
از نکبت ۱۹۴۸ تا محاصره مردم غزه در ۲۰۲۵/ آیا تاریخ تکرار میشود؟

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ در نوار غزه، گرسنگی دیگر صرفاً پیامدی ناخواسته از محاصره نیست، بلکه به ابزار سیاسی آشکاری تبدیل شده است؛ ابزاری که با دقت طراحی و مدیریت میشود، و هدفش چیزی فراتر از فشار اقتصادی یا نظامی است. امروز این واقعیت بهوضوح روشن شده که گرسنگی، محاصره و قحطی در غزه نهتنها سیاستی صهیونیستی بلکه بخشی از یک راهبرد آمریکاییـاسرائیلی مشترک برای خالیسازی نوار غزه از سکنه آن است.
از بمباران تا گرسنگی سیستماتیک
از اکتبر ۲۰۲۳، تجاوز نظامی اسرائیل به نوار غزه وارد مرحلهای فراتر از عملیاتهای جنگی شد. با تبدیلشدن به پروژهای راهبردی، هدف اصلی این تجاوز چیزی نیست جز تخلیه کامل غزه از جمعیت آن. در این مسیر، استفاده ترکیبی از نیروی نظامی، قحطی، محاصره کامل و تخریب زیربنایی، شهروندان غزه را تنها میان دو گزینه قرار داده: مهاجرت یا مرگ.
گرسنگی، در این چارچوب، نه اتفاقی ناخواسته بلکه ابزاری محاسبهشده در راستای پروژه کوچ اجباری است. زمانی که غذا بهطور کامل قطع میشود، دارو وارد نمیشود، کمکها معلق میمانند و مردم در انتظار امداد جان میدهند، پیام واضح است: «غزه دیگر جایی برای زندگی نیست.»
وقتی بنیامین نتانیاهو اعلام کرد که گذرگاههای کمکرسانی باز خواهد شد، صدای مخالفت بلند شد نه از خارج، بلکه از درون کابینهاش. دو تن از چهرههای افراطی کابینه یعنی ایتمار بنگویر و بزالل اسموتریچ، با لحن تهاجمی خواستار بمباران بهجای کمکرسانی شدند.
راست افراطی اسرائیل با جسارت، تنها راه «پیروزی» را در این میبیند:قطع کامل کمکها، اشغال نظامی، و ایجاد شرایطی برای کوچ داوطلبانه اجباری. این رویکرد، با بیاعتنایی کامل به حقوق بشر و قوانین بینالمللی، میتواند فاجعهای منطقهای را رقم بزند.
بازآفرینی فاجعه ۱۹۴۸ با ابزارهای نوین
در سال ۱۹۴۸، فلسطینیها با زور اسلحه از سرزمینشان رانده شدند؛ چیزی که «نکبت» نام گرفت. حالا اسرائیل با ابزارهای «مدرنتر» از جمله گرسنگی، بمباران مداوم و قطع امدادرسانی میکوشد همان پروژه را بازتولید کند.
بیش از ۹۰٪ جمعیت نوار غزه آواره شدهاند.
حدود ۸۰٪ از مساحت این منطقه در لیست تخلیه یا ویرانی قرار دارد.
۵۱ میلیون تُن آوار در این منطقه انباشته شده؛ پاکسازی آن بیش از ۲۰ سال زمان نیاز دارد.
طبق آمار، جمعیت غزه در پایان ۲۰۲۴ حدود ۶٪ کاهش یافته است.
موضع دوگانه مصر
قاهره بهطور رسمی و قاطع با کوچ اجباری فلسطینیان به خاک خود مخالفت کرده و آن را تهدیدی علیه امنیت ملی مصر دانسته است. اما در عمل، فشارهای مالی و سیاسی خارجی بر مصر ادامه دارد.
اقتصاد مصر وابسته به وامهای بینالمللی است.
فشارها با بستههای امدادی مشروط یا پیشنهادهای پروژهای مطرح میشود.
با وجود ایفای نقش کلیدی در ارسال کمکها از طریق گذرگاه رفح، عبور آنها همچنان به تایید رژیم اسرائیل وابسته است.
بر اساس آمار سازمان ملل، بیش از ۷۰٪ کمکهای بشردوستانه در پشت مرزها متوقف شدهاند — نه به دلیل ناکارآمدی مصر، بلکه به خاطر مانعتراشیهای عامدانه اسرائیل.
سکوت جهانی، پشتوانه پروژه کوچ اجباری
از اکتبر ۲۰۲۳ تا ژوئیه ۲۰۲۵، شورای امنیت بیش از ۳۵ جلسه اضطراری درباره وضعیت غزه برگزار کرده، اما حتی یک قطعنامه الزامآور هم تصویب نشده است. دلیل؟ وتوی آمریکا.
با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، سیاستهای قبلی جای خود را به حمایت آشکار از راست افراطی رژیم اسرائیل دادهاند.
تصویب بسته کمک نظامی جدید آمریکا به ارزش ۱۵ میلیارد دلار
حذف محدودیتها بر استفاده از بمبهای فسفری و مهمات سنگین
قطع کامل بودجه آنروا توسط آمریکا
مختلشدن پیگرد حقوقی اسرائیل در دادگاه لاهه
این تبانی سیاسی، راه را برای اقدامات خطرناکتری چون کوچ اجباری، اشغال رسمی و الحاق سرزمینی باز کرده است.
در شرایطی که ائتلاف شکننده دولت نتانیاهو با خروج احزاب مذهبی به دولت اقلیت با ۵۰ کرسی در کنست تبدیل شده، نخستوزیر اسرائیل طرح الحاق تدریجی نوار غزه را روی میز گذاشته است.
به گفته منابع اسرائیلی، این طرح از مناطق حائل آغاز خواهد شد.
نتانیاهو در جلسه کابینه امنیتی ۲۸ ژوئیه، طرح را ارائه کرده.
به گفته او، طرح از حمایت کاخ سفید برخوردار است.
اما ترامپ، آن زمان در اسکاتلند بوده و در جلسه حضور نداشته است.
رسانهها و تحلیلگران اسرائیلی از این طرح بهعنوان ابزار چانهزنی سیاسی برای جلب رضایت شرکای افراطی یاد کردهاند.
نگاهی به ابعاد حقوقی و بینالمللی
طبق حقوق بینالملل، غزه همچنان منطقهای اشغالی محسوب میشود. حتی با خروج اسرائیل در سال ۲۰۰۵، کنترل بر مرزها، هوا و دریا این واقعیت را تغییر نداده است.
هرگونه الحاق نیازمند تایید ۸۰ نماینده کنست یا همهپرسی ملی است.
دادگاه لاهه: غزه، کرانه باختری و قدس شرقی مناطق اشغالیاند؛ هیچگونه پایه حقوقی بینالمللی برای الحاق وجود ندارد.
با وجود بنبست دیپلماتیک در سازمان ملل، نشانههایی از تغییر در رویکرد جهانی دیده میشود:
۹ کشور اعلام کردهاند تا پیش از نشست مجمع عمومی سازمان ملل، فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت.
امانوئل مکرون در سپتامبر اعلام رسمی بهرسمیتشناسی فلسطین را در دستور کار دارد. در بریتانیا، نخستوزیر کییر استارمر نیز احتمال بهرسمیتشناسی دولت فلسطین را در صورت ادامه شرایط غزه مطرح کرده است.
در میان این بحران، بزالل اسموتریچ صریحتر از همیشه حرف میزند:«فرصت آخر است. یا طرح را اجرا میکنید، یا دولت سقوط میکند.»
او تهدید کرده که در صورت عدم پیشرفت در طرح، حمایت جناح راست افراطی را پس خواهد گرفت.
همزمان، ایتمار بنگویر نیز با لحن تهاجمی گفت:«پیروزی، اشغال کامل و کوچ؛ نه به توافق تسلیم.»
نکته قابل تأمل اینجاست که خطمشی جدید اسرائیل از نابودی حماس به اشغال زمین تغییر کرده است.
تحلیلگران معتقدند حتی اگر طرح الحاق عملی نشود، اعلام آن بهتنهایی گفتمان سیاسی جدیدی ایجاد کرده است.
این گفتمان، با حمایت سیاسی و مالی آمریکا، و سکوت بینالمللی، در حال تبدیلشدن به واقعیتی میدانی است که تبعات آن تنها محدود به فلسطین نخواهد بود.
گرسنگی، محاصره، اشغال، الحاق، کوچ اجباری و سکوت جهانی، اجزای یک پازل واحدند که به شکل نگرانکنندهای در حال تکمیلشدن هستند.