کد خبر:۱۵۵۸۳۹
از سلسله مباحث جايگاه علوم انساني در عصر كنوني - 3
پدر علم روانکاوی و اعوجاج و انحرافات علمى او
فروید غول روانکاوی است که نه تنها در غرب بلکه بسیاری از متدهای وی در ایران نیز استفاد می شود، در حالی که دین اسلام خود سرشار از آموزههای الهی درباب روان و روانشناسی است و صد افسوس که...
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»، زينب مددي؛ در بخش قبلی از سلسله مباحث جایگاه کنونی علوم انسانی به سه جریان فکری تاثیرگذار دوران مدرن اشاره شد كه یکی از آنها مورد بحث قرار گرفت و در این بخش به بحث پیرامون جریان دوم یعنی فرویدیسم پرداخته میشود.
فروید را همه می شناسیم یا حداقل نامش را شنیدهایم و چیزهایی راجع به تفکراتش می دانیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم نظراتش در زندگی مدرن ما سرک می کشند، نه تنها در روانکاوی و روانشناسی بلکه در هر چیزی غیر از آن. فروید نظرات متفاوتی را وارد علم روانشناسی میکند و در واقع پدر علم روانکاوی محسوب میشود.
نظريه روانکاوي زيگموند فرويد يک ديدگاه جامع و فراگير است که تمام جنبه هاي مختلف شخصيت را از زمان پيدايش تا درمان اختلالات شخصيت شامل مي شود. اين نظريه رشد کودک را طي گذر از مراحلي که هر کدام از آنها روي يکي از اندام هاي مختلف بدن تکيه دارد، تفسير مي کند. در طي دورهاي که در آن کودک با والد همجنس خود رقابت دارد، قسمت اعظم شخصيتش شکل مي گيرد.
شخصيت از سه سطح آگاهي تشکيل شده است و به سه قسمت تقسيم مي شود؛ نهاد، خود و فراخود (نهاد، من و من برتر)، که هر کدام از اين قسمتها وظايف متفاوتي دارند. خود وظيفه مديريت سيستم را به عهده دارد، يعني، بدين ترتيب که به وسيله مکانيزم هاي، متعددي مي تواند در برابر اضطراب که نشانگر تهديدهاي نامتعادل و ناهماهنگي بين اين سه جزء شخصيت و دنياي خارج است، دفاع کند.
اختلالات رواني زماني ظاهر مي شوند که خود نتواند به مسئوليت هايش عمل کند؛ به عبارت ديگر نتواند بين سه جزء شخصيت تعادلي ايجاد کند. فرويد اين اختلالات رواني را با روانکاوي درمان مي کرد. روانکاوي، يعني، صحبت آزادانه بيمار درباره هر چيزي که به ذهنش خطور مي کند و از اين طريق درمانگر ميتواند با فراخواندن تعارض هاي مزاحم از سطح ناهوشيار به سطح آگاهي و هشياري به بيمار کمک کند. نظريه روانکاوي، ضعف ها و توانايي هايي را داراست؛ از جمله نقاط ضعف اين نظريه اين واقعيت است که از زماني که فرويد نظريه خودش را ارائه داده تقريباً صد سال مي گذرد.(1)
قرار نیست در این مجال به توضیح کامل نظریه فروید بپردازیم؛ بنابراین به همین مقدار توضیح اکتفا میکنیم، البته قبل از پرداختن به مسئله اصلی که نقد این نظریه مي باشد، لازم است اشاره شود که نگاه نقادانه به این نظریه به معنی رد کامل این نظرات نیست، بلکه از نگاه بسیاری آراء فروید علی رغم مشکلاتی که دارند اما درهای جدیدی را بروی علم روانشناسی گشودند و پاسخ سؤالاتی را بر ما روشن کردند.
مشکل ما با نظریات فروید به دو بخش زیرساختهای فکری وی و نگاهش به دین و همین طور برآیند عملی نظرات وی در جامعه تقسیم میشود. فروید ملهم از نظرات داروین است و مانند او منزلت آدمی را از انسان بودن به مرحله حیوانی می کشاند و رابطه او را با عالم بالا قطع می کند و تنها زمینی بودنش را باور دارد پس با عینک مادی و زمینی به مطالعه آدم می پردازد نتیجه هم مشخص است. او انسان را ملقمهای از انگیزهها و خواستهها می داند که همیشه در جنگ رسیدن به آنها است، اما چه انگیزههایی که اصلی ترین و بنیادی ترین آنها غریزه جنسی آنهم بدون محدودیت و نسبت به هر کسی است، فروید علاقه پسر به مادر و دختر به پدرش را با نگاه جنسی تخطئه میکند و با همین سرنخ میتوان شدت مادینگری وی را حتی به روان انسان دریافت.
در این صورت است که کرامت انسانی از آدم گرفته می شود و بعد الهی آن به دست فراموشی سپرده مي شود در نتیجه فروید انسان را؛
1- موجودی صرف زمینی پنداشت که هیچ ارتباطی با عالم بالا ندارد.
2- بعد روحانی و ملکوتی انسان را رد کرد و در دایره تنگ مادی زندانی شد.
3- غریزه انسان را پله ای از پله های نردبان تکامل طبیعی موجودات دانست.
3- غریزه انسان را پله ای از پله های نردبان تکامل طبیعی موجودات دانست.
و با چنین نگرشی درباره انسان روان او را بررسی می کند این پشتیبان فلسفه او در این راستا است و انسان را تنها با این عینک سیاه می بیند و روان انسان را انعکاسی در مقابل تند خوی و سرکوب کردن شهوت جنسی می داند و تمام جوانب شخصیتی انسان و عوامل دیگر را فراموش می کند و هیچ کدام را مؤثر نمی داند.
نگاه فروید به دین نیز که در کتابهای «توتم و تابو»، «آینده یک پندار» و «موسی و یکتاپرستی» آن را تبیین كرده است در نوع خود جالب است. به طور کلی وی خدا را توهم و پنداری میداند که انسان آن را برای پاسخگویی به نیازها و غرایز و ترسهایش خلق کرده است.
برآیند نظرات فروید هم از جبرگرایی گرفته تا آزادیهای جنسی در تقابل مستقیم با عقل است. چنانچه اعتقاد بر این است که همانطور که انکار کردن و نادیده گرفتن غرایز از جمله غریزه جنسی باعث ایجاد اختلال و عقده در انسان میشود، آزاد گذاردن بی حد و حصر آن نیز خود مشکل آفرین است، چنانچه جامعه غرب که بر پایه آزادی جنسی شکل گرفته سرشار از مشکلات است و در واقع با این نگرش نتوانسته از بروز مشکلات جلوگیری کند و این خود مدعای منسوخ دانستن این نظریه است.
اما اینها تنها مشکلات نظریات فروید نیست، بلکه بسیاری از اندیشمندان که تنها دغدغه علمی داشتند نیز اشکالاتی را به این نظریه وارد کردند از جمله اینکه فروید آراي خود را بر اساس مشاهداتش از بیمارانش استوار ساخته و این علمی نیست. از طرفی این مشاهدات را به کل تعمیم داده است که باز هم معتبر نیست. خیلیها نیز با اساس افکار وی که غریزه جنسی را پایه همه خواسته و امیال انسان قرار میدهد موافق نیستند.
حقيقت اين است كه اديان الهى پايه هاى زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى را بر اصول رفيع و والاى فطرت پاك انسان بنيان نهادند و به بشريت، آغاز و فرجامى مقدس عطا كردند و او را در زندگى اين جهان، مسافر هدفمندى معرفى كردند كه از خدا به سوى خدا مى رود و اگر مبدأ و مقصد را فراموش نكند، آزادانه و آگاهانه به كمال مى رسد و هرگز در معرض خطرات عقده ها و عوامل نابهنجار قرار نمى گيرد.
فروید غول روانکاوی است که نه تنها در غرب بلکه بسیاری از متدهای وی در ایران نیز استفاد می شود، در حالی که دین اسلام خود سرشار از آموزههای الهی در باب روان و روانشناسی است و صد افسوس که کم داریم متفکرانی نظیر دانشمند والامقام مرحوم علامه جعفری که فرمایشاتش تبلور همین آموزه هاست. على (ع) انسان را محصولِ بازىِ طبیعتِ ناخودآگاه نمى داند، بلکه انسان را یک محصول جدّى از یک کارگاه جدّى مى داند که با مشیّت بسیار والاى هستى آفرین، شروع به کار کرده است.
پي نوشت ها:
*دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت رسانه دانشگاه تهران
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.