نماینده باید داراى فهم و درک سیاسى باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجى و توطئههاى دشمنان را و هم مسائل داخلى و نیازهاى مردم و اولویتهاى کشور را.
باشگاه خبرنگاران «خبرگزاری دانشجو»-زهره نادری؛ مجلس شورای اسلامی میتواند سرچشمه و مظهر وفاق ملی و آرامش و اعتماد عمومی یا خدای نخواسته منشا دودستگی و تشویش و اضطراب دل ها و فکرها شود.
محسوسترین و نقدترین هدیه نمایندگان محترم به مردمی که آنان را به مجلس فرستادهاند، آن است که با منش و گفتار خود، امید و نشاط و آرامش را بر فضای عمومی کشور حاکم سازند و گفتارها و نطق های خود را همچون الگویی از رفتار سیاسی سالم و سرشار از سماحت و تحمل و انصاف تنظیم کنند. (امام خامنه ای )
گفتند طرح سوال از رئیس جمهور با دلایل خود و در این راه پیش می رفتند.
ولی امر صحبت کردند و دعوت کردند به وحدت و مشوش نکردن فضا همه گفتند، چشم، اما ...
همچنان ایستادند و ایستادنی که نتیجه اش را همه می دانستند.
عده ای به خود آمدند، طرح سوال مشوش کردن فضا نیست؟! واقعاً این خواسته رهبر است؟ معادله چیده شد و جواب گرفته شد.
عده ای اعتراض کردند که این خواسته ولایت نیست، اما جواب داده شد که ما بر اساس برداشت عمل نمی کنیم و اگر دستور داده شود، چشم.
نماینده باید داراى فهم و درک سیاسى باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجى و توطئههاى دشمنان را و هم مسائل داخلى و نیازهاى مردم و اولویت هاى کشور را. (امام خامنه ای )
مگر نه اینکه طبق این سخن از واجبات نماینده، داشتن درک سیاسی است؟! معنای درک سیاسی چیست و بصیرت سیاسی به چه معناست؟ آیا بصیرت این است که معادله ای را که هر کس می تواند در این جامعه حل کند، همچنان که افرادی حل کردند و اعتراضشان بلند شد، منتخب مردم نتواند حل کند؟ آیا بصیرت این است که مردم کوچه و بازار نتیجه راه را بدانند، اما نمایندگانشان نتوانند تشخیص دهند؟ یا نخواهند! چرا نخبگان این مردم نتوانستند و نخواستند که معنای حرف رهبر را بفهمند و طبق درخواست او عمل کنند؟!
معلوم می شود در خانه کس نیست که یک حرف بس نیست و نیستیم اهل بشارت؛ چرا که اشارت ها را نمی فهمیم یا شاید نمی خواهیم که بفهمیم.
تقصیر ما نیست عیب از زمانه است و تاثیراتش و دیدگاه مادیمان که روز به روز مثل غده سرطانی بیشتر رشد می کند، ولی را خلاصه کردیم در اختیارات قانونی و محدوده اش که وقتی دستور بدهد عمل می کنیم، در غیر این حالت کار خودمان را می کنیم و کاری نداریم به کار او، می گوییم اگر مقصودش این است خوب فرمان بدهد.
یادمان رفت و از یادمان بردیم، ولی کیست؟ ولایتمدار چه کسی است؟ و وظیفه اش چیست؟
یادمان رفته مرام دانشجوهای خط امام 57 که با اشاره ای از امام به سر دویدند و انقلاب دوم آفریدند و اقتدا کرده ایم به بنی اسرائیل.
بیایید حداقل با خودمان روراست باشیم و شعار ندهیم؛ چه کسی گفته ما با اشاره ای از اماممان به سر می دویم؟! که هی می گوییم از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن! این شعار برایمان به موزه تاریخ پیوسته است و هر چند وقت یک بار یادی از اشیای تاریخیمان می کنیم.
سرباز ولایت، برایمان واژه غریبی شده است و دیگر معنایی برایمان ندارد و دیگر فرقی نیست میان سربازها؛ فراموش کردیم سرباز ولایت منتظر امر نیست، وگرنه چه فرقی است میان سرباز ولایت و سربازان هیتلر؛ که موی سر سرباز ولایتی به هزاران هیتلری می ارزد.
سرباز ولایت زهرا (س) بود که خود سپر ولایت شد تا ولایت از خود مایه نگذارد؛ سرباز ولایت «عباس»ها و «حبیب»ها بودند که با اینکه بیعت ازشان برداشته شد و گفتند بروید، گفتند، حیف که یک جان بیشتر نداریم و منتظر ننشسته بودند که امامشان امر به ماندن بکند تا بمانند.
سریاز ولایت صیاد بود، ندیدیم، اما شنیدیم که تعریف می کردند: یک روز که با امام خامنهای دیدار داشتیم، پیش از حضور آقا، همین طور دست در دست صیاد بود، آقا که آمدند بلند شدیم و دستمان جدا شد هر چه کردم دوباره دستم را بگیرد دیگر دست نداد، دفترچه را درآورد و شروع کرد نوشتن صحبتهای آقا. بعد جلسه از او پرسیدم چرا این قدر مقیدی که صحبتهایشان را بنویسی؟ تلویزیون هم در اخبار ساعت 14 اعلام میکند و هم در 21، روزنامهها هم مینویسند؟ به من گفت تو حقوقدانی؟ گفتم :جبله گفت: عدم اجرای دستور فرمانده جرم است یا نه؟ گفتم: بله اما ربطی به سوال من ندارد؟ گفت: تاخیر در اجرای فرمان رهبر جرم است یا نه؟ گفتم: بله اما باز هم ربطی به سوال من ندارد. گفت: دارد؛ من فرمایشات آقا را سخنرانی تلقی نمیکنم، بلکه تدبیر فرمانده به سربازش میدانم؛ چون نمیدانم تا رسیدن به ستادکل عمرم باقی است یا نه؟ اگر بمیرم برای تاخیرم در اطاعت امر فرمانده ام جوابی ندارم، پس مینویسم تا در ماشین تدابیر را به فرامین تبدیل کنم که اگر عمرم سر آمد آن دنیا پاسخی داشته باشم.
آقا جان حق داری دلت برای صیاد و صیادها تنگ بشود، حق داری ...