کد خبر:۱۷۷۳۵۵
سلسله جلسات تاريخ اسلام - 14؛ بخش دوم
رجبي دواني عنوان كرد: تأسي رهبر انقلاب از پيامبر(ص) در برخورد با فتنهگران سال 88
عضو هيئت علمي دانشگاه امام حسين(ع) با اشاره به اينكه در ماجراي فتنه سال 88 خيليها ميگفتند چرا با سران فتنه برخورد نميشود، گفت:...
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، دکتر محمدحسين رجبيدواني در ادامه جلسه چهاردهم از سلسله جلسات کارگاه آموزشي - تحليلي تاريخ اسلام كه به همت موسسه «صهباي بصيرت» در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، به بررسي چگونگي برخورد پيامبر(ص) با يهوديان و منافقان فتنهگر پرداخت.
تلاش علماي متعصب اهل تسنن براي كم ارزش جلوه دادن كار حضرت علي(ع)
پيروزي اميرالمؤمنين در خيبر به گونهاي بود که کسي نتوانسته آن را انکار كند، اما متأسفانه برخي علماي متعصب اهل تسنن براي آنکه فضائل ايشان را زير سؤال ببرند، آن قلتهايي وارد نمودند.
يکي از مقامات ايران در سفري که چند سال قبل به عربستان داشت، به بازديد بقاياي خيبر رفته بود و نقل ميکرد يکي از علماي برجسته وهابي به من گفت: در اينجا بود که پيامبر(ص) حديث رايت را در شأن علي(ع) عنوان کردند و ايشان هم در قلعه را باز کرد.
امروز عالم وهابي به اين نکته اعتراف ميکند، اما در برخي منابع اهل سنت مانند مغازي واقدي آمده است كه به نقلي علي ابن ابي طالب در خيبر را کند و به نقلي ديگر محمد ابن مسلمه انصاري، يعني شک است که علي بوده يا ديگري و چون آن ديگري هم يک آدم معمولي بوده، اگر علي هم اين كار را انجام داده باشد کار مهمي نکرده است.
جعل تاريخ براي كمرنگ كردن فضايل اميرالمومنين(ع)
حتي در مسئله بسيار مهم و بينظير ولادت استثنايي حضرت درون کعبه، براي حضرت شريک قائل شدند و ميگويند به نقلي قبل از علي، حکيم ابن حضام در کعبه بدنيا آمده است، يک آدم مشرک!
يا در مورد اين مساله كه جبرئيل نازل شد و گفت همه درهاي خانههايي که به مسجد پيامبر(ص) باز ميشد بايد بسته شود به جز باب علي، حديث درست کردند و گفتند الا باب ابي بکر.
به هرحال، اينها خيانتهايي بوده که جز سياه کردن روي جاعلين آن نتيجه ديگري در تاريخ نداشته است.
ابن ابي الحديد، شارح سني نهجالبلاغه در تجليل از اميرالمؤمنين در فتح خيبر شعري سروده که بيت اول آن اين است: اي کننده دري که 44 پهلوان از کندن آن عاجز بودند.
يهوديان پس از جنگ خيبر به دولت اسلامي جزيه پرداختند
بعد از پيروزي اسلام در خيبر، پيامبر(ص) بر آنها لطف کردند و نه تنها مردان جنگي آنها را اسير ننمودند، بلکه اموال آنان را نيز مصادره نکردند و فقط ذخاير بزرگي را که ميتوانستند عليه اسلام به کار برند غنيمت گرفتند و اجازه دادند بمانند و بر دين خود باقي باشند، ولي شرايط ذمه را پذيرفته و سالانه نيمي از ثروت خود را به عنوان جزيه به دولت اسلامي پرداخت نمايند.
فدك، حقي كه رسولالله به حضرت زهرا(س) بخشيدند
خود يهوديها که اين همه لطف را باور نميکردند با طيب خاطر پذيرفتند، وقتي لطف پيامبر(ص) به گوش ديگر يهوديان رسيد، خودشان نزد پيامبر(ص) نماينده فرستادند و گفتند اجازه دهيد ما نيز بر دين خود باشيم و سالانه نيمي از اموال خود را به شما خواهيم داد، از جمله آنان يهوديان فدک بودند که پيامبر(ص) هم پذيرفتند.
طبق آيه قرآن هر چه بدون جنگ به دست دولت اسلامي بيفتد از آن خدا، پيامبر(ص) و دولت اسلامي است، خدا که نيازي نداشت، بنابراين مال شخصي پيامبر(ص) شد و ايشان نيز ميتواند هر کاري که بخواهد بکند؛ چون مسلمين در بدست آوردن آن زحمتي نکشيده بودند.
بعدها با نزول آيه «و آت ذي القربي حقه...» پيامبر(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) بخشيدند. اين آيه زماني نازل شد که پيامبر(ص) از اموالشان به ابوبکر، عمر، عايشه و حفصه بخشيده بودند، اما به حضرت زهرا (س) چيزي نداده بود که اين آيه نازل شد و اين طور نبود که فدک يک هديه استثنايي باشد که پيامبر(ص) به حضرت زهرا(س) داده باشند.
بدين ترتيب، يهوديان فدک، واديالقرا و تيماء بدون جنگ تحت سيطره اسلام درآمدند و ديگر تا پايان حکومت اسلام يهود هيچ محلي از اعراب نداشتند و هر سال جزيهها را پرداخت ميکردند.
عمر قرارداد مسلمانان با يهوديان را شكست
در زمان ابوبکر هم اين وضعيت ادامه داشت. در زمان عمر، پسر او با گروهي از يهوديها درگيري پيدا کرد و عمر قرارداد آنان را با مسلمانان بر هم زد و آنان را مجبور کرد يا مسلمان شده و يا اخراج شوند.
گروهي از آنها از روي ترس و به دليل آنکه ميخواستند بمانند به ظاهر مسلمان شدند و بعدها در جعل حديث نقش داشتند و اسرائيليات را پديد آوردند و گروهي هم مهاجرت کرده و به شام رفتند.
قبله مسلمانان و سوءاستفاده يهوديان
يهوديان از قبله مسلمانان كه در قدس بود، براي تخريب روحيه آنان استفاده ميکردند و ميگفتند دين شما چيز جديدي برايتان نياورده و تازه شما به قبلهگاه ما رسيدهايد، لذا در سال دوم هجرت جبرئيل نازل شد و در حين نماز آيهاي آورد و قبله را تغيير داد و قبله را 180 درجه، از طرف قدس به طرف مکه برگرداند.
زمانيکه پيامبر(ص) در مکه بودند، اگر ميخواستند به سوي کعبه نماز بخوانند حمل بر تعظيم و تکريم بتها بود، پيامبر(ص) کنار کعبه ميآمدند که نشان ميداد کعبه برايشان ارزش و اهميت دارد، اما رو به قدس نماز ميخواندند، اما حال که از مکه دور و در مدينه هستند ديگر اين شائبه نيست، به خصوص اينکه حکومت مستقل نيز تشکيل دادهاند.
منافقان، سختترين جريان جنگ نرم بودند
جريان نفاق سختترين و بدترين جرياني بود که عمليات نرم بر ضد اسلام را هدايت ميکرد و خطر اينها از همه بيشتر بود؛ زيرا اينها به ظاهر مسلمان بودند و در صفوف مسلمانان جا داشتند و به لحاظ اعتقادي و جغرافيايي مرزبندي با مسلمانان نداشتند، پشت سر پيامبر(ص) نماز ميخواندند و در غزوات حضور داشتند، اما از فرصتها براي ايجاد فتنه استفاده ميکردند.
توطئه منافقين در جنگ احد
اولين مورد از جنگ نرم منافقين به ترتيب اتفاق، ايجاد ترديد در مسلمانان و باز داشتن آنان از حضور در جبهه بود. اين قضيه در جنگ احد اتفاق افتاد.
نظر پيامبر (ص) اين بود كه در ورودي شهر با دشمن روبرو شويم و به ميدان نبرد نرويم، اما گروهي از جوانان و برخي از بزرگان از جمله حمزه اصرار داشتند به ميدان بروند.
عبدالله ابن ابي، رئيس منافقين، نظر پيامبر(ص) را تأييد ميکرد، دليل او اين بود که ميگفت تجربه تاريخي نشان ميدهد ما هرگاه به ميدان رفتهايم شکست خورديم، اما هر گاه کنار شهر با دشمن جنگيدهايم پيروز شدهايم.
او پس از تصميم پيامبر(ص) به بهانه اينکه چرا نظر بهتر عمل نشده و نظر جوانان خام پذيرفته شده، گفت: من حاصل اين کار را جز شکست نميدانم و لذا به ميدان نميآيم و به قدري اين حرف را مستدل و عامهپسند بيان کرد که حدود سيصد نفر از سپاه هزار نفري اسلام تحت تأثير او اردوي سپاه اسلام را ترک کردند.
اول ضربه به اسلام در جنگ احد در اينجا و توسط منافقين انجام شد. اين حرکت خائنانه منافقين چگونه بايد روشن ميشد؟
پس از پايان جنگ و زمانيکه مسلمانان به مدينه بازگشته بودند، مشرکين به طرف جنوب رفتند، اما پشيمان شدند و قصد بازگشت داشتند. گفتيم غزوه حمراءالاسد پيش آمد.
پيامبر(ص) براي رسوا کردن منافقين فرمودند: فقط کساني ميتوانند در اين حمله مجدد با ما همراه شوند که در احد شرکت داشتند و بدين ترتيب صفوف منافقين را از بقيه جدا کردند.
سوءاستفاده از اختلاف مسلمانان يكي از شگردهاي منافقان است
مورد دوم سوءاستفاده از اختلافات مسلمانان به منظور ايجاد فتنه در ميان آنان بود. زماني که پيامبر(ص) در سال ششم يا پنجم براي مقابله با قبيله بنيالمصطلق که قصد مقابله با اسلام را داشت، رفته بودند در حاليکه پيروز از اين عمليات بازميگشتند، در جايي توقف کرده بودند که آبگاهي در آنجا قرار داشت.
بر سر آب برداشتن از آنجا بين يک انصاري و يک مهاجر دعوايي رخ داد. اين قضيه بي سابقه بود، فرد انصاري که نه توقع اين را داشت و نه زورش ميرسيدکمک طلبيد، گروهي از انصار هم به کمک او آمدند، عدهاي از مهاجرين هم به کمک دوست خود رفتند، ناگهان سپاه اسلام دو شقه شد و حتي به روي هم شمشير کشيدند. عدهاي از افراد فهيم دو طرف از اين کارشان خجالت کشيدند و با پادرمياني قضيه را فيصله دادند.
عبدالله ابن ابي که در آنجا حضور داشت و از انصار بود به جمع انصار رفت و گفت: چرا کوتاه آمديد؟ تقصير خودتان است، گروهي که از خانه و زندگي آواره شده بودند و آدمهاي ذليلي بودند را به شهر خود آورديد و در خانههاي خود پناه داديد و به آنها خدمت کرديد، اما آنها کارشان به جايي رسيده که به صورت ما ميزنند و قسم خورد به محض اينکه پاي من به مدينه برسد اين افراد ذليل و آواره (مهاجرين) را از شهر بيرون و عزت خودمان را حفظ ميکنم.
به قدري اين سخنان را خوب و محکم بيان کرد که همه تأييد کردند و سپاه دوباره به هم ريخت. فوراًجبرئيل نازل شد و سوره منافقون را در رد توطئه منافقين آورد.
آيهاي كه منافقان را رسوا كرد
در اين سوره عين عبارات عبدالله ابن ابي آمده است و به شدت جواب آنان را ميدهد که ذلت از آن منافقين و عزت از آن مؤمنين است، آنها که ميگويند به مدينه برسيم افراد ذليل را بيرون ميکنيم، اينها منافقيناند که خودشان ذليل هستند.
اين آيه به شدت به جريان نفاق حمله کرد و پيامبر (ص) مأمور شدند همانجا اين سوره را براي مردم بخوانند تا مردم متوجه جريان شوم منافقين بشوند که ميخواهند بين مردم اختلاف و فتنه ايجاد کنند.
راهكار پيامبر(ص) براي ناكام كردن توطئه منافقان
پيامبر(ص) نيز اين سوره را خواندند، ولي به قدري کار عبدالله ابن ابي حساب شده بود که اين سوره هم کفايت نکرد و براي اينکه اينها از اين التهاب بيرون بيايند، پيامبر(ص) فوراً فرمان حرکت دادند و تا مسير طولاني اجازه توقف به آنها ندادند تا فرصت دعوا نيابند.
در منزلگاهي که توقف کردند چنان خسته بودند که همه از شدت خستگي خوابيدند و از آن التهاب و ناراحتي بيرون آمدند و اين طور پيامبر آنان را در توطئهاي که داشتند ناکام نمودند.
تأسي رهبر انقلاب از پيامبر(ص) در برخورد با فتنهگران
در حوادث دو سال پيش و در ماجراي فتنهاي که پيش آمد خيليها ميگفتند چرا با سران فتنه برخورد نميشود؟ با دادن اين اعلاميهها و اين آشوبها بايد با اينها برخورد شود. تدبير صحيح هماني است که رهبر معظم انقلاب انجام دادند، همان کاري که پيامبر(ص) کردند.
سوره قرآن نازل شده و به شدت به او حمله ميکند، حتي به قدري قضيه واضح بود که پسر عبدالله ابن ابي نزد پيامبر(ص) آمد و گفت اگر با نزول اين سوره قتل پدر من لازم است اجازه بدهيد خودم اين کار را بکنم، اما پيامبر(ص) فرمودند خير قتل لازم نيست.
عبدالله ابن ابي داراي نفوذ بود و گروهي از مردم از روي جهالت و بي بصيرتي او را قبول داشتند و اگر پيامبر(ص) با او برخورد ميکردند باعث ميشد اينها در روي پيامبر(ص) بايستند، حتي تا جايي که در سال نهم که عبدالله ابن ابي مرد پيامبر(ص) بر او نماز خواندند!
برخورد با فتنهگران هم همين طور بود و براي نظام هزينه داشت و لذا مصلحت همان بود که رهبري عمل کردند.
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.