کد خبر:۱۹۱۴۲۰
نشست دانشجويي پيرامون آراي دكتر شريعتي- 1

ديدگاه متفاوت علامه مصباح و مقام معظم رهبري در خصوص شريعتي/ علت اصلی اختلافات شریعتی و مطهری چه بود؟/ در نگاه شريعتي روحانيت از غرب وارد ايران شد

نشست دانشجویی پیرامون اندیشه‌های دکتر شریعتی با حضور طیف‌های مختلف فکری در «خبرگزاری دانشجو» برگزار شد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، موضوع دکتر شریعتی در دانشگاه‌ها بسیار مورد ابهام است، افرادی بی رحمانه وی را نقد می‌کنند و عده‌ای هم سرسختانه از وي دفاع می‌نمايند.
 
در اين رابطه مسايلي مانند اختلاف دكتر شريعتي با جريان مذهبي و شهيد مطهري، ديدگاه وی در خصوص روحانيت و نظراتي كه در مورد اسلام‌شناس بودن يا جامعه‌شناس بودن شريعتي وجود دارد مورد ابهام است. به همین دلیل بر آن شدیم که نشستی دانشجویی با حضور طیف‌های مختلف فکری تدارک ببینیم و پیرامون افکار و آراء دکتر علی شریعتی به بحث بپردازیم.

در اين نشست رقيه ذوالفقاري دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه‌شناسي دانشگاه شاهد، سمانه شمس كارشناس ارشد جامعه‌شناسي تربيت مدرس، حسين شهرستاني كارشناس ارشد جامعه‌شناسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حمزه نادعلي‌زاده دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی شركت كردند.

«خبرگزاري دانشجو»: چرا جریان اپوزیسیون بعد از انقلاب شریعتی را منحصر به خود کرد و اقشار مذهبی و بسیجی به همین دلیل از شریعتی کناره گرفتند؟ قبل از انقلاب هم مهم‌ترین اختلاف دکتر شریعتی با جریان مذهبی اختلافاتی بود که ايشان و شهید مطهری بود، ریشه این اختلافات را چه چيزي مي‌دانيد؟

كتاب «سيماي محمد» دكتر شريعتي بسيار مورد توجه شهيد مطهري قرار گرفت

نادعلی زاده: در جلد اول کتاب شریعتی و مطبوعات دو مصاحبه از حضرت آقا چاپ شده است که در آن كتاب این اختلافات را تبیین کرده‌اند. ایشان بیان می‌کنند كه شهید مطهری از ابتدا شناخت کاملی نسبت به شریعتی نداشتند و ارتباط ايشان با شریعتی به واسطه پدر وي(محمدتقی شریعتی) بود.

تا زمانی که شهید مطهری در حسینیه ارشاد تصميم به نگارش کتابی در مورد پیامبر اسلام می‌گیرند و با نگارش نامه‌ای از دکتر شریعتی می‌خواهند که مطلبی در این باره بنویسد و ایشان هم کتاب «سیمای محمد» را می‌نویسد. حضرت آقا از شهید مطهری نقل می‌کنند که«من 3 بار این کتاب را خواندم و از خواندن آن بسیار لذت بردم».

تلاش‌هايي كه براي اختلاف‌افكني ميان شريعتي و شهيد مطهري انجام شد

در اولین یادنامه‌های چاپ شده شهید مطهری از قول ایشان بیان شده است که برخی در حسینیه ارشاد می‌خواهند رابطه من و دکتر شریعتی را خراب کنند. حضرت آقا هم اشاره می‌کنند که عده‌ای یک سری نقل قول‌های کاذب را از قول شهید مطهری در حضور دکتر شریعت بیان می‌کردند و بالعکس و به این شکل می‌خواستند اختلاف ایجاد کنند، اما آنچه واضح است این است که رویکرد دکتر شریعتی به شهید مطهری همواره رویکردی ارادتمندانه بوده است.

شهيد مطهري علاوه بر شريعتي به علامه طباطبايي و ملاصدرا نيز انتقاد داشت

اگر از موضع دیگر بخواهیم ریشه این اختلافات را بررسی کنیم بايد بگوييم كه مطمئنا برخی ابعاد اندیشه‌هاي دکتر شریعتی دارای نقیصه‌های عمیقی بوده و شهید مطهری هم به عنوان یک متفکر اسلامی با کسی تعارف نداشتند، همانطور كه ايشان مطهري در بسیاری از موارد حتی انتقاداتی را به اندیشه بزرگانی مثل ملاصدرا، ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی وارد مي‌دانستند.

نظر امام در مورد شريعتي چه بود؟

همین امر باعث شد اختلافاتی بین شهید مطهری و دکتر شریعتی ايجاد شود و کسانی که سعی داشتند به حواشی دامن بزنند این اختلاف را عمیق‌تر کردند. نتيجه اين اختلافات اين بود كه شهید مطهری در سال 56 نامه‌ای به حضرت امام نوشتند، اما آن نامه بدون جواب می‌ماند.

البته امام درباره آن نامه صحبت کردند و به نقل از حضرت آقا بیان شده است:«آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کردند کسی را که خدماتی کرده به خاطر چهارتا اشتباه در کتابهایش بکوبیم این صحیح نیست».

نظرات شهيد مطهري در مورد دكتر شريعتي مبالغه‌آميز بود

همچنین آقای رسول جعفریان در کتاب «جریان‌های سیاسی مذهبی ایران» به این اختلافات اشاره كرده و حضرت آقا در پاورقی این کتاب بیان کردند که: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی چه در آغاز آشناییشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت‌آوری ستایش می‌کرد و چه در سال‌های بعد که از او به نحو شگفت‌آوری مذمت می‌فرمود، غالبا مبالغه‌آمیز بود».

ديدگاه متفاوت علامه مصباح و مقام معظم رهبري در خصوص شريعتي

برخلاف افرادی مانند امام موسی صدر، شهید مفتح، شهید بهشتی و حضرت آقا که رویکردي کاملا منصفانه‌ به شریعتی دارند، برخی مانند شهید مطهری و علامه مصباح رویکردی کاملا منتقدانه نسبت به او داشتند و از یک بعد به اندیشه شریعتی نگاه کردند و به ابعاد مختلف اندیشه شریعتی توجه نداشتند كه اين مساله سبب شد تمام اندیشه شریعتی تحت تاثیر این نگاه قرار گیرد.

در مقابل، امثال شهید بهشتی، حضرت آقا و ... در عین قبول اشکالات وارده به شریعتی در مسائل اعتقادی، به نحوه بیان مسائل جامعه‌شناختی و نوع ادبیات او در بیان مفاهیم دینی در عرصه حیات اجتماعی توجه بسیار داشتند.

نگاه عرفاني و جامعه‌شناختي شريعتي در مقابل نگاه فقهي و كلامي شهيد مطهري

ذوالفقاری: اختلافات بین دکتر شریعتی و شهید مطهری ناشی از تفاوت دیدگاه آنها به یک موضوع بوده است. نگاه دکتر شریعتی به مفاهیم اسلامی از دید جامعه‌شناختی با تعاریف عرفانی بوده، در حالی که استاد مطهری نگاه فقهی و کلامی به این‌گونه مسائل داشتند و با این نگاه کاملا مخالف بودند که عرفان یک پله بالاتر از فقه قدم می‌گذارد و همین مسئله باعث انتقاد بسیاری از مجتهدین آن دوره به دکتر شریعتی بود.

خلا مطالعاتي دانشجويان با كتاب‌هاي شريعتي پر مي‌شد

شمس: عامل دیگر این اختلافات به جو اجتماعی آن دوره بر می‌گردد. غیر از برخی روحانیون مانند حضرت امام و شهید بهشتی، سایر علما و روحانیون نتوانسته بودند وارد جمع‌های دانشگاهی شوند، همچنین در آن دوره کتابي با عنوان مشخص«چه باید کرد؟» وجود نداشت كه به دست دانشجو داده شود و علاقه دانشجو را براي مطالعه برانگیزد، دکتر شریعتی این وظیفه را به عهده گرفت و دانشجویان خلا مطالعاتی خود را با کتاب‌های وي پر ‌کردند.

همچنین در آن دوره شرایط غیر طبیعی بوده و آرامشی که امروز وجود دارد در آن دوره وجود نداشت، همین امر باعث می‌شد که هر اختلاف درونی بین شهید مطهری و دکتر شریعتی بروز و ظهور اجتماعی و در سطح عموم داشته باشد.

در آن دوره هر تولید فکری که ظرفیت حضور در جامعه را داشت نشر پیدا می‌کرد و در جامعه مورد بحث قرار می‌گرفت، همچنين هر مطلبی که وارد جامعه می‌شد تمام افراد در مورد آن اظهارنظر مي‌کردند، از جمله طیف‌های سیاسی که معمولا فرصت‌طلب‌تر از بقیه در این زمینه‌ها عمل می‌کنند.

توانمندي بحث‌هاي شريعتي در مسايل سياسي احساس خطر شهيد مطهري را در پي داشت

همین قابلیت و توانمندی بحث‌های شریعتی برای ورود به جامعه و مباحث سیاسی با توجه به شرایط فرهنگی اجتماعی سیاسی آن دوره سبب شد استاد مطهری بیشتر احساس خطر کنند. شاید اگر این بحث‌ها امروز مطرح مي‌گشت، به تنش منجر نمی‌شد.

شريعتي جريان روشنفكري را به سمت گفتمان ايراني اسلامي سوق داد

شهرستانی: شریعتی ویژگی‌های چند بعدی دارد و از جهات مختلف می‌توان راجع به خدمات و خطاهای وی صحبت کرد. از طرفی شریعتی نماد جریان بازگشت به خویشتن خویش در دوره تاریخ معاصر ایران است، جریانی که از دل جریان روشنفکری غرب‌گرا بیرون می‌آید و جریان روشنفکری را به سمت گفتمان اسلامی ایرانی سوق می‌دهد.

پس از اتفاقات سال 32 بخشی از جریان روشنفکری به سمت افق معرفت دینی و مواجهه با غرب برمی‌گردد. شریعتی در کنار جلال آل‌احمد و اقبال نماینده مهم این جریان است.

در عصری که به تعبیر جلال، عصر غرب‌زدگی به معنای دقیق کلمه است و دوره‌ای که فضای عمومی دانشگاه و فضای روشنفکری کاملا منفک از هویت دینی است، افرادی مانند مرحوم بازرگان و آل‌احمد جریانی را با عنوان بازگشت به خویشتن آغاز می‌کنند.

هم عرض این جریان، جریان امام خمینی در روحانیت شکل می‌گیرد که از دل هویت دینی و سنتی متولد می‌شود و می‌خواهد پاسخ نیاز‌های عصر امروز را بدهد.

شريعتي حلقه واسط ميان روحانيت و روشنفكري بود

در انقلاب اسلامی این دو جریان به هم می‌رسند و شریعتی نقش واسط میان این دو جریان را ایفا می‌کند. وی در یک مقطع بسیار حساس و حیاتی نیروگیری عظیمی را به نفع جریان دینی از درون دانشگاه‌ها و جریان روشنفکری انجام می‌دهد و به اين ترتيب، فضای کلی روشنفکری با روحانیت و گفتمان دینی که امروز در صف مبارزه است آشتی می‌کند.

این کارکرد مثبت دکتر شریعتی و خدمت بزرگ او در پیوند دانشگاهیان و مبارزان انقلابی آن دوره بود که عمدتا مارکسیست بودند و شریعتی آنها را به اندیشه تشیع ارجاع داد، آن هم در دوره‌ای که طرح مباحث دینی در دانشگاه‌ها آسان نبود.

انديشه‌هاي التقاطي شريعتي در مباحث كلامي و اعتقادي

در کنار این‌ها شریعتی یک متفکر، نویسنده و سخنران است که هم از جامعه‌شناسی می‌نویسد، هم از اسلام‌شناسی. نظرات وی در مقام غرب‌شناسی و جامعه‌شناسی که تخصص اوست مورد بحث نیست، اما در مباحث کلامی، اعتقادی و تاریخی دچار التقاط است.

این التقاط، انحراف شخصی و فردی او نیست، بلکه به وضع تاریخی دکتر شریعتی و جریان بازگشت به خویشتن و جریان روشنفکری باز مي‌گردد که به حوزه دین رجوع کرده و با دید روشنفکرانه خود دین را بازخوانی می‌کند.

كتاب «حسين وارث آدم» شريعتي يك روضه ماركسيستي براي امام حسين(ع) است

ایدئولوژی غالب در آن دوره مارکسیست بود که بخشی از ادبیات آن وارد تفسیر اسلام‌شناسانه شریعتی می‌شود. انتقادات شهید مطهری اینجا مطرح می‌شود و ایشان کتاب «حسین وارث آدم» شريعتي را که به عنوان یک کتاب تاثیرگذار بسیاری از جوانان را به سمت فرهنگ تشیع و امام حسین(ع) سوق می‌دهد، یک روضه مارکسیستی می‌نامند.

شهید مطهری در مبارزات، رسالتی برای خود قائل بود که از التقاط و انحراف فکری که یکی از آسیب‌های مبارزه است، جلوگیری کند. وی معتقد بود که باید از اصالت گفتمان دینی دفاع کرد.

شريعتي وظيفه اصلاح كتاب‌هاي خود را به چه کسی سپرد؟

در نهایت نیز خود دکتر شریعتی به این نتیجه می‌رسد که باید کتاب‌های خود را اصلاح کند و این وظیفه را به آقای محمدرضا حکیمی محول می‌کند، وي در طول دوران حیات خود نيز به دنبال خالص کردن اندیشه خويش است.

دين در آثار شريعتي تبديل به ايدئولوژي شد

در این مسیر دین در آثار دکتر شریعتی کم‌کم تبدیل به یک ایدئولوژی می‌شود. مواردی از دين حذف و مواردی به آن اضافه می‌شود و از اسلام تفسیرهایی صورت می‌گيرد که در حقیقت اسلام نیست، چون شریعتی اسلام‌شناس نیست و از طرف دیگر دل در گرو اندیشه سوسیالیسم دارد.

در مقام معرفت و اندیشه، شریعتی مورد مناقشه است و این مناقشه هم تنها توسط شهید مطهری بیان نشده، بلکه روشنفکران و مدافعان قدیم شریعتی هم قائل به این نکته هستند که اسلام دکتر شریعتی اسلام ایدئولوژیک است.

در مقام شناخت دین و تاریخ اسلام شریعتی خطاهای بزرگی دارد و خودش هم معترف است، البته این نباید سبب شود که خدمت تاریخی او را در نظر نگیریم.

شريعتي چهره دوم انقلاب اسلامي است

به یک معنا در عصر شکل‌گیری انقلاب، شریعتی پس از امام خمینی در بخشی از جامعه ایران چهره دوم انقلاب است؛ این دو وجه مهم دکتر شریعتی است که از جهتی قابل ستایش و از جهت دیگر قابل انتقاد است.

افرادی مانند آقای مصباح وجه اول را به کلی نمی‌بینند و کاملا شریعتی را نقد می‌کنند، عده‌ای هم وجه دوم را نمی‌بینند و ایشان را کاملا تطهیر می‌کنند.

تفكرات شريعتي راه را براي گروه فرقان باز كرد

اين در حالي است كه گروه فرقان از دل برخی از کلمات دکتر شریعتی بیرون می‌آید. البته گروه فرقان محصول طبیعی تفکر شریعتی نیست، اما نوعی تفسیر به رای آزاد در سخنان شریعتی باعث باز شدن باب این گونه تفاسیر و بروز تفکراتی مانند گروه فرقان شد.

عده‌ای از جمله آیت‌الله خامنه‌ای و استاد مطهری نظری میانه نسبت دکتر شریعتی دارند. در این راستا در دوره‌ای انتقادات شهید مطهری تند می‌شود، اما ايشان هیچ‌گاه خدمات دکتر شریعتی را مثل برخی از مخالفان سرسخت او انکار نمی‌کنند.

نادعلی زاده: اما در آن نامه تاریخی سال 56 لحن شهید مطهری بسیار تند است؟!

علت مهاجرت شريعتي از ديدگاه شهيد مطهري

شهرستانی: در آن نامه بعد از فوت دکتر شریعتی ایشان به همراه مهندس بازرگان می‌خواهند به جامعه دینی و کسانی که می‌گفتند شریعتی کافر است بگویند که ایشان فردی مسلمان و دغدغه‌مند بوده، اما اشکالاتی به آثارش وارد است.

نادعلی زاده: اما در آن نامه تاریخی، ایشان پیش‌تر می‌روند و بیان می‌کنند که شریعتی با نیت خاصی این حرکت را آغاز کرده و علت مهاجرت او نيز پیگیری همین نیت بوده و در آخر هم بیان می‌کنند«و مکروا و مکروالله و الله خیرالماکرین».

شهرستانی: البته این نامه، آخرین نظرات شهید مطهری در رابطه با دکتر شریعتی است و شاید به دلیل این بوده که خود دکتر هم با خشونت خاصی جواب افراد را می‌دادند، به خصوص درباره جریاناتی که در گرماگرم مبارزه از پشت خنجر می‌زدند و در میدان مبارزه نبودند، اما ادعای آن را داشتند.

چرا شهيد مطهري بيشتر به انحرافات فكري شريعتي توجه داشت تا خدمات او؟

در طیف میانه، آقای خامنه‌ای بیشتر به خدمات شریعتی توجه دارند، ولي شهید مطهری بیشتر به انحرافات فکری او توجه مي‌كردند. اين مساله به اين دلیل است که جنبه معرفتی برای شهید مطهری بیشتر از جنبه سیاسی، اجتماعی اهمیت داشت.

ديدگاه دكتر شريعتي در خصوص روحانيت

ذوالفقاری: شاید بخشی از اختلافات شهید مطهری و دکتر شریعتی پیرامون بحثی باشد که دکتر شریعتی در رابطه با روحانیت مطرح کرد و ایراداتی به روحانیت گرفت و گفت روحانیت به صورت صنفی شده که رابط بین خدا و مردم است و سپس در راستای حذف این طبقه بر آمد و ‌گفت مردم مستقیما می‌توانند با خدا ارتباط برقرار کنند.

همین مساله باعث شد که استاد مطهری شروع به مخالفت با ايشان کردند و به امام نامه نوشتند و بیان کردند که ایشان از دین تفسیر نادرست می‌کند.

«خبرگزاري دانشجو»: بحث دیگر درباره نگاه دکتر شریعتی به مساله روحانیت است. آیا از نظر ایشان حذف این قشر صحیح است یا نه؟

شريعتي معتقد به دين بي‌واسطه روحانيت بود

ذوالفقاری: دکتر شریعتی بیشتر دین بی‌واسطه را قبول داشتند و معتقد بودند تمام متفکرین می‌توانند برداشتی از اسلام داشته باشند بدون اینکه اسلام توسط روحانیت تفسیر شود. اين همان بحث دکتر سروش است كه مي‌گويد اسلام نیاز به تفسیر توسط یک گروه خاص يعني روحانیون ندارد.

در زمان انقلاب نیز اسلام بیشتر توسط روحانیون ترویج می‌شد و شاید همین امر سبب بروز اختلافات و تلاش برای حذف دکتر شریعتی شد و در دوره‌ای دکتر شریعتی به عنوان یک اپوزیسیون به تمام معنا مطرح گرديد، اما امروز جمع‌های مذهبی و دانشجویی دوباره سعی در شناخت صحیح دکتر شریعتی دارند.

شريعتي نواقص جامعه را از كم‌كاري روحانيون مي‌دانست

شمس: از نظر من ایشان ناتوانی را در روحانیون می‌دید نه در روحانیت. روحانی شخصی است دارای تحصیلات مذهبی که با حوزویون حشر و نشر دارد، اما روحانیت یک جریان و مکتب فکری است که گفتمان و ایدئولوژی دارد و دکتر شریعتی به این موضوع واقف بود که نقایص موجود در جامعه از کم‌کاری روحانیون است.

البته، رابطه ایشان با برخی روحانیون مانند حضرت آقا و آیت‌الله بهشتی نشان می‌دهد که ایشان با روحانیت ضدیتی ندارند بلکه مقصود ایشان روحانیونی (که ایشان در آثارشان آنان را ملا خطاب می‌کنند) است که از وظیفه اصلی خود منحرف و درگیر مکاتب انحرافی شده‌اند یا اینکه منافع شخصی و اقتصادی آنها سبب شده همرنگ دولت و دربار شوند و از اسلام حقیقی و وظیفه خود در قبال اسلام دور شده‌اند.

در اثر وجود اين خلا شريعتي احساس تكليف كرد كه وارد ميدان شود

لذا دکتر شریعتی مخالفت و ضدیتی با روحانیت ندارند، بلکه فکر می‌کنند در حال حاضر اینها نمی‌توانند وظیفه خود را انجام دهند و در این شریط بحرانی کسی باید کاری انجام دهد و چون روحانیون نمی‌توانند این مسئولیت را انجام دهند، خود من باید وارد بشوم.

تلاش‌های شبانه‌روزی ایشان برای نوشتن، سخنرانی و غیره نشان می‌دهد هیجان ویژه‌ای دارند برای این که کار را به سرانجام برسانند و برای خود احساس تکلیف کرده‌اند که الزامی وجود دارد و کسی در میدان نیست که شایستگی داشته باشد.

البته، در این زمینه تا حدودی تندروی کردند و یکی از ایراداتی که به آثار ایشان وارد است این است که تصور می‌کردند تکلیف ایشان اصلاح تمام عالم است و هر آن چیزی را که تا کنون در جامعه گفته نشده و لازم است گفته بشود باید توسط ایشان بیان شود، در صورتی که جریان‌های اصیل اسلامی دیگری هم وجود داشتند که ایشان می‌توانست با اتکای به آنها با صحت و سلامت بیشتری مسیر خود را طی کند.

ارائه فهم خالصانه از مفاهيم ديني در آراء شريعتي

نادعلی زاده: این تفسیر که دکتر شریعتی معتقد به حذف روحانیت و ارتباط مستقیم مردم با خدا بودند بیشتر در اندیشه امثال سروش مطرح می‌شود تا شریعتی و ايشان چنین ادعایی ندارد.

من معتقدم یکی از مهم‌ترین کارهای ایشان در عرصه علوم اجتماعی و عرضه مفاهیم دینی، ارائه یک نوع فهم خالصانه از مفاهیم دینی بود، گرچه اشکالات وسیعی هم دارند.

از ديدگاه شريعتي روحانيت از غرب وارد ايران شد!

یکی از بخش‌هایی که در ذیل این کار ایشان مطرح می‌شود همین بحث روحانیت است. ایشان در یکی از صحبت‌هاي خود بیان می‌کند: «همان موقع که فکل و کراوات وارد شد، همان موقع هم مفهوم روحانیت از غرب وارد شد. ما در غرب مفهومی به نام روحانی نداریم. در هیچ یک از متون ما چه قرآن، چه احادیث حتی یک بار هم لفظ روحانی به این معنایی که ما امروز می‌فهمیم به کار برده نشده است. ما عالم دینی داریم.

روحانی مسئولیت ندارد، اما عالم دینی مسئولیت دارد. لذا اکنون که روحانیت ما نشسته و وجوهات می‌گیرد، به این دلیل است که مفهوم روحانی کماکان که در غرب بوده است و روحانیون کلیسا با دریافت وجوهات گناهشویی می‌کردند، اکنون برای ما اتفاق افتاده است. ما در اسلام چیزی به مانند این نداریم. در اسلام عالم دینی مشعل‌دار است و در طول تاریخ تشیع این علمای ما بودند که مشعل‌دار حرکت‌های انقلابی بودند نه روشنفکران و نه دیگران».

انتقاد شريعتي از روحانيت در راستاي ارائه خالصانه مفاهيم ديني بود

لذا انتقادی که شريعتي به مفهوم روحانیت وارد می‌کند، انتقادی است در راستای حرکتی که ایشان برای ارائه مفاهیم خالصانه دینی آغاز کرده است. یکی از شواهد آن جایی است که تشیع را یک حزب تمام می داند که آیه قرآن نیز در یک عبارت به این زیبایی بیان می‌کنند، یا بحث معرفی الگوهای اصیل نظير علی(ع)، فاطمه(س)، ابوذر، حر و ... که در جامعه‌شناسی تیپولوژی نام دارد.

حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: «عالم دینی وظیفه دارد بر شکم‌بارگی ظالمان بشورد و بر گرسنگی مظلومان سکوت نکند»، علمای ما نیز در طول تاریخ به همین صورت عمل کرده‌اند.

اکنون که مفهومی به نام روحانیت شکل گرفته، وظیفه آن صرفا حرف زدن است و وظیفه خود را فقط در بیان احکام و دریافت وجوهات می‌بیند. این نظرات موجب سوءبرداشت روحانیت می‌شود.

علت برخورد شریعتی با برخی احادیث بحارالانوار چه بود؟

از حضرت آقا نقل شده که برخورد مرحوم شریعتی با دو گروه بوده است. یک دسته از روحانیون که درباری بودند و وضع موجود را درک نمی‌کردند. شریعتی با اینها با شدت برخورد می‌کند و در این راستا حتی به علامه مجلسی هم برای بیان یک سری روایات در بحارالانوار می‌شورد، با این استدلال که این احادیث روح انقلابی‌گری را از من شیعه می‌گیرد.

شريعتي به اين نوع روحانيت معتقد بود

از طرف دیگر، برخوردی است که دکتر شریعتی با روحانیوني مانند مقام معظم رهبری، شهید بهشتی و آقای محمدرضا حکیمی داشت. ایشان هنگامی که در مشهد بود هفته‌ای یک روز به منزل محمد حکیمی می‌رفت و مباحث خود را آنجا مطرح می‌کرد تا آقای حکیمی اشکالات آن را بگیرد.

اینها همه شواهدیست که نشان می‌دهد ایشان کاملا به روحانیت معتقد بود، نه به عنوان یک طبقه بلکه به عنوان یک عالم دینی. لذا، این مباحث باید در ذیل همان حرکت ایشان در ارائه مفاهیم خالصانه دینی بررسی شود.

ادامه دارد...
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار