کد خبر:۱۶۸۹۰۶
مناظرات مكتوب – ديدگاه‌هاي سروش و احمدي؛ 8

سروش: پیامبر در دادوستد با محيط پيامبرتر مي‌شود/ احمدی: حتی آورنده وحی هم حق ندارد جزئی از آن را زايد بداند

در مقابل دیدگاه سروش که معتقد است پیامبر در دادوستد با محيط ورزیده تر و كارآزموده‌تر و به يك سخن پيامبرتر مي‌شود، حجت‌الاسلام احمدی معتقد است حتی آورنده وحی هم حق ندارد بگوید...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ دكتر سروش در كتاب خود با عنوان بسط تجربه نبوي به رد مساله وحي خداوند به پيامبر پرداخته و معتقد است روحی پیامبر در نحوه انتقال وحی و نیز متن وحی نقش دارد در مقابل دكتر احمدي در نقدي كه بر اين كتاب نوشته ديدگاه‌هاي خود را بيان كرده است.

سروش: بعضي از جنبه‌هاي دين به طور تاريخي و فرهنگي شكل گرفته‌اند و امروز موضوعيت ندارند

عبدالکریم سروش: تلقي بشري از قرآن، امکان تفاوت نهادن ميان جنبه‌هاي ذاتي و عرضي قرآن را ميسر مي‌كند. بعضي از جنبه‌هاي دين به طور تاريخي و فرهنگي شكل گرفته‌اند و امروز ديگر موضوعيت ندارند. به عنوان مثال، همين امر درباره مجازات‌هاي بدني كه در قرآن مقرر شده‌اند صادق است. اگر پيامبر در يك محيط فرهنگي ديگر زندگي مي‌كرد، اين مجازات‌ها احتمالا بخشي از پيام او نمي‌بودند.

وظيفه مسلمانان امروز اين است كه پيام گوهري قرآن را به گذشت زمان ترجمه كنند، اين كار درست مانند ترجمه يك ضرب‌المثل از يك زبان به زبان ديگر است، ضرب‌المثل را تحت‌اللفظلي ترجمه نمي‌كنند، بلكه ضرب‌المثل ديگري پيدا مي‌كنند كه همان روح و معنا و مضمون را داشته باشد ولي شايد همان الفاظ را نداشته باشد.

مثلا در عربی می‌گویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنی، می‌گویید فلانی زغال سنگ را به انگلیس برده است؛ یعنی درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه این کار را می دهد.اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمسه‌ای لاینحل می‌شوید.

سروش: پیامبر در دادوستد با محيط كارآزموده‌تر و به يك سخن پيامبرتر مي‌شود

براساس تئوري بسط تجربه نبوي، پيامبر در مقطعي از تاريخ به دنيا مي‌آيد، با آداب و سنن و فرهنگ و زبان افسانه و خرافه و جهان بيني و اخلاق هم روزگاران خويش مي‌بالد و پرورده مي‌شود، سپس در درون همان ساختار و در همان قالب حالتي يا احساسي به وي دست مي‌دهد كه مي‌توان آن را تجربه ديني ناميد.

پيامبر در هر كنش اجتماع واكنشي فراخور آن از خود نشان مي‌دهد و از اين رو درست مانند آن سرداران و سياستمداران است و همان طور كه شاعر به تدريج شاعرتر مي‌شود و سرداري همچون چنگيز پيوسته ورزيده‌تر و رزم‌ آزموده‌تر و كامياب‌تر مي‌شود، پيامبر هم بنا به فرض در اثر همين دادوستد با محيط ورزيده‌تر و كارآزموده‌تر و به يك سخن پيامبرتر مي‌شود!!!
 
نامه دكتر سروش به آيت الله سبحاني

روشن‌تر بگويم گرچه همه طبيعت الهي است، اما در طبيعت همه چيز طبيعي است و در بشر همه چيز بشري است و در تاريخ همه چيز تاريخي است، لذا پيامبر اسلام(ص) در فرآيند وحي موضوعيت دارد نه طريقيت، و بشري است كه قرآن بر او «نازل» و از او جاري شده است و هر دو تعبير در متن قرآن آمده است. دو قيد نزول و بشريت در عميقترين لايه‌‌هاي وحي حضور دارند و بدون توجه به اين دو صفت مهم، نمي‌توان از وحي تفسيري خردپسند عرضه كرد، باز به عبارت ساده‌تر نمي‌گوييم خدا ميوه نمي‌دهد، مي‌گوييم براي اينكه خدا ميوه بدهد راهش اين است كه درختي بيافريند و آن درخت ميوه بدهد.
 
نمي‌گوييم خدا سخن نمي‌گويد مي‌گوييم براي اينكه خدا سخن بگويد راهش اين است كه پيامبر سخن بگويد و سخنش سخن خدا شمرده شود.

سروش: وحي و جبرئيل تابع شخصيت پيامبر(ص) بودند / محدودیت پیامبر در وحی نقش داشته

چنين است كه معناي بي‌صورت از خدا و صورت از محمد است، دم از خدا و ني از محمد، آب از خدا و كوزه از محمد است؛ خدايي كه بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصيتي به نام محمد بن عبدالله(ص) مي‌ريزد و لذا همه چيز يكسره محمدي مي‌شود. چون محمد عرب است، لذا قرآن هم عربي مي‌شود، همين است معناي آنكه وحي و جبرئيل تابع شخصيت پيامبر(ص) بودند و همين است مدعاي حكيمانه ابونصر فاربي و خواجه نصيرالدين طوسي كه قوه خيال پيامبر(ص) در فرآيند وحي دخالت مي‌كند و به تعبير مولانا بر بي‌صورت، صورت مي‌افكند، شخصيت بشري - تاريخي محمد(ص) در قرآن همه جا جلوه گرست.
 
حادثه وحي محمدي هم در شرايط مادي و تاريخي ويژه‌اي قابل حدوث بوده است و آن شرايط مدخليت تام در شكل دادن به آن داشته‌اند و نقش علت صوري و مادي وحي را بازي كرده‌اند، توجه كنيد كه قصه فراتر از لفظ و معناست، قصه صورت و بي صورت است و لفظ يكي از صورت‌هاست، خلاصه آنچه محمد(ص) به ميان مي‌‌آورد، محدوديت‌هاي (علمي، وجودي، تاريخي، خصلتي و....) اوست كه هيچ آفريده‌اي از آنها گريزی ندارد.
 
حجت الاسلام احمدی: در پاسخ به اینکه دين حادثه‌اي است كه در طول تاريخ تكونش از آغاز تا زمان رحلت پيامبر تابع تحولات و حوادث زمان پيامبر است گفت:

واقعيات عيني براساس قانون خلل‌ناپذير عليت رخ مي‌دهند و ميان‌ آن‌ها زنجيره مستحكم وجودي برقرار است و دست‌كم در اين مقدار از جهان كه ما مي‌شناسيم اين پيوند و اين وضع به گونه‌اي است كه اگر يك جزء دگرگون شود، همه يا مجموعه بسيار عظيمي از اجزاي جهان دگرگون خواهد شد و وقوع يك حادثه معلول حوادث شمارش‌ناپذير ديگر و نيز علت رخدادهاي بي‌شمار ديگر خواهد شد.

احمدی: ظهور اسلام در مكه جزئي از زنجيره استوار علي- معلولي است كه مي‌بايست در همان زمان تحقق يابد

چنين نيست كه ما به دلخواه خويش اجزاء و حوادث جهان را به جاي يكديگر بينگاريم و آنچه ما انگاشته‌ايم قابل تحقق باشد، بر اين مبنا ظهور اسلام در سال 610 ميلادي در مكه جزئي از آن زنجيره استوار علي- معلولي است كه مي‌بايست بالضروره در همان زمان تحقق يابد و وقوع هر كدام از حوادث حيات پيامبر و يا حيات و عمر هر موجود ديگري هم همين طور در زمان و مكان خاص خودش ضروري است.

اين گفته كه اگر فلان حادثه حيات پيامبر رخ نمي‌داد يا اگر اسلام در يونان ظهور مي‌كرد رنگ و بوي فلسفه يونان مي‌گرفت و اگر فلان جنگ رخ نمي‌داد يا فلان پرسنده را نمي‌پرسيد يا اگر آدميان قامتي به بلنداي چنار و درشتي فيل داشتند و… همه اينها فقط فرض ذهن است.

احمدی: عالمان دورانديش از بيرون آمدن از روش‌هايي كه دين نشان داده سخت هراسناك هستند و آن را بدعت مي‌دانند

زنجيره حوادث بي‌اعتنا به اين فرض‌ها با جبر و ضرورت اتفاق مي‌افتد، حتي حوادث اختياري هم پس از تصميم گرفتن فاعل ضرورتا روي مي‌دهند، از اين روي فرض‌هاي خلاف واقع در اين جا هيچ مشكلي را نمي‌گشايد.

در امور اعتباري، اگر كسي آگاهي كامل از اهداف كاري داشته باشد و راه‌هاي رسيدن به آن اهداف، متعدد باشد عامل مي‌تواند انتخاب یا به‌گزینی كند، اما رسيدن به چنين آگاهي و علمی در مورد مقاصد خداوند در همه جا کاری است بس دشوار، بلکه ناممکن مانند آگاهی از غرض خداوند در مناسك حج، روزه، حرمت اشياء نجس، حرمت ازدواج با خويشاوندان و… به همين جهت است كه عالمان دورانديش و پارسا از بيرون آمدن از قالب‌هاي دين و روش‌هايي كه خود دين نشان داده سخت هراسناك هستند و آن را بدعت مي‌دانند!

در اين تئوري فرض بر اين است كه دين حادثه‌اي است كه در طول تاريخ تكونش از آغاز تا زمان رحلت پيامبر تابع تحولات و حوادث زمان پيامبر است و بعد از آن هم همواره معارف و احكامش دستخوش دگرگوني است و تنها چيزي كه از آن مي‌ماند ذاتيات اسلام است كه به گفته وي عبارتند از:
 
الف) آدمي خدا نيست، بلكه بنده خداست. (اعتقاد)
ب) سعادت اخروي مهم‌ترين هدف زندگي و مهمترين غايت اخلاق ديني است. (اخلاق)
ج) حفظ دين، عقل، انسان، مال و جان مهمترين مقاصد شارع در حيات دنيوي است. (فقه)

احمدی: موضوع ناپايدار حكم ناپايدار دارد / شريعت در هر زمان و مكاني براي افعال مكلفين حكم دارد

بر اين اساس معارف و اخلاق و شرايعي كه در ارتباط با اين حوادث آمده از عرضيات دين و بنابراين بي‌اعتبار و زوال‌پذير هستند، اما خطاي اين فرض در همين جاست، زيرا خود دين مي‌گويد كه همه آنچه مردم در هر زماني تا قيام قيامت به آن محتاجند در من هست، بجوييد و با اجتهاد درست بيابيد.

بنابراين دين مجموع اعتقاد، اخلاق و شريعت است. شريعت در هر زمان و مكاني براي افعال مكلفين حكم دارد و چنين نيست كه پاره‌اي از احكام چون موضوعشان دائمي نيست حكم آنها عرضي باشد.

در واقع، موضوع ناپايدار حكم ناپايدار دارد و اين امري طبيعي است. به راستي اگر ديني براي موضوعاتي كه در زمان‌ها و مكان‌هاي مختلف وجود دارد يا پديد مي‌‌آيند و پاره‌اي از آنها هم از بين مي‌روند حكم نداشته باشند مي‌توان آن را دين كامل ناميد؟

آيا صرف دايمي نبودن موضوع سبب مي‌شود كه آن موضوع حكم نداشته باشد؟ و اگر داشت آن حكم از عرضيات دين باشد؟

احمدی: نزول فرشته و وحي به دست پیامبر نبوده است

اسلام يك كل واحد به هم پيوسته اندام‌واره است كه طرح پيشين آن در اختيار پيامبر(ص) نبود، همچنان كه نزول فرشته و وحي هم به دست او نبود و ناگهان بر وي نازل گرديد و حتي وي از نزول وحي دچار وحشت و هراس گرديد، اگر به گفته نويسنده خود پيامبر(ص) فرشته نازل مي‌كرد از مصنوع و ساخته خويش هراسي نداشت؛ همانطور که در آيه 128 آل عمران نه تنها طرح، بلكه به نص صريح قرآن كريم ذره‌اي از اين كل اندام‌گون در اختيار رسول خدا(ص) نبود؛ همچنین طبق آيه 15 سوره يونس گفته مرا نرسد كه قرآن را از پيش خودم دگرگون سازم جز آنچه از پروردگارم به من وحي مي‌شود، پيروي نمي‌كنم.

آري او تنها گيرنده و رساننده وحي بود، صورت باطني و سازنده اسلام وحي نازل از سوي خداست كه همراه اين حوادث با شكل و صورت ظاهر نمودار گرديد و تجسم يافت و زيبايي اسلام در همين است كه فراتر از فكر و فرهنگ و فلسفه يونان و امثال يونان در قالب همين اجزا و حوادث نمودار شده است.

زيبايي و جذابيت يك لاله وحشي يا يك غزال وحشي در همان رام و دست‌آموز نبودن آن‌هاست، همانطور كه جاذبه مثنوي هم در همين وحشيت آن است. در ضمن از وقوع و بيان يك حادثه بسيار بيشتر از يك استدلال فلسفي يا بيان حقوقي و سياسي مي‌توان درس آموخت و راز ماندگاري و جاودانگي اسلام و قرآن كريم در همين است.

احمدی: حتی آورنده وحی هم حق ندارد بگوید فلان جزء، اصلي و ديگري زايد است

بنابراين نمي‌توان گفت (اگر فلان سوره يا فلان حادثه كه در زمينه بيان مطالبي مطرح شده‌اند نمي‌بود، مشكلي پيش نمي‌آمد؛ چرا كه اينها از عرضيات دينند) گويي پيشاپيش، اغراض و ساختار اسلام را درست و دقيق شناخته‌اند و دريافته‌اند كه فلان جزء، اصلي و ديگري زايد است با آن كه قطعاً چنين نيست و حتي خود آورنده اسلام هم چنين دانشي و چنين حقي ندارد؛ زيرا كه همه اين كل اندام‌واره يك جا در اختيار او قرار گرفته است و همانند آن لاله و غزال وحشي مي‌بايست مطرح شوند.

شما با بستن راه‌هاي عقيده و اخلاق و فقه (شريعت)، وصول به حقيقت و عرفان را ناممكن ساخته‌ايد و باز هم توقع داريد كه مردم تجربه نبوي داشته باشند، مگر ماترياليسم و سكولاريسم و هگليسم، عارف تابناك معراج رو تربيت مي‌كند؟ درخت كفر كجا بار و بر ايمان و عرفان داده؟

كسي كه دين و تجربه ديني را بشري و تاريخي مي‌شمرد بايد بداند كه ريشه دين را زده و ديگر نبايد گله كند كه چرا مردم تجربه نبوي ندارند! لعاب ظريف اشعار مثنوي بر هلاهل الحاد زدن خطر زهر را نخواهد زد و حاصل و محصول اين تئوري همين لجام گسيختگي در عقيده و عمل است كه در غرب و در ديار ما در سال‌هاي اخير مي‌بينيم و به گفته مسيح درخت را از ميوه‌اش بشناسد. چناکه مولانا می فرماید:

«گرچه قرآن از لب پيغمبر(ص) است     هركه گويد حق نگفت، آن كافر است
اين همه آوازها از شه بود                      گرچه از حلقوم عبدالله بود»

منبع:

1- پادزهر- در دفع انكار نزول وحي- دكتر احمد احمدي(انتشارات بوستان كتاب قم)
2- مجله فصل و وصل- شماره اول
3- اظهارات دكتر سروش در گفت‌وگو با «ميشل هوبيتك»، خبرنگار هلندي- سايت رسمي دكتر سروش، كتاب بسط تجربه نبوي.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار