گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ یک خانواده بودند چهار نفره؛ پدر هیکلی و محاسندار، مادر چادری و محجبه، پسر نوجوان چفیه برگردن و خندان، دخترک 10-11 ساله پلاکارد در دست.
گرما بیداد میکرد. خورشید داشت کمکم میرسید آن بالا بالاها و گرما را به اوج میرساند. لبهای دخترک ترک خورده بود.
مادرش میگفت دو سال است به سن تکلیف رسیده و از لطف خدا تا الان همه روزههایش را گرفته، می گفت هر سال بچهها با ذوق و شوق از دو و سه روز قبل از روز قدس شروع میکنند به درست کردن پلاکارد و نوشتن شعار رویش. می گفت امسال هم مثل هر سال از همان ساعتهای اولیه صبح آمدهاند راهپیمایی.
مادر می گوید بهترین راه تربیت و بهترین راه نهادینه کردن یک مفهوم خاص در بچه استفاده از رفتار عملی است: «وقتی بچه من ببنید که من هر سال با زبان روزه و با سختی از آن سر شهر میآیم اینجا تا با سایر مردم شعار مرگ بر اسرائیل بدهیم میفهمد موضوع جدی است، میفهمد هدف بزرگ است»
پدر خانواده هم، حرفهای بانو را تأیید میکند و میگوید: «میدانیم گرم است، میدانیم روزهداری و راهپیمایی برای بچهها سخت میشود، میدانیم تشنه و گرسنه میشوند اما نفرت از اسرائیل تشنگی و گرسنگی نمیشناسد.»