سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 11؛ بخش اول
کد خبر:۱۸۸۴۶۲
سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 11؛ بخش دوم
نامدار: امام (ره) در دهه 30 از اصطلاح دهکده جهانی استفاده كردند/ شيعه شدن ايرانيان در دوره صفويه يك دروغ بزرگ تاريخي است
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني گفت: ایده حکومت اسلامی یک ایده بسیار بکر در فکر اسلامی است، ولی به اين دليل اینكه ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، مظفر نامدار در ادامه جلسه ششم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «سير جريان فرهنگي و مقدمات تشكيل حكومت اسلامي در تاريخ معاصر» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، به بیان و بررسی دو فرضیه به عنوان سیر فرهنگی فکر اسلامی در تاسیس نظام جمهوری اسلامی پرداخت.
نظریههایی كه در مورد پایداری جمهوری اسلامی وجود داشت
از بدو پیروزی انقلاب، كسانی که مخالف انقلاب اسلامی بودند و جریانهایی که در داخل نمیتوانستند با فکر اسلامی رابطه برقرار کنند یا رابطه آنها یک رابطه مشخص بود نه یک رابطه خاص در حوزه اجتماعی، معمولاً نظریههایی را در مورد پایداری جمهوری اسلامی مطرح میکردند.
این نظریهها بر دو فرضیه استوار بود. بايد حواس ما به اين فرضيهها باشد، چون اينها جریانهایی بودند که منجر به تاسیس حکومت اسلامی شدند.
نظام اسلامی فقط برای گذار از نظام استبدادی به نظام دموکراتیک ضروري است
این افراد معتقد بودند که نظام سیاسی مبتنی بر شریعت اسلامی که به دست فقهای گرانقدر ما در ایران پایهریزی شده، تنها برای گذار ایران از یک نظام استبدادی به یک نظام دموکراتیک، ضروری است.
یعنی به محض این که این مرحله گذار تمام شود، این حکومت به دلایل متعددی که در پشت این دلایل متعدد، دو فرضیه بزرگ خوابیده است، امکان تداوم ندارد و با فشارهایی که به آن وارد میشود ساکت خواهد شد.
مبانی معرفتشناسی اسلام در حوزه سیاست و جنبههای تاریخی حکومت اسلامی
فرضیه اول معطوف به مبانی معرفتشناسی شریعت اسلامی در حوزه سیاست و فرضیه دوم معطوف به جنبههای تاریخی حکومت جمهوری اسلامی بود. پس یکی از آنها به مبانی معرفتشناسی این حکومت كه توسط امام پایهریزی شده بود و دیگری به پیشینههای تاریخی باز میگشت.
آیا نظام اسلامی میتواند به تقاضاهای انسان عصر جدید پاسخ دهد؟
این افراد براساس همان حرف قدیمی چهارصد سال پیش که مطرح ميشد دین در دنیای مدرن اصلاً استعداد تولید ندارد، ميگفتند دين چگونه میتواند یک نظام سیاسی با ثبات تاسیس کند؟ نظامی که اين استعداد را داشته باشد که به همه تقاضاهای آدمهای عصر جدید پاسخ دهد.
اصلاً در کجای دین میتوانید این مبادی را پیدا کنید، که امام آمده و بر مبنای آن حکومت تاسیس کرده و حالا میخواهد در ارکان نظام جمهوری اسلامی آن را منتشر کند و از دل این انتشار یک نظام سیاسی با ثبات تهیه شود؟
نظام اسلامی نهایتا در یک نسل میتواند دوام داشته باشد و نظام گذار است
لذا این افراد مدعی بودند که نظام جمهوری اسلامی یک نظام گذرا است و نهایتا در یک نسل ميتواند دوام داشته باشد. این حرفها شدیدا در نوشتههایی که بر علیه انقلاب اسلامی در داخل و خارج منتشر ميشد مطرح بود.
فرضیه دوم به پیشینه تاریخی این نظام بر میگشت. در کجای تاریخ میتوانید پیدا کنید كه در دورانی شبیه دوران مدرن بتوان بر مبنای يك متن و تفكر اسلامي قاعده یک نظام سیاسی با ثبات را نوشت؟
نظریه ولایت فقیه ساخته و پرداخته امام است!!!
آنها معتقد بودند این پشتوانه تاریخی که به عنوان نظریه ولایت فقیه در حکومت اسلامی مورد استفاده قرار گرفته در نوشتههای علما وجود ندارد و اصلاً این نظریه به این شکلی که آمده، ساخته امام است.
نظام جمهوری اسلامی زیر فشارها دوام نمیآورد!
بحث دیگر این بود که میگفتند ما مدل نداریم. در طول تاریخ تشیع حداقل در دورانی که شیعه به عنوان مذهب رسمی حکومت در ایران مطرح شد، ما مدلي نداشتیم که بر مبنای آن فقها بتوانند حکومت کنند و اين مساله در هیچ يک از نوشتهها و نظریههاي فقها وجود نداشته است.
بر همين اساس معتقد بودند که نظام جمهوری اسلامی در ایران یک نظام گذرا است، یعنی شاید بیش از یک نسل دوام نیاورد و اگر فشار را بر این نظام اضافه کنیم، این نظام طاقت نمیآورد و ساقط میشود.
امروز میخواهیم درباره این دو فرضیه به عنوان سیر فرهنگی فکر اسلامی در تاسیس نظام جمهوری اسلامی و پیدایش انقلاب اسلامی، صحبت كنيم.
جریانهای فرهنگی بايد تداوم تاريخي داشته باشند
وقتی از جریان فرهنگی صحبت میکنیم منظور ما جریانی است که تداوم تاریخی دارد، یعنی جریانی که اولاً گرایشها و تمایلات همگون و همسان و دوماً تداوم داشته باشد، یعنی صرفاً در یک مقطع خاص تاریخی به وجود نیامده و سریع هم تمام شده باشد.
منظور ما از تداوم اين است كه این جریان اثرات بلند مدتي داشته باشد و گروههای متعددی را تحت تاثیر خود قرار داده باشد. ما به اين جريانها، جریانهای فرهنگی ميگوييم.
حرکتها و جنبشهای کاذب پيش زمينه فكر حكومت اسلامي نيستند
بعضی از حرکتهای کاذب در بعضی از ادوار تبديل به جنبشهای اجتماعی ميشوند، ولي ما اين حركتها را جريان نميدانيم. مثل اتفاقاتی که در دوران انقلاب اسلامی افتاد و بعضی از افراد، گروهها و احزاب برخي از حرکاتی را كه درون خود نظام تولید شده بود تبدیل به جنبشهای اجتماعی كردند و مدعی بودند که این جریان فرهنگی پایدار و متداوم است و ميتواند جايگزين جريان فعلي شود.
ما در حوزه سیاست، این جريانها را جریانهای کاذب اجتماعی میدانيم و از این جریانها به عنوان پیش زمینههای فکر حکومت اسلامی نام نميبريم.
چرا نسل جوان نميتواند با ايده حكومت اسلامي ارتباط برقرار كند؟
با وجودی که ایده حکومت اسلامی یک ایده بسیار بکر در فکر اسلامی است، ولی به اين دليل كه اين ايده را به زبان فقه سنتی مطرح میکنیم، نسل جوان نمیتواند با آن رابطه برقرار کند.
طبق فرمایشات امام بزرگوار در سالهای قبل از انقلاب اسلامی (سالهاي سي و هفت و سي و هشت) ما میتوانیم همه آن پایهها را داشته باشیم. در صحیفه امام بعضی نامههاي این دوران وجود دارد که امام به بعضی از فقها نوشتهاند کسی که میخواهد در این دوران طلبه بشود اگر این فضا و زبان را نشناسد نمیتواند اثرگذار باشد.
امام (ره) در دهه 30 از اصطلاح دهکده جهانی استفاده كردند
امام(ره) در دهه 30 ميگويند دنیا در حال تبدیل شدن به یک دهکده است و دقيقا از واژه دهکده استفاده ميكنند، همین اصطلاحی که در حوزه جهانی شدن به آن دهکده جهانی میگویند.
طلبهای که متوجه زبان و مبادی این فضا نشود و نتواند معارف، ذخایر و سرمایههای ما را با این زبان طرح کند، جایی ندارد و نمیتواند فضا را باز کند و بايد دوباره به پستوهاي حوزهها برگردد. اینها برداشتی از فرمایشات حضرت امام(ره) است.
سه جریان اثرگذار در تشکیل حکومت اسلامی
در دوران معاصر سه جریان بزرگ داریم که این جریانها در تشکیل حکومت اسلامی ایران تاثيرگذار بودند و اگر در مباحث مربوط به جمهوری اسلامی، هنوز نظرات متعددی داریم که ظاهرا مقابل هم هستند و يكدیگر را نقد و در مقابل هم موضعگیری ميكنند تحت تاثیر این سه جریان است.
پس از جنگهاي ايران و روس مدرنیته در ایران رخ داد
بعد از جنگهای ایران و روس تحولاتی رخ داد که بسیاری از افراد در تاریخنگاری دوران جدید ایران و حتی دوران جدید اسلام، این دوران را تحت عنوان عصر مدرن یا مدرنیته یا دوران تجدد ناميدند.
شکلگیری جریان تفکر اسلامی در عصر تجدد
عصر تجدد در ایران فضایی را باز کرد که جریانهای جدیدی که تحت تاثیر اندیشه اسلامی و آموزههای پیامبران نبودند، جریانهای جدیدی را تاسیس کردند که علما و حوزرههای دینی ما برای پاسخ دادن به مسائل مطرح شده توسط اين جريانها مباحث متعددی را طرح کردند كه به شکلگیری جریان فکر اسلامی منجر شد.
مرجعيت اسلام و ايلات دو مرجع قدرت در ایران قبل از پهلوی اول بودند
در ایران تا قبل از دوره رضاخان دو مرجع قدرت بیشتر نداشتیم، البته نبايد مرجع قدرت را با جریان فکر فرهنگی یکی بگیرید. جریان فکر فرهنگی میتواند تبدیل به یک مرجع قدرت شود، ولی لزوما هر مرجعیت قدرتی فکر فرهنگی تولید نمیکند.
مراجع قدرت در دوران قبل از پهلوي یکی ایلات بودند که تولید قدرت میکردند و نظام سیاسی در ایران را تحت تاثیر قرار میدادند و دیگری قدرت اسلام و مرجعیت بود، مخصوصا بعد از صفویه که مذهب شیعه مذهب رسمی دولت شد قدرت اسلام و مرجعيت افزايش يافت.
شيعه شدن ايرانيان در دوره صفويه يك دروغ تاريخي است
اين یک دروغ تاریخی است که ميگويند تشیع بعد از صفویه در ایران رسمی شد، خیر تشیع از قبل از صفویه در ایران مذهب عام بود. بسیاری از نقاط ایران را که مطالعه بفرمایید ميبينيد كه مردم شیعه بودند، تشیع از دوران صفویه در ایران مذهب رسمی دولت شد، ولي قبل از آن مذهب رسمی مردم بود.
قبل از صفويه شيعيان در همه نقاط ایران حضور داشتند. آذربایجان، فارس، شمال، خراسان و بخش مرکزی ایران، مشجریان در فارس، سربداران در خراسان، علویان در زاگرس و در شمال ایران، آلاسحاق و آلکیا در منطقه گیلان، دیلمان طبرستان و آققویونلوها که حکومت چوپانان را داشتند، همه شیعه مذهب بودند.
دروغي كه منورالفكرها تحت تاثير شرقشناسان مطرح كردند
اين بحث اولین بار قبل از مشروطه توسط جریانهای منورالفکری که تحت تاثیر شرقشناسان آن دوره بودند مطرح شد، چون اين افراد همه معضلات بزرگ خودشان را مذهب تشیع و علمای ایران میدانستند و میگفتند تا زمانیکه اینها باشند امکان نفوذ در ایران و استعمار ايران وجود ندارد. بنابراين، این داستان را ساختند که مردم ایران تا قبل از صفویه مذهب سنی داشتند و صفویه به ضرب شمشیر و کشتار عظیم، مردم را شیعه کرد.
تشيع تا قبل از صفويه جريان عامه مردم ايران بود
با نگاه در منابع متوجه ميشويم كه قبل از دوره قاجار هیچ منبعی برای این ادعا وجود ندارد و هر چه وجود دارد از منابع دوره قاجار به بعد است. بنابراین، این که صفویه به زور شمشیر و کشتار، مردم را شیعه کردند یک دروغ بزرگ تاریخی است.
قبل از صفویه حکومتهایی که بر ایران حاکم بودند مذهب اهل تسنن داشتند، هرچند که ما در ایران اصلاً حکومت مرکزی نداشتیم و هر بخشی تحت سیطره یکی از خاندانها و قبائل بود، اين در حالي است كه جریان فکری شیعه تا قبل از صفویه، جریان عام مردم ایران بود.
ادامه دارد ...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.