کد خبر:۱۹۹۰۷۹
مناظرات مکتوب - دیدگاه‌های بازرگان و رحیم‌پور ازغدی – 23

عهدنامه مالك اشتر؛ فرماني با تفكيك كامل دين از سياست/ عهدنامه؛ بزرگ‌ترين سند بر حساس بودن دين به امر حكومت

در مقابل ديدگاه بازرگان كه معتقد است عهدنامه مالك اشتر فرماني است با تفكيك كامل دين از سياست، ديدگاه رحيم‌پور ازغدي قرار دارد كه ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ پس از بررسی مقاطعی از تاریخ صدر اسلام در سیره معصومین از جمله امام صادق (ع)، امام رضا (ع)، امام حسن(ع) و سید الشهدا و بیان نظرات مهندس مهدی بازرگان که تفکیک و جدایی دین از سیاست را از سیره معصومین استنباط می کرد و در مقابل دیدگاه حسن رحیم‌پور ازغدی که پیوند عمیق دین و سیاست را از لابلای سیره و عملکرد معصومین نتیجه می‌گرفت، به دوره امام علی پرداخته و نگاه این دو اندیشمند نسبت به آیات و روایات را بررسی می‌کنیم.

مهندس بازرگان در مورد دوره امام علی به عهدنامه مالک اشتر اشاره می کند و ...

امام علي (ع) و بيعت مردم

مهندس بازرگان: در ميان خلفاي چهارگانه تنها علي بود كه با راي امت و ازدحام و اصرار مردم خليفه شد؛ مردمي كه از تجربه تلخ خلفاي گذشته مخصوصا آخري به تنگ آمده و تازه خواسته بودند قدر علي را بشناسند.

عهدنامه مالك اشتر فرماني است با تفكيك كامل دين از سياست

علي با استنكاف و عدم تمايل خودش خليفه مسلمين و اميرالمومنين شد و در بيعتي كه از سران قوم گرفت كمترين الزام و اجبار يا منع از حقوق و مزايا به كار نبرد. ...

همين قدر اين فرصت به دست آمد كه علي (ع) مجموعه‌اي از حكومت مردمي شورايي را كه همان حكومت اسلامي نشان داد و خوشبختانه به عنوان سند تاريخي، خطبه‌ها و نامه‌هاي فراوان از او به يادگار مانده است كه جامع‌ترين آنها عهدنامه مالك اشتر، والي اعزامي به كشور مصر مي‌باشد، فرماني است مفصل و جامعه‌شناسانه با دستورالعمل‌ها و درس‌هاي فراوان در آيين مُلك‌داري و مردمداري و خدمت‌گذاري و با تفكيك كامل دين از سياست.

در عهدنامه مالك اشتر هيچ سفارشي به اجرا و نظارت در فرايض ديني نشده

در عهدنامه مالك اشتر تا دل‌تان بخواهد از انصاف و عدالت، احسان و خدمت، مديريت و مراقبت، مساوات و مشورت و گذشت و محبت داد سخن داده شده است، ولي يك جمله در آنجا نمي‌بينيد كه سفارش اجرا و نظارت در فرايض ديني و در ايمان و عبادات مردم را به مالك اشتر كرده باشد، جز اقامه نماز جمعه كه مي‌دانيم جنبه سياسي – عبادي دارد و همچنين نصايح و تاكيدهاي مكرر به خود مالك كه مبادا مسئوليت‌ها و وظايف حكومتي او را از راه خدا و اطاعت او يا از تكريم و خدمت به زيردستان و ضعفا غافل سازد.

آنچه در بالا در زمينه رسالت و برنامه بعثت انبياء گفته شد چون مبتني بر استنباط‌ها و استدلال‌هايي مي‌باشد كه ممكن است مورد قبول و تصديق حاضرين عزيز (يا خوانندگان محترم) قرار نگرفته، ايراد و ترديدهايي نسبت به آن داشته باشند، كاملا بجا خواهد بود كه به خود پيامبران و كتاب‌ها و مكتب‌هاي آنان مراجعه نموده، ببينيم رسالت‌شان چه بوده و چه نظر يا برخوردي نسبت به آخرت و خدا از يك طرف؛ و به دنيا و اجتماع از طرف ديگر داشته‌اند و اگر قرآن را كه كتاب و مكتب خاتم‌الانبيا (ص) و جامع و مطمئن است انتخاب نماييم دغدغه خاطر براي كسي (خصوصا خود ما مسلمانان)باقي نخواهد ماند.

در مقابل این دیدگاه بازرگان نسبت به عهدنامه مالک اشتر رحيم‌پور ازغدي معتقد است که ...

عهدنامه مالک اشتر؛ بزرگ‌ترين سند بر حساس بودن دين نسبت به مساله حكومت

رحیم‌پور ازغدی: شگفت انگيز است كه ايشان مدعي مي‌شوند كه عهدنامه مالك اشتر هم سندي است بر تفكيك دين از سياست!

اگر بخواهيم سند برجسته‌اي بر اين كه دين از سياست جدا نيست ارائه كنيم، بي‌شك عهدنامه مالك اشتر را ياد خواهيم كرد و در واقع اين عهدنامه بزرگ‌ترين سندي است كه دين نسبت به مساله حكومت و حقوق مردم و عدالت اجتماعي حساس است، اما ايشان مي‌گويد كه اين عهدنامه سند تفكيك دين از سياست است.

امام علي(ع) عهدنامه مالك اشتر را به عنوان يك رجل ديني و حاكم اسلام كه مسئول حقوق مردم و عدالت اجتماعي است، نوشت.

بازرگان به جدايي دين از سياست باور دارد

روش آقاي بازرگان اين گونه است كه چون به فرضيه جدايي دين از سياست باور دارد، وقتي به عهدنامه مالك برمي خورد و یا بسياري از حرف‌‌هاي سياسي روبرو مي‌شود دو نتيجه مي‌تواند بگيرد؛ يكي اين كه بگويد چون علي بن ابي‌طالب(ع) عهدنامه را نوشت و مفاد آن كاملاً سياسي، حكومتي و حقوقي است و چون امام (ع) مرد دين است، پس اين مباحث به دين مربوط مي‌شود و فرض اوليه من اشتباه است.

ديگر اين كه بگويد چون فرض من اين بود كه دين از سياست جداست و امام علي(ع) به عنوان يك حاكم اسلامي اين حرف‌ها را زده، پس نتيجه مي‌گيريم كه اين عهدنامه ديني نيست، بلكه سندي است براي تفكيك دين از سياست.

آقاي بازرگان شكل دوم را ترجيح مي‌دهد و نتيجه مي‌گيرد كه امام(ع) عهدنامه را از موضع امامت و دين نگفته‌اند و صدور عهدنامه، يك عمل غيرديني از سوي امام(ع) بوده است؛ يعني دقيقاً معكوس كردن يك استدلال منطقي!

وي تصريح مي‌كند كه امر دين را تنها منحصر به «عبادات مردم» مي‌داند و از آن جا كه در عهدنامه در اين‌باره سخني به ميان نيامده، پس اين عهدنامه، ديني نيست! در اين جا با يكي از جديدترين شكل‌هاي «مصادره به مطلوب» آشنا مي‌شويم!

آيات و روايات:
 
مهندس بازرگان در ادامه وارد بحث آیات و روایات می‌شود و چنین معتد است که قرآن سفارش و دستوري براي دنياي ما نمي‌دهد و وحی فقط برای ...

مهندس بازرگان: وحي و تعليمات قرآن در دو خط موازي پيش مي‌روند؛ يكي آگاه كردن و تعليم دادن به پيغمبر است و تربيت و تقويت كردن او كه بايد پيشاپيش مردم و بر طبق برنامه حساب‌شده‌اي جلو برود؛ ديگر انذار و هشدار به مردم و اطلاعات دادن به آنان نسبت به قيامت و آخرت كه بايد همراه با آگاهي و اعتقاد تدريجي پيدا كردن‌شان به اصالت وحي و از ناحيه خدا بودن قرآن انجام گردد.

آنچه از مجموعه آيات و سوره‌هاي قرآن بر مي‌آيد قسمت اعظم و اصلي آن بر محور دو مسئله خدا و آخرت است؛ خدا به صورت پذيرش و پرستش آخرت به صورت قبول قيامت و زندگي به گونه آن دنيا. ضمن آنكه احكام فقهي كمتر از دو درصد آيات قرآن را به خود اختصاص داده است. شما هر صفحه از قرآن را كه باز كنيد و هر سوره قرآن را كه بخوانيد كمتر اتفاق مي‌افتد كه بيان و بحثي يا درمان دردي غير از عذاب و ثواب آخرت همراه با توحيد يا معرفت و عبادات خدا در ميان باشد؛ همه جا به طور مستقيم و غيرمستقيم تصريحا و تلويحا درد خدا و آخرت است كه عنوان مي‌گردد، يا تعليم و تذكر به خاطر انذار و بشارت.

بازرگان: قرآن سفارش و دستوري براي دنياي ما نمي‌دهد

قرآن كه ثمره خلاصه دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوري براي دنياي ما نمي‌دهد، بلكه ما را ملامت مي‌كند كه چرا اين اندازه به دنيا مي‌پردازيد و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر فراموش و رها مي‌كنيد؟

يكي از ويژگي‌هاي قرآن اين است كه كتابي روشن،‌ خالي از ابهام و اعوجاج بوده و نه تنها مطالب و موضوعات مورد نظر يا پيام خود را با حداكثر وضوح و سادگي بيان مي‌نمايد، بلكه راجع به مبدا و منظور از نزول خود با تصريح و تكرار اعلام مي‌دارد كه اولا نازل شده از طف خداست و ثانيا ماموريت و منظور از آن انذار و بشارت در زمينه آخرت است و راهي است كه به سوي خالق يكتا.

سي و چهار سوره قرآن كه به لحاظ تعداد كلمات جمعا در حدود 65 درصد كل قرآن مي‌شود، با آياتي آغاز مي‌گردد كه اعلام‌كننده مطالب فوق است. …

بازرگان: هيچ‌جاي قرآن نگفته ما نازل کردیم تا درس حكومت، اقتصاد و مديريت بدهد!

آنچه در هيچ يك از اين سرفصل يا سرسوره‌ها و جاهاي ديگر ديده نمي‌شود اين است كه گفته شده باشد ما آن را فرستاديم تا به شما درس حكومت و اقتصاد و مديريت يا اصلاح امور زندگي دنيا و اجتماع را بدهد، ولي به طور كلي گفته شده است كه شما در روابط في‌مابين، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پيشه كنيد و تا عمل صالح انجام ندهيد ايمان به خدا شما را راهي بهشت نخواهد كرد.

پس اين همه احكام و دستورهايي كه در قرآن و اسلام در مورد زندگي فردي و اجتماعي وجود دارد چيست؟

پيش از پرداخت به پاسخ فوق مجددا متذكر مي‌شوم كه وقتي مي‌گوييم هدف بعثت انبياء آخرت و خداست به هيچ وجه به معناي آن نيست كه پيامبران اديان الهي دستور رياضت و رهبانيت و ترك دنيا را داده‌اند يا معاش و وظايف فردي و خانوادگي و اجتماعي را غير لازم و خلاف دين شناخته و نخواسته‌اند كه انسان‌ها براي اداره صحيح زندگي و دنيا به تلاش و تدبير بپردازند يا در راه عدالت و ترقي و استقلال و آزادي و غيره مبارزه نمايند.

تنها، فرايض و حرام و حلال‌ها و دستورالعمل‌هاي فراوان را مشاهده مي‌نماييم كه ناظر به روابط و رفتارهاي شخصي يا اجتماعي ما بوده و اثر مستقيم و غيرمستقيم روي سلامتي و بهبود زندگي افراد و حسن اداره امور خانواده و امت و جهان دارد و چنين بر مي‌آيد كه اسلام نسبت به مسائل دنياي مسلمانان عنايت خاص ورزيده و خود را علاقه‌مند يا مسئول سلامت و سعادت انسان‌ها مي‌داند.

بلي، چنين است؛ شرايع الهي و به خصوص اسلام در مجموعه تعليمات و احكام خود صراحتا يا تلويحا وارد همه قضاياي زندگي اين دنياي مردم شده است؛ از خوردن و خوابيدن و پوشيدن و ازدواج و خانواده تشكيل دادن گرفته تا بهداشت و اقتصاد و اخلاق؛ که با گفتن آن تندترين و فراگيرترين شعار سياسي را ادا كرده‌ايم و به جنگ تمام پادشاهان و فرمانروايان و ديكتاتورهاي تاريخ و نظام‌هاي سياسي و ايدئولوژي‌هاي دنيا رفته‌ايم.

ورود و دخالت در سياست از اين بيشتر نمي‌شود!

در قصص انبياء مانند هود و صالح و شعيب، كه مردم را تحت عنوان تقوا از انحراف جنسي، كم‌فروشي يا فساد در زمين نهي مي‌كردند، آیا مسائل بهداشتي و اخلاقي و اقتصادي، قضايي و سياسي هستند؟

همه اينها درست است كه ادعاي شيعه که فقه ما سرآمد همه قوانين دنياست، گزافه نيست.

در اديان به خصوص در اسلام و قرآن، عنايت و اشاره به دستورهايي كه با زندگي روزمره افراد و اجتماعات و مصالح امور دنيايي بشريت سرو كار دارد فراوان است، اما بايد ديد خود كتاب‌هاي الهي منظور از اين احكام و عنايات و هدف تشريعي آنها را چگونه بيان مي‌كنند؟

به قرآن مراجعه مي‌نماييم و از قرآن كه مرجع و مستند ماست و كتاب دست نخورده جامع و اصالت ‌دار بوده مي‌پرسيم تا مطالب را پي برده و روشن‌تر اعلام دارد. مثلا در مورد حرمت شراب هيچ كجا نمي‌گويد چون شراب به معده و كليه يا اعصاب شما و به عقل شما زيان رسانده و سلامتي و سعادت‌تان را مخدوش مي‌سازد، از نوشيدن آن احتراز نماييد.

در اولين آيه نازل شده در اين باب نوشيدن شراب و مست بودن را مانع درك نماز و نزديك شدن به خدا دانسته است؛ پس از نزول دو آيه يا سه دستور تكميلي درباره شراب (و بازي قمار) پاي شيطان را كه دشمن خدا و سعادت ابدي انسان است در ميان آورده و شيطان را ايجاد دشمني بين مومنان و مخصوصا ممانعت از ذكر خدا و نماز اعلام مي‌دارد.

درباره انفاق كه شامل كليه پرداخت‌هاي قرآني و شرعي (مانند زكات، خمس، صدقه، احسان، نفقه، و هزينه‌هاي جهاد و غيره و حتي سرمايه‌گذاري‌ها و خدمات غير مالي) مي‌شود و قرآن براي آن زايندگي فوق‌العاده و اجر اخروي را وعده داده است، به هيچ وجه نمي‌گويد انفاق كنيد تا در ميان‌تان عدالت اجتماعي و طبقه توحيدي برقرار گردد يا اقتصادتان و جامعه شكوفا شود، بلكه خواهان انفاقي است كه في‌سبيل‌الله بوده و نيت و قصد انفاق‌‌كنندگان، طلب رضاي خدا و تثبيت نفس يا شخصيت خويش باشد.

قرآن تا آنجا به كار دنياي ما مي‌پردازد كه وسيله‌ساز حيات آخرت و تقرب ما به خدا باشد آنجا هم كه در سوره بقره به دنبال تجليل و تشويق انفاق، به طرد و تقبیح رباخواري را كه مقابل انفاق و احسان است باعث دور شدن انسان از خدا و يك نوع بندگي كردن شيطان يا جنگ با خدا مي‌شمارد.

قرآن تا جایی به كار دنيا مي‌پردازد كه وسيله‌ساز حيات آخرت باشد

قرآن تا آنجا به كار دنياي ما مي‌پردازد كه وسيله‌ساز حيات آخرت و تقرب ما به خدا باشد، ولي به هيچ وجه انتظار ندارد و نمي‌گويد كه ما نيازها و مسائل زندگي دنيا را كنار گذارده و تلاش و تدبير لازم در جهت تامين معاش و لوازم زندگي شخصي و خانوادگي و اجتماع‌مان به عمل نياورديم، بلكه براي اين كارها ثواب فوق‌العاده قائل شده است تا آنجا كه از قول پيامبر گرامي نقل كرده‌اند كه نه باب از ده باب عبادت خدا در كسب حلال است و آن كس كه شبانه‌روزي را بگذارند و تلاش در امور مسلمانان نكرده باشد، مسلمان نيست.

همين گونه است احكام فقهي و حلال و حرام‌هاي شرعي در قرآن؛ مي‌بينيم كه اگر مثلا راجع به ارث يا نكاح و طلاق و روابط خانوادگي، آن همه دستورهاي دقيق و احكام تفصيلي آمده براي اين است كه راه‌هاي نفوذ شيطان در اجتماعات و امكان ظلم مردم در حق يكديگر و مركوب شيطان شدن و از خدا و سعادت عقبي دور گشتن انسان‌ها بسته شود.

به اين تربيت چنانچه آخرت و خدا را برنامه اصلي بعثت انبياء بدانيم و امر و اصلاح دنيا هدف و وظيفه اديان الهي نباشد، ديگر ايراد و نقصي براي اديان نخواهد بود كه گفته شود در اصول و احكام دين همه مسائل و مشكلات زندگي و دستورالعمل‌هاي جامع و كامل سياسي و اجتماعي و اقتصادي مورد نياز جوامع وجود ندارد يا بگوييم كه يك ايدئولوژي صرفا ديني مي‌تواند به لحاظ سياست و مديريت اقتصاد يا به طور كلي دنياشناسي و جهان‌بيني انساني فلسفي و فتي، كامل و كافي نباشد در سوره حديد و آيه « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» نيز معني و منظور آيه، آن طور كه بعضي‌ها تصور و تبليغ كرده‌اند اين نيست كه مردم و ديگران را براي مبارزه با ظلم و استبداد و استكبار يا بسط عدالت و ديانت در دنيا، بسيج نمايند بلكه خود مردم در اخلاق و رفتارشان عامل به عدالت و قسط باشند.

كتاب و ميزان راهنماي آنان در اين كار بوده و در اثر جهالت يا ضلالت كارها و راه‌هايي را در پيش نگيرند كه سبب دوري آنان از خدا و محروميت از رضوان و سعادت گردد. خدا، جلوگيري از ظالم و دفاع از امنيت و آبادي يا از دين و ديانت را به عهده خود مردم گذارده و نصرت و پيروزي را در همين حركت مردم داده است.

قرآن هم....
 
در پاسخ به نگاه بازرگان، رحیم پور ازغدی می‌پرسد آیا تامين اهداف و احكام اسلام بدون در اختيار داشتن اهرم‌هاي حكومتي ميسر مي‌باشد؟

همان پيامبري كه مي‌گويد به فكر آخرت باشيد، مي‌جنگد و حكومت تشكيل مي‌دهد
 
همان پيامبري كه مي‌گويد به فكر آخرت باشيد و دنيا را رها كنيد، خودش شمشير كشيده، مي‌جنگد و حكومت تشكيل مي‌دهد و احكام الهي و حقوق قضايي اسلام را جاري مي‌كند.

آيا پيامبر (ص) توجه ندارد كه اينها با برحذر داشتن مردم از دنيا متضاد است؟ اگر آقاي بازرگان كمترين دقتي در اين مساله مي‌كردند كه دنيايي كه در قرآن و روايات آمده و بايد از آن برحذر بود، هواي نفس و تعلقات نفساني است، چنين سخناني نمي‌گفت.

ريشه مشكلاتي كه در نگاه سكولاريستي به دين وجود دارد چیست؟

ريشه همه مشكلاتي كه در نگاه سكولاريستي به دين وجود دارد، عدم توفيق در شناخت صحيح «دنيا و آخرت»، «ماده و معني» يا «ديني و دنيوي» است.

نگاه كليسايي و مدرسي به دين و آخرت و معنويت كه در غرب منجر به عكس‌العمل‌هاي سكولاريستي گشت، در مرزبندي دنيا و آخرت، مطلقاً توفيق نداشته است و متاسفانه تفكر ليبرال همواره از منظر مسيحي به دين و دنيا نگريسته است، اما نسبت دنيا و آخرت در قرآن كريم و سنت معصومين (ع) چيز ديگري است و چه بسا مادي‌ترين عمل در منطق كليسا و نيز ليبراليسم، اخروي‌ترين عمل در منطق قرآن است و به عكس. اساسا چنان تفكيكي ميان دين و دنيا مورد قبول تفكر اسلامي نيست.

گروهی از روشنفكران در جهان اسلام از منظر متفکران لیبرال مسیحی به اسلام می‌نگرند

روشنفكران سكولار در جهان اسلام متاسفانه از همان منظري كه متفكران ليبرال به مسيحيت نگريسته‌اند به اسلام مي‌نگرند و اين رايج‌ترين و فاجعه‌بارترين قياس در تاريخ روشنفكري در جهان اسلام بوده است.

نگاه بازرگان: شریعت دینی با دنیا کاری ندارد

مرحوم بازرگان در دليل بعدي خود استدلال مي‌كند اصلا شريعت ديني با دنيا كاري نداد. ايشان معتقد است احكامي كه شريعت آورده، گرچه بعضي از آنها آثار سياسي و اجتماعي دارد، اما منظور خداوند اين بُعد از آن احكام نبوده و تنها بُعد باطني آنها مدنظر بوده است؛ سپس ايشان به عنوان نمونه مي‌گويد كه در بحث زكات و خمس و ماليات‌هاي شرعي، هدف خداوند از وضع اين احكام، تزكيه و تهذيب نفس مردم و كم شدن تعلقات مادي آنها بوده است و آنچه كه دين مي‌خواهد فقط همين است.

بعدها در عرصه جامعه مسلمانان اين مسئله پيش آمد كه انفاق‌ها و وجوهات حاصل شده در چه كاري و در چه راهي هزينه شود؟ گفتند خوب است اينها را در راه فقرا و عدالت اجتماعي صرف كنيم. اين قسمت دوم به نظر ايشان به نحوه سازماندهي جامعه و عدالت اجتماعي و مناسبات حقوقي مربوط مي‌شود و ربطي به دين ندارد.

مگر در جامعه‌اي كه فقر و جهل؛ ظلم و تبعيض بر آن حاكم است، مي‌توان به تكامل رسيد!

ايشان هيچ عنايتي ندارد كه شارع مقدس كه انسان را آفريده تا در اين عالم به كمال برسد، بخشي از آن همين تامين حقوق شرعي مردم است. مگر در جامعه‌اي كه فقر و جهل و ظلم و تبعيض بر آن حاكم است، مي‌توان به تكامل رسيد! و اگر بشود مگر عقلاني است؟ آيا در چنين جامعه‌اي تهذيب نفس و به كمالات روحي رسيدن به همان آساني جامعه‌اي است كه در راس آن عالمان باتقوا باشند، و آيا اين دو جامعه با هم برابرند؟

آيا تامين اهداف و احكام اسلام بدون در اختيار داشتن اهرم‌هاي حكومتي ميسر مي‌باشد؟

اصل نزول اسلام، معطوف به تهذيب و كمالات باطني انسان است، اما توجّه ابزاري در همان توجّه اصيل مندرج است. مي‌پذيريم كه اسلام توجه اصيل به دنيا و امر حكومت ندارد و اگر بدون تشكيل حكومت اسلامي و با حضور هر حكومت ديگري بتوان اهداف و احكام اسلام در زمينه‌هاي اجتماعي (اعم از اقتصادي و قضايي و تربيتي) را تامين كرد، همه ما از ضرورت تشكيل حكومت اسلامي دست مي‌شوييم، اما بار ديگر سوال را تكرار مي‌كنيم؛ به راستي آيا تامين اهداف و احكام اسلام، نسبت به انواع حكومت و ماهيت مراكز سياست‌گذاري و اقتدار، علي‌السویه است؟!

اين ديگر بحثي شرعي نيست، بلكه تصور آن موجب تصديق به ضرورت آن خواهد شد. آيا تامين اهداف و احكام اسلام با آن ابعاد دامنه‌دار كه آقاي بازرگان خود بدان معترف است بدون در اختيار داشتن اهرم‌هاي حكومتي ميسر مي‌باشد؟

مادي‌ترين اعمال مي‌تواند گامي به سوي خداوند و داراي ماهيتي اخروي باشد

نكته اصلي همين است كه به خاطر همان خدا و آخرت، به حكومت نياز است. اطاعت از خدا و تمهيد انسان در بستر اجتماعي جهت ملاقات آخرت، هر دو تشكيل حكومت اسلامي را مي‌طلبند. حكومت اسلامي از فروع توحيد و معاد است.

آري هدف اصيل، توحيد و آخرت است، اما دقيقا براي تامين متقضيات همين دو اصل است كه به فروع و احكام و به تشكيل حكومت اسلامي نياز است؛ گرچه گوهر اصلي احكام عملي، همان التفات نظري و قرب باطني به خداي متعال است، اما به ظاهر مادي‌ترين اعمال مي‌تواند گامي به سوي خداوند و داراي ماهيتي اخروي باشد.

به عنوان مثال چرا تاكيد قرآن كريم بر «اخلاص در انفاق» به فقدان التفات به موضوع عمل و موارد مصرف انفاق ترجمه مي‌شود؟! البته واجبات و محرمات با عنایت به آخرت انسان و ارتباط او با خداوند تنظیم شده، اما حكيمانه و ناظر نبودن احكام به آثار خارجي و دنيوي را از كجا استنباط مي‌كند؟!

ايشان مي‌گويد كه در يك معادله يك طرفه، اگر هدف جامعه خدا و آخرت باشد و در جهت خدا و عمل به احكام خدا حركت كند، دنياي آن جامعه نيز بهبود مي‌يابد. بسيار خوب، آيا حركت در جهت خدا و عمل به احكام خدا در هيچ موردي بسته به درجاتي از اقتدار اجتماعي نيست؟! آيا به دور از كانون‌هاي قدرت مي‌توان بسياري از احكام اجتماعي (و حتي فردي) خداوند را عملي نمود؟!

اگر دين به دنياي مردم كاري ندارد، چگونه مي‌تواند منجر به دنياي بهتر براي مردم شود؟! حال آنكه بر اساس سخنان قبلي نويسنده، اين معادله بايد هيچ طرفه و نه يكطرفه باشد.

پی نوشت:

1- مقاله خدا، آخرت، هدف بعثت انبیاء؛ مجله کیان، شماره 28
2- مجله اندیشه حوزه، شماره 18

منبع:

نشریه «کرسی آزاد نقد»؛ معاونت بررسی و تحلیل سازمان بسیج دانشجویی
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار