سال ها از تاسیس دانشگاه در ایران می گذرد. رشد علمی تک بعدی در بخش های پزشکی و مهندسی چشمگیر بوده، اما این، به منزله خودکفایی نیست.
گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»؛ محمد ایرانی -شاید باورش کمی سخت باشد. برای بعضی ها غیرقابل قبول است. اما هنوز در کتاب های دانشگاهی ما، کشوری به نام شوروی وجود دارد، حکومت آپارتاید در افریقای جنوبی حکومت می کند، آلمان شامل دوبخش غربی و شرقی است، تلویزیون تازه اختراع شده، جدیدترین نظریه متعلق به سال 1940 میلادی می باشد، خیلی از دانشمندانی که سال هاست فوت کرده اند، هنوز زنده اند و در حال تکمیل پروژه های خود هستند! حقیقت دارد که علوم انسانی در کشور ما به شدت عقب مانده است. عقب مانده ی جسمی و ذهنی!
سال ها از تاسیس دانشگاه در ایران می گذرد. رشد علمی تک بعدی در بخش های پزشکی و مهندسی چشمگیر بوده اما این پیشرفت به منزله خودکفایی فکری نیست. علوم انسانی که پایه ای ترین بخش پیشرفت فرهنگی و اجتماعی کشور می باشد پس از مشروطیت به خاطر خیانت های روشنفکران غرب زده و کم کاری نیروهای فکری و رسانه ای بعد از انقلاب اسلامی، پیشرفت چشمگیری نداشته است.
برای حل مشکل علوم انسانی توجه به "استاد و منبع" حائز اهمیت است. این دومقوله تفکیک ناپذیر هستند یعنی تا اساتید علوم انسانی تغییر پیدا نکنند نمی توان منابع را تغییر داد و بالعکس. اساتیدی که علاقه ی عجیبی به فرهنگ غربی دارند و به کتاب هایی که سال ها پیش خوانده اند عشق می ورزند نمی توانند باعث تحول در علوم انسانی گردند. بعضی از اساتید (که اتفاقا کم هم نیستند) در برابر غرب تسلیم شده اند و خاضعانه غرب را می ستایند. این رفتار موجب می شود که دانشجویان نیز به این سمت سوق یابند. از آنجا که استاد در دانشگاه مافوق ندارد، این حرکت با شتاب بیشتری صورت می گیرد.
اساتید علوم انسانی شاگردانی شبیه به خود را بیشتر مورد محبت قرار می دهند و آنها که حرف جدیدی ندارند و به "بت بزرگ غرب" بیشتر ابراز ارادت می کنند، محبوب تر می شوند. استاد غالبا موضوعاتی را خوشایند می داند که بیشتر با تفکر رایج در امریکای شمالی تطابق داشته باشد. همین نگاه اشتباه باعث رشد قارچ گونه ی تحقیقات و مقاله هایی می گردد که هیچ دردی از جامعه ی ایران را مداوا نمی کند. بعضی از اساتید سالخورده علوم انسانی اگر روزی از طرف منابع دست دوم علوم غربی تحریم شوند هیچ چیزی برای شاگردان خود ندارند.
اساتیدی نیز هستند که با وجود تلاش برای اصلاح وضع موجود کاری از پیش نمی برند. ساختارهای دست و پاگیر بوروکراتیک اساتید و دانشجویانی را که صاحب زایش فکری هستند خسته می کند. اساتید قدیمی خودشان باید کرسی هایشان را به جوانان صاحب فکر واگذار نمایند و در مقام مشاور فعالیت کنند. به این امید که آنچه را نتوانسته اند به وجود آورند، جوانان هوشمند در جهت ساخت آن گام بردارند.
کتب این رشته ها از نظر علمی آنقدر قدیمی هستند که انگار هنوز تغییری در جهان روی نداده است! دانشجویان علوم انسانی منابعی را در دسترس دارند که هیچ ربطی به زندگی امروز انسان ها ندارد. هنوز هم در کتاب های روانشناسی ما "پارادایم فروید" غلبه دارد و در جامعه شناسی "اگوست کنت و کارل مارکس" حرف اول را می زنند. در اقتصاد "دست نامرئی آدام اسمیت" تاثیرگذار است و در ارتباطات "نظریه سوزن تزریق" پرطرفدارترین رویکرد است! کتاب های مدیریت هیچ ربطی به سازمان های ما ندارند و دانشجویان مددکاری هنوز با "نظریات هومنز" دست و پنجه نرم می کنند. این موارد به این معناست که علم نوین غربی در کشور ما تدریس نمی شود و آنچه به دست ما رسیده، پسماند است. از این دانشگاه نباید انتظار پرورش نظریه پرداز داشت.
تا زمانی که این دوضعف (یعنی استاد و منبع) در علوم انسانی حل نشوند امیدی به پیشرفت علوم انسانی نیست. در این میان هرگاه تلاش شد که اساتید ناکارآمد کنار گذاشته شوند، متاسفانه برچسب سیاسی بودن بر پیشانی مجریان و مسئولان زدند. هرگاه گامی برای دور شدن از ترجمه محض برداشته شد فریاد وامصیبتا از گوشه و کنار برخواست! البته جای تعجب نیست چون بعضی افراد بهترین شیوه و شاید تنها راه حل مسائل اجتماعی را چنگ زدن به ترجمه های اروپایی می دانند. گروهی از فرزندان تفکر غرب به جای تولید علوم کارآمد به "غذای حاضری" عادت کرده اند. یعنی همان فست فود! اما چه کسی است که نداند زیان فست فود، از فواید آن بیشتر است.
به نظر من يادداشت شما مصداق همان تعبيري است كه از فست فود داريد
فست فود نقد علوم انساني!
همانقدر نقاط مثبتش از نقاط ضعفش كمتر و همانقدر حاضري و دم نكشيده.
اولا بسياري از توضيحات شما به شدت مبالغه آميز است آمثل پارگراف اول.مي شود دقيقا بفرماييد در كدام دانشگاه اينقدر مطالب خاك خورده است؟به ويژه اينكه شما در مورد كل دانشگاه ها و كتاب ها و اساتيد حكم صادر كرده ايد.
كجا اگوست كنت حرف اول در جامعه شناسي را مي زند و كارل ماركس؟! نظريات اين افراد بررسي مي شود بديهي هم هست كه بايد بشود و در جاي خود نقد هم مي شود.
تصوير شما از اساتيد هم مثال نقض بسيار دارد. كچوييان، كلانتري، زائري، پارسانيا، فياض و..كه اتفاقا كارهاي خوبي هم كرده اند. امثال دكتر سهيلاصادقي نظريه هم داده اند و كار مي كنند. حتي اساتيدي كه موضعشان توليد علوم انساني اسلامي نيست هم همگي شيفته غرب نيستند.
ولي نمي توان از كم كاري برخي ديگر هم چشم پوشيد
من هم با شما در خصوص لزوم تغيير نگاه برخي اساتيد و كتب موافقم ولي نوشته شما واقعا غير منصفانه است. بسياري از اساتيد هستند كه منابع خود را به روز مي كنند.
من واقعا نمي دانم در كدام دانشگاه هنوز آلمان شرقي و غربي است؟؟
مشكل توليد نظريه، استفاده از كتب قديم نيست. اتفاق بخش اعظمي از آن بي اطلاعي ما از كتب قديمي خودمان است.
تاكيد مي كنم حرفهايي كه زدم به معناي تاييد وضعيت كلي علوم انساني و اظهار رضايت نيست. به معناي به روز بودن همگي منابع و اساتيد هم نيست.
بيشتر از اين جهت است كه آنجايي كه اساتيد به روزند و كتب هم جديد، بازهم مشكل توليد نظريه حل نشده.
چند مطلب را عرض کنم . البته بنده در حد اين نيستم که نظر بدهم با اينکه کارشناسي ارشد مديريت مالي دارم .
1_ تماماً مطالب علوم انساني و غير انساني ما کپي است و نمي شود گفت فقط علوم انساني . ولي دکتر کسي است که از فلسفه تا تکنيک رشته خودش رو تدوين کنه که با اين وصاف نداريم دکتر (ph.d the philosophy of doctorate) بگذريم ازبحث خارج نشم . و اين کپي از مباني غربي عينا با مباحث ما متفاوت خواهد بود . مثلا در رشته خودم . اولا اينکه بهره حرام است اما در دانشگاها ما روش کار با بهره را حرفه اي مي آموزيم . دوما اينکه در علم اقتصاد اصلا حرفي از برکت به ميان نيامده است و اينکه بپذيريم روزي دست خداست . تعريف اقتصاد عربي که ما هم در انشگاه ها آن را به کل مي پذيريم اين است : تامين نيازهاي نامحدود از طريق منابع مالي محدود . يعني انسان نا محدود است و منابع مالي محدود . حال در اسلام ما مي پذيريم که بسط رزق دست خداست . ان الله يبسط الرزق لمن يشا . اگر بسط رزق دست خدا باشد پس ديگر منابع مالي محدود نيستند مي تواند نا محدود باشد حال اگر ما قناعت کنيم و کمتر از نياز خود بهره ببريم ديگر نيازها نا محدود نيستند . پس از لحاظ اسلام اقتصاد (معيست) مي شود :
تامين نيازهاي محدود از طريق منابع نا محدود (منابع لزوما مادي نيستند).
با اين اوصاف آيا ما به قهقرا نمي رسيم . ببخشيد که اطاله کلام شد . حرف براي گفتن زياد دارم اما ...
و اما مطلب بعدي :
2 - علماي اسلامي فلسفه را با حکمت يکي گرفته اند که مثلا فلسفه همان حکمت است که نيست به چند علت . اول اينکه در قران آمده حکمت را ما هبه مي کنيم و به هر کس حکمت تعلق بگيرد خير کثير به او رسيده بر اساس فرمايش حضرت امير که راس الحکمه مخافه الله حال بياييد يک نگاههي به فلاسفه غربي بيندازيم ايا ديويد هيوم که روي کافر بودنش تاکيد دارد خير کثير اخذ کرده از خدا و يا فرويد که همجنسبازي را بيماري مي دداند نه چيز ديگر از طرف خدا هبه دريافت کرده است . يا ساير فلاسفه که عقده هاي جنسي ، انحرافات اخلاقي داشتند ، عموما مجرد بودند ، حتي خود را از مشکلات نجات نداده اند چگونه خير کثير از خدا گرفته اند ؟
2
دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
اول اينكه در اين كه منابع ما و منابع غربي تناقضات آشكار دارند شكي نيست. و اين مسئله مشكل ساز است.
اما اين حرف با اينكه منابعي كه ما مطالعه مي كنيم مربوط به عهد پالوزوئيك است و همه استاد ها را به يك چوپ زدن كه شيفته غربند و بت غرب را مي پرستند متفاوت است.
بنده خدا
دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
من پاسخ شما رو درست متوجه نشدم . 2 بوديد ديگه ؟ بعد اينکه بايد از قران و روايات علم استخراج کرد نه به منابع قديم رجوع کرد
منتظر پاسخ اهل فن هستم . بالاخره بايد يک کرسي آزاد انديشي طبق فرمايشات رهبرمون برگذار بشه يا نه بعد از اين همه سال يک کرسي برگذدار نکردند چون حرف جديدي در کار نيست
اما مطلب بعدي :
3 - عموماً ديدگاه غربي ها مادي است و ما معطوف به آخرت . پس کلا علم غربي را بايد بوسيد و کنار نگذداشت و فقط به ان اشراف داشت و علم نکرد فقط مقايسه کرد . علم درون ديني ، الگوي اسلامي ايراني پيشرفت کليد وازه هايي که حضرت آقا فقط در جمع دانشجويان ابراز مي دارند . اين برداشت بنده است که فقط از عهده اين نسل بر مي آيد نه نسلهاي قبل . البته فقط اظهار نظره . زماني که حوزه از دانشگاه جداست و وحدت حوزه و دانشگاه صرفا فقط معطوف به درس اخلاق و معارف مي شود چه انتظاري بايد داشت . دانشگاه از يک طرف فقط مباحث غربي را مي آموزد و تمام مديران دولتي از فارغ التحصيلان همين دانشگاهها هستند براي همين ساختار زندگي مردم به سمت سيستم غربي پيش مي رود بعد اين مطلب عنوان مي شود چرا در قديم مردم مهربانتر بودند رحم داشتند چون زندگيشان غربي نبود اما حالا از شهر نشيني تا حساب بانکي داشتن (بانک ربوي) همگي دال بر غربي شدن است که تماما با الگوهاي ما منافات دارد .و از طرف ديگر حوزه که انتظار بيشتر مي رفت . وقتي سال 89 شهريور ، امام خامنه اي به قم رفتند فرمودند بانک ربوي است با کرسي آزاد انديشي فقهي آن را حل کنيد سه سال گذشته .
اشکال کار اينجاست که همه چيز را علمي و رياضي کرده ايم تا در برابر اساتيد اين سبهات را مطرح مي کنم رد نمي کنند ولي يقين دارند که اقتصاد فقط يعني يک فرمول مثل فرمول کينز و يا غيره .
يک سوال باقي مي ماند . اينکه اقتصاد آمريکا اگر خوب بود نبايد فقير داشت و اين همه بدهي (usdebtclock.org) ما که از آنها بانکدارتر و مدير تر نيستيم چرا اينقدر پافشاري روي يک سيستم غلط ؟
با تشکر که تحمل کرديد حرف و مطلب زياد دارم اما مجالي نيست .
ثمره
دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
احسنت...درسهاي دکتر عباسي رو خيلي خوب ياد گرفتيد....باز هم نشرش بديد تا بلکه بعضي ها از خواب بيدارشن
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
فست فود نقد علوم انساني!
همانقدر نقاط مثبتش از نقاط ضعفش كمتر و همانقدر حاضري و دم نكشيده.
اولا بسياري از توضيحات شما به شدت مبالغه آميز است آمثل پارگراف اول.مي شود دقيقا بفرماييد در كدام دانشگاه اينقدر مطالب خاك خورده است؟به ويژه اينكه شما در مورد كل دانشگاه ها و كتاب ها و اساتيد حكم صادر كرده ايد.
كجا اگوست كنت حرف اول در جامعه شناسي را مي زند و كارل ماركس؟! نظريات اين افراد بررسي مي شود بديهي هم هست كه بايد بشود و در جاي خود نقد هم مي شود.
تصوير شما از اساتيد هم مثال نقض بسيار دارد. كچوييان، كلانتري، زائري، پارسانيا، فياض و..كه اتفاقا كارهاي خوبي هم كرده اند. امثال دكتر سهيلاصادقي نظريه هم داده اند و كار مي كنند. حتي اساتيدي كه موضعشان توليد علوم انساني اسلامي نيست هم همگي شيفته غرب نيستند.
ولي نمي توان از كم كاري برخي ديگر هم چشم پوشيد
من هم با شما در خصوص لزوم تغيير نگاه برخي اساتيد و كتب موافقم ولي نوشته شما واقعا غير منصفانه است. بسياري از اساتيد هستند كه منابع خود را به روز مي كنند.
من واقعا نمي دانم در كدام دانشگاه هنوز آلمان شرقي و غربي است؟؟
مشكل توليد نظريه، استفاده از كتب قديم نيست. اتفاق بخش اعظمي از آن بي اطلاعي ما از كتب قديمي خودمان است.
بيشتر از اين جهت است كه آنجايي كه اساتيد به روزند و كتب هم جديد، بازهم مشكل توليد نظريه حل نشده.
1_ تماماً مطالب علوم انساني و غير انساني ما کپي است و نمي شود گفت فقط علوم انساني . ولي دکتر کسي است که از فلسفه تا تکنيک رشته خودش رو تدوين کنه که با اين وصاف نداريم دکتر (ph.d the philosophy of doctorate) بگذريم ازبحث خارج نشم . و اين کپي از مباني غربي عينا با مباحث ما متفاوت خواهد بود . مثلا در رشته خودم . اولا اينکه بهره حرام است اما در دانشگاها ما روش کار با بهره را حرفه اي مي آموزيم . دوما اينکه در علم اقتصاد اصلا حرفي از برکت به ميان نيامده است و اينکه بپذيريم روزي دست خداست . تعريف اقتصاد عربي که ما هم در انشگاه ها آن را به کل مي پذيريم اين است : تامين نيازهاي نامحدود از طريق منابع مالي محدود . يعني انسان نا محدود است و منابع مالي محدود . حال در اسلام ما مي پذيريم که بسط رزق دست خداست . ان الله يبسط الرزق لمن يشا . اگر بسط رزق دست خدا باشد پس ديگر منابع مالي محدود نيستند مي تواند نا محدود باشد حال اگر ما قناعت کنيم و کمتر از نياز خود بهره ببريم ديگر نيازها نا محدود نيستند . پس از لحاظ اسلام اقتصاد (معيست) مي شود :
تامين نيازهاي محدود از طريق منابع نا محدود (منابع لزوما مادي نيستند).
با اين اوصاف آيا ما به قهقرا نمي رسيم . ببخشيد که اطاله کلام شد . حرف براي گفتن زياد دارم اما ...
2 - علماي اسلامي فلسفه را با حکمت يکي گرفته اند که مثلا فلسفه همان حکمت است که نيست به چند علت . اول اينکه در قران آمده حکمت را ما هبه مي کنيم و به هر کس حکمت تعلق بگيرد خير کثير به او رسيده بر اساس فرمايش حضرت امير که راس الحکمه مخافه الله حال بياييد يک نگاههي به فلاسفه غربي بيندازيم ايا ديويد هيوم که روي کافر بودنش تاکيد دارد خير کثير اخذ کرده از خدا و يا فرويد که همجنسبازي را بيماري مي دداند نه چيز ديگر از طرف خدا هبه دريافت کرده است . يا ساير فلاسفه که عقده هاي جنسي ، انحرافات اخلاقي داشتند ، عموما مجرد بودند ، حتي خود را از مشکلات نجات نداده اند چگونه خير کثير از خدا گرفته اند ؟
اما اين حرف با اينكه منابعي كه ما مطالعه مي كنيم مربوط به عهد پالوزوئيك است و همه استاد ها را به يك چوپ زدن كه شيفته غربند و بت غرب را مي پرستند متفاوت است.
3 - عموماً ديدگاه غربي ها مادي است و ما معطوف به آخرت . پس کلا علم غربي را بايد بوسيد و کنار نگذداشت و فقط به ان اشراف داشت و علم نکرد فقط مقايسه کرد . علم درون ديني ، الگوي اسلامي ايراني پيشرفت کليد وازه هايي که حضرت آقا فقط در جمع دانشجويان ابراز مي دارند . اين برداشت بنده است که فقط از عهده اين نسل بر مي آيد نه نسلهاي قبل . البته فقط اظهار نظره . زماني که حوزه از دانشگاه جداست و وحدت حوزه و دانشگاه صرفا فقط معطوف به درس اخلاق و معارف مي شود چه انتظاري بايد داشت . دانشگاه از يک طرف فقط مباحث غربي را مي آموزد و تمام مديران دولتي از فارغ التحصيلان همين دانشگاهها هستند براي همين ساختار زندگي مردم به سمت سيستم غربي پيش مي رود بعد اين مطلب عنوان مي شود چرا در قديم مردم مهربانتر بودند رحم داشتند چون زندگيشان غربي نبود اما حالا از شهر نشيني تا حساب بانکي داشتن (بانک ربوي) همگي دال بر غربي شدن است که تماما با الگوهاي ما منافات دارد .و از طرف ديگر حوزه که انتظار بيشتر مي رفت . وقتي سال 89 شهريور ، امام خامنه اي به قم رفتند فرمودند بانک ربوي است با کرسي آزاد انديشي فقهي آن را حل کنيد سه سال گذشته .
اشکال کار اينجاست که همه چيز را علمي و رياضي کرده ايم تا در برابر اساتيد اين سبهات را مطرح مي کنم رد نمي کنند ولي يقين دارند که اقتصاد فقط يعني يک فرمول مثل فرمول کينز و يا غيره .
يک سوال باقي مي ماند . اينکه اقتصاد آمريکا اگر خوب بود نبايد فقير داشت و اين همه بدهي (usdebtclock.org) ما که از آنها بانکدارتر و مدير تر نيستيم چرا اينقدر پافشاري روي يک سيستم غلط ؟
با تشکر که تحمل کرديد حرف و مطلب زياد دارم اما مجالي نيست .