گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - فائزه بنایی؛ قرآن دریای عمیق و گستردهای است که گنجینههای آن پایانی ندارد، در هر دوره و تاریخی میتوان مرواریدهایی از آن صید کرد که به کار آن روز تو بیاید، حتی اگر هزاران سال از نزول آن گذشته باشد. برآنیم تا در هر شماره، این گنجینههای گرانقدر را به تماشا بنشینیم و مرواریدهایی صید کنیم به اندازه وسع خود.
کلام چه گوهر پر ارزش و چه نعمت عظیم و چراغ پر فروغى است که خداى مهربان از باب لطف و عنایتش به ما مرحمت فرموده تا هم نیازهاى دنیایى خود را با آن برطرف کنیم و هم به وسیله آن زندگى را از محبت و عشق و سرور و صفا و وفا پر کنیم و هم براى برزخ و قیامت خود چراغى روشنتر از آفتاب روشن کنیم.
ولى هزاران حیف که این نعمت الهى در دست بسیارى از مردم تبدیل به خط تاریک کفر و ناسپاسى مىشود و به لباس باطل پوشیده و به وسیلهای برای نفاق، کینه، دشمنى، بىمهرى، غضب، خشم، دو به هم زنى، غیبت، تهمت، دروغ، آبروریزى، جنگ، خرابى، آدمکشى، نقشههاى خائنانه و قوانین ظالمانه تبدیل مىگردد.
نعمت بزرگی که خداوند در کنار آفرینش انسان از آن نام میبرد
سخن گفتن و ارتباط زبانى، از جمله برترین استعدادها و توانایىهاى خدادادى بشر، اصلىترین وسیله ارتباط بین انسانها و طبیعىترین راه بیان و انتقال اندیشه و مقاصد اوست. این مسئله تا آن اندازه اهمیت دارد که خداوند در قرآن کریم از آن به عنوان یک نعمت بزرگ در کنار تعلیم قرآن و آفرینش انسان یاد کرده است: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»(1) خداوندى که انسان را خلق نمود و به او قرآن را تعلیم کرد و به او سخن گفتن آموخت تا آنچه در دل خـود دارد بـه دیـگـران منتقل کند و به آنها بفهماند که چه مىخواهد و چه مىفهمد.
همچنین در آیه شریفه «وَلِسَانا وَشَفَتَیْنِ» (2) زبان و دو لب از ابزار سخن گفتن و از نعمتهاى خداوندى شمرده شده است. این توانایى بشرى مانند توانایىهاى دیگر او، هم مىتواند در مسیر صحیح و هم در مسیر باطل به کار گرفته شود.
سخن هر کس نشان دهنده درون اوست
سخن گوینده روشن میکند که او اهل صفاست یا خیر، یعنى درونى آراسته به ایمان و حقیقت و فضیلت و کرامت دارد که اگر اینگونه باشد، سخنش حق و کلامش چراغ هدایت و بیانش امر به معروف و نهى از منکر و وسیله نشر علم و اخلاق و حسنات است. اما اگر کلامش لغو و بیهوده و سخنش بىمعنى و باطل است، روشن مىکند که باطنش آلوده و درونش خبیث و قلبش قسى و دلش بىربط به حضرت حق و نفسش آلوده به رذایل و روحش مسخّر شیطان رجیم است.
خداوند متعال در آیات متعدد علاوه بر تأکید بر نعمت سخن، به چگونه سخن گفتن و سخنان نیکو تأکید نموده است تا مسیر صحیح سخن گفتن را براى ما تعییننماید.
«قول معروف» به چه سخنی گفته میشود؟
قول معروف: در قرآن عمل معروف عملى است که افکار عمومى آن را عملى شناخته شده بداند و با آن مأنوس باشد و هم طبق هدایت عقل صورت گرفته باشد و هم با حکم شرع یا قانون جارى در جامعه مطابق باشد و هم با فضائل اخلاقى منافى نباشد و هم سنتهاى ادبى آن را خلاف ادب نداند؛ زیرا اسلام شریعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است.
معروف از نظر اسلام همان چیزى است که مردم آن را معروف بدانند، البته مردمى که از راه فطرت و از حد نظام خلقت منحرف نشده باشند و اما قول معروف وجه ارزشی دارد یعنی سخنی که صحیح، سالم و محکم باشد لذا انحرافی هم در آن وجود نداشته باشد و به بیانی، دو پهلو و از متشابهات نباشد؛ چرا که کسانی که قلبشان مریض است و انحراف دارد به دنبال متشابهت هستند و بر طبق منافع خود از آن برداشت میکنند. (3)
«قول معروف» در شش آیه از قرآن به کار رفته است، اگرچه هر یک از آیات شش گانه مزبور، مربوط به موردى است و با خصوصیت آن موارد «قول معروف» معناى خاصى پیدا مىکند، اما در کل مىتوان از این آیات استفاده نمود که ما از طرف خداوند در سخن گفتن مأمور به سخن معروف هستیم.
قول معروف در خواستگاری سربسته
در آیه 235 سوره مبارکه بقره میخوانیم: «... وَلَـکِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَعْرُوفا»(4). قول معروف سخنى است که نزد عقل و عرف و شرع شناخته شده باشد. در این آیه آمده است که مردان در خواستگاری از زنانى که در عده وفات هستند قول معروف به کار برند و به طرز شایسته و به صورت سربسته این مسئله را اظهار کنند.
قول معروف در رد سائل
و یا در آیه «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَآ أَذىً وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» (5) قول معروف هرگونه سخن نیک، دلدارى و دلجویى و راهنمایى را شامل مىشود. در این آیه اشاره شده است که وقتى مىخواهى سائل را رد کنى با زبانى خوش این کار را انجام بده، مثلا او را دعا کن که خدا حاجتت را برآورد. البته این در صورتى است که سائل سخنى که باعث ناراحتى تو باشد نگوید اما اگر لفظى خلاف ادب گفت باید چنان رفتار کنى که او خیال کند سخن زشتش را نشنیدهاى و آن دعاى خیر و این چشم پوشى از سخن زشت او، بهتر از آنست که به او صدقهاى بدهى و به دنبالش آزار برسانى.
قول معروف با سفیه
در آیه «وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (6) قول معروف جملهاى اخلاقى است که با رعایت آن، امر ولایت اصلاح مىشود براى اینکه افراد سفیه هر چند که محجور و ممنوع از تصرف در اموال خویشند، لیکن حیوان زبان بسته هم نیستند که سخن خوب را از بد تشخیص ندهند.
آنها انسان هستند و باید با آنان معامله انسان شود و اولیایشان با ایشان همانطور سخن بگویند که با افراد معمولى سخن مىگویند نه بطور ناشایست و همچنین معاشرتشان با آنان باید معاشرت با یک انسان باشد.
قول معروف در ارث
«فَارْزُقُوهُم مِنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا»(7) که لحن تحریک عواطف و دعوت به رحم و ارفاق است که متوجه اولیاى میت و کسانى است که از او ارث مىبرند.
قول معروف با نامحرم
«وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا»(8) یعنى سخن معمول و مستقیم بگویید، سخنى که شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را پسندیده دارد و آن سخنى است که تنها منظور خود را برساند، نه اینکه با کرشمه و ناز بیان شود تا شنونده علاوه بر درک منظور آن دچار گناه و بد گمانی هم بشود.
قول معروف در اطاعت
«طَاعَۀ و قَول مَعرُوف» (9)؛ آن قتالی که در سوره محمد نام آن برده شده طاعتى است از مؤمنین و قولى است معروف، پس اگر ایـشـان خدا را در ایمانشان تصدیق کنند و او را اطاعت نـمـایـنـد بـرایـشـان بـهـتـر است. اما اینکه گفته میشود این قولى است معروف به این دلیل است کـه واجـب شـدن قـتـال و امـر بـه دفـاع از مـجـتـمـع صـالح اسـلامـى بـه مـنـظـور ابطال و خنثى کردن نقشه دشمن نیز قولى است پسندیده که همه عقلا آن را مىپسندند.
بیاییم دل به خدا بسپاریم و خانه قلب را با کمک وحى و کلام گهربار انبیا و امامان علیهمالسلام صفا دهیم و حرکت و عمل ما تبدیل به حرکت شایسته و عمل صالح گردد و به خصوص زبانمان از کلام لغو و باطل و بیهوده خلاص گردد و به کلام حق و سخن ملکوتى آراسته شود.
پی نوشتها:
1. سورهی مبارکه الرحمن، آیات 4-1: الرحمن (1) علم القرءان (2) خلق الانسان (3) علمه البیان (4)؛ خدای رحمان که قرآن را تعلیم کرد انسان را بیافرید و بیانش بیاموخت.
2. سوره مبارکه بلد، آیه 9: و لسانا و شفتین؛ و یک زبان و دو لب.
3. سوره مبارکه آل عمران، آیه 7: فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشبه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاءویله؛ اما آن کسانى که در دلهایشان انحراف است تنها آیات متشابه را پیروى مىکنند تا به این وسیله فتنه به پا کنند و به همین منظور آن آیات را به دلخواه خود تاویل مىکنند.
4. سوره مبارکه بقره، آیه 235: و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء او اکننتم فى انفسکم علم اللّه انکم ستذکرو نهن و لکن لا تواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولا معروفا و لا تعزموا عقده النکاح حتى یبلغ الکتب اجله و اعلموا ان اللّه یعلم ما فى انفسکم فاحذروه و اعلموا ان اللّه غفور حلیم؛ آنچه درباره خواستگارى زنان به اشاره مىگوئید یا در دل خویش نهان مىکنید، گناهى بر شما نیست، خدا مىداند که شما یادشان خواهید کرد ولى با آنها قرار آمیزش سرى نبندید، مگر آنکه سخنى شایسته گویید و نیز قصد بستن عقد زناشویى نکنید تا از عده در آیند و بدانید که خدا بر آنچه در دلهاى شما است آگاه است، از او بترسید و بدانید که خدا آمرزنده و بردبار است.
5. سوره مبارکه بقره، آیه 263: قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتبعها اذى و اللّه غنى حلیم؛ سخن شایسته و پرده پوشى، از صدقهاى که اذیت در پى دارد بهتر است، خدا بى نیاز و بردبار است.
6. سوره مبارکه نساء، آیه 5: و لا توتوا السفهاء اموالکم التى جعل اللّه لکم قیاما و ارزقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا؛ اموالى که خدا قوام زندگانى شما را به آن مقرر داشته به تصرف سفیهان مدهید و از مالشان (بقدر لزوم) نفقه و لباس به آنها دهید (و براى آن که از آنها آزار نبینید) با گفتار خوش آنان را خرسند کنید.
7. سوره مبارکه نساء، آیه 8: و اذا حضر القسمه اولوا القربى و الیتمى و المسکین فارزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا؛ و چون در تقسیم ارث میت از خویشان میت و یتیمان و فقیران اشخاصى حاضر آیند به چیزى از آن مال، آنها را روزى دهید و با آنان سخن نیکو و دلپسند گویید.
8. سوره مبارکه احزاب، آیه 32: یانساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛ اى زنان پیامبر! شما مثل احدى از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوى پیشه سازید، پس در سخن دلربایى مکنید که بیمار دل به طمع بیفتد و سخن نیکو گویید.
9. سوره مبارکه محمد، آیه 21: طـاعـه و قـول مـعـروف فـاذا عـزم الامـر فـلو صـدقـوا اللّه لکـان خـیـرا لهـم؛ معناى اینکه گفتند سمعا و طاعتا که در جـاى خـود سـخـنـى درست بود این بود که بر ما اعتماد کنند و وقتى فرمانى (از ناحیه خدا) داده مىشود خدا را تصدیق کنند که اگر چنین مىکردند برایشان بهتر بود.
منابع:
1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد2، جلد 4، جلد 16، جلد 19 و جلد20.
2. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، جلد2، جلد17، جلد19.
3. کتاب عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، استاد حسین انصاریان، جلد 10.