گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ انقلاب اسلامی ایران یکی از بزرگترین و مهمترین انقلابهای چند سده اخیر است، انقلابی که از جهات گوناگون تعجب و شگفتی ناظران را در پی داشته است. برای شناخت این انقلاب باید معمار آن را شناخت و برای شناخت معمار آن هم نیازی به زیادهگویی نیست، ذکر نمونههایی از سبک زندگی او کفایت میکند برای این که بفهمی این رهبر سیاسی با تمام رهبران سیاسی دنیا چه فرقهایی دارد.
ترک محل مصاحبه با خبرنگاران برای اقامه نماز
* روز اولی بود که شاه رفته بود، امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار میکردند. هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند:«وقت فضیلت نماز ظهر میگذرد». تمام حاضرین از این که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند. کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سؤال دیگر هم بشود و بعد برای اقامة نماز بروید». امام با قاطعیت فرمودند: «به هیچ وجه نمیشود» و برای خواندن نماز رفتند. (1)
* امام خمینی در یکی از روزهای آخر عمر خود میخواستند بخوابند، به من گفتند اگر خوابیدم اول وقت نماز بیدارم کن. گفتم: چشم. اول وقت نماز شد و امام خوابیده بودند و حیفم آمد که او را صدا بزنم، زیرا عمل جراحی کرده و سرم به دست او وصل بود. گفتم ایشان را صدا نمیزنم. چند دقیقه از اذان گذشت که امام چشمهای خود را باز کردند و گفتند: وقت نماز شده است؟ گفتم: بله. فرمودند: چرا صدایم نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر نگذشته است. فرمودند: مگر به شما نگفتم؟ سپس فرزندشان را صدا زدند که: احمد بیا! و فرمودند: ناراحتم! از اول عمرم تا به حال نمازم را اول وقت خواندهام، چرا الان که پایم لب گور است ده دقیقه به تاخیر افتاد؟ (2)
* حجهالاسلام حسن رحیمیان: یک بار یک نفر تعدادی از قرآنهای کوچک که فقط محتوی چند عدد از سورههای قرآن است آورده بود که امام امضا کنند و برای رزمندگان جبهه هدیه ببرد. چون تعداد زیاد بود گفتیم که این کار وقت امام را میگیرد. آن شخص اکتفا کرد که قرآنها به دست امام برسد و به اصطلاح او به دست امام متبرک شود! ما هم قبول کردیم و قرآنها را که در یک پاکت بزرگ بود خدمت امام بردیم.
در آخر کار که میخواستیم از خدمت امام برگردیم یکی از آقایان پاکت محتوی قرآنها را برداشت و به طرف دست حضرت امام برد. معظم له به گمان آن که طبق معمول که گاهی نبات و امثال آن را برای تبرک میبردیم دستشان را جلو آوردند و وقتی چشمشان به داخل پاکت افتاد فرمودند: چیه؟ به عرض رسید اینها قرآنهایی است که شامل چند سوره است. خواستهاند که برای جبهه تبرک شود. امام که همیشه حرکاتش کاملا آرام و معتدل است ناگهان به طور بی سابقه و مضطربانه دستشان را عقب کشیدند و با لحنی تند گفتند: من قرآن را تبرک کنم؟ این چه کارهایی است میکنید؟! (3)
قرآن را روی زمین نگذارید
* حجهالاسلام حسن رحیمیان: گاهی به دلایلی قرآنهایی را در کیف دستی در محضر امام میبردیم. در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه، قرآن را نیز همراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده روی زمین میگذاشتیم و امام که مراقب بودند فرمودند: قرآن را روی زمین نگذارید و بلافاصله دستشان را جلو آورده، آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان هست گذاشتند. بعد ما متوجه شدیم که چون خود حضرت امام روی کاناپه نشستهاند نمیخواهند قرآن روی زمین بماند و در نتیجه قرآن پایینتر از جایی که نشستهاند قرار گیرد. (4)
انتخاب بهترین عطرها
* امام نمونه کامل سادهزیستی، قناعت و صرفهجویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو، آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود. وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا میکردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترینها را انتخاب میکرد. (5)
گرانترین امضای بازار بورس
* سید رحیم میریان: بریده یکی از جراید آمریکا را برای امام فرستاده بودند که در آن گزارش شده بود که امضای ایشان، به عنوان گرانترین امضاء در یکی از بازارهای بورس به فروش رسیده است. این مطلب که به عرض امام رسید هیچ اعتنایی نکردند. (6)
هر کس باید کار خودش را انجام بدهد
* امام مقید بودند که کارهای شخصی خود را شخصا انجام دهند و در این رابطه حتی به نزدیکترین افراد منزل خود نیز دستور نمیداد. چای و صبحانه خود را، شخصا از آشپزخانه میآوردند و سر سفره، غذا و وسائل مورد احتیاج خود را از دیگران نمیخواستند. فرزند بزرگ امام میگوید: من اولین اولاد بودم و امام خیلی به من علاقه داشتند و فوق العاده احترام به من میگذاشتند، توی اتاق ایشان که میرفتم مینشستم اگر مثلا آب میخواستند یک دارویی میخواستند به من نمیگفتند. یک وقت میدیدم آقا بلند شدند و میرفتند لیوان آب یا دارویشان را میآوردند من ناراحت میشدم و میگفتم آقا به من کار بگوئید. (7)
* روزی با تعدادی از دوستان که بعضی با همسرانشان بودند به خدمت امام رفتیم. منظره جالبی دیدیم و آن اینکه امام مشغول جاروکردن اتاق خود بودند. همسر یکی از دوستان جلو رفت و گفت اجازه بدهید تا اتاق را من جارو کنم. ایشان فرمودند: هرکس موظف است محل کار خود را خودش تمیز کند. (8)
پینوشتها:
1. http://www.sarveabarkouh.ir
2. کتاب سیمای امام خمینی / محمدرضا اکبری / انتشارات پیام عترت / ص 54.
3. کتاب سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی / گردآوری و تنظیم از رضا شعرباف / انتشارات پیام آزادی / ص 68.
4. همان، ص 69.
5. برداشتهایی از سیره امام خمینی / ج 2 / ص 163.
6. http://www.hawzah.net
7. http://www.aftabir.com
8. http://www.aftabir.com
سلام بر روح ملکوتي امام عاشقاني که بغض سلمان و ابوذر ها را شکست و روزي را ديديم که مولا اميرالمونين و اهل بيت مبارک ؛ميان جهانيان دوباره معرفي شد و سيل مشتاقانش به اسلام گرويدند.
همه ما را به ظهور آقا امام زمان اميدوار ساخت
ما هم مانند سلمان . مقدادوابوذر منتظر روزي هستيم که تلاش هاي امام عاشقان به ثمر بنشيندو انتقام مظلوميت اسلام و امامانمان را بگيرد
روزي که بشريت جشن انسانيت بگيرد
و بازهم سلام بر بت شکن تاريخ معاصر
. سلام بر منتقم خون خدا صاحب الزمان