پرسش و پاسخ دانشجويان با سليمي نمين- 2
کد خبر:۱۸۰۷۶۴
پرسش و پاسخ دانشجويان با سليمينمين - 1
سليمينمين: دفاع شريعتي از امام سبب شد مقالهاش چاپ نشود/ حزب موتلفه سكوي پرتاب فرصتطلبان شده است
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با اشاره به صحبتهاي حميد روحاني مبني بر اينكه شريعتي عامل ساواك و ضد امام بوده است، گفت: شریعتی به خاطر امام ...
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، در پايان نشست «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه با عنوان «جريان روشنفكري در ايران» در دانشكده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد، دكتر سليمي نمين به پرسشهاي دانشجويان پاسخ داد.
سوال: یکی از نقاط اختلافي كه وجود دارد، بحث شهید نواب است و اينكه ترورها و برخورد مسلحانه، تفکر خود ایشان بوده یا اين تفكر از سوي عوامل نفوذي روي ايشان اعمال شده است؟ نکته دوم بحث دکتر مصدق و جدایی بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق قبل از ملی شدن صنعت نفت است.
يكي از تحلیلهايی كه وجود دارد اين است كه آمریکاییها قصد نفوذ به ایران را داشتند و نیاز بود که با یک عقبه محکم وارد ايران شوند؛ لذا بحث جدایی کاشانی و مصدق، به نوعی برنامهریزی جریان مصدق بود و پشت پرده این جریان خود آمریکاییها قرار داشتند و برنامه آنها بود که مصدق از كاشاني جدا شود و به نوعی ایشان عامل آمریکاییها بود. آیا این تحلیل درست هست یا خير؟
سليمي نمين: در پاسخ به اين سوال كه آیا فداييان اسلام خودشان به حرکت مسلحانه اعتقاد داشتند یا افرادی به درون اینها نفوذ کردند، بايد گفت كه خير، فداییان اسلام به اندازه کافی تند بودند.
ابهام تاريخي در مورد ترور رزمآرا
البته در مورد رزمآرا این نقطه تاریک تاریخی وجود دارد که آیا مظفر بقایی براي ترور رزمآرا به فداییان اسلام خط داد يا خير؟ چون محمدرضا پهلوی هم مایل بود رزمآرا ترور بشود و افرادی را برای این کار گماردند و بحثهایی وجود دارد که وي با دو سلاح کشته شد، یکی محافظش او را زد و یکی فردی که از طرف فداییان اسلام برای این کار گمارده شده بود؛ این بحثهای تاریخی وجود دارد، چون مظفر بقایی قطعا در اینجا بینقش نبوده، ولي این بحث باید به طور تخصصی مورد مطالعه قرار گیرد.
تندرويها و تكرويهاي فداييان اسلام
فداییان اسلام، متاسفانه بسيار تندرو بودند و فقط این نبود که مثلا فاطمی را ترور کنند، حتی آقای فلسفی و كاشاني را هم به ترور تهدید کردند؛ خاطرات مرحوم فلسفی هست که میتوانید آن را بخوانید و دفتر مطالعات ما هم آن را خلاصه کرده است.
فداييان اسلام علاوه بر تندروی، تکرویهایی هم داشتند؛ موقعی که شهید نواب زندان بود، آقای خدایی، به صورت فردمحورانه فاطمی را ترور کرد و موجب اختلاف شد و جامعه را در دشمنشناسی دچار مشکل کرد و اين مسئله كه در شرایطی که انگلیسیها و آمریکاییها تلاش میکردند در جامعه ما اختلاف ایجاد کنند، دشمن اصلی را فاطمی بدانید، طبیعتا خطای فاحشی است.
فداييان اسلام براي مظفر بقايي لاابالي محافظ ميگذاشتند!
آنها فردمحوریهایی داشتند که نواب با آنها برخورد کرد که چرا این کار را کردید؛ میخواهم بگویم نه خیلی کار سازمانی داشتند و نه در بحثهای فکری رشد شدیدی داشتند؛ مثلا فداییان اسلام شبها روی پشت بام خانه مظفر بقایی کشیک میدادند تا كسي به خانه او حمله نكند، در حالي كه او آن پایین عرقخوری میکرد و از نظر مسائل اخلاقی فردي بسیار لاابالی بود.
نقش فداييان اسلام در ملي شدن صنعت نفت
این روزها افراط و تفریط خیلی زیاد است؛ چه کسانی که فداییان اسلام را بدون نقص و ایراد معرفي میکنند و چه کسانی که فداییان اسلام را سرکوب و منکوب میکنند، خطا میکنند؛ فداییان اسلام انصافا در نهضت ملی شدن صنعت نفت نقش اساسی داشتند، بدون چنین بازویی امکان نداشت شبکه چماقداران انگلیسی، زمینگیر شود.
موتلفه از انتشار كتاب خاطرات شهيد عراقي جلوگيري ميكند
نقش آنها را باید به درستی قدر دانست، اما نبايد از ضعفهای فداییان اسلام هم غافل شد؛ متاسفانه برخی از مراکز تاریخپژوهی ما کاملا یک طرفه عمل میکنند.
خود شهید عراقی که از عناصر اصلی فداییان اسلام و بعد از آن از عناصر برجسته موتلفه است و امام به سلامت و ارزشمندی او خیلی احترام میگذارد، در خاطراتش ضعفها را میگوید.
متاسفانه امروز موتلفهایها از خیلی از ایراداتی که شهید عراقی در کتابش از خودشان گرفته خوششان نمیآید و این کتاب را تکثیر نمیکنند؛ در حالي كه كتاب ايشان یکی از ارزشمندترین کتب تاریخی است که ما میتوانیم از طريق آن جریانات نهضت ملی شدن صنعت نفت را بشناسیم.
ناگفتههای ایشان اصلا تکثیر نشده كه البته كتاب ايشان در سال 59 توسط ناشر دیگری غیر از موتلفه تکثیر شده است؛ اما موتلفه امروز اصلا مایل نیست ضعفهایی که شهید عراقی میگوید برای جامعه باز شود و مردم شناخت دقیقی از موتلفه پیدا کنند که این خیلی بد است.
یک بار من در جمع موتلفهایها سخنرانی داشتم و گفتم شما لااقل به اندازه شهید عراقی در بحثهای تاریخی صداقت داشته باشید و برخی از ضعفها را بپذیرید؛ چون مشکلاتی که در موتلفه آن روز وجود داشت، الان هم وجود دارد.
موتلفه سكوي پرتاب افراد فرصتطلب شده است
موتلفه الان سکوی پرتابی برای یکسری آدم فرصتطلب شده است؛ آدمهایی که اصلا به باورهاي موتلفه باور ندارند و از موقعيت آن سوءاستفاده میکنند و آدمهایی مثل جاسبی و میرسلیم که به شهید نواب و شهید عراقی به هیچ وجه اعتقاد ندارند، تا شورای موتلفه هم رفتند.
شما تا حدی آقای جاسبی را میشناسید؛ وي وقتی دیگر نتوانست از حزب استفاده کند، عضو موتلفه شد، بدون اینکه اعتقادی داشته باشد و ما اگر ضعفهای گذشته تاریخی خود را خوب بشناسیم، میتوانیم ضعفها را برطرف کنیم و نگذاریم آدمهایی که هیچ سنخیتی ندارند دوباره راه پیدا کنند.
دكتر مصدق مهره آمريكاييها نبود
در مورد دکتر مصدق اینگونه نیست که میگویید و بهترین گواه برای اینکه دکتر مصدق آمریکایی نیست، اين است كه در روزهای پایانی قبل از کودتا، آمریکاییها چند پیشنهاد به او دادند که مصدق هیچ کدام از پیشنهادها را نپذیرفت؛ چون پیشنهادها موجب منزوی شدن صنعت نفت میشد.
آمریکاییها پیشنهاد دادند که اداره نفت را به یک کشور ثالث و تشکیلات ثالث واگذار کنید، ولي مصدق مخالفت کرد و گفت این مسئله باعث میشود کنترل از دست ما خارج شود؛ آمریکاییها کودتا را تصریح کردند، اگر مصدق آمریکایی بود قطعا باید پیشنهاد آمریکاییها را میپذیرفت و ديگر بهانهای نداشتند.
البته دکتر مصدق ضعفهایی دارد که باید ضعفهای او را دقیقا شناخت، اما برخی با دکتر مصدق برخوردهای غیر منصفانه میکنند و او را یک آدم وابسته و آلوده معرفي میکنند که این درست نیست.
سوال: ارتباط اشخاصی مثل علامه طباطبایی، شهید نواب صفوی و امام با آیت اللهبروجردی چیست؟ این طور که به نظر میرسد هر سه به نوعی از محوریت آیتالله بروجردی طرد شدند؛ حضرت امام در منشور روحانیت از برخي افراد به شدت نقد میکنند، البته اسم نمیبرند يا مسئله اطرافیان آقای بروجردی، میخواهم بدانم این ارتباطی با مسائلی که اینجا مطرح شد، دارد؟
نكته دوم در مورد دكتر شریعتی است که میگویند که ایشان با ساواک و شاه در ارتباط بوده است؟ صحت این مطالب را بیان کنید.
تمركز در مرجعيت، راهبرد امام براي تجديد سازمان روحانيت بود
سليمي نمين: خیر، اینکه امام از تشکیلات آقای بروجردی طرد شده باشند، درست نیست بلكه امام در اینکه سازمانی حول آقای بروجردی شکل بگیرد نقش محوری داشتند و بر این قضیه واقف بودند که بعد از ضرباتی که رضاخان به سازمان روحانیت وارد کرد، مرجعیت تامه ایجاد کنند که هر کس برای خودش یک موضع درست نکند و يكي بشود یک مرجع تقلید و دیگری بشود يك مرجع تقلید دیگر و مردم تجزیه شوند.
امام تمرکز در مرجعیت را به عنوان یکی از راههای جدی تجدید سازمان روحانیت یافتند؛ یعنی نگذاشتند که هر کسی رساله چاپ کند و مقلد داشته باشد به همين دليل ايشان مرجعیت تامه آیتالله بروجردی را تبلیغ کردند و واقعا در این زمینه فداکاری کردند.
تهذيب نفس امام و در نظر نگرفتن منافع خودشان
اینجاست که انسان می تواند انسانهای مهذب را که نه برای خودشان، بلکه براساس مصالح ملی و مصالح کلان جامعه حرکت میکنند، بشناسد.
امام در اینجا اصلا مصالح خودشان را در نظر نگرفتند؛ وقتی قدرت آیتالله بروجردی گسترش یافت، طبیعی است که یک سری آدمها برای خودشان جا باز میکنند و آدمهایی به دفتر آیتالله بروجردی رفتند که ارتباط ایشان را با خیلی از جریانات قطع کردند.
درست است که جریان فداییان اسلام تند بودند، اما آیتالله بروجردی میتوانست مثلا از سر لطف و بزرگواری دستی بر سر آنها بکشد؛ همان کاری که آیتالله کاشانی نسبت به آنها انجام دادند؛ مثلا وقتي آیتالله کاشانی از جبهه ملی جدا شد، وضع زندگی ايشان دچار مشکل شد و آیتالله بروجردی 12 هزار و 500 تومان برای آیتالله کاشانی فرستادند تا مشکل مسکن ایشان حل شود؛ ایشان میتوانستند همین لطف را نسبت به فداییان اسلام داشته باشند.
دلگيري امام از برخورد اطرافيان آيتالله بروجردي
امام در این زمینهها از نوع برخورد اطرافیان آیتالله بروجردی دلگیر شدند و از ایشان فاصله گرفتند، نه اینکه ایشان رانده شده باشند؛ تاثیرگذاری امام و توانمندی ایشان برای مجموعه آقای بروجردی بسیار حائزاهمیت بود و بیشتر کتابهای آیتالله بروجردی را ایشان برای آراي مختلف میبردند.
موضعگيري برخي حوزويان به اعتقادات عرفاني امام(ره)
بحث عرفان امام در آن زمان به این شکل حساس نبود، بعدها اعتقادات عرفانی امام موجب شد که برخی در حوزه نسبت به امام موضعگیری کنند كه البته الان هم این موضعگیری هست و اوایل انقلاب هم بود.
بحثهای عرفانی امام در ارتباط با تفسیر سوره حمد با مخالفت خیلی از آقایان مواجه شد؛ الان هم ضدیتهایی در حوزه با عرفان امام وجود دارد و جوسازیهایی را به صورت تشکیلاتی شکل میدهند که خوب است شما نسبت به این مطلب دقت داشته باشید.
اينكه شريعتي را ساواكي بدانيم منصفانه نيست
اما در مورد دکتر شریعتی، بحثهایی که عموما از طرف برادرمان آقای حمید روحانی مطرح میشود خیلی منصفانه نیست؛ من و ایشان چند بار با هم مناظره قلمی و گفت و گوی رو در رو داشتیم و اینکه ما شریعتی را عامل ساواک بدانيم خیلی کار اشتباهي است؛ چون شریعتی مرتب توسط ساواک تعقیب و دستگیر میشد و ساواک تدریس ايشان را در مشهد متوقف کرد يا در تهران حسینیه ارشاد را بست.
شريعتي ساواك را در بازجوييهاي خود فريب ميداد
آنچه شريعتي در بازجوييها مينويسد، براي فريب دادن ساواك بوده و بايد هم اين كار را ميكرد؛ تقیه در این طور مواقع واجب است و اگر در بازجوییها میگفتید من میخواهم تا سرنگونی شاه پیش بروم، برای شما 10 سال زندان میبریدند و نمیتوانستید کار کنید و در بازجوییها باید طوری حرف میزدید که بتوانید ساواک را فریب دهید.
مثلا بگویید که من با مارکسیسم مقابله میکنم و با شاه کاری ندارم يا مثلا من میخواهم روی اعتقادات اساسی مردم کار کنم و به شاه کاری ندارم و با او مشکلی ندارم؛ اگر بازجوییهای خیلی از بزرگانی که آن موقع بودند را مطالعه كنيد، خواهيد ديد كه آنها هم همین شیوه را به کار میگرفتند؛ مهم این است که بعد از اینکه آزاد شدند یک گزارش به ساواک داده باشند و با آنها همکاری کرده باشند.
آقای حمید روحانی هرگز نمیتواند سندی بیاورد که شریعتی بعد از آزادی از آدمهایی نام برده و گفته باشد اینها ضد دربار هستند؛ وي عمدتا براساس بازجوییهای شریعتی که بحث فریب دادن دستگاه سرکوب شاه است، استناد میکند.
گزارش ساواک این است که میگوید شریعتی سر ما کلاه میگذارد و ما را فریب میدهد و آقای حمید روحانی این مطالب را نمیبیند که خود ساواک اذعان داشته كه آنچه شريعتي در ساواک میگوید مخالف آن چیزی است که بعد از اینکه آزاد میشود، میگوید و به همین بهانه دوباره او را دستگیر میکنند.
دفاع شريعتي از امام(ره)
در جلسهای آقای حمید روحانی به من گفت که شریعتی قبل از انقلاب هم ضد امام بود و بنده به او گفتم این را نگویید، لااقل ما که خارج از کشور بودیم میدانیم این طور نبود؛ شریعتی به خاطر امام از جایگاهش در جبهه ملی خارج شد؛ زيرا ایشان سردبیر نشریه ارگان دانشجویی در فرانسه بود و به دلیل اینکه از امام دفاع کرده بود، جلوی مقاله او را گرفتند.
در کتاب کنفدراسیون که اخیرا چاپ شده و آقای افشین متینی تحقیقاتش را در آمریکا انجام داده، این مطالب را آورده است؛ کنفدراسیون خارج از کشور، مجموعه همه تشکیلات دانشجویی بود که این کنفدراسیون را گردآوری کرده بودند و من این کتاب را به آقای حمید روحانی نشان دادم و گفتم این حرفها را نگویید؛ موضع شریعتی قبل از انقلاب هم مشخص بود، ولي او در اندیشهها و زایشهای اندیشهاش هم نقاط مثبت و هم ایرادهایی دارد.
براي قضاوت در مورد افراد بايد نقاط قوت و ضعف آنها را توامان بررسي كرد
اينكه ما روشنفکری مثل شريعتي را این گونه تخطئه کنیم و بگوییم ساواکی بوده یا بگوییم همه اندیشههايش خلاف است، کار شایستهای نیست؛ ما اگر میخواهیم در جامعه تولید فکر را رشد دهیم باید حتما در مورد افرادی که در خدمت ما بودند، هم نقاط قوت آنها را بگوییم و هم ضعفهایشان را برطرف کنیم.
شريعتی قطعا در کتابهایی که نوشته ایراداتی دارد و ما باید آنها را طرف کنیم نه اینکه شخصیتی را که کار کرده و امروز میتوانیم از بعضی کارهای او به خوبی برای جذب نسل جوان استفاده کنیم، تخطئه کنیم؛ این کار بسیار اشتباهي است.
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.