گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - فائزه بنایی؛ قرآن دریای عمیق و گستردهای است که گنجینههای آن پایانی ندارد، در هر دوره و تاریخی میتوان مرواریدهایی از آن صید کرد که به کار آن روز تو بیاید، حتی اگر هزاران سال از نزول آن گذشته باشد. برآنیم تا در هر شماره، این گنجینههای گرانقدر را به تماشا بنشینیم و مرواریدهایی صید کنیم به اندازه وسع خود.
هدیه خداوند در مقابل صبر بنده
بعد از شکستن بتهای کوچک اما بیشمار دلمان و رسیدن به قدر منزلت خود در این عالم خاکی به تلاش رسیدیم تلاش در راه معشوق اما نه بادست خالی بلکه با استعانت از صبر و صلوه. برّ و نیکیها نیز هدیه خداوند بود در مقابل صبری که بر معصیتها، مصیبتها و طاعتها داشتیم و در نهایت با بهترین توشه که همانا «ان خیر الزاد التقوی» و توکل و رضاست به محبوب رسیدیم؛ چرا که «والله یحب الصابرین»(1) «ان الله یحب المتقین» (2) و «ان الله یحب المتوکلین» (3)
این هندسه راه بود، اما ما هنوز در ابتدای راه هستیم. چون هنوز نمیتوانیم شیرینی و حلاوت این کلام را دریابیم و بفهمیم چه میشود که خداوند میفرماید: «نعم العبد انه اواب» (4)؛ این خداست که سلیمان را میپسندد و از او به خوبی یاد میکند.
چگونه مورد توجه آسمانیها قرار بگیریم؟
هر کس در محدوده ذهن خود از تایید و توجه دیگران لذت میبرد، بچهها از نگاه و ستایش بزرگترها و بزرگترها از توجه رؤسا دلشاد میشوند اما کسی که از زمین بالاتر میرود و رب السموات و الارض را میشناسد و حضور عظیم او را میفهمد دیگر تایید زمینیها برایش حلاوتی ندارد؛ چون به درجهای رسیده که میخواهد در آسمان از او به عظمت یاد شود؛ «دعی فی ملکوت السموات عظیما» (5) و تایید خدای هستی را میخواهد. سلیمان خوب بندهایست چون اواب است.
اواب کیست؟
باید به این نکته توجه داشت که اواب با توبه تفاوت دارد. اواب از ماده اَوب بـر وزن قَول و به معنى بازگشت اختیارى به سوى چیزى اسـت و از آنـجـا کـه اواب صـیـغـه مـبالغه مىباشد اشـاره بـه تـعـدد عـوامـل بـازگـشت و رجوع به خدا دارد یعنی که او بسیار به سوى پروردگارش بازگشت مىکند.
توبه، بازگشت از گناه است، اما «اوبه» بازگشت است. زنبور عسل را اوّاب مىگویند چون زیاد مىرود و باز مىگردد و در هر بازگشت شهدى همراه مىآورد و عسلى مىسازد.
مثلا کودکی را براى خرید نان و ماست، روانه بازار کنید. در راه به هر چیزى رو مىآورد؛ ماشینها، بازیها، دعوا و ... . او هر چیزی که میبیند میایستد و به آن توجه میکند. او براى خرید رفته و جمعى بر سر سفره منتظرش هستند، اما بی خیال به هر چیزى چشم مىدوزد، به هر جمعى مىپیوندد و به جاى آوردن نان و ماست بر سر سفره باید در خیابانها و کوچهها و پارکها سراغش را بگیرید چون خود را در دنیای پر زرق و برق گم کرده است و مقصد را نمیداند.
اواب مقصد را میشناسد
اوّاب کسى است که مىرود و باز مىگردد و مقهور جاذبهها نمىشود و دل به هر کششى نمىدهد و چشم به هر جلوهاى نمىدوزد. او دنبال کارى است و در تمامى حوادث این کار را فراموش نمىکند و مثل زنبور در برخورد با هر گُلى شیرهاش را مىمکد و حاصلش را مىآورد.
خداوند کدام بنده را ستایش میکند؟
خداوند عبدى را مىستاید که دامن او را خار حادثهها و جاذبهها نمىچسبد و کششهاى زمینى او را سنگین نمىکند و در خود نگه نمىدارد. «نعم العبد»، چرا؟ «انّه اواب»؛ چون او بازگشت دارد و زیاد به سوى خدا روى مىآورد، نه اینکه حرکت و برخوردى نداشته باشد، بلکه در تمامى حرکتها مقصد را مىشناسد و در تمامى برخوردها کار خود را فراموش نمىکند.
سلیمان اسبهاى زیبا و مرکبهاى رام و خانههاى راحت داشت، اما اینها سلیمان را با خود نبردند، چون او این همه را با خود مىآورد و شهد و حاصلش را در نزد خدا جمع مىکرد و براى او مىخواست.
تسبیح، یکی از مصادیق اواب است
نه تنها سلیمان بلکه داود نیز مزین به اواب بود و بسیار به خدا رجوع داشت «و اذکـر عـبـدنـا داود ذا الایـد انـه اوّاب» (6). با وجود اینکه مرغان و کوهها را هم تسخیر او کردیم و بى اختیار و به اجبار دور او جمع مىشدند و با او تسبیح مىگفتند، اما او مقصد را میشناسد.
ولی جمله «کل له اواب»، یعنی هر یک از کوهها و مرغان، اواب بودند، یعنى مرغان و کوهها بـسـیـار بـا تـسـبیح به سوىما رجوع مىکردند، پس تسبیح یکى از مصادیق رجوع به سـوى خـداست.
بهشت در انتظار اواب است
در آن روزی که بهشت براى مردم با تقوى نزدیک مىشود، در حالى کـه در جـاى دورى قـرار نـگـیـرد، یـعـنـى در پـیـش رویـشـان بـاشـد و داخل شدنشان در آن زحمتى نداشته باشد. «هذا ما تـوعـدون لکل اواب حفیظ»؛ این بهشتى که وعده داده شده، براى هر کسى است که اواب است یعنی بسیار رجوع میکند و کسى که در حفظ آنچه خدا با او عهد کرده مداومت کند و نگذارد عهد خدا ضایعشود و کسی که به غیب از خداى رحمان بترسد و با قلبى بیاید که همواره بهسوى خدا مراجعه میکرده است؛ «و جاء بقلب منیب.»
«پیوستها»:
1. سوره آل عمران، آیه 146.
2. سوره توبه، آیه 4.
3. سوره آل عمران، آیه 159.
4. سوره ص، آیه 30-40.
و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد انه اواب (30) اذ عرض علیه بالعشى الصافنات الجیاد (31) فقال انى احببت حب الخیر عن ذکر ربّى حتى توارت بالحجاب (32) ردّوها على فطفقمـسـحـا بـالسـّوق و الاعـنـاق (33).
مـا بـه داوود سـلیمان را عطا کردیم که چه بنده خوبى بود وبسیار رجوع کننده (به ما) بود .به یادش آور که وقتى اسبانى نیک بر او عرضهشد. (از شـدت عـلاقه به تماشاى آنها از نماز اول وقت باز ماند و خود راملامت کرد) و گفت من عـلاقـه به اسبان را بر یاد خدا ترجیح دادم تا خورشید غروب کرد(و یا اسبان از نظرم ناپدید شدند). آنـها را به من برگردانید و چونبرگرداندند سر و گردنهایشان را نشان کرد تا وقف راه خدا باشند.
5. اصول کافی، جلد 1، ص35، حدیث6.
6. سوره ص، آیه 17-19. اصـبـر عـلى مـا یـقـولون و اذکـر عـبـدنـا داود ذا الایـد انـه اوّاب (17) انـّاسـخـّرنـا الجـبـال مـعـه یـسـبّحن بالعشى و الاشراق (18) و الطیر محشورة کلّ لهاوّاب (19)؛ بر آنچه مىگویند بنده ما داوود را که نیرومند بود و بسیار به خدا رجوع داشت. ما کوهها را با او مسخر کردیم که صبح و شام در تسبیح با اودمساز باشند و نـیز مرغان را مسخر کردیم که نزد او مجتمع گردند و همه بهسوى او رجوع مىکردند.
7. سوره ق، آیه 31-33. و ازلفت الجنه للمتقین غیر بعید (31) هذا ما تـوعـدون لکل اواب حفیظ (32) من خشىالرّحمن بالغیب و جاء بقلب منیب (33)؛ روزى که بهشت را به نزدیک متقین مىآورند به فاصلهاى که دور نباشد. ایـناسـت آنـچـه وعـدهاش را به شما و به هر توبه کارى که احکام او را حفظ مىکند داده، به هر کسى که به غیب از خداى رحمان بترسد و با قلبى بیاید که همواره بهسوى خدا مراجعه مىکرده .
منابع:
1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد13، جلد17 و جلد18.
2. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، جلد12، جلد17، جلد19.
3. تطهیر با جارى قرآن(1)، علی صفایی، ص317.