گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- حجت الاسلام محمد امین پورامینی؛ در سایت یکی از آقایان چنین آمده است: حضرت .. در فتوایی جدید ابراز داشتند: "با استناد به موثقه عمار و روایت مفضل ابن عمر از امام صادق(ع)که در باب 16 وسائل الشیعه از ابواب "من یصح منه الصوم" آمده است، کسانی که روزه می گیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازه ای که جلوی تشنگی شان را بگیرد می توانند آب بنوشند و در این حالت روزه شان باطل نبوده و قضا هم ندارد."لازم به ذکر است نظر فقهی معظم له در رساله عملیه به این شکل نبوده و این نظر فقهیجدید ایشان است./
به نظر رسید این مسئله را از دید فقهی مورد دقت قرار دهیم، در ابتدا بیان چند نکته ومسئله که برگرفته از آراء فقها است ضروری است:
1- بی تردید احکام شرعی بر مکلفی که نا توان از اجرای حکم هست واجب نیست، بمقتضای حدیث رفع ما لا یطیقون مرفوع از حکمند، بنابراین کسی که نا توان از روزه گرفتن هست بر او روزه گرفتن واجب نیست، مثل افراد سالمند.
2- کسانی که بیماری دارند چنانچه بواسطه روزه گرفتن بر جان خود بترسند، ویا آنکه خوف ضرر داشته باشند از روزه گرفتن معافند، ولی در صورت توانایی پیش از رمضان آینده باید قضا کنند، ودر صورت استمرار بیماری تا سال آینده قضا بر ایشان واجب نبوده وتنها برایشان کفاره لازم هست، این مسئله در کتابهای فقهی آمده است.
3- عارض شدن ضعف وتشنگی بر روزه دار امری عادی وطبیعی است، بخصوص اکنون که ماه رمضان در وسط تابستان قرار گرفته است، بنابراین صرف ضعف وتشنگی مجوز افطار ویا آشامیدن مقداری از آب نمی باشد، ودر صورت ارتکاب علاوه بر گناه وبطلان روزه کفاره نیز بر آن مترتب می باشد، اصولا فلسفه روزه را باید در تحمل این مقدار گرسنگی وتشنگی یافت.
4- چنانچه عارض شدن تشنگی به گونه ای باشد که ترس جانی پیش بیاید، یعنی اینکه روزه دار بر جان خود بترسد، در اینجا می تواند افطار کند وآب بنوشد، ولی روزه اش باطل می شود وبعد باید قضا کند، واین مسئله همه فقها ذکر کرده اند، اینجا این شخص بیمار نیست، ولی تشنگی بسیار شدیدی بر او عارض شده است که بر جان خویش بترسد، جان سخن در این است که در این فرض تشنگی مجوز افطار نیست، بلکه مسئله ترس از دست دادن جان است، مرحوم آیت الله سید کاظم یزدی در عروه می نویسد: ( مسألة5: إذا غلب على الصائم العطش ، بحیث خاف من الهلاک ، یجوز له أن یشرب الماء ، مقتصرا على مقدار الضرورة ، ولکن یفسد صومه بذلک ویجب علیه الامساک بقیة النهار إذا کان فی شهر رمضان ..)[1] یعنی اگر تشنگی بر روزه دار غلبه پیدا کند بگونه ای که ترس از دست دادن جان خویش باشد جایز است که به مقدار ضرورت آب بنوشد، ولی روزه او باطل می شود، وبر او واجب است که باقی روز را اگر در ماه رمضان باشد نیز امساک کند (آب ننوشد).. این مسئله مورد اتفاق تمام محشین بر عروه است، حتی آنکه مرحوم آیت الله گلپایگانی می فرماید در این فرض نه تنها بر او نوشیدن آب جایز است، بلکه واجب است[2]، چون مسئله لزوم حفظ جان مطرح است، ومرحوم آیت الله شاهرودی در لزوم امساک بقیه روز در فرض مسئله تامل دارند[3]، در اینجا مسئله حفظ جان ولزوم حفظ نفس از وقوع در تهلکه است وحدیث رفع اضطرار قائم است، بی شک در مواقعی اینچنین ارتکاب محرم محذوری ندارد، مانند اکل میته برای کسی که حیات خویش توقف بر آن دارد، . بهر حال چون مسئله حفظ جان است نوشیدن آب مانعی ندارد، آیت الله حکیم نیز در منهاج الصالحین[4] وآیت الله خوئی[5] نیز همین رای مشهور عروه را اختیار کرده اند.
5- برخی از بیماران هستند که به بیماری عطاش مبتلا می شوند که از آن به عنوان استسقاء یاد می کنند، گفته اند که این بیماری ناشی از مشکل کبدی است، واین گونه بیماران را ذوالعطاش می نامند، اینان همیشه تشنه هستند وهیچگاه سیراب کامل نمی شوند، وباید مرتب آب بنوشند. در اینگونه افراد نمی توان گفت که امساک کنند، چون پیوسته به آب نیاز دارند، وتنها باید کفاره دهند ونیاز به قضا هم ندارند.
پس از بیان این مسائل نوبت به ذکر روایات مورد استدلال در جواز نوشیدن آب می رسد:
دو روایت در مقام است که مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل آورده است:
1- موثقه عمار ساباطی: شیخ حر عاملی موثقه عمار ساباطی را در ابواب من یصح منه الصوم آورده است[6]، عنوان باب هم گویا است که فتوای حرعاملی است: (باب ان الصائم اذا خاف التلف من العطش جاز له الشرب بقدر ما یمسک الرمق ولم یجز له ان یشرب حتی یروی) یعنی روزه دار اگر بترسد که از تشنگی بمیرد جایز است که مقداری آب بنوشد که برای او جان باقی بماند، وجایز نیست که آن قدر بنوشد که سیراب شود، علامه حلی نیز آن را پسندیده ومی فرماید: در این صورت قضا نیز بر او نخواهد بود، ولی اگر زیاده بر آن حد بنوشد قضا وکفاره بر او واجب می شود[7].
متن موثقه عمار: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ وَ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی الرَّجُلِ یُصِیبُهُ الْعُطَاشُ حَتَّى یَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ- قَالَ یَشْرَبُ بِقَدْرِ مَا یُمْسِکُ رَمَقَهُ وَ لَا یَشْرَبُ حَتَّى یَرْوَى[8].
محمد بن یعقوب کلینی به سندش به عمار ساباطی نقل می کند که می گوید: از امام صادق(ع) در باره کسی که مبتلا به عطاش می شود تا آنجا که بر جانش بترسد، (وظیفه او چیست؟)، حضرت فرمود: به قدری که برایش رمق بماند (وجانش را حفظ کند) بنوشد، وآنقدر ننوشد که سیراب گردد.
روایت به اعتبار عمار ساباطی که از فطحیه بوده است موثقه هست، وجهت سند مشکلی ندارد ومعتبر است. اما از جهت دلالت اگر مراد از عطاش مرض عطاش باشد که بیماری است وشخص بیمار هیچگاه سیراب نمی گردد مشکل پیش می آید، چون او وظیفه امساک ندارد که خواهد آمد، واگر مراد عطش وتشنگی باشد (که در مجمع البحرین هر دو معنی – بیماری عطاش وشدت تشنگی- برای عطاش ذکر شده است[9])وروایات من لایحضره الفقیه وتهذیب به نقل از کلینی نیز واژه عطش را آورده اند دلالتش تمام خواهد بود، پس این روایت در این صورت سندا ودلالة تمام خواهد بود.
2- روایت مفضل بن عمر: وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ لَنَا فَتَیَاتٍ وَ شُبَّاناً - لَا یَقْدِرُونَ عَلَى الصِّیَامِ مِنْ شِدَّةِ مَا یُصِیبُهُمْ مِنَ الْعَطَشِ- قَالَ فَلْیَشْرَبُوا بِقَدْرِ مَا تَرْوَى بِهِ نُفُوسُهُمْ وَ مَا یَحْذَرُونَ[10].
کلینی به اسنادش به مفضل بن عمر نقل می کند که به امام صادق(ع) گفتم: ما دختر وپسرانی نوجوان داریم که بخاطر شدت تشنگی نمی توانند روزه بگیرند، (چکار کنند؟)، حضرت فرمود: مقداری برای رفع شدت آن تشنگی ورفع آنچه (بر جان وسلامتی) میترسند آب بنوشند.
این روایت از جهت دلالت مشکل ندارد، ولی از جهت سند به اعتبار مفضل بن عمر جای حرف دارد، مرحوم مجلسی راجع به روایت می گوید: ضعیف علی المشهور[11]، یعنی روایت بنابر مشهور ضعیف است، بنابراین اگر مفضل را ضعیف بدانیم روایت از جهت سند ضعیف خواهد بود، همانگونه که آیت الله خوئی نیز آن را ضعیف دانسته است[12]، واگر قائل به وثاقت شویم روایت مفضل از جهت دلالت وسند معتبر وبی اشکال خواهد بود.
بنابراین روشن شد اینکه برخی از بزرگان روایات در مقام را از جهت سند ودلالت مخدوش اعلام کرده اند صحیح به نظر نمی رسد، چه آنکه روایت اول به اعتبار عمار ساباطی موثقه است، ودلالت دومی هم تمام است، وسند خبر دوم نیز نزد عده ای معتبر می باشد، مگر آنکه نظر این باشد که موثقه عمار بواسطه اختلاف در نقل (عطاش) یا (عطش) مجمل شده است وبا عنایت به لزوم تقدیم نقل کافی بر دیگر کتب روایی بخاطر اضبط بودن، واز سویی عدم التزام به لوازم آن مبنی بر لزوم امساک برای ذوالعطاش مبتلا به اجمال شده است وقابل تمسک نیست، بنابراین دلالت موثقه عمار ناتمام بوده گرچه سند معتبر باشد، ولی پاسخ داده می شود که شیخ صدوق وشیخ طوسی خود به کلینی سند دارند ودر نقل ایشان (عطش) آمده است، که بنابر آن موثقه عمار از جهت سند ودلالت معتبر خواهد بود. پس تنها اشکال متوجه سند روایت مفضل بن عمر است که مبنایی است وکسی او را ضعیف بداند قهرا روایت را غیر معتبر می داند، وکاری به دلالت آن گرچه تمام باشد ندارد.
ولی با این همه تمسک به این دو روایت برای اثبات جواز نوشیدن آب برای کسی که به واسطه روزه به تشنگی افتاده است ولی به حد حرج نرسیده ویا ترس سلامتی وجانی ندارد نمی شود، ، چون این دو روایت یا مربوط به فرع چهارم (کسی که بخاطر تشنگی شدید بر جانش بترسد) است، ویا پنجم (بیمار ذوالعطاش)، که در هر دو صورت خارج از مدعا است.
برخی از فقها موثقه عمار را مربوط به ذوالعطاش دانسته اند، که در صورت عدم تناول آب خوف آن می روند که از دنیا روند، اینان می توانند مقداری آب برای حفظ جانشان بنوشند، از جمله فقیهانی که این روایت را مربوط به ذوالعطاش دانسته اند ومورد بحث قرار داده اند محقق حلی[13]، علامه حلی[14]، ابن فهد حلی[15]، محقق اردبیلی[16]، سید محمد عاملی[17]، محقق سبزواری[18]، بحرانی[19]، صاحب جواهر[20]می باشند.
همچنین روایت مفضل بن عمر را برخی در مسئله ذوالعطاش آوردند وبه آن استناد کردند، مثل علامه حلی در تذکره الفقهاء[21]، ومنتهی المطلب[22].
بنابراین معلوم می شود که بنابر نظر ایشان مورد روایت در مورد کسی نیست که تنها تاب وتحمل تشنگی ندارد، بلکه علاوه بر آن بترسد که از فرط تشنگی بمیرد، ومبتلا به بیماری عطاش است، واین مستند با فتوای مورد ادعا نمی سازد، پس روایت که موثقه هست ومعتبر می باشد از جهت سند مشکلی ندارد، واز جهت دلالت هم تام هست، ولی اجنبی از مقام است.
برخی دیگر از فقها این دو روایت را مربوط به کسی می دانند که بواسطه تشنگی به سختی وحرج می افتند، بگونه ای که دیگر برایشان قابل تحمل نیست، اینجا خوف هلاک نفس مطرح نیست، بلکه خوف ضرر است، که بواسطه ادله رفع عسر وحرج ونفی ضرر[23] می توانند مقداری آب را بنوشند ولی باقی روز را امساک کرده وچیزی ننوشند، ولی بواسطه افطار اختیاری روزه شان باطل می شود وباید آن روز را قضا کنند، آیت الله خویی[24]وآیت الله سید عبد الأعلی سبزواری[25] ومرحوم آبت الله شیخ محمد تقی آملی[26] این نظر را اختیار فرموده اند.
ولی مشکل این است که در متن موثقه که شیخ کلینی در کافی نقل کرده است واژه عطاش آمده است که ناظر به بیماری ذوالعطاش است، ولی آیت الله خوئی احتمال تصحیف را مطرح می کند که در اصل عطش بوده نه عطاش، همانگونه که در نقل شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه وشیخ طوسی در تهذیب واژه عطش آمده است، وقرینه بر این سخن این است که ذوالعطاش هرگز سیراب نمی شود، وحال آنکه در موثقه آمده است که آب بنوشد ولی سیراب نشود، پس معلوم می شود که واژه عطش در موثقه صحیح است نه عطاش، اضافه بر آن روزه بر ذوالعطاش واجب نیست، وداخل فی من یطیقونه می شود وتنها براو کفاره لازم است، وحال آنکه مورد موثقه صائم است، این هم قرینه ای دیگر بر این جهت است که مورد موثقه عمار ذوالعطاش نیست[27]، واین نظر مختار استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی[28] وآیت الله سبحانی[29]است.
بلی ممکن است که ذوالعطاش را نیز دو دسته بدانیم؛
دسته اول:کسانی که همیشه تشنگی را دارند وخوب نمی شوند، حکم آن همانست که گفته شد.
دسته دوم:کسانی که امید خوب شدن دارند، اینان پس از خوب شدن باید قضای روزه خورده شده را بجا آورند، همانگونه که علامه حلی در تذکره می گوید: و أمّا العطّاش الذی یرجى برؤه: فإنّه یفطر إجماعا، لعجزه عن الصیام، و علیه القضاء مع البرء، لأنّه مرض و قد زال، فیقضی، کغیره من الأمراض. و هل تجب الکفّارة؟ قال الشیخ رحمه الله: نعم، کما تجب فی العطاش الذی لا یرجى زواله. و منع المفید و السید المرتضى،إذا ثبت هذا، فلا ینبغی لهؤلاء أن یتملّوا من الطعام و لا من الشراب و لا یقربوا النساء فی النهار[30].یعنی اما بیمار عطاش که امید می رود خوب شود، پس به اجماع فقهاء افطار می کند، چون توانایی روزه را ندارد، وپس از خوب شدن قضای آن را بجا می آورد، چون عطاش بیماری است که از بین رفته است، پس قضا می کند، همانند سایر بیماری ها ( که پس از برطرف شدن حکم لزوم قضای روزه خورده شده در حین بیماری است)، وآیا بر او کفاره واجب است یا نه خلاف است، شیخ طوسی می فرماید: کفاره واجب است، همانگونه که بر عطاشی که امید خوب شدن ندارد کفاره لازم است، ولی شیخ مفید وسید مرتضی آن را نپذیرفته اند، پس از دانستن این مطلب سزوار نیست بر ایشان (که بواسطه بیماری عطاش افطار کرده اند)که شکم خود را پر از خوردنی وآشامیدنی کنند، ونزدیکی کنند.
تذکر این نکته ضروری است که ذوالعطاش (بیمار استسقاء) با کسی که بواسطه تشنگی به حرج افتاده است از جهت حکم وموضوع مختلف است، اما از جهت تغایر موضوعی روشن شد که ذوالعطاش بیمار است ولی شخص دوم بیمار نیست، اما از جهت حکم: کسی که بواسطه تشنگی به حرج وسختی بسیار افتاده است وبر جانش بترسد می تواند مقداری – در حد ضرورت – آب بنوشد، ولی بقیه روز را امساک کند، وپس از ماه مبارک آن روز را قضا کند، ولی کفاره ای بر او نیست، اما بیمار ذوالعطاش معاف از روزه است، وهرقدر که لازم دارد می تواند آب بنوشد، وعوض از هر روز یک مد یا دو مد طعام باید کفاره بدهد، وقضای آن روز بر او لازم نیست[31]، در واقع حکم او حکم شیخ وشیخه (بزرگسالانی که ناتوان از روزه گرفتن هستند) خواهد بود که تنها بر ایشان کفاره لازم خواهد بود.
با این بیان روشن شد که آنچه که به عنوان رای جدید مطرح شده است فاقد استناد بنظر می رسد، و تنها با اضافه یک قید صحیح خواهد بود، وآن اینکه مراد از نداشتن تاب وتحمل تشنگی آن قدری باشد که ترس جانی بهمراه داشته باشد، ویا به حرج بیفتد، ولی در این صورت، این فتوی دیگر حرف نوی نخواهد بود، وتمام فقیهان این رای را دارند، ولی رای غالب قریب به اتفاق ایشان لزوم قضا است، وعلت آن این است که وی بخاطر حرج واضطرار از روی علم وعمد با مقداری از آب افطار کرد، دلیل ما اضطروا حرمت تکلیفی افطار را بر می دارد، یعنی حکم تکلیفی ندارد، وحرمت شرب ماء را از او برمی دارد، ولی دلیلی بر صحت روزه او با این وضع (با امساک بقیه روز) وجود ندارد، پس در عین لزوم امساک که از باب تادب است ولی روزه آن روز وی باطل شده و قضا بر وی واجب خواهد بود[32]، و دلیلی بر صحت آن وجود ندارد.
پی نوشتها:
[1] العروة الوثقی3/585، احکام المفطرات، مسئله5. (چاپ جامعه مدرسین)
[2] العروة الوثقی3/585، احکام المفطرات، مسئله5 (پاورقی).
[3] العروة الوثقی2/199(چاپ علمیه اسلامیه).
[4] منهاج الصالحین1/382 مسئله25.
[5] منهاج الصالحین1/269 مسئله 1006.
[6] وسائل الشیعه، جلد10 ص214 باب 16.
[7] تحریر الاحکام1/480.
[8] وسائل الشیعه10/214، ح13252.
[9] مجمع البحرین، ماده عطش، ج3،ص202.
[10] وسائل الشیعه10/214، ح13253.
[11] مرآة العقول، ج16، ص305.
[12] موسوعة الامام الخوئی21/288.
[13] معتبر2/718.
[14] منتهی المطلب9/411.
[15] المهذب البارع2/88.
[16] مجمع الفائده5/325.
[17] مدارک الاحکام6/298.
[18] ذخیره المعاد 1ق3/536.
[19] الحدائق الناضره13/426.
[20] جواهر الکلام17/155.
[21] تذکره الفقهاء6/215.
[22] منتهی المطلب9/411.
[23] چون وجوب صوم با این شرائط حکم ضرری می شود که با حدیث رفع ضرر منتفی است.
[24] نگ: موسوعة الامام الخوئی21/288.
[25] نگ: مهذب الاحکام10/131.
[26] مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی 8/141.
[27] نگ: موسوعة الامام الخوئی21/288.
[28] تنقیح مبانی العروه، کتاب الصوم/79.
[29] نگ: الصوم فی الشریعة الاسلامیة الغراء1/271.
[30] تذکره الفقهاء6/216.
[31] نگ: مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی 8/141.
[32] نگ: موسوعة الامام الخوئی21/289.