گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - مریم رجبوندی؛ چند سالی میشود که در کلانشهرهایی مانند تهران بحث زندگی مجردی و خانههای مجردی بسیار داغ است و افراد مختلف در جایگاههای متفاوت نسبت به گسترش این پدیده ابراز نگرانی میکنند.
پس از اعلام نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال 90، مسئولان از افزایش دو درصدی خانههای مجردی در طول پنج سال اخیر خبر دادند که بر طبق نتایج این سرشماری، 7.1 درصد خانوادههای ایرانی به صورت مستقل و تک نفره زندگی میکنند.
همچنین بر مبنای گزارش سال 89 سازمان ملی جوانان، 30 درصد از جوانان شش کلان شهر تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز و اهواز، زندگی مجردی دارند.
گسترش خانههای مجردی، خانواده را با بحران مواجه خواهد کرد
مسئله خانههای مجردی شاید در کشورهای غربی به عرف تبدیل شده باشد؛ زیرا جوانان غربی پس از رسیدن به سن 18 سالگی از خانوادههای خود جدا میشوند و زندگی مستقلی را آغاز میکنند، اما در کشورهای شرقی و بخصوص کشوری مانند ایران که هنوز ارزشهای خانوادگی بر آن حاکم است، گسترش خانههای مجردی نشان از آتش زیر خاکستری دارد که در زمانی نه چندان طولانی موجودیت خانواده را با بحران مواجه خواهد کرد، بنابراین اگر فکری اصولی برای آن نشود ایران را در آینده به سرنوشت کشورهای غربی در حوزه خانواده دچار خواهد کرد.
این نوع جدید از سبک زندگی گاه به اقتضای زندگی دانشجویی و دوری بچههایی که در کلانشهرها تحصیل میکنند از خانوادهها شکل میگیرد. برخی از دانشجویان غیر بومی از خوابگاههای دانشجویی دانشگاه خود استفاده میکنند، اما برخی دیگر از دانشجویان به دلایل مختلف اعم از کمبود خوابگاه یا نبود شرایط و امکانات مناسب خوابگاه مانند شلوغی بیش از اندازه ترجیح میدهند به جای استفاده از خوابگاه در خانههای مجردی زندگی کنند.
برخی از این دانشجویان که دارای تمکن مالی هستند به تنهایی و برخی دیگر که اکثریت افراد را تشکیل میدهند به همراه تعدادی دیگر از دانشجویان خانهای را اجاره میکنند تا در دوره تحصیل خود در آن ساکن شوند و از مشکلات زندگی خوابگاهی دور باشند.
مونا 23 ساله و دانشجوست. او چند ماهی را در خوابگاه زندگی کرده، اما به دلیل شلوغی و سختیهای خوابگاه تصمیم گرفته خانه مجردی بگیرد و حالا هم با موافقت خانواده و به همراه یکی از دوستانش در یک خانه مجردی در تهران زندگی میکند.
نسبت به دختر مجردی که میخواهد تنها زندگی کند دید خوبی وجود ندارد
مونا زندگی در خانه مجردی را بهتر از خوابگاه توصیف میکند اما مشکلات این نوع زندگی را هم زیاد میداند و میگوید: «دنبال خانه رفتن یکی از بزرگترین مشکلات است. معمولا نسبت به دختری که مجرد است و میخواهد تنها زندگی کند دید خوبی وجود ندارد. البته، وقتی من میخواستم خانه بگیرم مادرم به تهران آمد و کمکم کرد. از آنجایی هم که نمیشود زیاد به بنگاههای معاملات ملکی اعتماد کرد هر جایی برای اجاره خانه میرفتیم، میگفتیم مادر و دختر هستیم تا احتمال سوءاستفاده کمتر شود».
مریم شانس بزرگ خود را صاحبخانه خوب و قابل اعتماد و همسایههای خوب میداند و ادامه میدهد: «البته خدا را شکر من خیلی همسایهها و صاحبخانه خوبی دارم. هم آنها به من اعتماد دارند و هم من به آنها و از نظر اخلاقی آدمهای سالمی هستند. اما یکی از دوستانم که در منطقه پایینتری خانه گرفته بود مشکلات زیادی برایش پیش آمده بود و امنیت خاطر نداشت، حتی مجبور بود شبها پشت در اجسام سنگین بگذارد تا بتواند با خیال راحت بخوابد».
مونا برای آینده خود برنامهریزی نکرده اما ترجیح میدهد به زندگی خود در تهران ادامه دهد و حتیالامکان به شهرستان برنگردد چون معتقد است در تهران امکان کار و زندگی بهتر فراهم است ولی در شهرستان با محدودیت در کار و انتخاب نوع زندگی مواجه خواهد شد.
علاوه بر جوانانی که به دلیل تحصیل در دانشگاه غیر بومی مجبور به داشتن خانه مجردی میشود گاهی هم جوانانی که در شهر محل سکونت خود تحصیل میکنند ترجیح میدهند از خانواده جدا شده و زندگی مستقلی را در پیش بگیرند. این افراد لزوما دانشجو نیستند و انگیزههای تحصیلی، محرک آنها برای داشتن زندگی مجردی نیست بلکه به دلایل مختلف این سبک زندگی را انتخاب میکنند.
25 درصد دختران در خانههای مجردی زندگی میکنند
در گذشته، اکثرا پسرها به زندگی در خانههای مجردی رو میآوردند و به دلیل آزادیهایی که در فرهنگ ما برای پسران بیشتر از دختران است این نوع از زندگی در میان آنها شایع بود. اما چند سالی میشود که این مساله در میان دختران نیز شایع شده و علیرغم مخالفتهایی که هنوز خانوادهها در قبال این موضوع دارند اما روند گسترش این سبک زندگی در میان دختران نیز افزایش یافته است.
به گونهای که دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با راه دانشجو مطرح کرده است که: «طبق آخرین آمار سازمان سابق ملی جوانان حدود 25 درصد دختران در خانههای مجردی زندگی میکنند».
لیلا 28 ساله و دانشجوست. او در دو سازمان به صورت پاره وقت کار میکند و یک سال است به همراه چند نفر دیگر خانهای مجردی را اجاره کرده است. لیلا دلیل خود را برای زندگی در خانه مجردی این گونه بیان میدارد: «من نمیخواهم با خانواده زندگی کنم. از یک سنی به بعد زندگی خانوادگی برایم سخت شده است چون افکار و عقاید من با پدر و مادرم کاملا متفاوت است و از طرف دیگر، همه خواهرها و برادرم ازدواج کردهاند و خانه ما خانه پدربزرگی و مادربزرگی است. یعنی همیشه خانه شلوغ است و بچهها هر روز به پدر و مادرم سر میزنند و علاوه بر این مدام به من غر میزنند که چرا ازدواج نمیکنی».
او در مورد ازدواج میگوید: «شرایطی که من برای ازدواج میخواهم فراهم نیست. حالا یا من آرمانگرا هستم یا واقعا شرایط حداقلی را هم برای ازدواج ندارم. البته، یک مقدار ترس از ازدواج هم دارم. دائم به این فکر میکنم که در آینده چه اتفاقی میافتد یا نکند هوو سرم بیاید! به خاطر همین میگویم کلا بی خیال و خودم کار میکنم و خودم خرجم را در میآورم. الان ترجیحم این است که یا ازدواج صد در صد موفق داشته باشم یا این که با همین شرایط هم آینده را روشن میبینم و نیازی به ازدواج نیست».
دلایل دختران شهرستانی برای زندگی در تهران
لیلا نقاط مثبت خانه مجردی داشتن را این گونه توصیف میکند: «آدم هر وقت دوست دارد به خانه میآید، هر وقت دوست دارد از خانه میرود، هر وقت میخواهد میخوابد، هر وقت میخواهد بیدار میشود، یک نوع بی قانونی لذتبخش. من حتی با انتخاب این زندگی از نصیحتها و این که مدام میگویند باید ازدواج کنی هم راحت شدهام».
او نقطه ضعف زندگی مجردی را عمدتا مشکلات مالی میداند و معتقد است: «اگر مشکل مالی نداشتم خودم تنهایی خانه میگرفتم و دور همخانه را خط میکشیدم اما الان مجبورم برای تامین اجاره خانه با همخانه زندگی کنم. بزرگترین مشکل من این است اما بچههایی که مدت زندگی مجردی آنها بیشتر از من است به بنبستهای بیشتری رسیدهاند و از این وضعیت خسته شدهاند».
لیلا در مورد دوستان شهرستانی خود که زندگی در تهران را انتخاب کردهاند میگوید: «برخی از دوستانم از شهرهای کوچک و محیطهای بسته به تهران آمدهاند و درس خواندهاند اما الان دیگر نمیتوانند به آن محیط برگردند، اکثر آنها هم افسرده هستند و میگویند برای ازدواج توسط خانواده روی آنها فشار میآید. یک آدم فوق لیسانس 28 ساله که در شهرستان کوچکی زندگی میکند کاری برای او در شهرش وجود ندارد و مدام میخواهند به او بگویند چرا ازدواج نمیکنی و به همین دلیل بچهها خیلی اذیت میشوند».
وی با اشاره به تجربیات خود از افرادی که در خانههای مجردی زندگی میکنند میگوید: «بعضی از این بچهها، آدمهای خوبی هستند و سعی میکنند زندگی سالمی داشته باشند اما بعضیها هم خوشگذرانی میکنند و با ارتباط برقرار کردن با پسرها دنبال کسی هستند که ناجیشان شود. در مجموع زندگی مجردی سالم خیلی کم است و حداقل مشروب و دود در آن وجود دارد».
شکاف نسلها زمینه را برای شکلگیری خانههای مجردی فراهم میکند
دکتر ابوالفضل ذوالفقاری، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه شاهد در خصوص دلایل گرایش جوانان به خانههای مجردی به «خبرگزاری دانشجو» میگوید: برای زندگی مجردی دلایل بسیار زیادی وجود دارد. یکی از مهمترین این دلایل، شکاف نسلی بین فرزندان و والدین است که این شکاف نسلی در طول تاریخ وجود داشته است. اما اکنون ما در عصری زندگی میکنیم که شدت این شکاف نسلی به دلیل هجوم ارزشهایی که از طریق وسایل ارتباطی جمعی به کشور ما راه مییابد بیشتر شده است و به همین دلیل، همنشینی این دو نسل درون خانواده دچار مشکل گردیده است.
نسل گذشته بر ارزشهای خودشان تاکید میکنند و میخواهند بچهها بر اساس ارزشهای آنان که نوعا هم ارزشهای دینی است زندگی کنند ولی نسل جدید ممکن است این ارزشها را تمام و کمال قبول نداشته باشند. در اینجا یک تضاد ارزشی به وجود میآید و بچهها برای این که از فشار هنجاری راحت شوند ترجیح میدهند بصورت مستقل و بر اساس ارزشهای خودشان زندگی کنند.
وی با اشاره به این که متغیرهای دیگری هم برای علاقه جوانان به این سبک زندگی وجود دارد ادامه میدهد: متغیرهای ساختاری هم وجود دارند که امکان ارضای نیازهای جوانان را فراهم نمیکنند. به عنوان نمونه امکان ازدواج آسان را فراهم نمیکنند و به همین دلیل جوانها ترجیح میدهند در خانههای مجردی این نیازها را به شکلی دیگر برطرف کنند و در این خانهها کارهایی را انجام دهند که نمیتوانند این کارها را در خانه و با حضور اولیاء خود انجام دهند. چون نسل جدید آرمانها و ارزشهایی دارد که نسل قدیم آنها را نمیپسندند و اجازه بروز و ظهور این ارزشها را به بچهها نمیدهند.
عضو هیات علمی دانشگاه شاهد نکته مثبت زندگی مجردی را استقلالی میداند که ممکن است در جوانان شکل بگیرد و میافزاید: در خانههای مجردی بچهها خودشان را اداره میکنند و تمام کارها را خودشان انجام میدهند. در صورتی که نزد پدر و مادرشان ممکن است هیچ یک از این کارها را انجام دهند. از طرف دیگر، بچهها با این نوع زندگی مجبور میشوند هزینههای خودشان را از طریق کار و فعالیت تامین کنند.
ذوالفقاری نکته منفی خانههای مجردی را هم این گونه توصیف میکند: نکته منفی خانههای مجردی این است که هیچ نظارتی روی جوانان نیست و آنها با زندگی مجردی میتوانند بسیاری از ارزشها را به راحتی زیر پا بگذارند؛ چون جوانها تجربیات لازم را ندارند و ممکن است دچار انحراف شوند. مثلا امکان بروز اعتیاد و جرایم و بیماریهای پر خطر در حالت زندگی مجردی و جمعهای مجردی بیشتر میشود. از سوی دیگر، خوردن مشروبات الکلی و داشتن روابط جنسی خارج از عرف نیز از نکات منفی خانههای مجردی است که خود منشاء بسیاری از آسیبهای اجتماعی است.
زندگی در خانههای مجردی یک نوع فرار محترمانه از خانه است
وی در خصوص راهکارهایی که از طریق آنها میتوان روند گسترش خانههای مجردی را کاهش داد معتقد است: اگر خانوادهها در خانههای خود به بچهها آزادی بیشتری بدهند و بتوانند اعتماد بچهها را نسبت به خود جلب کنند دیگر نیازی به فرار از خانه نیست، چون زندگی در خانههای مجردی یک نوع فرار محترمانه از خانه است. خانوادهها باید به نیازها و ارزشهای بچهها بهای بیشتری دهند و با تعامل و همفکری با آنها گفتوگو داشته باشند به جای این که روی بچهها فشار بیاورند و آنها را طرد کنند. این مساله راهکار خوبی است که باعث میشود بچهها از خانه فراری نشوند.
عضو هیات علمی دانشگاه شاهد میافزاید: از سوی دیگر، اگر دولت به مسئولیت خود عمل کند مثلا امکان کار و اشتغال را برای جوانان فراهم نماید تا خانوادهها بتوانند بچههایشان را به ازدواج وادار کنند زمینه زندگی در این خانهها از بین خواهد رفت.
وی در خصوص نقش مشکلات اقتصادی موثر در زندگی مجردی هم معتقد است: الان در وضعیتی هستیم که جوانان نا امید هستند مثلا بیکاری عاملی است که ایجاد نا امیدی میکند و اجازه نمیدهد که شما برای آینده فکر کنید. مسایل اقتصادی فاکتور بسیار مهمی در این قضایا است؛ چون اگر وضعیت اقتصادی نرمال بوده و جوان شغل داشته باشد برای او آرامش بوجود میآید در غیر این صورت انسانها به دنبال آرامش مصنوعی خواهند رفت و خانههای مجردی متاسفانه مکانهایی برای ایجاد این آرامشهای کاذب و مصنوعی هستند.