گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- حامد صارم؛ انسان اختیار کامل دارد. هیچ یک از اعمال انسان از روی جبر نیست. اختیار است که گاه انسان را به جایی می رساند که برگزیده خداوند به آن انسان می گوید: «سلمان منا اهل البیت»؛ سلمان از ما اهل بیت است و همان اختیار، عاملی است که انسان را به درک اسفل از جهنم می کشاند. وقتی محدوده اختیار انسان این قدر وسیع است است - از آسمان سلمان محمدی تا حضیض درک اسفل - باید دانست این اختیار در عین شیرینی و آزادی عملی که به انسان می دهد، خطری بزرگ نیز محسوب می شود، اگر انسان نتواند از آن به خوبی استفاده کند.
موجودی مانند انسان که امکانی با این وسعت دارد باید علمی داشته باشد که راه آسمانیان را از راه جهنمیان تشخیص دهد و قدرت اختیار اگر در کنار علم نباشد هلاک کننده انسان است. برای یافتن راه خیر و راه هدایت و انتخاب آن راه توسط اختیار، چاره ای نیست که انسان درس بگیرد از سرگذشت کسانی که نتوانستند پرواز کنند و در حضیض خاک همسفره شیاطین گشته و در آخرت در درک اسفل زندگی خواهند کرد.
معاویه فرعون این امت
معاویه بن ابوسفیان از مادری متولد شد که به فحشا معروف بود و به جگرخوارگی نیز شهرت پیدا کرد، به طوری که روی تمام جنایتکاران تاریخ را تا قیامت سفید کرده است. کسی در طول تاریخ نتوانست و نخواهد توانست به شقاوت و بدبختی او برسد و معاویه در درک اسفل جهنم یعنی پایین ترین مقام جهنم و ذلیل ترین انسان معذب جهنم خواهد بود.
مخالفین شیعه و بزرگانی که برای مخالفین شیعه در اوج قداست هستند درباره معاویه گفتهاند که: «إِنَّ تَابُوتَ مُعَاوِیَةَ فِی النَّارِ فَوْقَ تَابُوتِ فِرْعَوْنَ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ فِرْعَوْنَ قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»؛ جایگاه معاویه در آتش بالای تابوت فرعون است؛ زیرا فرعون انا ربکم الاعلی گفت و ادعای خدایی کرد، اما معاویه این کار را مرتکب نشد؛ لذا معاویه در اوج عذاب یک درجه از فرعون عذابش کمتر است. (1)
این کلام عبدالله بنعمر است که خود او همسو با اهل بیت نبوده است، باید گفت این سخن کسی است که در حزب معاویه می زیسته و با معاویه و یزید دشمنی و مخالفت جدی نداشته است یا اگر داشته با مصالحه تمام شده است؛ لذا باید کلام او را اعتراف دوستان معاویه نسبت به شخصیت معاویه دانست، اما حقیقت این است که بین فرعون و معاویه را نمی توان قیاس کرد؛ چرا که فرعون هیچ گاه نتوانست پیامبر یا وصیای از انبیای خدا و اوصیای ایشان را به قتل برساند، اما معاویه بی شک در به شهادت رساندن سه امام معصوم علیهم السلام به طور مستقیم یا غیر مستقیم شریک است.
معاویه قاتل سه امام
دست معاویه به خون سه تن از خمسه طیبه آلوده است. او کسانی را به شهادت رساند که نامهایشان زینت بخش عرش الهی است و خداوند توبه آدم را به برکت اسمای ایشان قبول کرد. معاویه بی شک در به شهادت رساندن امیرالمومنین توسط فردی از خوارج متهم است. حداقل چیزی که تاریخ به وضوح و روشنی به ما نشان می دهد، این است که تفکر خوارج مرهون سیاست های معاویه در مقابل حضرت علی علیه السلام است. موجودیت خوارج از قرآن های سر نیزه عمروعاص و معاویه شروع شد.
بدعت معاویه قاتل امام اول شد
در حقیقت خوارج مولود قرآنی هستند که به مکر و حیله معاویه، بر سر نیزه شد. هر چند در ظاهر قضیه قرآن سر نیزه کردن معاویه برای حفاظت از جان بی ارزشش بود، اما در حقیقت نشر این بدعت بود که قرآن برای سخن گفتنش نیازی به تفسیر و تبیین ندارد؛ لذا با این وجود هر کس هر چیزی از قرآن برداشت کرد و باطل خویش را منتسب به قرآن نمود طبق منطق معاویه اهل حق است و نباید با آن شخص جنگید؛ در حقیقت معاویه با پیش کشیدن قرآن به این کیفیت، صرف انتساب به قرآن را برای حق بودن کافی دانست، فارغ از این که آیا این انتساب در واقع و حقیقت موجود است یا خیر؟
خوارج که خویش را از قرآن بر سر نیزه معاویه یافتند، بر پایه همین استدلال و با عدم توجه به نیاز قرآن به مبیّن، قرآن صامت را سرلوحه خود قرار دادند و فتنه نهروان را برپا کردند؛ لذا نتیجه این فتنه فکری که آتش آن از دستگاه اموی برپا می شد به شهادت رساندن مولی الموحدین امیرالمومنین(ع) به جرم مخالفت با قرآن بود.
معاویه، خوارج، وهابیت؛ یک حقیقت با سه اسم
امروز نیز با این تفکر بسیاری از مسلمانان به شهادت میرسند. محمد بن عبد الوهاب بدون توجه به روایاتی که حتی در کتابهای مورد قبول مخالفین شیعه موجود است، با استدلالی علیل به آیات قرآن، کفر هر شخصی که به معصومین و بزرگان و یا اولیای خدا و حتی پیامبر (ص) متوسل می شود را اثبات می کند. او با تنظیری اشتباه بین بت پرستی و بنای بر قبور حکم به تخریب بقاع متبرکه می دهد و امروز نیز تابعان او روش ناپسند او را ادامه می دهند و از تخریب بقاع مورد احترام همه مسلمانان سیر نمی شوند.
گذشته از نقدهای بسیاری که عالمان غیر شیعه بر منش و تفکر او نوشته اند در اینجا این نکته حائز اهمیت است که تفکرات او ریشه در خوارج دارد و خوارج نیز به طفیلی مکر قرآن سر نیزه معاویه به این عالم هستی پا گذاشتند و همان طور که خوارج نتوانستند بفهمند که قرآن احتیاج به تفسیر و تبیین پیامبر دارد، خوارج امروز که به وهابیت شهره گشته اند نیز این مهم را نمی خواهند درک کنند و تا به امروز بر این تفکر فرزند هند جگرخوار تاکید می کنند.
پی نوشت:
1. وقعة صفین، النص، ص: 217