
ردپای جنگ بر زیستبوم/این زخم تا سالها التیام نمییابد
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، از آنکه نخستین گلولهای شلیک شود، پیش از آغاز رسمی هر منازعهای، سایه شوم جنگ بر محیط زیست گسترده میشود. صنایع نظامی برای بقا و توسعه، مصرفکننده حجم عظیمی از منابع طبیعیاند؛ از فلزات رایج و عناصر نادر خاکی گرفته تا ذخایر آب شیرین و هیدروکربنها. در پس پردهی آموزش و آمادگی نیروهای نظامی، فرایندهای انرژیبر و منابعبلع فعالیت دارند؛ هواپیماها، کشتیها، خودروهای زرهی، تأسیسات و زیرساختها، همگی نیازمند سوختهای فسیلیاند، آن هم در سیستمی با بازده پایین و اتلاف بالا.
مطابق برآوردهای مستقل، ارتشها سهمی بیش از ۵.۵ درصد در انتشار گازهای گلخانهای جهان دارند؛ رقمی که فراتر از مجموع بسیاری از کشورهای در حال توسعه است. با این حال، دادههای ثبتشده از سوی ارتشها برای نهادهای بینالمللی نظیر کنوانسیون تغییرات اقلیمی سازمان ملل، بسیار ناقص، پراکنده و دور از شفافیتاند.
از سوی دیگر، عرصههای نظامی ــ چه در خشکی و چه در دریا ــ بخش قابلتوجهی از سطح زمین را اشغال کردهاند؛ تخمینها بین ۱ تا ۶ درصد از سطح کره زمین را نشان میدهند. بسیاری از این مناطق از منظر زیستمحیطی دارای اهمیت کلیدیاند. هرچند در نگاه نخست ممکن است خروج این اراضی از چرخه توسعه شهری به نفع حفظ تنوع زیستی قلمداد شود، اما واقعیت این است که مدیریت آنها تحت لوای اهداف نظامی، فاصلهای بعید با استانداردهای مناطق حفاظتشده دارد.
مناطق آموزش نظامی علاوه بر تولید دیاکسید کربن، منجر به تخریب چشماندازهای طبیعی، نابودی زیستگاهها، و انتشار آلودگیهای صوتی و شیمیایی ناشی از انفجار، مانورهای هوایی و استفاده از تجهیزات سنگین میشوند. تجهیز و نوسازی ادوات نظامی نیز پیامدهایی قابلتوجه دارد، چرا که همراه با آن، فرآیند دفع پسماندهای تسلیحاتی ــ از مرسوم تا شیمیایی و هستهای ــ نیز استمرار مییابد. دفع برخی از این مهمات از طریق آتشسوزی یا انفجار باز، نهتنها تهدیدی برای محیط زیست است، بلکه میراثی خطرناک در بستر دریاها و خشکیها بر جای میگذارد.
تاریخچه نظارت ضعیف زیستمحیطی در پایگاههای نظامی، بهویژه در کشورهای میزبان پایگاههای خارجی، منجر به بحرانهای زیستمحیطی پیچیده و پرهزینه شده است. ظهور آلایندههای شیمیایی نوین نظیر PFAS، که با ماندگاری طولانی در محیط زیست و زنجیره غذایی شناخته میشوند، تهدیدی نوظهور و فراموششده در ساختار نظامیگری مدرن است.
فراتر از تأثیرات مستقیم، هزینههای کلان نظامیسازی منابع مالی و انسانی را از اولویتهای حیاتی مانند ترمیم زیستبوم، توسعه پایدار، یا مقابله با بحرانهای آبوهوایی منحرف میکند. رقابتهای نظامی، فضا را برای همکاریهای بینالمللی جهت مواجهه با چالشهای محیط زیستی جهانی تنگ کرده و سبب فروکاست سیاستهای اقلیمی به حاشیه میشود؛ درحالیکه بسیاری از راهبردهای امنیتی در راستای کنترل منابع طبیعی همانند نفت، آب یا فلزات تنظیم شدهاند.
ویرانی سبز در هنگامه نبرد
جنگها، فراتر از تخریب اجتماعی و انسانی، با خود پیامدی خاموش، اما فراگیر به همراه دارند: نابودی محیط زیست. آثار محیطزیستی جنگها عمیق و چندلایهاند؛ گاه آشکار و ویرانگر، گاه نهان و پایدار در دل خاک، هوا و آب.
فروپاشی زیرساختها
زیرساختهای شهری، اعم از پلها، نیروگاهها، خطوط انتقال و ساختمانها، در نخستین ضربات جنگی هدف قرار میگیرند. تخریب این سازهها، افزون بر اختلال در خدمات عمومی، منجر به رهاسازی آلایندههای خطرناک در محیط میشود. انفجار یک نیروگاه میتواند ترکیبی از فلزات سنگین، مواد رادیواکتیو یا شیمیایی را روانه آب، خاک و هوا کند.
آلودگی خاک و منابع آبی
جنگ، بستر رهاسازی گسترده مواد سمی در طبیعت است. از تأسیسات سوختی گرفته تا ذخیرهگاههای مواد شیمیایی، همگی در معرض آسیب هستند. نشت این مواد به سفرههای آب زیرزمینی یا رودخانهها، منابع آب شرب و کشاورزی را آلوده میسازد و موجب زنجیرهای از پیامدهای زیستمحیطی و بهداشتی میشود.
جنگلزدایی و انهدام زیستگاهها
عملیات نظامی اغلب با پاکسازی جنگلها و انفجار گسترده همراه است. جنگلها که سدی در برابر تغییرات اقلیمیاند، با هر آتشسوزی یا انفجار میسوزند، زیستگاه حیاتوحش نابود میشود و چرخهی تثبیت کربن مختل میگردد. پیامد آن، افزایش گازهای گلخانهای و تشدید بحران اقلیمی است.
اخلال در تعادل اکولوژیکی
در جریان درگیریها، زیستگاهها نابود شده و بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی جابجا یا منقرض میشوند. این روند، تنوع زیستی را کاهش داده و خدمات بومسازگانی حیاتی نظیر گردهافشانی، تصفیه آب و کنترل آفات را مختل میکند.
تهدید منابع آبی
جنگها منابع آبی را با تهدیدی جدی مواجه میسازند؛ هم از طریق آلودگی مستقیم و هم تخریب زیرساختهای انتقال و تصفیه. این بحران، کمبود آب، شیوع بیماریهای مرتبط و اختلال در امنیت غذایی را به دنبال دارد.
مینهای عملنکرده و مهمات خوشهای
سالها پس از پایان جنگ، مهماتی که عمل نکردهاند همچنان بهعنوان خطر بالقوهای برای انسان و طبیعت باقی میمانند. این بقایای مرگبار میتوانند باعث آلودگی خاک، محدود کردن توسعه کشاورزی، و بروز فجایع انسانی شوند.
کوچ اجباری و فشار بر زیستبومها
جنگ، انسانها را از خانههایشان میرهاند. موج آوارگان به مناطقی پناه میبرد که ظرفیت زیستی و منابع آن پیشاپیش در حد تحمل است. این انتقال جمعیتی منجر به تخریب منابع طبیعی، جنگلزدایی، و بهرهبرداری بیش از حد از خاک و آب میشود.
زمینِ پس از جنگ و طبیعتی که زخم خورده مانده است
نمونههای عینی جنگهای اخیر در غزه، اوکراین و غزه گواه آناند که درگیریها اغلب نه با صلح پایدار، که با تداوم بیثباتی، بحرانهای منطقهای و فروپاشی ساختار حکمرانی محیطی همراهاند. ضعف نهادهای نظارتی، پراکندگی قدرت و عدم اولویتبخشی به محیط زیست، زمینهساز تداوم تخریب در دوران پساجنگ میشود.
صلحهای شکننده، برخاسته از توافقات سیاسی نهچندان فراگیر، معمولا فاقد نهادهای مقتدر برای بازسازی اکولوژیکیاند. رقابتهای حزبی، بازماندگان نظامیگری و فساد ساختاری، اجازه نمیدهند محیط زیست در اولویت قرار گیرد.
پیامدهای زیستمحیطی جنگ، حتی پس از خاموشی آخرین توپخانه، تا نسلها در طبیعت باقی میماند. تخریب اکوسیستمها، آلودگی آب و خاک، و بحران سلامت عمومی، بخشی از میراث ناپایدار جنگهای مدرناند.