به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام عبدالحسین خسرو پناه، استاد فلسفه حوزه و دانشگاه و رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، میهمانانی بودند که درباره این موضوع با مسعود معینی پور، مجری برنامه، به بحث و گفت و گو پرداختند.
سئوال اول معینی پور چنین مطرح شد: دستگاه فکری شریعتی و مدرنیته میتواند برای جامعه امروز ایران راه حلی را ارائه دهد؟
شریعتیسم تکرارگویی آموزه هاست
در پاسخ به این سوال عبدالکریمی گفت: این سوال ابهام زیاد دارد. یک اینکه وقتی می گوییم شریعتی چه می فهمیم. شریعتی یک مفکری است که تفکر وی از عناصر چهارگانه تشکیل شده است. مبانی فکری، آموزه ها، متد تفکر و بصیرت های بنیادین عناصر چهارگانه تفکر وی می باشد.
وقتی درباره اندیشه های یک متفکر صحبت می شود گاه مجموعه آرا و اندیشه های او را مد نظر داریم. بنده می خواهم در این بحث از بصیرت های بنیادین شریعتی دفاع کنم و از شاهراه های اصلی تفکر وی سخن گویم. من می گویم شریعتی نه شریعتیسم. بین این تفاوت بسیاری وجود دارد.
شریعتیسم تکرارگویی آموزه هاست. در صورتی که با یک متفکر میتوان از منظر دیگری هم برخورد داشت. به طور مثال میتوان با تقسیم قضایا در کانت مخالف بود اما با کانت یک اتفاق بزرگ افتاده است. بصیرت بنیادی با کانت شکل می گیرد که از فرهنگ جدید نازدودنی است. تفکر غربی را به دوره ماقبل کانتی و ما بعد کانتی میتوان تقسیم کرد.
بصیرت بنیادین شریعتی وی را معلم تفکر آینده ما می کند
در اندیشه شریعتی به اعتقاد من بصیرت بنیادین وجود دارد. همین بصیرت بنیادین است که وی را معلم تفکر آینده ما می کند. شریعتی تنها معلم انقلاب ما نبود. شریعتی به نظر بنده با زمانه و جامعه ما بسیار بسیار فاصله دارد. از منظری که بنده نگاه می کنم شریعتی معلم تفکر آینده بود.
ما اسیر دو جریان فکری عمده در جامعه هستیم. دو جریانی که با هم تعارضات سیاسی ایدئولوژیک هم دارند. نوگرایان، که شیفته عقلانیت مدرن و تمام دستاوردهای او هستند، یکی از این جریانات است که در فضای غرب زیست می کند. براساس جهان بینی و ارزش های عصر روشنگری موضع ضد سنت دارد. لذا مواجه این جریان با سنت تاریخی ما بسیار توتالیتر است یعنی نظام معرفتی حاصل از عقلانیت مدرن می خواهد به سنت تاریخی ما تحمیل کند.
در این صورت سنت تاریخی را درک نمی کند و سنت تاریخی می میرد. معاصر تاریخی ما با غلبه عقلانیت مدرن می میرد.
سنت گرایان ما از مواجهه مناسب با عقلانیت مدرن ناتوانند
در گروه دوم سنت گرایان ما هستند. سنت گرایان ما هم به جهت اینکه در عالم سنت زندگی می کنند از مواجهه مناسب با عقلانیت مدرن در واقع ناتوانند. اینها هم در واقع نا هم زبانند. یک نوع تاخر تاریخی و زمانی در فهم عقلانیت مدرن و مواجهه با دوران مدرن رنج میبرند.
سنت گرایان می خواهند هر آنچه که در دوران مدرن وجود دارد را در ساختار عالم سنت ببرند. از این جهت شریعتی را معلم تفکر آینده می نامم و معتقدم رهبری فکری آینده ایران از جنس تفکر شریعتی است چرا که شریعتی در آثارش نحوه مواجه پدیدارشناسانه ای را با غرب و مدرنیته با ما نشان می دهد.
مواجهه شریعتی با غرب نه از سر
شیفتگی و نه از دلسپردگی تام و تمام است. وی نگاه ضد سنت نیز ندارد و غرب را به عنوان یک دشمن نمی بیند. شریعتی تلاش نمی کند یک هویت کاذب و ایدئولوژیک برای ما ایجاد کند مایی که امروز به بخشی از جهان مدرن تبدیل شدیم.
از دیدگاه شریعتی متجدد شدن یعنی شبیه اروپایی شدن
خسروپناه در پاسخ به سوال مجری برنامه چنین اذعان داشت: شریعتی بحث هایی یحی عنوان تاریخ تمدن دارد. از تاریخ تمدن به تمدن های گذشته وارد می شود. به نقد تمدن و تجدد غرب نیز می پردازد. نکته قابل توجه این است که شریعتی تجدد و تمدن را چه می داند. بسیاری بین این دو ترادف قائلند. گمان می کنند جامعه ای متمدن است که متجدد است. پس جامعه بشری باید تجدد غرب را بپذیرد تا متمدن شود. شریعتی این نگاه را نداشت.
شریعتی می گوید تمدن عبارت است از زمینه مساعد و بار آوری که هر استعدادی در آن امکان شکوفا شدن آزادانه خویش را به دست می آورد. وی تجدد را نیز اینگونه معنا می کند که عبارت است از تغییر سنت ها و مصرف های گوناگون زندکی مادی( از کهنه به جدید). از دیدگاه شریعتی متجدد شدن یعنی شبیه اروپایی شدن می باشد.
جامعه غربی از دیدگاه از دیدگاه شریعتی 9 خصوصیت دارد. اصالت قدرت، اصالت طبیعت، اصالت زندگی، نظم، اصالت مصرف، تحلیل عقلی همه چیز، اصالت جامعه، خود محوری و امانیزم این 9 خصوصیت می باشد. برخی از اینها را شریعتی می پذیرد و برخی دیگر را نقد می کند.
یکی از ویژگی های مهمی که برای دنیای متجدد و تعریف تجدد ذکر می کند مصرف گرایی است. اینکه تولید بشود و مصرف بشود تا درآمدهای تولید کننده بیشتر شود و مردم مصرف بیشتر داشته باشند. اروپا توانست به این مرحله برسد. جوامع دیگر را نیز مصرف گرا کرد.
شریعتی در تلاش بود سنت اصلاح شده و تجدد انتقادی را با هم جمع کند
برخی تجددگرا و برخی تجددستیز اند و برخی دیگر تجدد گزین اند. شریعتی را جزء دسته سوم می دانم. تجددگزینی شریعتی بصورت انتقادی بود. شریعتی به سنت نیز چنین نگاهی داشت. شریعتی در تلاش بود که بین سنت و تجدد را جمع کند(سنت اصلاح شده و تجدد انتقادی).
این رویکرد را امام و مطهری نیز داشتند. در این جهت بین شریعتی و امام و مطهری تفاوتی نمی بینم. در عصری زندگی می کنیم که باید بر این اساس پیش رویم. نگاه گزینشی انتقادی ولی مبتنی بر یک عقلانیت را باید داشته باشیم.
معینی پور از عبدالکریمی پرسید: اگر شریعتی نه سنت گرا بود و نه مدرنیسم پس چه بود؟ عقلانیت شریعتی عقلانیت ابزاری بود یا عقلانیت ارتباطی؟
نمی توان اندیشه های شریعتی را تحت مقوله های فکر ثابت قرار داد
عبدالکریمی اظهار داشت: رویکرد تکرارشناسانه شریعتی با غرب و سنت تاریخ شناسانه ما این است که شریعتی در بطن آثارش پذیرش این امر که مدرنیته و سنت تاریخی ما برخوردار از دو نظام معرفتی و وجود شناسانه مختلف می باشند، را نشان می دهد.
به رسمیت شناختن اینکه ما مدرنیته و سنت تاریخی ما دو سنت تاریخی متفاوت هستند و ما نمی توانیم یکی را به دیگری تقلیل دهیم، در اندیشه شریعتی دیده می شود. بزرگانی که آقای خسروپناه نام بردند به عقیده بنده می کوشند نطام معرفت شناسانه سنت تاریخی را به عقل مدرن تحمیل کنند. دلیل اینکه سنت گرایان ما فهم تاریخی از مسائل ندارند اساسا عقل مدرن و عقل سنتی برای آن ها مطرح نیست.
هم واقعیت و هم پدیدارها و اندیشه ها ذوابعادند و داری لایه های متعدد و سیال اند. لذا صورت بندی های متعددی از اندیشه ها و واقعیت ها می توان داشت. نمی توان اندیشه های شریعتی را تحت مقوله های فکر ثابت قرار داد.
شیفتگان عقلانیت مدرن و سنت گرایان دو گروه عمده در این بحث می باشند. این دو گروه علی رغم تعارضات سیاسی و ایدئولوژیک از یک منطق واحدی تبعیت می کنند. هر دو امکان سومی برای مواجه با سنت و مدرنیته قائل نیستند. لذا هر تفکری که بکوشد این دو را در کنار هم قرار دهد متهم به عدم انسجام است. به عقیده بنده هم نوگرایان ما و هم سنت گرایان ما در واقع صورت مسئله را پاک کردند.
شریعتی را در قالب غربی قرار ندهیم
خسرو پناه در ادامه چنین گفت: قطعا شریعتی یک منظومه فکری داشته است. شریعتی شخصیت پراکنده گو نبوده است. نمی توان گفت یک شخصیت رمانتیک بوده است. شریعتی را در قالب های غربی قرار ندهیم. شریعتی حتی پدیدار شناس هم نبود.
شریعتی با عقلانیت فلسفی یونانی مخالف است. با روش های قیاسی و استدلالی موافق نیست. با عقلانیت منفک از دین و وحی نیز موافق نیست. شریعتی معتقد به عقلانیت تجربی است البته در کنار وحی این را می پذیرد. وی می گوید بینش قرآنی مبتنی بر متد استقرائی و عینی و تجربی است.
علت عقب ماندگی قرون وسطی این است که منطق مسیحیت قرون وسطی یونان زده و آخرت گرا بود. منطق تجددگراها دنیاگرا شد و آخرت را فراموش کرد. شریعتی می گوید در دوره شکوفایی تمدن اسلامی متفکران ما تمدن های متفاوت را جمع و استفاده کردند و یک تمدن جدید ساختند که این تمدن به دنیا توجه داشت. شریعتی می گفت باید به این سمت حرکت کرد.
وی نه منطق قرون وسطی را می پذیرد و نه دنیای مدرن را تائید می کند بلکه تلاش دارد این دو را با هم جمع کند. دستورالعمل شریعتی در مواجه با مدرنیته با تکیه بر عقلانیت تجربی با همراه کردن بینش قرآنی و تکیه بر وحی و نگاه گزینشی به سنت و مدرنیته است.
در شریعتی عدم انسجام وجود دارد اگر....
عبدالکریمی صحبت خود را چنین ادامه داد: مراد من از پدیدارها این است که ما پدیدارها را سرکوب نکنیم. زمانی که نوگرایان ما از سنت تاریخی ما سخن می گویند اسلام فقط جنگ و خشونت است. این واقعیت سنت تاریخی ما نیست. سنت گرایان ما غرب را به عنوان یک شر و کانون فساد نگاه می کنند. تصاویری که این دو گروه ارائه می دهند با واقعیت های ما انطباق ندارد.
وقتی شریعتی از مدرنیته و سنت تاریخی ما سخن می گوید تا حدودی اجازه می دهد خود پدیدارها سخن بگویند. به این دلیل معتقدم رویکرد شریعتی یک رویکرد پدیدار شناسانه است.
اگر قرار است دچار عدم تعارض باشیم به این معناست که ما به طور مطلق به عقلانیت مدرن تن دهیم یا از اساس عقلانیت مدرن و ارزش های بزرگی که خلق کرده است را نادیده بگیریم. اگر معنای عدم انسجام این است پس در شریعتی عدم انسجام وجود دارد.
وجود عدم انسجام در متفکران بزرگ همچون فارابی و ابن سینا ارزشش بیشتر از عدم انسجامی است که در اخباریون میبینیم چراکه اساسا صورت مسئله را پاک کردند. وقتی از عدم انسجام در شریعتی سخن می گوییم عین هویت تاریخی ماست. به عبارتی این عدم انسجام در تاریخ ما وجود داشته و اکنون نیز در ما وجود دارد.
شریعتی یکی از معاصر فرهنگی ماست که می توانیم او را بازخوانی کنیم. شریعتی افق معنایی خاصی را ارائه می کند. افق معنایی عبارت از برقراری یک نوع دیالیکتیک بین عقلانیت مدرن و سنت تاریخی ما است. این دستاورد بزرگی است.