به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ آینه جادو نوشت:
اندیشمندان غربی صنعت را اینگونه تعریف میکنند: «اگر تمام فعالیتهای اقتصادی را که با تولید کالا و خدمت با استفاده از ماشینآلات و تجهیزات ساخته دست بشر سر و کار دارد، به عنوان یک کل تصور کنیم، هر صنعت، زیرمجموعهای از این کل است که تعداد زیادی از فعالیتهای مشابه را شامل میشود؛ صنعت، در کنار معدن و کشاورزی تقریباً تمامی فعالیتهای تولیدی یک جامعه را در بر میگیرد و نقش حیاتی در پیشرفت اقتصادی کشورها ایفا میکندو بطور کل میتوان به مجموعه تمام واحدهایی که در تولید، توزیع یا مصرف یک محصول یا یک دسته از محصولات مشابه فعالیت میکنند صنعت گفت».
همانگونه که مشاهده میشود صنعت وابستگی به ذات به اقتصاد دارد؛ این ذات را میتوان در تمام وجوه غربی از صنعت، کشاورزی و سیاست تا فرهنگ جستجو کرد و اقتصاد را در اصل میتوان بخش جدا ناشدنی تعاریف غربی از موضوعات دانست و بواقع این استراتژی لیبرال غربی است که تمدنی بر پایه اقتصاد (به معنی رسیدن به سود بیشتر) را پایه نهاده است.
غرب با تمام توسعه و تکامل خود در امور صنعتی متأسفانه پاسخگو نیازهای بشر امروزی نیست و ظروف برآمده از این تفکر جوابگوی بیان مفاهیم عمیق بشری نخواهد بود و این بر میگردد به تفکر اقتصاد گرای غربی که سبب جامعهای با میلهای پست زمینی شده و این تفکر است که نیازهای مادی بشر را اولی بر تمام نیازهای او میداند و شناخت انسان را جز در آزمایشگاههای علوم تجربی خود باور ندارد.
بنظر میرسد سینما در نگاه حداقلی وسیلهای جهت القای فرهنگ اقتصاد محور غربی به جوامع بشری است که میتوان متصور شد هماکنون خود (سینما) نیز گرفتار این موضوع شده است.
حال چگونه میتوان توقع داشت تمدن غرب که مقصد تمام موضوعات خود را به سوی اقتصاد میل داده، مفاهیم را در قالب هنر منتقل کند و نه صنعت!
مباحثی که مطرح شد این سوال را ایجاد میکند که «هنر و به خصوص سینما آیا میتواند دست آوردی اقتصادی برای پدید آورندگان اثر به ارمغان آورد؟».
پاسخ آن مثبت است، و موضوع را دقیقاً میتوان در تعریف این دو جمله خلاصه کرد؛ سینما میتواند در آمدزا باشد، ولی شایسته نیست جهت در آمد زایی مورد استفاده قرار گیرد.
این آن نکته ایست که بدان باید توجه داشت و هدف هنر (البته به عنوان وسیله) را در حالت متعالی آن چیز دگر باید تعریف کرد؛ هنر با محتوای الهی میتواند پرواز دهنده انسان به اوج باشد و زیبایی و لطافت هنر نیز به خاطر این خصلت مهم آن است.
البته بحث است بر روی مظروفهای مختلف هنر و این را باید پذیرفت که هر ظرف محدودیتهای برای انتقال مفاهیم دارد.