گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - حنانه حسینی؛ امروز 20 ذیالحجه است و مراسم بیعت هنوز ادامه دارد، تا اینکه تمامى مسلمانان توانستند بیعت کنند. براى بانوان نیز فرصتى مناسب تعیین شد که در خیمه بیعت حضور یابند؛ براى این کار تشت بزرگى از آب آوردند و در وسط آن پردهاى زدند بهطورى که آن را به دو قسمت تقسیم کرده و آن سوى پرده دیده نمىشد.
آنگاه امیرالمؤمنین(ع) در یک سوى پرده نشستند و دست مبارک را داخل آب گذاشتند و زنان نیز در سوى دیگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بیعت مىکردند و با گفتن «السلام علیک یا أمیرالمؤمنین» و تبریک و تهنیت بیرون مىرفتند.
پیامبر(ص) دستور بیعت را در مورد همسران خود مؤکد داشتند، به خصوص آنکه همه همسران حضرت نیز آنجا حاضر بودند. بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نیز در این بیعت حاضر شدند.
منافقین که تا به حال تمامى نقشههایشان نافرجام مانده بود از اعمال زشتشان دست برنداشتند و به دنبال توطئههاى جدید بودند. آنها اینبار از راه شبههاندازى وارد شدند و سعى کردند در مفاهیم خطابه پیامبر(ص) تشکیک کنند؛ مثلاً در منظور حضرت از جمله «من کنت مولاه فعلى مولاه» تشکیک کردند، یا اینکه گفتند با على دیگران هم در خلافت شریک باشند، ولى تمامى این نقشهها با تیزبینى پیامبر(ص) و امداد الهى ناکارآمد ماند.
پیامبر(ص) که شبهات آنان را دیده بود عکسالعملى قاطع را لازم دانستند، لذا دستور دادند تا تمامى مسلمانان جمع شوند. سپس دوات و کاغذ طلب کرد و امر نمود آنچه مىگوید و مردم اقرار مىکنند به صورت مکتوب درآید و آن را ثبت کنند تا سندى ماندگار از غدیر باشد و جاى هیچگونه شبههاى نماند.
در آن نوشته بر مولى و صاحباختیار بودن امیرالمؤمنین(ع) تأکید شد و اقرار تمامى مسلمانان حاضر نیز ثبت شده و مراسم بیعت پایان یافت.
مردی که غدیر را انکار کرده و به عذاب الهی گرفتار شد
عصر امروز پیامبر(ص) همراه اصحاب خود و عدهاى از منافقین - که «حارث فهرى» نیز در بینشان بود، نشسته بودند.
پیامبر(ص) که در طول این سه روز در هر فرصتى به بازگویى مناقب و فضائل امیرالمؤمنین(ع) مىپرداختند، در این حال خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «در تو شباهتى به عیسىبنمریم وجود دارد. اگر اینگونه نبود که گروههایى از امت درباره تو کلامى بگویند که مسیحیان براى عیسى گفتند، درباره تو کلامى مىگفتم که از کنار هر گروه از مردم که عبور مىکردى خاک پاى تو را برداشته و به آن تبرک مىجستند.»
منافقین با شنیدن این کلام برآشفتند و هر کدام کلامى توهینآمیز گفتند که پیامبر(ص) پاسخشان را داد.
در این میان حارث فهرى برخاست و با زبانى تند و جسورانه به پیامبر(ص)گفت: «وقتى قرار شد تو رسولاللَّه باشى و على جانشین تو باشد و فاطمه دخترت سیده زنان عالم و حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت باشند، پس براى قریش چیزى باقى نگذاشتهاى.»
پیامبر(ص) فرمود: این مقامات را من تعیین نکردهام بلکه دستور خداوند است.
حارث دوباره گفت: اى محمد، ما را دعوت کردى که «لا اله الا اللَّه» را قبول کنیم و ما هم پذیرفتیم. سپس از ما خواستى که پیامبریت را پذیرا باشیم و پذیرفتیم در حالى که قلبمان رضایت نمىداد!! بعد دستور نماز، روزه، حج، خمس و زکات آوردى و ما انجام دادیم. به همه اینها اکتفا نکردى تا اینکه امروز پسر عمویت را منصوب نمودى و گفتى: من کنت مولاه فهذا على مولاه. آیا واقعاً همه اینها از طرف خدا بود؟
پیامبر(ص) فرمودند: همه از طرف خدا به من وحى مىشود.
حارث دوباره گفت: تو را به خدایى که جز او خدایى نیست آیا حتماً از طرف خداست و از نزد خودت نیست؟!
حضرت فرمودند: به خدایى که جز او خدایى نیست همه اینها از طرف خداست؛ نه از پیش خودم و این را سه بار تکرار فرمود.
اما حارث دوباره سخنان کفرآمیزش را بر زبان راند.
در این حال پیامبر(ص) فرمود: اى حارث، از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابىطالب بر زبان آوردى توبه کن.
حارث سر به سوى آسمان بلند کرده گفت: «خدایا، اگر محمد در آنچه مىگوید صادق و راستگوست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذابى نازل کن که انتقامى در اولین ما و نشانهای بر آیندگان باشد، و اگر آنچه محمد مىگوید دروغ است عذابى بر او نازل کن.
در این هنگام آیاتى بر پیامبر(ص) نازل شد که یکى از آنها آیه شریفه 34 سوره انفال بود:
«وَ ما کانَ اللَّه لیُعذّبَهُم و أنتَ فِیهم وَ ما کانَ اللَّه مُعَذِّبهم و هُم یَستَغفرون»
«خدا آنان را عذاب نمىکند در حالى که تو در میانشان باشى، و خدا آنان را عذاب نمىکند در حالى که استغفار کنند.»
طبق این آیه شریفه با حضور پیامبر (ص) عذاب نازل نمىشد، لذا حضرت به او فرمود: اى حارث، یا توبه کن و یا از پیش ما برو!
حارث گفت: اى محمد، راه دیگر این است که براى قریش هم نصیبى در این امر قرار دهى.
حضرت فرمود: این مسئله در اختیار من نیست بلکه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.
حارث گفت: اگر اینگونه است اعلام مىکنم که قلبم توبه را نمىپذیرد، ولى از حضور تو مىروم. سپس برخاست و به سمت شترش رفت و سوار شده، حرکت کرد.
در اینجا غدیر وارد مباهلهاى شگفت شده و لازم بود دست الهى معجزهاى یادگار بنماید که براى همه منافقین در طول تاریخ درسى دندانشکن باشد.
همه مسلمانان مىدیدند که حارث در حال دور شدن است، ناگهان صحنهاى مشاهده کردند که یاد ابرهه و اصحاب فیل را در ذهنها زنده کرد.
پرندهاى در آسمان ظاهر شد که در منقارش سنگریزهاى اندازه عدس بود و آن را بر سر حارث رها کرد. آن سنگریزه از سر او وارد شده و طول بدنش را درنوردید و از انتهاى بدنش خارج شد. سپس ابر سیاهى پدیدار گشت و رعد و برقى زد و صاعقهاى به وجود آورد که بر بدن حارث خورد و او را سوزانید.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیات قرآنى این معجزه غدیر را با خود آورد:
«سَأل سائل بِعذابٍ واقعٍ، للکافرینَ لیس له دافِع، مِنَ اللَّه ذى المَعارج»
«طلب کرد درخواست کنندهاى عذاب واقع را، براى کافران که قدرت دفع آن را ندارند، و این از طرف خداوند بود»
اینگونه مراسم بیعت سه روزه پایان پذیرفت و براى همیشه در ذهن مسلمانان نقش بست. پیامبر(ص) دستور حرکت شبانه را صادر فرمود و کاروان همان شب حرکت کرد.
منایع:
- کافى: ج 1 ص 422
- تفسیر قمى: ص 695
- بحار الانوار: ج 8 ص 6.
- تفسیر ثعالبى: ج 3 ص 239.
- زاد المسیر: ج 4 ص 10
- سوره معارج: 3 - 1