریان تمدنی انقلاب اسلامی شد. حرکت در این مسیر در سالهای گذشته با فراز و نشیبهای گوناگون، به نقطه کانونی در ۷ اکتبر (عملیات طوفان الاقصی) رسیده است. پس از طوفان الاقصی، جریان تمدنی غرب به نقطه پایانی حیات خود نزدیک و نزدیک¬تر شده، از این¬رو برای مقابله با جریان فکری مقاومت، دیوانهوار دست به اقدامات وحشیانه¬ و بی سابقه¬ای زده است. (بسط این حرف نیاز به مجال دیگری دارد و در این نویسه جایی برای آن نیست!)
مذاکره: ابزار شرارت دشمن
در چند ماه اخیر، همزمان با روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، زمین بازی مذاکره بهعنوان یکی از ابزارهای شرارت و مقابله تمدنی روی میز تصمیمگیران این دولت قرار گرفته است؛ در واقه این زمین بازی بخشی از برنامه اقدام آمریکا با ایران بهعنوان اصلیترین رقیب تمدنی و وجودی است.
در زمین کنونی مذاکره، افکار عمومی داخل ایران هدف اصلی پیش روی طراحان آمریکایی قرار گرفته است. ایجاد خدشه به اعتماد مردم به عنوان عنصر مهم قدرت و ایجاد ناامیدی و یأس نسبت به کارآمدی حاکمیت موجود در ایران، برای ایجاد اختلاف درونی و تفرقه در داخل، بهعنوان استراتژیهای عملیاتی جریان تمدنی باطل قرار گرفته است. قبول پیشنهادات اولیه جمهوری اسلامی مبنی بر حق غنیسازی هستهای برای شروع مذاکرات غیرمستقیم، پروژه سفر ترامپ به منطقه و خطوط محتوایی و مقایسهای در پیشرفت ایران و کشورهای سهگانه، قطعنامه شورای حکام با رأی مثبت بالا نسبت به قطعنامههای مشابه، حمله به خاک ایران با مقیاس و ظرفیتهای دیوانهوار در طی این چند روز و... همه و همه به منظور ایجاد و روایت یک تصویر ناکارآمد در داخل و دولتی منزوی در عرصه خارجی در افکار عمومی ملت ایران، برای تحقق هدف بیانشده است.
نقش آمریکا در حمله به ایران
با گذر از مقدمات حاضر، تحلیل حمله دیوانهوار رژیم صهیونی به خاک ایران و شهادت پارههای تن مردم، نمونه خوبی برای شناخت و شناساندن دشمن اصلی مردم ایران است. طراحی حمله نظامی به ایران، بهعنوان یکی از ارکان اساسی برنامه اقدام آمریکا در نسبت با ایران، از همان ابتدای روی کار آمدن ترامپ به کرات مورد تأکید و بیان قرار گرفته است. از تمام آنها که بگذریم، بیان صریح ترامپ در روز گذشته مبنی بر اطلاع از جزئیات طرح عملیات رژیم و بهره بردن از آن بهعنوان چماق برای به میز مذاکره کشاندن ایران، پس از گذشت ۶۰ روز از مذاکره برای تحقق اهداف جاهطلبانه، موید خوبی بر تأیید نقش اصیل آمریکا بهعنوان طراح اقدام نظامی کنونی است.
از طرف دیگر، حمله نظامی رژیم بهعنوان نیروی نیابتی آمریکا در منطقه، پس از قطعنامه ضدایرانی شورای حکام، خود نمایانگر نقش تصمیمساز آمریکا در این اقدام نظامی دارد. تصمیمسازی و اقناع کشورهای اروپایی مبنی بر طرح قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام، برای بهرهگیری از چماق مکانیسم ماشه در ادامه فرآیند مذاکره، بهعنوان اصلیترین مقدمه لازم برای روایت انزوای بینالمللی ایران و شروع اقدام نظامی، موید خوبی بر نقش تصمیمسازی ایالات متحده آمریکا در جنگ نظامی کنونی است.
نکته بعدی، پشتیبانی لجستیکی، مالی و جغرافیایی از نیروی نیابتی خود در جنگ کنونی است که موردی مهم و حیاتی در تحلیل نقش آمریکا در جنگ کنونی است. تحویل آخرین نسل از تجهیزات نظامی، راهبری نظامی توسط فرماندهی سنتکام در منطقه، بهرهگیری از حریم هوایی کشورهای تحت استعمار و دارای پایگاه نظامی آمریکا، مویدهای روشنی از نقش پشتیبانی آمریکا از نیروی نیابتی خود، رژیم اشغالگر صهیونیستی است؛ لذا اینگونه باید بیان کرد: صاحب و راهبر سگ قلادهدریده منطقه، که در نقش طراح، تصمیمساز و پشتیبان قرار گرفته، قطعاً و بلاشک آمریکاست! ابزار نظامی، بهعنوان یکی از ابزارهای شرارت آمریکا در فشار به افکار عمومی داخلی، به منظور ایجاد نارضایتی و ناامیدی نسبت به بدنه حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ایران است. دستیابی به این مهم، طرح کلان آمریکا در نسبت با جریان تمدنی انقلاب اسلامی، مبنی بر مستعمره شدن جمهوری اسلامی ایران، را تحقق میبخشد.
نقش تشکلهای دانشجویی چیست؟
تشکلهای دانشجویی، بهعنوان حلقههای میانی پیشران، وظیفهای جز تجمیع اراده عمومی به غلیان درآمده از برکت خون شهدا و ایجاد حرکتهای عمومی، به منظور تحقق هدف اصلی، یعنی اخراج آمریکا از منطقه، نداشته و نخواهد داشت!
چشمانداز اصلی، اخراج آمریکا و مظاهر آمریکایی از منطقه است. این چشمانداز جز از طریق ایجاد حرکت عمومی مردمی و بلند کردن فریاد انتقام، به منظور تأمین سوخت اصلی موشکهای نظامی، محقق نخواهد شد!
در کوتاهمدت چه باید کرد؟
۱- قبول واقعیتها و تبیین واقعیتهای موجود با بهرهگیری از رخدادهای تاریخی مشابه: «بَلا» همواره بهعنوان یکی از اقسام آزمون و امتحان الهی برای مدعیان و پیروان مسیر حق قرار داشته و خواهد داشت! تمسک به روایات تاریخی اسلام، همچون شهادت رسولالله (ص) و تنهایی حضرت امیر (ع) که در نقلهایی به اندازه کمتر از انگشتان یک دست نیز آدم پای¬کار در بین مسلمانان نداشت، تا جریانات صلح امام مجتبی (ع) و وقایع بعد از قیام سیدالشهدا (ع) تا سرگذشت این انسان ۲۵۰ ساله در سالهای بعد از شهادت سیدالشهدا (ع) در کنار روایات تاریخی موجود در ماهها و سالهای اول انقلاب اسلامی، مویدات خوبی برای ترسیم شرایط سختتر برای مردم و از بین بردن ترس به وجود آمده و حاکم شدن آرامش بر جامعه است.
۲- باور به قرار داشتن در موقعیت جنگ در داخل و برنامهریزی عملیاتی برای شرایط متنوع احتمالی
۳- حفظ کامل انسجام و وحدت ملی و دوری از روایتها و کنشهای ضدوحدت.
۴- جهاد تبیین، بهعنوان اصلیترین و مهمترین مأموریتهای محوله از سوی مقام معظم رهبری به تشکلهای دانشجویی: استفاده از بسترهای مختلف حقیقی، به منظور خلق رویدادهای مردمی و میدانی، و مجازی، به منظور خلق و انتشار روایتها و تولیدات دستهاول مجازی، برای پاسخ به شبهات و زدودن تردیدهای درونی مردم و همچنین خلق اراده عمومی برای ایجاد حرکتهای عمومی مردمی.
۵- حضور در میادین مختلف نقشآفرینی، به منظور در دست گرفتن فضای موجود در دانشگاه و جامعه: اعلام آمادگی برای نقشآفرینی در هر سطحی، از جهادی و خدمترسانی تا کمکهای علمی، فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی و امنیتی، یکی از اصلیترین کارهای این روزهای تشکلهای دانشجویی است.