به گزارش گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»، شیرزاد معاون سرمایه گذاری و اقتصادی بنیاد برکت وابسته به ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) طی گزارشی به تحلیل وضعیت 135 شرکتی که این بنیاد با آنها بعنوان بخش خصوصی, مشارکت فعال دارد پرداخته که مشروح آن در اینجا اشاره می شود: از بین 135 شرکتی که بنیاد برکت با شرکای بخش خصوصی، مشارکت و تاسیس کرده است، حدود 91 درصد بنگاه های اقتصادی خانوادگی بوده و ترکیب سهامداران حدود 82 درصد این شرکت ها را، اعضای فامیل درجه اول تشکیل می دهند.
در این میان پدر خانواده (رئیس خانوار) در بین 46 درصد این شرکت ها به عنوان مدیرعامل و 73 درصد به عنوان رئیس هیات مدیره این شرکت ها معرفی شده اند.
روند تکامل این نوع شرکت ها و مطالعه تجارب تطبیقی این سیر تاریخی در کشورهای اروپایی نشان میدهد که در مراحل میانه رشد سرمایهداری، سرمایهداری خانوادگی افزارمند متشکل از افراد نزدیک یک خانواده بهگونهای فزاینده جای خود را به سرمایهداری مدیریتی فرصتگرا داده است. در این بین نکته ای که باید بدان توجه کرد آن است که نظام سرمایهداری خانوادگی تا زمانی که مجبور نشود، با جان سختی، ارزشها و ایستارهای خود را حفظ میکند .
این شرکت ها عموماً ساختار سادهای دارند و سهامدار یا مالک، مدیر و هدایتکننده شرکت است. این شرکت ها اغلب محصول شعاع و دوایر اعتماد میان گروه های نزدیک یک خانواده هستند و مدیریت آنها بهصورت متمرکز بهوسیله افراد معدود یا حتی تنها یک نفر انجام میپذیرد که همان مالک شرکت است. مدیر یا مالک میتواند عملکرد کارکنان و مدیران عملیاتی را به طور مستقیم مشاهده و کنترل کند و وقتی میزان گردش مالی و نقدینگی یک کسب و کار خانوادگی به علت موفقیت در فعالیت های اقتصادی در کارگاه از حد ظرفیت و کشش فضای کارگاهی - خانگی فراتر رود، فضای فعالیت های اقتصادی از منزل به کارگاههای کوچک در نواحی یا شهرکهای صنعتی یا سایر اماکن منتقل میشود.
چنین کارگاههایی که تمامی کارکنان آن اعضاء خانواده و بستگان درجه یک فامیل محسوب میشوند، کارگاههای خانوادگی نامیده میشوند. آرتیزان های متولی کسب و کارهای روستایی امروزه به عنوان یکی از فعالان محوری در راستای توسعه متوازن مناطق روستایی، کاهش نرخ بیکاری در مناطق حاشیه شهری و معکوسسازی جریان مهاجرت داخلی از کلان شهرها به شهرهای کوچک و مناطق روستایی در کانون توجه سیاستهای کلان اقتصادی دولت ها، هم در کشورهای توسعه یافته، هم در کشورهای در حال توسعه قرار گرفته است.
معاون اقتصادی بنیاد برکت در ارتباط با ساختار قدرت در این شرکتها و نقش آن در حاکمیت شرکتی معتقد است ویژگیهای اصلی بنگاه های خانوادگی نشان میدهد شرکتهای خانوادگی نگرشی «پدر سالارانه» نسبت به کارکنان عضو خانواده داشتهاند و مزایای مختلف مادی و معنوی برای آنها فراهم کردهاست. بنابراین، در ماهیت تصمیم سازی و تصمیم گیری این شرکت ها همواره عنصر عدم قطعیت وجود دارد.
به گفته وی بطورکلی با آن که هزینه نمایندگی در بنگاه های خانوادگی کوچک نسبت به شرکتهای بزرگ، خیلی پائین تر است اما بواسطه پیچیدگی های درونی و روابط غیر سازمانی حاکم با چالشهای خاصی دست به گریبان اند چون بسیاری از قواعد و مقررات و الزامات مقرر در الگوریتم ها، ضوابط و چارچوب های استانداردهای حسابداری و حسابرسی برای این شرکت ها دست و پاگیر و غیرضروری بهنظر میرسد، لذا آنها ترجیح میدهند وارد مباحث پیچیده صورت های مالی و جریان نقدینگی نشوند.
معاون اقتصادی بنیاد برک درباره چالش های حسابرسی واحدهای خانوادگی میگوید: خصیصه های واحدهای اقتصادی خانوادگی، بر رهیافت حسابرسی صورت های مالی آنها اثر میگذارد. در این رابطه فدراسیون بینالمللی حسابداران (IFAC) نیز کتابچه های راهنمای ویژه ای حاوی استانداردهای موضوعی را برای تنظیم مناسبات شرکتداری در واحدهای خانوادگی از سال 2007 -2011 در دستور کار خود قرار داده است.
عموماً این شرکت ها صورت های مالی حسابرسی شده، ندارند و در تامین مالی و تراز کردن ورودی و خروجی جریان نقدینگی مشکل دارند و سیاست های تشویقی برای افزایش تولید وجود ندارد. از طرفی، ساختار نظام وام دهی در ایران متناسب با تامین مالی شرکت های خانوادگی کوچک و متوسط طراحی نشده و قدرت وام دهی بانک ها در ارتباط با این گونه از شرکت ها به شدت پایین و مناسبات فیمابین این شرکت ها و بانک های عامل چالش پذیر و استفاده از ابزارهای مالی همواره دچار مشکل است بنابراین بدیهی است که بخش قلیلی از منابع مالی بانک های دولتی و خصوصی به این شرکت ها اختصاص داده می شود؛ در حالیکه شرکت های بزرگ یا به بازار سرمایه دسترسی دارند یا میتوانند از طریق سایر منابع مالی به جز بانک ها، تامین مالی کنند.
دکتر شیرزاد در ارتباط با محیط قانونی یادآور شد : مقرراتی که مربوط به مواردی از قبیل انواع صور مشارکت و ابزارهای مالی، تامین وام وسایرمنابع مالی، شرکت در مزایده و مناقصهها ،واردات مواد اولیه و واردات تکنولوژی، دانش فنی، ماشینآلات، حقوق مالکیت معنوی،احصاء و تقویم دارایی ها، مالیات بر درامد، مالیات بر ارزشافزوده، ریسک، بهای تمام شده و قیمتگذاری کالا و محصولات با شرایط ویژه این شرکت ها تناسب، انطباق و سازگاری نداشته و باعث بروز عدم تعادل های معناداری گشته و نرخ ورشکستگی بنگاه های خانوادگی کوچک و متوسط را افزایش داده است.
این مسئول بنیاد برکت افزود: در یک تحلیل منطقی، در حسابرسی واحدهای اقتصادی خانوادگی، فقدان تفکیک وظایف و احتمال زیر پاگذاردن کنترل های داخلی توسط مدیر یا نفوذ صاحب سرمایه، عموما دشواری هایی برای حسابرس به وجود میآورد، چرا که یا کنترل ها ناقص است یا شواهد مربوط به اثربخشی آنها و کامل و صحیح بودن مدارک، کافی نیست. مشکلاتی که حسابرس به ویژه در حسابرسی واحدهای اقتصادی خانوادگی با آنها برخورد میکند، شامل احتمال ارائه کمتر از واقع درآمد، عدم ثبت یا ثبت نادرست خریدهای مواد اولیه و فروش های شرکت و منظور شدن هزینههای شخصی مدیر یا صاحب سرمایه در حساب هزینههای شرکت است.
وی در رابطه با اهمیت شرکت های خانوادگی در انتقال تجارب حرفه ای بین نسلی افزود: در کشورهای توسعه یافته صنعتی معمولا نوعی انتقال نسلی تجارب در بنگاههای خانوادگی صورت می گیرد که تمامی اعضای اصلی نسل دوم، یا سوم به مثابه یک تیم رهبری گروههای صنعتی را هدایت میکنند در حالیکه پدر از نسل اول همچنان رهبر معنوی باقی ماند. مساله تضادهای احتمالی بین خانواده و اقتصاد را به نفع خانواده، یعنی رابطه و انسجام خانوادگی، احساسات و عواطف حل میکنند. بنگاه خانوادگی از دو نهاد متناقض تشکیل شده است.خانواده و اقتصاد. کارکرد هر دوی این نهادها بر ماهیت هر دو تاثیر میگذارد.
معاون اقتصادی بنیاد برکت ادامه داد: لازمه گرداندن یک کسب وکار خانوادگی موفق این است که با آن مثل یک کسب وکار برخورد شود. اختلاف عقیده در بین شرکا همیشه منجر به عدم توافق نمیشود، ولی وجود روابط احساسی بین اعضای خانواده میتواند تصمیم گیریهای هدف مند را دشوار سازد . امروزه سهم قابل توجهی از بنگاه های جدید، با حضور خانواده تاسیس می شوند. خانواده ها فعالیت های کارآفرینانه را از طریق ارزش ها و آرزوها تحت تاثیر قرار می دهند. آنها باید کارآفرینی محوری را در نسل ها تقویت کنند.
وی افزود: شرکت های خانوادگی از نظر منابع شان، رفتارها و تصمیمات، با شرکت های غیر خانوادگی متفاوت هستند. همانند بنگاهی که در پی حداکثر ساختن سود خود است، خانواده نیز برای حداکثرسازی مطلوبیت خود از طریق تخصصی شدن کارها عمل میکند.اما این تخصصی شدن بیشتر معطوف به پارامترهای فنی و حرفه ای و متغیرهای بازاریمحدودو محلی است تا عملیات مربوط به کنترل های داخلی و حسابداری است. در واقع مدیران واحدهای اقتصادی خانوادگی معمولا تلاش خود را بیشتر در زمینههای عملیاتی، مانند به روز کردن تکنولوژی، ارتقای دانش فنی، توسعه احجام مقداری –ریالی فروش و گسترش بازاریابی، متمرکز میکنند.