کد خبر:۱۷۷۱۱۳
سلسله جلسات تاريخ اسلام - 13؛ بخش سوم و پاياني
رجبی دوانی بررسی کرد: شبهات موجود پیرامون قتل يهوديان توسط حضرت علي(ع)
عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين(ع) به شبهاتی که پیرامون قتل 600 نفر از مردان یهود بنیقریظه توسط حضرت علي (ع) که نسبت به مسلمانان پیمان شكني كرده بودند، پاسخ داد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، دکتر محمدحسين رجبيدواني در ادامه جلسه سيزدهم از سلسله جلسات کارگاه آموزشي - تحليلي تاريخ اسلام كه به همت موسسه «صهباي بصيرت» در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، به بررسي چگونگي تعامل پيامبر(ص) با يهوديان پرداخت.
بنيقريظه و بنينضير در جنگ خندق متحد شدند
سومين برخورد اسلام با يهود رويارويي با بنيقريظه بود، بني قريظه که سرنوشت آن دو گروه ديگر را ديده بودند، محتاط بوده و مراقب بودند تا درگير نشوند، اما بنينضير کار دست بنيقريظه دادند.
يهود بنينضير گفتند اگر بنيقريظه را با خود همراه کنيم اسلام سقوط خواهد کرد، به همين دليل شبانه به سراغ آنها آمدند.
بنيقريظه ابتدا قبول نكردند، اما بنينضير طي مذاكراتي براي بنيقريظه اثبات نمودند که سقوط اسلام قطعي است و به آنها گفتند اگر با ما همراه شويد اين سقوط تسريع ميشود و اگر نشويد به ضرر شما خواهد بود، لذا پيمان را زير پا گذاشتند و قرار شد در جنگ خندق از پشت سر جبههاي باز کنند.
پيامبر هنگاميکه از پيمانشکني آنها مطلع شدند، 700 نفر از 3000 نفر سپاه را به مقابله آنان فرستادند، آنان نتوانستند از خندق عبور کنند و بنيقريظه هم جنگ را شروع نکردند، لذا مسلمانان به مدينه بازگشتند.
پيامبر بازگشتند و پس از نماز ظهر، پيش از آنکه مسلمين متفرق شوند جبرئيل نازل شد و فرمود: هرکس خدا و رسول را دوست دارد بايد نماز ظهر و عصر را در کنار قلعههاي بنيقريظه بخواند.
اقدامات یهود در مواجهه با مسلمین و پیامبر
آن قدر که مسلم است يهود ديد تاب مقاومت ندارد، حتی فرد خردمندي پيشنهاد کرد و گفت: ما ميدانيم او پيامبر است، بيخود تا به حال مخالفت ميکرديم بياييد ايمان بياوريم»، اما قبول نکردند.
پيشنهاد شد حال که مسلمانان ميدانند ما حرمت شنبه را نگه ميداريم بياييد شب شنبه که آنها آماده نيستند به آنها حمله کنيم، اما اين نظر هم پذيرفته نشد؛ نظر سوم اين بود که بياييد زن و بچههايمان را خودمان بکشيم و بدون تعلق خاطر بيرون بزنيم يا زنده ميمانيم که ميتوانيم دوباره صاحب زن و فرزند شويم و يا کشته ميشويم که در اين صورت زن و فرزندمان به دست مسلمانان نخواهند افتاد.
بنيقريظه پيش از اسلام با قبيله اوس همپيمان بودند، لذا پيامبر ابولبابه اوسي را براي مذاکره نزد ايشان فرستادند، ابولبابه خيانت کرد و در پاسخ يهود وقتي که پرسيدند اگر تسليم نشويم پيامبر چه خواهد کرد؟ گفت: هيچ، اما با دست اشاره کرد که گردنتان را خواهد زد.
توبه ابولبابه از خيانت به پيامبر(ص)
بعد از آن، ابولبابه از کاري که کرده بود خجالت کشيد، به مدينه رفت و به دخترش گفت: مرا به ستون ببنديد و از خدا ميخواهم مرا ببخشد؛ چند روز آنجا بود و فقط براي نماز او را باز ميکردند و او مشغول گريه و ناله و توبه ميشد تا اينکه آيهاي نازل شد.
در اين آيه اشاره شده بود کساني که به خدا و رسول خيانت ميکنند، بعد پشيمان ميشوند و توبه ميکنند خدا توبهپذير است و به پيامبر وحي ميشود که پيامبر برو و او را از اين وضعيت بيرون بياور.
حضرت گرههاي او را باز کردند و او را نجات دادند و اين ستون بعدها به ستون توبه (يا ابولبابه) معروف شد.
شبهههاي موجود در قتل يهوديان توسط حضرت علي(ع)
در منابع تاريخي اينگونه آمده که يهوديها گفتند: سعد ابن ابی معاذ، رئيس قبيله اوس، هواي ما را خواهد داشت، هر چه او حکم کند ما خواهيم پذيرفت.
سعد از طرفين اجازه گرفت و اين چنين حکم کرد: تمام مردان بالغ، قتلعام و زنان و کودکان اسير و تمام اموال نيز بايد مصادره گردند، يهوديان نيز اين حکم را قبول کردند.
سپس دستور داد در خانه زني که در آن نزديکي بود خندق بزرگي کندند و تمام مردان (که در حدود 600 نفر بودند) را به بند کشيدند و يک صبح تا به عصر اميرالمؤمنين و زبير گردن اينها را ميزدند و به درون خندق ميانداختند.
در حالي که برخي از محققين با ادلههايي اين نقل را به شدت زير سؤال بردهاند: از جمله مرحوم دواني و مرحوم شهيدي در اين باره گفتهاند: آيا در بين اينها يک نفر مرد با غيرت هم نبوده که نسبت به زن و بچههايشان و اين حکمي که داده شده اعتراض کند و در مقابل آن بايستد؟ اين زن ناشناس چه كسي بوده که خانهاش گنجايش 600 نفر را داشته است؟
طبق پيمان همزيستي، در دعواي بين مسلمين و يهوديان آخرين حکم، حكم پيامبر بود. اين سخن از رأي پيامبر نيست و بايد مشخص شود كه آيا پيامبر بر اين حکم صحه گذاشته بودند؟ اين با سيره ايشان در تضاد است، چطور در مورد آن دو قبيله ديگر يهود، پيامبر فقط آنها را تبعيد نمودند، اما در اين مورد به اين شدت عمل کردند؟
سيره پيامبر اين بود که از دشمنان نيز دوست ميساختند
سيره پيامبر اين بود که از دشمنان نيز دوست ميساختند، به عنوان نمونه در غزوه بنيمصطلق که در آن 200 خانواده مشرک به همراه زن و بچههايشان به جنگ پيامبر آمدند، اما شکست خوردند؛ جويره دختر رئيس قبيله کنيز يک فرد معمولي شد.
خيلي براي او سخت آمد و از پيامبر درخواست پولي به عنوان قرض کرد تا خود را آزاد کند. پيامبر به او فرمودند آيا حاضري من تو را بخرم و آزاد نمايم و به عقد خود درآوردم؟ او پذيرفت و پيامبر جلوي همه اين کار را انجام دادند.
مسلمانان در برابر اين عمل پيامبر منفعل شدند و همه اسيراني را که حالا خويشان پيامبر شده بودند را آزاد نمودند، اين عمل چنان بر آنها اثر گذاشت که همه اسیران مسلمان شدند.
پيامبري با اين حد از رأفت، چگونه راضي به اجراي حکمي اين چنين درباره بنينضير شدند؟! نقل ضعيفي هم هست که پيامبر اسرا را به صحراي نجد فرستادند و دستور دادند اينها را بکشند و سلاح بخرند.
به گفته مرحوم شهيدي احتمالاً بر اساس رقابتهايي که بعد از پيامبر بين اوس و خزرج ايجاد شد، خزرجيها اين نقل را براي بردن آبروي اوسيها درست کردند.
در جنگ احزاب در درگيري پيش آمده گروهي از بنيقريظه کشته و برخي اسير شدند، به هر حال اين داستان عليرغم شهرتي که در تاريخ دارد قابل قبول نيست، اما اطلاعات بيشتري نيز در دست نداريم.
پایان
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.