آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۷۴۹۷۶
گزارش/

ضرورت مداخلات روانی برای کودکان درگیر جنگ

در هیاهوی انفجار‌ها و ویرانی‌های جنگ، کودکان قربانیانی خاموش‌اند که زخم‌های‌شان نه بر بدن که بر روان‌شان نقش می‌بندد. جنگ برای آنها نه یک مفهوم سیاسی که کابوسی زیسته است؛ کابوسی که آثارش سال‌ها پس از خاموش شدن سلاح‌ها نیز باقی می‌ماند.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، در چشم‌انداز بی‌ثباتی‌های جهانی، جنگ یکی از مخرب‌ترین و ویرانگرترین پدیده‌هایی است که نه‌تنها زیرساخت‌های فیزیکی کشور‌ها را نابود می‌کند، بلکه روان افراد، به‌ویژه کودکان را به شکلی عمیق و پایدار متأثر می‌سازد. در میانه‌ی آوارها، صدای ضجه‌ی کودکان، اضطراب بی‌پایان نگاه‌های‌شان و جسم‌های نحیف‌شان بیش از هر چیز یادآور این واقعیت است که جنگ، پیش از آنکه سیاستی بزرگسالانه باشد، تجربه‌ای ویرانگر برای ذهن‌های کودکانه است. کودکان، با توجه به دوره‌ی حساس رشد روانی‌شان، بیش از هر گروه سنی دیگری در معرض آسیب‌های روان‌شناختی ناشی از بحران‌های انسانی به‌ویژه جنگ قرار دارند. بحران‌هایی که نه‌تنها در زمان وقوع، بلکه تا سال‌ها پس از پایان آن نیز آثار مخربی به جا می‌گذارند. در چنین شرایطی، حفاظت روانی از کودکان دیگر یک انتخاب اخلاقی یا بشردوستانه صرف نیست، بلکه ضرورتی علمی، انسانی و راهبردی برای آینده‌ی جوامع بشری است.

مطالعات متعدد بین‌المللی، از جمله پژوهش‌های منتشر شده در ژورنال معتبر و گزارش‌های یونیسف، نشان می‌دهند که کودکان حاضر در مناطق جنگ‌زده در معرض خطر جدی ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اضطراب مزمن، افسردگی، اختلالات رفتاری، شب‌ادراری، اختلالات دلبستگی و در موارد شدیدتر، اقدام به خودزنی یا افکار خودکشی هستند. این علائم نه‌فقط واکنش‌های گذرا به تهدیدات بیرونی، بلکه نشانه‌هایی از فروپاشی درونی انسجام روانی کودک‌اند که مستقیماً با تجربه‌های زیسته‌ی آنان در محیط‌های خشونت‌آمیز مرتبط است. در پژوهش میچل و دیگران (۲۰۲۱) که در مناطق جنگ‌زده سوریه انجام شد، بیش از ۶۲٪ کودکان شرکت‌کننده علائم PTSD را تجربه کرده بودند، در حالی‌که ۴۸٪ علائم افسردگی متوسط تا شدید داشتند. این ارقام تنها عدد نیستند، بلکه فریاد خاموش نسلی هستند که کودکی خود را در میان انفجارها، ترس، جدایی، بی‌خانمانی و تروما از دست داده‌اند.

برای درک دقیق‌تر تأثیر جنگ بر روان کودکان، لازم است به دسته‌بندی علمی اختلالات رایج در چنین شرایطی بپردازیم. نخستین و رایج‌ترین اختلال، PTSD یا اختلال استرس پس از سانحه است. کودکانی که دچار این اختلال می‌شوند، ممکن است صدا‌های بلند را با حمله‌ی هوایی تداعی کنند، دچار کابوس‌های مکرر شبانه شوند یا از صحبت درباره‌ی رویداد‌های تلخ سرباز زنند. این کودکان معمولاً درون‌گرا شده، اعتماد خود به بزرگتر‌ها را از دست می‌دهند و در مواردی رفتار‌های پرخاشگرانه یا انزواطلبانه از خود بروز می‌دهند. دسته دوم، اختلالات اضطرابی هستند که در آنها کودک دچار ترس مداوم و بدون علت مشخص می‌شود، ضربان قلب بالا، عرق‌کردن، بی‌قراری شدید و ترس از جدایی از مراقب اصلی از جمله نشانه‌های آن است. همچنین افسردگی کودکان که برخلاف بزرگسالان اغلب با بی‌علاقگی، افت تحصیلی، پرخاشگری، اختلال خواب و حتی علائم جسمانی مانند دل‌درد یا سردرد مزمن همراه است، در بین کودکان جنگ‌زده فراگیر است.

شواهد میدانی نشان می‌دهند که در کشورهایی، چون افغانستان، یمن، سودان جنوبی و فلسطین، کودکان در میان ویرانی نه‌فقط با آسیب‌های فیزیکی بلکه با فروپاشی روانی مواجه‌اند. در نوار غزه، بر اساس گزارش جمعیت روان‌پزشکی در سال ۲۰۲۳، بیش از ۷۰٪ کودکان نیازمند مداخلات فوری روانی بودند. در سودان جنوبی، سازمان Save the Children در تحقیقی میدانی نشان داد که کودکان به دلیل تماشای صحنه‌های قتل و آوارگی خانواده، به شدت به اختلالات رفتاری، لکنت زبان و سکوت مزمن دچار شده‌اند. این واقعیت‌ها ضرورت توجه چندلایه به روان کودکان را در تمام مراحل بحران، از پیش‌گیری تا مداخله و بازتوانی نشان می‌دهد.

 

ضرورت مداخلات روانی برای کودکان درگیر جنگ

یکی از ابزار‌های بسیار مؤثر در مداخلات روانی، استفاده از تکنیک‌های بازی‌درمانی، قصه‌درمانی و هنر‌های خلاقه است. این روش‌ها، به‌ویژه برای کودکانی که توان بیان کلامی احساسات خود را ندارند، راهی برای بازسازی تجربه‌های تلخ، تخلیه‌ی هیجانات منفی و ایجاد حس کنترل بر محیط فراهم می‌کنند. در یک پروژه‌ی مشارکتی بین یونیسف و بنیاد Terre des Hommes در اردوگاه‌های سوری در لبنان، با راه‌اندازی فضا‌های بازی ساختاریافته، کاهش چشم‌گیری در میزان اضطراب و پرخاشگری کودکان مشاهده شد. به‌کارگیری تکنولوژی نیز در این میان مؤثر بوده است. اپلیکیشن‌هایی مانند "Mind the Kids" که توسط متخصصان سلامت روان طراحی شده‌اند، امکان مداخلات روان‌شناختی از راه دور برای کودکان مناطق جنگ‌زده را فراهم می‌کنند و به‌ویژه در مناطق دورافتاده یا درگیر محاصره کارآمد هستند.

علاوه بر این، نباید از ظرفیت نهاد‌های دینی و فرهنگی محلی غافل شد. در بسیاری از جوامع سنتی، افراد بیشتر به رهبران مذهبی یا بزرگان محلی اعتماد دارند تا نهاد‌های رسمی. استفاده‌ی هوشمندانه از این سرمایه‌ی اجتماعی در قالب آموزش آنها درباره نشانه‌های روانی بحران، می‌تواند به گسترش دامنه‌ی حمایت روانی منجر شود. برای مثال شبکه ملی با توجه به شرایط موجود و با در نظر گرفتن همین مولفه مهم، بازه پخش برنامه‌ی کودکان را افزایش داده است.

 

خونسردی و رفتار حرفه‌ای مجری و بازیگران شبکه نهال با شنیدن خبر هولناک حمله به ساختمان صدا و سیما

 

کد ویدیو

 

عوامل برنامه تا آخرین لحظه اجازه ندادند کودکان متوجه مشکل و بحران شوند و فضای کودکانه و پرنشاط استودیو را حفظ کردند.

 

با وجود پیشرفت‌های نظری و تجربی، موانع جدی نیز بر سر راه تحقق حفاظت روانی از کودکان در بحران‌ها وجود دارد. نخست، کمبود منابع مالی پایدار است. بسیاری از پروژه‌های حمایت روانی کوتاه‌مدت بوده و پس از پایان بودجه، متوقف می‌شوند. دوم، نبود نیروی انسانی متخصص و آموزش‌دیده در زمینه‌ی روان‌شناسی کودک و مشاوره در مناطق بحران‌زده است. سوم، تابو‌های فرهنگی درباره بیماری‌های روانی که موجب شرم، انکار یا پنهان‌کاری خانواده‌ها می‌شود. چهارم، فقدان داده‌های دقیق و به‌روز برای تحلیل علمی وضعیت روانی کودکان که موجب دشواری در طراحی مداخلات مبتنی بر شواهد می‌شود.

در زمینه سیاست‌گذاری، لازم است دولت‌ها دستورالعمل‌های جامع برای مداخله‌ی روانی در بحران را تدوین کنند. این دستورالعمل‌ها باید شامل شاخص‌های ارزیابی سلامت روان، نظام ارجاع، استاندارد‌های اخلاقی مداخله، پروتکل‌های ارتباط با والدین و چارچوب‌های بین‌بخشی میان نهاد‌های مختلف باشند. سازمان‌های جهانی همچون یونیسف، سازمان بهداشت جهانی (WHO)، کمیساریای عالی پناهندگان (UNHCR) و سازمان‌های غیردولتی منطقه‌ای باید نقش هماهنگ‌کننده و توانمندساز در این فرآیند ایفا کنند؛ اما در واقعیت هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد.

همچنین آنچه در بسیاری از مواقع مغفول می‌ماند، نیاز به پیوست‌های روانی در تمامی پروژه‌های بشردوستانه است. هیچ توزیع غذایی، اسکان اضطراری یا پروژه‌ی بازسازی‌ای نباید بدون ارزیابی اثرات روانی آن بر کودکان طراحی شود.

در پایان، حفاظت روانی از کودکان در بحران‌های جنگی، ضرورتی فراسوی اخلاق و شفقت انسانی است؛ ضرورتی مبتنی بر امنیت روانی نسل‌های آینده، پایداری اجتماعی و تحقق عدالت ترمیمی در جوامعی که جنگ آنها را زخم‌دار کرده است. اگرچه نمی‌توان مانع از بروز همه‌ی جنگ‌ها شد، اما می‌توان مانع از این شد که ذهن‌های کودکانه در آتش آن سوخته و برای همیشه فروریخته شوند. آینده‌، در گرو مراقبت از امروز کودکان است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار