به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین بروزرسانی وبلاگ «سلمان علیعلیهالسلام»، سیاوش آقاجانی طی درج مطلبی با عنوان «عبرتهای فاز 1 هدفمندی یارانهها» آورده است:
با توجه به تجربه ای که در فاز 1 اجرای هدفمندی یارانه ها داریم، به نظر می رسد که عدم تحقق شعار دولت در زمینه تمام 7 بخش تحول اقتصادی منجر به بروز خسارت های زیادی شد، تحولهایی که قرار بود برای تمام بخشهای مهم اقتصادی کشور صورت گیرد که متأسفانه رخ نداد، امروز علی رغم این که یک فاز از هدفمندی اجرا شده است اما همچنان شاهدیم که دولت سایر بخشهای تحول اقتصادی را به کنار نهاده و به اجرای فاز 2 هدفمندی می اندیشد. به منظور این که اهمیت اجرای کامل تحول اقتصادی را گوش زد نمایم، تجاربی را که از عدم اهتمام به این مسئله در فاز 1 رخ داد را گوش زد می نمایم:
ما در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که وقتی نقدینگی به جامعه تزریق می شود اگر بانک نتواند آنها را جمع کند معضل تورم ایجاد می شود، تورمی که به لحاظ گستردگی و عمق غیر قابل مهار خواهد بود، پس قبلا از اجرای فاز 2 باید کارکرد جذب سرمایه را در بانکها احیا نمود.
در اجرای فاز 1 هدفمندی فهمیدیم که اگر بانک نتواند سرمایه درگردش صنایع را تأمین کند و یا نتواند بدهی هایش را از طلبکاران پس بگیرد اقتصاد کشور با چالش مواجه می شود، چرخ تولید از حرکت باز می ایستد و کمبود عرضه کشور را محتاج واردات بی رویه می کند.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که درآمدهای باد آورده ای که در راستای تورم و مشاغل دلالی رخ می دهد بدون پایش درآمدی قابل کنترل، نظارت و اخذ مالیات نیستند. اکنون شاهدیم که برخی مشاغل واسطه گری مانند خرید و فروش خودرو، سود سرشاری را نصیب دلالان و نمایشگاه های خودرو کرده اند اما مالیاتی که از ایشان اخذ می شود هیچ تناسبی با درآمد آنها ندارد و وقتی مالیات متناسب از ایشان اخذ نمی شود در واقع نظام توزیع عادلانه ثروت دچار اختلال می گردد و عملاً مشاغل واسطه ای به دلیل سودسرشار و مالیات ناچیز مورد استقبال بیش از حد واقع شده و بر تورم ها می افزایند.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که نداشتن احاطه اطلاعاتی به بازارهای مختلف مسکن و خودرو و سایر بخشهای واسطه ای و بازار ارز و سکه امکان مدیریت و شناسایی مفسدان و اخذ مالیات را از بین می برد، اگر شبکه اطلاعاتی بازار ما کامل و غیر قابل فرار بود و هر دلار یا سکه یا.... که به فروش می رسید مشخص و ثبت می شد گردش سرمایه و کالا قابل کنترل و مدیریت بود و هم اخذ مالیات میسر بود و هم طبقات درآمدی را می توانستیم بشناسیم و هم جلوی مفاسد م مفسدان اقتصادی را بگیریم.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که نظام واردات و صادرات ما دچار اختلال است، هم سرعت مغز اقتصاد در تشخیص و پیش بینی شرایط بازار ضعیف است و هم سیستم اعصاب برای صدور فرمان های لازم جهت صادرات و واردات کند است و هم سرعت عضلات گمرک و مکانیزم های وارداتی جهت انجام واردات و صادرات و این چنین وقتی بحران خاصی برای یک کالا رخ می داد رفع بحران ماه ها به طول می انجامید.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که مقوله ای به نام دهک بندی و خوشه بندی با این که این همه انرژی و هزینه برایش صرف شد عملاً نه تنها میسر نیست بلکه فقط باعث منتقل شدن استرس و فشار روحی به افراد می شود، شاید روزی که تمام درآمدها، گردش سرمایه و تمام اموال افراد به صورت رسمی در بانکهای اطلاعاتی دولت درج شود بتوان یک طبقه بندی صحیح جهت توزیع صحیح یارانه ها صورت داد که البته تا آن زمان حقیقتاً ورود به بحث دهک بندی مقوله ای به شدت اعتماد زدا و اشتباه است.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که هر کاهش و قطع یارانه ی برخی افراد یا خودروها یا تولید یا ... به معنی غیرقابل اطمینان بودن طرح و مجری طرح تلقی می شود، دولت نباید درآمدهای یارانه ای خود را طوری تنظیم کند که برای کسب آنها دست به اقدامات اعتمادزدا گردد.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که هر عدم حمایتی از تولید به یک تنش بزرگ اجتماعی و اقتصادی در آن بخش منجر می شود، به عنوان مثال وقتی تولید علوفه دچار مشکل شود، تولید دام و طیور مشکل می شود بعد مشکل واردات و بعد هم بحث تعطیلی تولید و گرانی های فزاینده دام و طیور و تشکیل صف و کمبود و هزینه های سیاسی و اجتماعی می گردد و یا عدم حمایت تسهیلاتی از تولید کنندگان خودرو که موجب کاهش تولید و جهش تورمی در بخش خودرو و یک معضل و تنش اجتماعی و نمودی از ضعف دولت تبدیل می شود و .....
در فاز 1 متوجه شدیم که بر عکس آن سیاست آقای احمدی نژاد، که گمان می کند تولید های کم بهره ور باید تعطیل شوند، در شرایط تحریم باید درس گرفت که همان تولید کم بهره ور را نیز باید محکم و حمایت کافی سرپا نگاه داشت، چرا که وقتی دولت امکان حمایت تکنولوژیکی از تولید را ندارد، حق ندارد با تعطیلی همین صنایع قدیمی کشور را وابسته تر به واردات نماید به خصوص که نه امکان تأمین ارز وجود ندارد نه امکان واردات آسان و هر لحظه نیز این شرایط احتمالاً سخت تر خواهد شد.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که قیمت هیچ چیزی را با نظارت و بگیر وببند نمی شود کنترل کرد، بلکه باید از ابزارهای اقتصادی مثل تنظیم بازار و قدرت بانکها و بورس در جذب نقدینگی و مالیات استفاده کرد و این که هر اشتباه در این مقوله به قیمت خرد شدن کمر تولیدکننده و مصرف کننده تمام خواهد شد، متوجه شدیم که دولت نمی تواند اینقدر قیمتها را ثابت نگاه دارد که تولید کنندگان ورشکست شوند و نمی تواند اینقدر قیمت را بالا ببرد که مردم به خاک سیاه بنشینند.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که اگر مدیریت ضعیف باشد، فرصت طلبان و سوءاستفاده کنندگان همان نقطه را محلی برای مکیدن خون اقتصاد قرار می دهند و کندن این زالوها هیچ وقت تمام نمی شود مگر این که نقطه ضعف ها رو تبدیل به نقطه قوت کنیم.
در اجرای فاز 1 متوجه شدیم که اعتماد مردم همیشگی نیست، اگر چه مردم صبورند و علاقمند به مسئولان، ولی وقتی که می بینند دولت قادر به تنظیم بازار نیست، با رفتارهایی که از بی اعتمادی نشأت می گیرد تعادل بازار را بیش از پیش بهم می زنند.
در اجرای فاز 1 فهمیدیم که برخی عوامل مانند تحریم وجود دارند که می توانند هدفمندی یارانه ها را از کنترل خارج کرده و گرانی ها را طوری افزایش دهند که با یارانه های پرداختی قابل جبران نباشد، پس دولت باید درس عبرت گرفته باشد که عمل جراحی به این مهمی را نمی توان در یک محیط غیر ایزوله و آلوده به میکروب تحریم انجام دهد مگر این که قبل از اجرای فاز 2، مبانی اقتصاد مقاومتی را در اولویت قرار دهد تا میزان آسیب پذیری اقتصاد را از تحریم ها به حداقل برساند.