عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه در دوره جاهليت شيخوخيت و پيرمردها نخبگان جامعه بودند، گفت: پيامبر (ص) با تشکيل حکومت اسلامي در مدينه ...
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، دکتر محمدحسين رجبيدواني در ادامه جلسه پانزدهم از سلسله جلسات کارگاه آموزشي - تحليلي تاريخ اسلام كه به همت موسسه «صهباي بصيرت» در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، به بررسي ولایت مداری و یاران واقعی حضرت پس از ماجراي سقيفه پرداخت.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه کار انصار پس از رحلت پیامبر (ص) اشتباه محض بود که علي(ع) را کنار زده تلقي کردند، گفت: اگر آنها ايمان محکم داشتند بايد به گرد اميرالمؤمنين و اهل بيت (ع) که مصيبت زده اصلي بودند ميماندند و پس از تشییع پيکر مطهر پيامبر (ص)، علي(ع) را با احترام در جاي پيامبر (ص) مينشاندند، اما بيبصيرتي آنها باعث اين اشتباه بزرگ شد.
سؤال: چرا پيمان اخوت نتوانست جلوي اختلاف اوس و خزرج و انصار و مهاجرين را بگيرد؟
رجبی دوانی: بخشي از تعاليم اسلام در زمان پيامبر (ص) فقط به صورت ظاهري جاي خود را بين مردم باز کرد و آن ارزشهاي جاهلي همچنان برايشان باقي بود.
مردم در ماجرای سقیفه از بزرگان قبیله تبعیت کردند نه از دستور پیامبر(ص)
سؤال: گروهي از خواص در سقيفه تجمع کردند و خلافت را غصب نمودند، چطور عموم و توده ها هم اين را پذيرفتند؟
رجبی دوانی: در دوره جاهليت شيخوخيت و پيرمردي حرف اول را ميزد. اينها نخبگان جامعه بودند و کساني که سن و سالي داشتند و به عنوان شيخ قبيله محسوب ميشدند. هر چه شيوخ ميگفتند افراد قبيله ميپذيرفتند و از همين جهت بود که پيامبر (ص) هم دعوت را از همين شيوخ آغاز کردند.
تغییر معیار نخبه بودن در زمان پیامبر(ص)
با تشکيل حکومت اسلامي در مدينه، پيامبر (ص) معيار نخبگي را تغيير دادند و ديگر معيار سن و سال نبود، بلکه اخلاص، تقوا، خداترسي، زهد و ايمان بود، لذا با معيار پيامبر (ص) هيچ کدام از شيوخ از خواص جامعه نخواهند بود.
سلمان از خواص است، او که غريبه است، عرب هم نيست و کسي را هم ندارد، اما پیامبر(ص) ميفرمايند: منا اهل البيت.
ابوذر با معيارهاي عرب جاهلي عددي نيست، نه از مهاجرين قريشي است و نه از انصار، بلکه از قبيله کم اعتبار غفار بود، در مدينه هم غريب است و قوم و خويشي ندارد، اما پيامبر (ص) در مورد او ميفرمايند: آسمان سايه نيفکنده و زمين گسترده نشده زير پاي راستگوتر. ابوذر معيار صداقت و درستي است.
يا در مورد عمار ميفرمايند: عمار را گروه سرکش و طغيانگر ميکشند، يعني عمار معيار جبهه حق از باطل است. عمار که اهل یمن است با معيارهاي جاهلي کسي نيست و در مکه و مدينه غريب است.
پر رنگ بودن ارزشهای جاهلی موجب کنار گذاشتن علی(ع) شد
هنوز ارزشهاي جاهلي براي این خواص مهم بود، لذا ميبينيد علي(ع) را کنار ميگذارند، او که فوق تمام اصحاب است و آن همه حديث در مدح صلاحيت بي چون و چراي ایشان توسط پيامبر (ص) بيان شده است که در منابع سني اگر نگوييم بيشتر از منابع شيعه است، کمتر نيست.
سيوطي، دانشمند برجسته سني در تاريخ الخلفايش ميگويد که بيش از 300 آيه قرآن در تجليل از علي(ع) نازل شده است. برخي از منابع ديگرشان به نقل از ابن عباس گفتهاند بيش از 700 آيه قرآن در تجليل از علي(ع) است.
اين راجع به ابوبکر و عمر و عثمان نيست، البته جعل کردهاند اما به اين عدد و رقم نميرسد! اما با اين همه باز نميپذيرفتند و تا پيامبر (ص) زنده بود حيا ميکردند بگويند ما ارزشهاي جاهلي برايمان مهمتر است، اما وقتی پيامبر (ص) از دنيا رفت ديگر از کسي حيا نميکردند.
وقتي ديدند بزرگانشان به دنبال ابوبکر به راه افتادند، گفتند: قطعاً خير و صلاح در اين است. البته سند و مدرکي نداريم، ولي قطعاً براي عده اي سؤال بوده که پس غدير چه شد و ... اما آنها را هم توجيه کردند که خير و صلاح در اين است.
ارکان اربعه شیعه که علی(ع) را تنها نگذاشتند
سلمان و ابوذر و مقداد و عمار دور علي(ع) بودند و ثابت قدم ماندند، اما معيار پيامبر (ص) ديگر مطرح نيست. هر چه فرياد زدند که حق اينجاست، حتي در خانه اميرالمؤمنين تحصن کردند، اما نپذيرفتند.
تنها 6 نفر از مهاجرين و 6 نفر از انصار دور علي ماندند. از آن 6 مهاجر هم 4 نفرشان غير قريشياند (سلمان، ابوذر، مقداد و عمار که از آنها به عنوان ارکان اربعه شيعه ياد شده است) و دو نفر از آنها قريشي بودند؛ زبير بدعاقبت و خالدبن سعيدبن عاص.
6 نفر هم از انصار بودند؛ خزيمه ابن ثابت (کسي که پيامبر (ص) او را ذوالشهادتين ناميدند)، ابوالهيثم ابن طيهان، ابو ايوب انصاري، عثمان ابن حنيف انصاري، حذيفه ابن يمان، البته در نام انصار اختلاف است و برخي از ابوسعيد خدري و براع عازب انصاري نيز نام بردهاند.
در اينجا نام بني هاشم را نبرديم، البته بني هاشم پشت اميرالمؤمنين بودند، اما از اين دوازده تن به عنوان اصحاب برگزيده پيامبر (ص) ياد ميشود؛ زيرا اينها با بصيرت خود را تابع علي(ع) ميدانستند و بني هاشم بر روي تعصب قومي علي(ع) را ميخواستند و معرفت کامل به ولايت ایشان نداشتند و نميخواستند خلافت از بنيهاشم بيرون برود.
در حکومت اسلامی زمان پیامبر(ص) نیازی به پلیس نبود
حکومت اسلامي مثل امروز داراي سازمان تعريف شده نبود، حتي اسلام سپاه رسمي نداشت و جهاد مسئوليت عمومي مردم بود، حتي شرطه و پليس هم نبود و بعدها از زمان عثمان به بعد تشکيل شد، البته نیازی هم به شرطه نبود، چون جامعه کوچک بود و مردم يکديگر را ميشناختند.
معجزه اسلام این بود که پیامبر(ص) در میان بدترین اقوام مبعوث شدند!
پيامبر (ص) در بدترين قوم به جهت فرهنگ و ... مبعوث شد و معجزه اسلام هم همين است، اگر در روم و ايران و چين و هند که داراي تمدن ديرينه بودند ظهور ميکردند کارشان خيلي راحتتر پيش ميرفت.
پيامبر (ص) اصول اسلام را براي اينها تبيين کرده و اين مردم هستند که بايد خود را وفق دهند، البته بايد همه جوانب را در نظر گرفت، اينها مردمي هستند که جان ميدهند، مال ميدهند، آنچه داشتند را در راه اسلام ميدهند.
سننی مثل سیزده به در و چهارشنبه سوری جاهلیت محض است
اکنون بعد از ثلث قرن که از انقلاب اسلامی ما گذشته عدهاي از مردم به برخي سنتهاي جاهلي بازگشت داشتهاند. اين چهارشنبه سوريها جز جاهليت محض چيزي نيست.
سيزده به در که اصلاً مال ايران باستان هم نيست، ايرانيها 13 را نحس نميدانستند. به اسم انس با طبيعت به طبيعت صدمه ميزنند و روز بعد از دوازده فروردين را که روز برقراري نظام ولايت است روز نحس ميخوانند! مسئولين ما هم که ميخواهند تعطيلات را بردارند به سراغ ولادت و شهادت ائمه ميروند و با سيزده فروردين کاري ندارند.
ما با اینکه ولايت داریم و هیچ حکمی هم براي سیزده به در داده شده، برايمان قبحي ندارد؛ آن وقت شما انتظار داريد عرب جاهلي گرايش به بزرگان را به اين راحتي کنار بگذارند؟
راه مشخص است، اما وقتي مردم آگاهانه نميروند چه بايد کرد؟! اين به خود مردم و اعتقاد آنها برميگردد.
مسلمانان صدر اسلام ولایت پیامبر(ص) را نیز درست درک نکردند
مشکل مسلمانان صدر اسلام عدم فهم ولايت بود، حتي ولايت خود پيامبر (ص) را بهطور کامل نفهميده بودند. اکثريت قاطع آنها ولايت را به معني آن چه پيامبر (ص) ميفرمايد خير و صلاح است و نبايد در آن ان قلتي آورد و بايد کاملاً اطاعت کرد، درک نکرده بودند.
تنها ولایتمدار واقعی مقداد بود
حتي ارکان شيعه هم در ولايتمداري کم ميآورند. از امام باقر (ع) حديث داريم که ميفرمايند: «ارتد الناس بعد النبي الا الثلاث.» بعد از رحلت پيامبر (ص) تمام مردم دچار ارتداد شدند جز سه نفر.
سائل با تعجب ميپرسد: آنها چه کساني هستند؟ فرمودند: سلمان، ابوذر و مقداد. عمار با آن عظمت چه؟ فرمودند: خدا رحمت کند عمار را، بعد از رحلت پيامبر (ص) دچار ترديد شد، هر چند به سرعت برگشت و ميفرمايند: حتي بين اين سه نفر هم تنها يک نفر ولايتمدار کامل بود و آن هم مقداد بود.
امام باقر(ع) ميفرمايند: وقتي پيامبر(ص) رحلت کردند و خلافت غصب شد و به خانه اميرالمؤمنين ريختند و بازوان حضرت را بستند و حضرت را کشان کشان بيرون ميآوردند به دل سلمان و ابوذر گذشت که چرا اميرالمؤمنين به اين وضعيت تن دادند و در مقابل آنها نايستادند و به ما نفرمودند که خود را فدا کنيم؟ به همين دليل به نوعي دچار ارتداد شدند.
مقداد به همين اندازه هم شک نداشت و گفت: هر آنچه علي(ع) ميکند حق است، البته سلمان و ابوذر متوجه اشتباه خود شدند و به سرعت استغفار نمودند. پيش افتادن از ولايت کار دست آدم ميدهد.
جلو افتادن و عقب افتادن از «ولی» سبب خروج از دین میشود
امام سجاد(ع) در صلوات شعبانيه ميفرمايند: «المتقدم لهم مارق»؛ کسي که از ولايت جلو بيفتد از دين بيرون رفته است، «المتأخر عنهم زاهق»؛ و هرکس از ولايت عقب بماند نابود ميشود و «اللازم لهم لاحق»؛ و هر کس پا به پاي ولايت باشد به آنان ملحق شده و نجات مييابد.