کد خبر:۱۷۹۵۷۲
سلسله «همايشهاي جريانشناسي تاريخ معاصر» - 6؛ بخش چهارم و پاياني
ابوطالبی:«حسین وارث آدم» شریعتی یک روضه مارکسیستی برای امام حسین(ع) است/ جزوه برنامه چهارم توسعه به دستور رهبري خمير شد
دبیر علمی همایشهای جریانشناسی تاریخ معاصر با اشاره به اینکه شریعتی در کتاب «حسین وارث آدم» عاشورا را با ادبیات مارکسیستی تحلیل کرده، گفت: شهید مطهری ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه سوم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «جريان روشنفكري ديني» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، حجتالاسلام دكتر ابوطالبي به بررسي جريان روشنفكري ديني در ايران پرداخت.
اصلاح دینی مدنظر آخوندزاده این است که تا دین از احکام اجتماعی و سیاسی و دخالت در امور بشری به طور کامل خلع نشود، هرگز بازسازی آن نمیتواند در جهت وصول به تمدن غرب کارساز و مفید باشد.
اصلاح دینی، منسوخ شدن احکام شریعت و وضع احکام دنیای غرب
بنابراین، پروتستانتیسم اسلامی هنگامی ممکن است که احکام شریعت که به اقتضای زمانی خاص توسط پیامبر وضع شدهاند منسوخ شوند و احکام دیگری به اقتباس از دنیای غرب وضع شود. این احکام برای قدیم بود، حالا ببینیم غربیها که جدید هستند چه میگویند، این میشود پروتستانتیسم اسلامی یا اصلاح دینی.
به عقیده آقاخان کرمانی، چنانکه مارتین لوتر حکیم با نهضت اصلاح دینی و پروتستانتیسم مسیحیان را از تکالیف سخت کاتولیک رهایی بخشید و در نتیجه مسیحیان انجیل ساختگی را بوسیدند و در طاق کلیسا نهادند و در دنیای علم و هنر قدم نهادند، مسلمانان نیز باید به اصلاح دین اسلام بپردازند.
در بحث پروتستانتیسم اسلامی و اصلاح دینی دو نکته بسیار پر رنگ است، یکی جدایی دین از سیاست در امور عمومی و دوم تطبیق دین با آموزههای قرن مدرن.
کلید خوردن بحث جامعه مدنی از دوره رضاخان!
این تازه ادبیات آخوندزاده و کرمانی و روشنفکران اولیه ماست، ولی بعد از اینکه مقابله با دین را به طور صریح ناکام دیدند، در دوره رضاخان، مجله کاوه بحث جامعه مدنی را راه میاندازد تا کار را تمام کند.
بحث از اصلاحات توجیهی بود برای روی کار آمدن رضاخان
مجله کاوه مینویسد که جابجایی قدرت سیاسی در شرایط جهل عمومی مشکل ایران را حل نمیکند و باید به سمت اصلاحات رفت. تقیزاده زمانی که قرار است رضاخان سرکار بیاید در مجله کاوه این ادبیات را به کار میبرد که در واقع توجیهی برای حضور رضاخان است و این که چرا چنین آدمی باید سر کار بیاید؟
در توضیح این مطلب که چه باید کرد، میگوید اولین گام، اصلاحات از طریق ایجاد جامعه مدنی است و عمدهترین ابزار ایجاد جامعه مدنی هم تعلیم عمومی است که در سایه سلطنت رضاخان امکانپذیر است.
شعارهای دولت خاتمی همان شعارهای روشنفکران دوره رضاخان است
اصلاحات، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، عقلگرایی و خردورزی پنج شعار کلیدی خاتمی در دوره اصلاحات بود. این شعارها بدون یک «واو» کم و زیاد دوباره تکرار شد. این شعارها مربوط به 85 سال پیش است!
اصلاحات و آزادی را در کنار جامعه مدنی و تساهل باید دید
اگر کسی این مطلب را بفهمد که اصلاحات و آزادی درکنار جامعه مدنی یعنی چی؟ دیگر گول این آزادی و اصلاحات را نمیخورد.
سوال میشود که اصلاحات و آزادی که خیلی خوب است؟! ولی وقتی اصلاحات و آزادی در کنار جامعه مدنی و تساهل بیاید شما میفهمید که هر دو از غرب گرفته شده و آبشخور هر دو یکی است، این در حقیقت فضای اصلاحگرایی دوره پهلوی است.
اصلاحات دوره پهلوی و ضرورت انقلاب دینی
در مجله ایرانشهر راجع به دین بحث میکنند و میگویند که ما امروز نیازمند یک انقلاب دینی هستیم و باید تغییراتی در دینمان ایجاد کنیم. برای انجام این تغییرات چه کاری باید انجام دهیم؟
تمیز دادن احکام و فرایض دین از خرافات، جدا کردن شئون روحانی از جسمانی یعنی امور شرعی از امور عرفی، موافقت دادن احکام دین با مقتضیات تمدن و ترقی غربی. اینها اصلاحاتی است که باید در دوره پهلوی انجام بگیرد و انجام میگیرد.
کشف حجاب؛ اقتضاهای اصلاحات رضاخانی
بنده یک موقعی میگفتم که وقتی رضاخان با این اصلاحات و جامعه مدنی و تساهل و تسامح میآید، و در تفکر روشنفکری 7 دی ماه اوایل سال 1300 روشنفکران کشف حجاب میکنند، قابل پیشبینی است که اگر یک کسی سال 76 با همین شعار آمد، در سال 82 در همین میدان انقلاب یک عده خانم بیایند و کشف حجاب بکنند و کردند. اقتضای این ادبیات همین است و چیزی بیشتر از این نیست.
همگامی مطبوعات دوره پهلوی و دولت اصلاحات در توهین به باورهای دینی
اگر در دوره رضاخان به دین و باورها و عقائد دینی به عنوان یک سری خرافات توهین و آنها را رد کردند، شک نکنید که مطبوعات اواخر دهه هفتاد همین کار را بکنند، چون شعارهای آنها یکی است: اصلاحات، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، خردگرایی.
اینها شعارهای تقیزاده در دوره رضاخان بود که نتیجه آن میشود رضاخان و حکومت سکولاری. همین شعار سال 76 مطرح میشود که در پی آن فضای سکولار دوره اصلاحات ایجاد میگردد.
دولت نهم و توقف روند سکولاریزم در کشور
جمله کلیدی رهبری در انتخاب دولت نهم این بود که «دولت نهم روند سکولاریزم در کشور را متوقف کرد». ممکن است ما اشکالاتی به این دولت داشته باشیم، ولی این اتفاق افتاد و فضا برای کسانی که داشتند سکولاریزم را در کشور رایج میکردند بسته شد.
دستور رهبری برای خمیر کردن جزوه برنامه چهارم توسعه به دلیل سکولار بودن
شاهد آن هم برنامه توسعه چهارم است که آقایان ادعا کردند از جمله برنامههایی است که ما آن را با مبنا نوشتیم. جزوه مبانی توسعه چهارم را که خدمت رهبری دادند ایشان گفتند این را خمیر کنید، چون تمامش سکولار کردن کشور بود.
به این میگویند شناخت تفکرات و جریانها که اگر شما آنها را خوب بشناسید، خیلی راحت میتوانید تشخیص دهید.
ویژگیهای روشنفکری دینی دهه 40
روشنفکری دینی که در دهه چهل شکل گرفت چهار ویژگی دارد. اولین ویژگی، نقد روشنفکران نسلهای قبل است. این روشنفکران به روشنفکران نسل اولیه که دین را مقابل عقل و علم میگذاشتند اعتراض دارند و آنها را نقد میکنند.
ویژگی دومین آنها این است که دینشناسی روحانیت سنتی را نقد میکنند و آن را قبول ندارند. سومین ویژگی روشنفکران دینی استفاده از علم و آموزههای مدرن و چهارمین ویژگی استفاده از ابعاد اجتماعی دین است.
این چهار مولفه، مولفههای روشنفکری دینی دهه چهل است: نقد روشنفکران قدیمی که دین را مقابل تجدد میگذاشتند، نقد دین شناسی روحانیت سنتی و در حقیقت روحانیت رایج و به تعبیر سروش اسلام وقاحتی، استفاده از علم و آموزههای مدرن و استفاده از ابعاد اجتماعی دین.
روشنفکری دینی؛ یک نگاه التقاطی به اسلام است
روشنفکری دینی فضایی است که میخواهد آنچه به عنوان غرب و تجدد غربی است با دین جمع و مولفه دینی آن را طرح کند.
شریعتی و مارکسیسم اسلامی
روشنفکری دینی یک نگاه التقاطی به اسلام است و در 3 دسته شناخته میشود. دسته اول میخواهند اسلام و سوسیالیسم غربی را با هم جمع کنند که به آن اسلام سوسیالیست میگویند. متفکر شاخص این دسته دکتر شریعتی است. ادبیات دکتر شریعتی بازخوانی اسلام بر اساس علوم انسانی به ویژه جامعهشناسی مارکسیستی است.
ایشان میگوید من وقتی مارکسیسم را خواندم تازه اسلام را فهمیدم و اگر مارکسیسم را نمیخواندم اسلام را نمیفهمیدم. تحلیلهای ایشان در مورد بسیاری از مسائل اسلامی از دعوای هابیل و قابیل گرفته تا واقعه عاشورا، همه با ادبیات مارکسیستی است.
روضه مارکسیستی شریعتی برای امام حسین(ع)!
ایشان در جریان هابیل و قابیل یکی را نماینده بورژوا و دیگری را نماینده دهقانان میگیرد یا مثلا در کتاب «حسین وارث آدم» کاملا با ادبیات مارکسیستی عاشورا را تحلیل کرده است. شهید مطهری میگوید کتاب حسین وارث آدم یک روضه مارکسیستی برای امام حسین(ع) است.
نکته محوری مارکسیستها و سوسیالیستها بحث عدالت و برابری است و میگویند جامعه خوب، جامعهای است که در آن عدالت و برابری وجود داشته باشد. در مقابل لیبرالها میگویند جامعه خوب، جامعهای است که در آن آزادی بیشتری باشد، لذا لیبرالها حاضرند تا حدی برابری را فدای آزادی کنند، ولی سوسیالیستها حاضرند آزادی را فدای برابری کنند، مثلا میگویند ما آزادی اقتصادی نمیدهیم تا برابری اقتصادی در همه عرصهها ایجاد شود.
نزدیکی اسلام و سوسیالیسم به دلیل تاکید بر عدالت!
برخی طرفدار اسلام سوسیالیستی هستند، چون جوهر بحثهای سوسیالیستی عدالت و برابری است و میبینند که در اسلام هم بحث عدالت خیلی پررنگ است، در نتیجه اسلام و سوسیالیسم را خیلی به هم نزدیک میبینند.
پیامبر اسلام اولین سوسیالیست دنیا بود!!
این ادبیات در کل جهان اسلام وجود دارد. یکی از اعراب در دهه 40، کتابی مینویسد و میگوید اولین سوسیالیست دنیا پیامبر اسلام است، چون مباحث عدالتمحورانه دارد و تبعیض را رد میکند.
اولین کتاب دکتر شریعتی ترجمه کتاب جودةالسحار است که راجع به ابوذر نوشته شده و اسم کتاب را میگذارد «ابوذر خداپرست سوسیالیست»، یعنی نزدیکی زیادی بین سوسیالیسم و اسلام میبیند و لذا اینها را با هم درمیآمیزد.
استفاده از مارکسیسم به عنوان علم مبارزه، به مارکسیست شدن مجاهدین انجامید
در آن مقطع، حزب خداپرستان سوسیالیست را محمد نخشب راه انداخت و این فضای اسلام سوسیالیست، فضایی بود که ادامه آن به جریان سازمان مجاهدین انجامید. بچههای مجاهدین که در دهه 40 و 50 مبارزه میکردند بچههای مسلمانی بودند که میگفتند ما از مارکسیسم به عنوان علم مبارزه استفاده میکنیم.
همین تفکر آرام آرام به جایی رسید که در سال 54، بهرام آرام و تقی شهرام اساسنامه مارکسیستی سازمان را نوشتند و رسما اعلام کردند که ما مارکسیست هستیم و مسلمان نیستیم.
نامه پسر مارکسیست آیتالله طالقانی به پدرش
نامه معروف مجتبی طالقانی به پدرش که در آن مفصل برای آیتالله طالقانی توضیح داده که چرا من مسلمان نیستم و مارکسیست هستم. آنها اسلام سوسیالیستی را دنبال میکردند و انتهای آن به مارکسیسم کشیده شد، البته بچههای مثبتتر مثل شریف واقفی و ... از اینها جدا شدند.
اسلام لیبرالیستی، مهندس بازرگان و نهضت آزادی
دسته دوم اسلام لیبرالیستی است که فرد شاخص آن مهندس بازرگان و بعد از آن نهضت آزادی است. آنها نگاه لیبرالیستی به اسلام داشتند و این ادبیات را دنبال میکنند.
تفسیر مهندس بازرگان از قرآن براساس علوم تجربی بود
بازرگان چون مهندس بود بیشتر با نگاه علوم تجربی به دین نگاه میکرد و دغدغه زیادی داشت که نشان دهد علم با دین سازگار است، لذا تفسیرهای مبتنی بر علوم تجربی از قرآن و اینکه آیات قرآن را دال بر قواعدی مثل جاذبه زمین و تطبیقات این شکلی بدانند در تفسیر او وجود دارد.
روشنفکران دینی شبه وهابی!
دسته سوم روشنفکری دینی گروهی است که بنده اسم آنها را شبه وهابی میگذارم. رسول جعفریان در کتاب«جریانها و سازمانهای سالهای 20 تا 57» اسم آنها را جریانهای «تجدیدنظرطلب شیعه» گذارده.
اسدالله خرقانی اولین روشنفکر دینی شبه وهابی در زمان مشروطه بود
این گروه از اسدالله خرقانی زمان مشروطه شروع میشود. اسدالله خرقانی آدمی بود که نگاههای پروتستانیستی و حتی نگاههای ازلی داشت و در عصر مشروطه در بیت آخوند خراسانی آنچنان نفوذ داشت که به مشروطهخواهان میگفت: «شما هر چه را بخواهید من از دفتر آخوند خراسانی برایتان میگیرم».
افراد دیگری که این تفکر را دنبال کردند در دوره رضاخان، شریعت سنگلجی بود که در سنگلج تهران دم و دستگاهی داشت، همچنین کسروی و قلنداران که مدتی در قم رئیس آموزش و پرورش بود، بعد از انقلاب هم ابوالفضل برقعی در تهران و غروی در اصفهان بود که در دوره اصلاحات از دنیا رفت و امروز هم آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی است که الان هم در تهران هستند.
شبه وهابیهایی که قبول ندارند وهابی هستند
این تیپ آدمها به اسم خرافهزدایی از اسلام به سمت خرافههایی میروند که وهابیت طرح میکند. بحث توسل، شفاعت، زیارت و . . . را شرک میدانند و وارد فضای ادبیات وهابیها میشوند، ولی نمیگویند که ما وهابی هستیم و قبول هم ندارند که وهابی هستند، اما مثلا کتابها این آقای طباطبایی که متاثر از نگاههای اهل سنت و وهابیهاست در سایتهای وهابی وجود دارد.
ایشان آدم پر نوشتاری است و کتابهای زیادی از جمله تفسیر نهجالبلاغه، تفسیر قرآن و تاریخ اسلام نوشته است. آقای طباطبایی رسما بدون مهر نماز میخواند، چون اینها نماز جمعه را هم واجب میدانند، خودشان در محافلشان نماز جمعه میخوانند.
روحانی روشنفکری که بدون تلقین به خاک سپرده شد
آقای برقعی که یک روحانی بود، بعد از سفری که به مکه داشت کتابی راجع به توحید نوشت، این کتاب دقیقا ترجمه کتاب «توحید» محمدبن عبدالوهاب است. وقتی این روحانی که شاید در حد اجتهاد هم بود فوت کرد، سید مصطفی برقعی نگذاشت برای او تلقین بخوانند و گفت مرده که نمیفهمد و او را بدون تلقین خاک کردند.
یک شبه وهابی رئیس دایرهالمعارف اسلامی جمهوری اسلامی در دولت هاشمی بود
درد این است که سید مصطفی طباطبایی که وهابیها آثار او را در سایتهایشان میگذارند در دوران آقای هاشمی و وزارت میرسلیم در ارشاد، رئیس دایرهالمعارف اسلامی جمهوری اسلامی در وزارت ارشاد بود و دایرهالمعارف زیر نظر او نوشته میشد، جایی که الان آقای حدادعادل حضور دارد.
دیدگاههای افراطی در مورد شریعتی از کافر بودن تا عامل ساواک بودن
در مورد دکتر شریعتی در ادبیات ما سه دیدگاه افراط، تفریط و اعتدال وجود دارد. افراط راجع به ایشان در دو حوزه اعتقادی و سیاسی است. در حوزه اعتقادی بعضی ایشان را در حد کفر میبرند و میگویند او اصلا مسلمان نبود و تظاهر میکرد. از بعد سیاسی هم برخی افراطیون معتقدند که او عامل ساواک بودهاست. این ادعا را سید حمید روحانی در کتاب«نهضت امام خمینی» آورده است.
شریعتی ایدئولوگ انقلاب اسلامی!
از بعد تفریط، عدهای دکتر شریعتی را یک اسلامشناس میدانند، اینها هم از سمت دیگر بام افتادند. در بعد سیاسی هم میگویند او ایدئولوگ انقلاب اسلامی است، پس امام چه کاره بود؟! افراط و تفریط تا این اندازه وجود دارد، از عامل ساواک تا ایدئولوگ انقلاب، از کافر و غیر مسلمان تا اسلامشناس.
دیدگاه معتدل در مورد شریعتی
اما حد اعتدال این است که بگوییم دکتر شریعتی شخصیتی بود که مطالب اسلامی را با بیانی شیرین و ادبیاتی جالب، اما در عین حال التقاطی و با نگاه مارکسیستی طرح میکرد.
شما نمیتوانید منکر کارهای خوب شریعتی در بحثهای اسلامی شوید که خیلی جذاب بود و بعضیها با این بحثها به دین علاقمند شدند، ولی بسیاری از این کارها درون خود زهرهایی هم دارد که ممکن است انحرافهایی ایجاد کند.
منبع فکری سازمان مجاهدین کتابهای بازرگان و شریعتی بود
کما اینکه خیلی از بچههای سازمان مجاهدین از قبیل مسعود رجوی و ... مارکسیست شدند. منبع تغذیه فکری این افراد کتابهای مهندس بازرگان و دکتر شریعتی بود.
نقش سخنرانیهای شریعتی در فضای انقلابی کشور
از لحاظ انقلابی هم کسی نمیتواند منکر شود که کتابها و سخنرانیهای شریعتی در شور جوانان انقلابی و فضای انقلابی کشور نقش داشت، ولی مشکلی که وجود دارد این است که در آثار ایشان و حتی حرفها و اعمالش تناقض زیادی وجود دارد.
تناقضات موجود در آثار و افکار دکتر شریعتی
جالب است که ساواک هم نمیداند با شریعتی چه کار کند؟ همان موقعی که داشتن کتابهای ایشان جرم است و هر کس کتاب ایشان را در کتابخانهاش داشته باشد دستگیر میشود خود شریعتی در حسینیه ارشاد سخنرانی میکند! یا در مواردی خود حکومت دستور میدهد که بعضی از آثار ایشان چاپ شود.
فضایی وجود دارد که بعضی شریعتی را به محکم و متشابه تفسیر میکنند و میگویند ادله او محکمات و متشابهاتی دارد. میگویند که باید محکمات را بفهمید ولی وقتی رسیدید به محکمات باید متشابهات را تفسیر کنید.
دیدگاههای متناقض شریعتی در مورد روحانیت
مثلا شریعتی در جایی روحانیت را در حد ولایت مطلقه فقیه بالا میبرد و این تعبیر را دارد که جز این نمیشود جامعه اسلامی را اداره کرد، بعد جای دیگر از اسلام منهای روحانیت سخن میگوید. تفسیر کردن این مطالب بسیار سخت است و تناقضی است که در افکار شریعتی وجود دارد، لذا برخوردهای ساواک هم با شریعتی دوگانه است. از یک طرف به دلیل فعالیتها و سخنان انقلابی در دانشگاه فردوسی مشهد، او را تبعید میکنند و از طرف دیگر به شريعتي در حسینیه ارشاد تریبون میدهند.
تعطیلی حسینیه ارشاد به خاطر شریعتی نبود
رژیم با او مشکلی ندارد و حسینیه ارشاد را ساواک به خاطر شریعتی تعطیل نکرد، بلکه عدهای از علما به دلیل ادبیات خاص شریعتی که یک جاهایی به دین میزد با او مشکل داشتند و فشار آوردند تا اینکه رژیم، حسینیه ارشاد را تعطیل کرد.
به نظر من دکتر شریعتی شخصیتی دوپهلو و مبهم است که نباید در مورد او افراط و تفریط شود، بلکه باید اعتدال را در مورد او رعایت کرد.
پايان
لینک کپی شد
گزارش خطا
۱
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.