کد خبر:۱۷۷۳۵۲
سلسله جلسات تاريخ اسلام - 14؛ بخش اول
رجبي دواني: جاندوست بودن یهودیان در جنگ خیبر عامل اصلی شکست آنها شد/ابوبكر و عمر در فتح خيبر ناکام بودند
عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين(ع) با بیان اینکه مسلمانان يکي از يهوديان را دستگير کرده و نزد پيامبر (ص) آوردند، گفت: از آنجا که يهوديان بسيار جان دوست و مال دوست هستند، اين فرد از ترس راه نفوذ به يکي از قلعهها را به مسلمانان نشان داد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، دکتر محمدحسين رجبيدواني در جلسه چهاردهم از سلسله جلسات کارگاه آموزشي - تحليلي تاريخ اسلام كه به همت موسسه «صهباي بصيرت» در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، به بررسي حوادث جنگ خيبر پرداخت.
پس از اخراج يهوديان بنينضير از مدينه، بخشي از آنان به خيبر رفته و بعد از مدتي توانستند حاکميت آنجا را در دست گيرند و چون از اسلام کينه داشتند آنجا را به پايگاهي براي مبارزه با اسلام تبديل کردند و تلاش داشتند يهوديان ديگر مناطق حجاز را نيز با خود همراه کرده و دولت نوپاي اسلام را از پاي درآورند.
از آنجا که خطر يهود دائماً اسلام را تهديد ميکرد پيامبر (ص) سپاهي فراهم نمودند و غافلگيرانه از مدينه به خيبر رسيدند.
20 فرسخ از خيبر تا مدينه فاصله است و چند روز طول ميکشيد تا سپاه اسلام از مدينه به آنجا برسد، ولي پيامبر (ص)چنان دقيق و سريع عمل کردند که يهوديان متوجه نشدند سپاه اسلام کي و چگونه حرکت کرده و به خيبر رسيده است.
غافلگيري يهوديان از حمله مسلمانان به خيبر
خيبر مرکب از 10 قلعه مستحکم با فاصله از هم بود و بنا بر نقلي اين قلعهها به هم مرتبط بوده اند. قلعه اصلي قلعه قموس نام داشت که از همه مستحکمتر بود و رهبري و فرماندهي خيبر در آن جا قرار داشت، قابل توجه است که اين قلعهها غير از زمينهاي حاصلخيز آنجا بوده است.
گفته شده يهوديان صبح هنگام که از قلعهها بيرون آمدند تا بر سر کار و مزارع خود بروند، يک باره با سپاه اسلام روبرو شده و غافلگير شدند.
دشمن توان نظامي خوبي داشت، اما تصور نميکرد با چنين وضعيتي روبرو شود و به همين دليل روحيه خود را باخت، اما استحکاماتي داشتند که مسلمانها امکانات زدن آنها را نداشتند.
ابزارهاي جنگي يهوديان خيبر كار را بر مسلمانان سخت كرد
منجنيق و دباغه وسايلي بودند که با آن قلعهها را ميزدند، منجنيق حکم توپ امروز را داشت و دباغه که امروزه اعراب به تانک ميگويند وسيلهاي بود که با چوب محکم ميکردند و چرخ داشت، روي آن را با نمد ميپوشاندندو افرادي زير اين محفظه قرار ميگرفتند و آن را کنار قلعهها برده تا حفاظي براي افراد زير آن باشد و افراد با ابزارهايي شروع به کندن در و ديوار ميکردند.
مسلمانان اين ابزار را نداشتند، لذا ماندند چگونه با اين قلعهها روبرو شوند، آنها هم که بيرون نميآيند تا جنگ رودر رو اتفاق بيفتد، يهود هم براي تضعيف روحيه مسلمانها شروع به تيرباران آنان کردند و همان روز اول 50 نفر از مسلمانها زخمي شدند.
جان دوست بودن يهوديان كار دست آنها داد
مسلمانان به طور اتفاقي يکي از يهوديان را که ميخواست وارد قلعه شود دستگير کرده و نزد پيامبر (ص) آوردند.
از آنجا که يهوديان بسيار جان دوست و مال دوست هستند، اين فرد که فکر ميکرد پيامبر (ص) حکم کشتن او را خواهند داد، از ترس راه نفوذ به يکي از قلعهها را به مسلمانها نشان داد و به اين طريق آنان توانستند وارد يکي از قلعهها شده و مقاومت ساکنين آن را در هم کوبيده و قلعه را فتح کنند.
درآن قلعه چندين منجنيق وجود داشت که به وسيله آنها قلعهها يکي پس از ديگري فتح ميشد. البته فراريها از طريق راههاي زيرزمين به قلعه اصلي پناه ميبردند.
منجنيق بر قلعه اصلي اثري نداشت، سپاه اسلام مدتي معطل ماند و به نظر ميآمد قلعه قابل فتح نباشد، از سوي ديگر محل استقرار سپاه اسلام هم فاصله زيادي با آخرين قلعه داشت و لذا پيامبر(ص) تصميم گرفتند با يک حمله ضربتي کار آنها را يک سره کنند.
ناكامي ابوبكر و عمر در فتح خيبر
پيامبر(ص) سپاهي را فراهم نمودند و فرماندهي آن را به ابوبکر داده و فرمودند: به قلعه آنان حمله کن، قاعدتاًآنها وقتي ببينند گروهي از سپاه اسلام حمله کرده است براي دفاع بيرون خواهند آمد.
يهوديان دور قلعه اصلي خندق کنده بودند، اين قلعه در بسيار مستحکمي داشت که به طور عمودي باز و بسته ميشد و وقتي باز ميشد روي خندق افتاده و به صورت پل عمل ميکرد.
ابوبکر به طرف قلعه آمد و يهوديها هم پهلوان خود به نام مرحب را به مقابله مسلمين فرستادند. هنگامي که مرحب با ابوبکر روبرو شد، طبق نقل منابع سني ابوبکر تمام تلاش خود را کرد اما از پس مرحب خيبري برنيامد و ناکام بازگشت، اما منابع شيعه ميگويند ابوبکر شکست خورد و نتوانست کاري بکند و عقب نشست.
سپس پيامبر(ص) عمربنخطاب را در رأس گروهي به مقابله آنها فرستاد، او هم تمام سعي و تلاش خود را کرد، اما از پس مرحب برنيامد و عقب نشست، البته منابع شيعه ميگويند او هم شکست خورد. اين براي سپاه اسلام از نظر اعتبار خيلي سنگين بود، پيامبر(ص) دو سپاه را فرستاده اما هر دو شکست خوردند.
پيامبر(ص) حديث رايت را در وصف علي(ع) فرمودند
پيامبر(ص) جملهاي معروف دارند که به حديث رايت مشهور است و سني و شيعه آن را نقل کردهاند، ايشان فرمودند: فردا پرچم اسلام را به دست مردي خواهم داد که خدا و رسولش را بسيار دوست دارد و خدا و رسول هم او را بسيار دوست دارند حمله کنندهاي است که فرار در کار او نيست و فتح به دست او اتفاق خواهد داد.
اين کلام پيامبر (ص) به مسلمانها بسيار روحيه داد و آن شب خيليها آرزو داشتند که پيامبر(ص) فردا پرچم را به آنها بدهند. نقل است كه عمربنخطاب در زمان خلافت گفته بود من هيچگاه در عمرم هوس فرمانده بودن نداشتم! مگر آن شب در خيبر که پيامبر(ص) اين سخن را فرمودند.
پيامبر(ص) در جنگ خيبر چشمان علي(ع) را شفا دادند
فردا در ميان حسرت همگان پيامبر(ص) سراغ اميرالمؤمين را گرفتند. گفتند: علي بيمار است و چشمانش قادر به ديدن نيست. فرمودند: او را نزد من بياوريد. ايشان را آوردند در حالي که خود ايشان ميگفتند من جايي را نميديدم.
يک بيماري در لشگر اسلام پديد آمده بود که چشمها متورم شده و قادر به ديدن نميبود. به جز علي(ع) ديگراني هم بودند که به اين بيماري دچار شده بودند، در تاريخ هم علت اين بيماري ذکر نشده است.
پيامبر(ص) دستي بر چشمان ايشان کشيدند و چشمان ايشان شفا پيدا کرد، سپس پرچم اسلام را به دست ايشان دادند و فرمودند: تو به مقابله مرحب برو و در قلعه را بگشاي.
فتح خيبر به دست حضرت علي(ع)
حضرت يک تنه و به سرعت رفتند. سعد بن ابي وقاص گفت: يا ابالحسن صبر کن ما هم بياييم، اما حضرت فرمودند: من رفتم شما هم بياييد.
هنگامي که حضرت علي(ع) به قلعه رسيدند مرحب که ديد يک نفر تنها آمده خيالش راحت شد و از قلعه بيرون آمد. مرحب هيکل مهيب بزرگ و کلاهخود خاصي داشت که جواهري به اندازه يک تخم مرغ بر روي آن تعبيه شده بود و وقتي نور به آن ميتابيد تلؤلؤ بسياري داشت که در دل حريف رعب ميانداخت.
طبق نقل همه منابع معتبر سني و شيعه علي(ع) در همان ضربات اول ضربهاي بر او وارد نمودند که سر، کلاه خود و آن گوهر را به دو نيم کرد و مرحب به زمين افتاد.
برادر او، عنتر، جلو آمد و درگير شد و او هم کشته شد، يهوديان هم وقتي ديدند حريف نيستند به داخل قلعه فرار کردند و در قلعه را بستند، در نتيجه پل برداشته شد.
علي(ع) در قلعه خيبر را از جا كندند
اميرالمؤمنين با اسب جستي زدند و از خندق عبور کردند و کنار ديوار قلعه پايين آمدند و با يک فشار در را کندند و به صورت پل بر روي خندق قرار دادند. در اين زمان تازه سپاهي که مأمور بود با حضرت به قلعه حمله کنند رسيد، سپاه به سرعت عبور کردند و وارد قلعه شدند.
يهوديان که به شدت مرعوب شده بودند و پهلوان بزرگشان کشته شده بود و در قلعهشان نيز گشوده شده بود، منفعل و با دادن تعدادي کشته تسليم شدند.
در يکي از منابع سني آمده است که يکي از اصحاب پيامبر(ص) نقل ميکند: اميرالمؤمين پس از فتح قلعه وارد خندق شد و در را برداشت و چندين ذرع به پشت سرش پرتاب نمود. من و 8 نفر ديگر به سراغ در رفتيم و هر چه تلاش کرديم در را برگردانيم در تکان نخورد!
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۱
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.