کد خبر:۲۷۰۳۴۱
تاریخ اسلام؛ حجت‌الاسلام غنوی- 8؛

وضعیت خاص بلوغ فکری شیعه در عصر امام جواد(ع)/ امام نهم و تغییر در تلقی شیعه از امام معصوم

مسئول موسسه لیلة‌القدر گفت: امام جواد تلقی عمومی شیعه به امام معصوم را دچار تغییر جدی نمود، چون شیعیان کسی را به عنوان امام پذیرفتند که ...

به گزارش خبرنگار اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حجت ‌الاسلام امیر غنوی، از شاگردان برجسته علی صفایی و مسئول موسسه لیلة‌القدر هفته گذشته در جلسات تاریخ اسلام که چهارشنبه‌ها در این موسسه برگزار می‌شود، به ترسیم دوران امامت امام جواد(ع) پرداخت که ادامه مباحث آن را پیشرو دارید.


وی ضمن اشاره به مباحث جلسات گذشته، گفت: در خصوص زندگی حضرت جواد اولین فضایی که باید گفتگو کنیم این است که در دوره‌ای که حضرت جواد به امامت می‌رسد فضای سیاسی حاکم بر جهان اسلام و منطقه‌ای که ایشان در آن فعالیت خودشان را متمرکز کرده‌اند، چیست. وضعیت سیاسی آن عصر را باید قدری گفتگو کنیم.


اولین ویژگی این عصر این است که دوره اقتدار عباسیان است. در دوره امام رضا توضیح دادم، عباسیان بعد از مرگ هارون الرشید -خلیفه عباسی- شاهد درگیری هایی در بین خود بودند که سابقه نداشت. حکومت‌هایی مثل عباسیان و امویان روزی شدیداً دچار تزلزل می‌شوند که در آن هیأت حاکمه و گروهی که با هم متفق شدند و حکومت را به دست گرفتند درون آن گروه درگیری‌ها شروع بشود، گروه به تعهدات و قرارهای قومی قبیله‌ای و قواعد پذیرفته شده میان خودشان پای بند نباشد.


این شرایط باعث بهم ریختگی و تزلزل حکومت‌ها می‌شود. پس از مرگ هارون این مشکل شروع شد. علت اصلی هم این بود که هارون در وضعیت متناقضی قرار داشت، از یک طرف بزرگان کسی را برای حکومت می‌پذیرفتند که آدم ضعیفی بود،‌ یعنی امین،‌ چون از هر دو طرف به اصطلاح خودشان از بنی هاشم بود، یعنی عباسی بود و هیأت حاکمه که مادر امین هم نقش مهمی در آن داشت، طرفدار حکومت امین بود ولی خود هارون می‌فهمید این ادم نمی‌تواند میراث عباسیان را حفظ کند. او مایل بود به این‌که حکومت را به برادر او مأمون بسپارد که از حیث نسب خانوادگی فاصله زیادی با امین داشت.


مادر او کنیزی بود که بر سر زا رفت و همیشه مأمون بر سر مادرش مورد سرزنش دیگران بود که او کنیزی بود و اصل و نسب درستی نداشت. در نهایت تنها دلیل شکست امین در برابر مأمون بی‌کفایتی او بود، والا تمامی شرایط برای پیروزی و غلبه امین فراهم بود ولی او نتوانست از این شرایط استفاده کند. اما مأمون وقتی هم مسلط شد مشکلاتی در تسلط او بود: یکی این که برادر خودش و خلیفه قبلی عباسی را کشته بود و این یعنی زیر پا گذاشتن همه آن چیزهایی که در فضای حکومت‌های قومی‌قبیله‌ای پذیرفته است.


در فضای قومی قبیله‌ای اگر یواشکی کسی را سر ببرند و بکشند چندان نقض قرار نیست


می‌دانید در فضای قومی قبیله‌ای اگر یواشکی کسی را سر ببرند و بکشند چندان نقض قرار نیست، کم نیستند خلفای عباسی که مثلاً‌ یک سال پس از آن‌که حکومت کردند کشته شدند و خیلی هم دلیلش معلوم نیست، ولی این‌که رسماً سر ببرند و سر بریده خلیفه قبل را بیاورند و ... این شکستن آن فضای قومی قبیله‌ای بود.


اشراف بنی عباس که قدرت و ثروت زیادی داشتند هم به هیچ وجه با مأمون سر سازگاری نداشتند. این‌ها هم به تدریج با سیاست‌هایی که مأمون پیش گرفت کنار زده شدند و یا به توافق رسیدند و مأمون از یک زمانی به بعد شروع کرد تمام این موانعی که بین او و اشراف بنی العباس فاصله انداخته بود، برطرف کرد.


نکته دیگر حضور حضرت رضا و ولایت‌عهدی ایشان بود که مأمون با به شهادت رساندن حضرت رضا این مانع را برطرف کرد. یکی وزیر ایرانی‌اش فضل ابن سهل بود که عباسیان به هیچ وجه با او میانه‌ای نداشتند که او را هم در حمام سرخس کشت و یک سری اتفاقات دیگری که همان‌طور که می‌دانید در عالم سیاست من خیلی اتفاق نمی‌دانم، مثلاً‌ چند ماه بعد از آن‌که فضل ابن سهل کشته شد ، برادر او، حسن ابن سهل، که فرماندار بزرگ منطقه عرب بود مالیخولیا گرفت و او هم تا دم مرگ رفت.


آسمان و زمین و همه چیز برای آشتی مأمون با عباسیان جور بود


البته بعداً ‌درست شد، اما گویی آسمان و زمین و همه چیز برای آشتی مأمون با عباسیان جور بود. مثلاً در جلسه‌ای مأمون به طور اتفاقی از طاهر ابن حسین پرسید: تو خیلی برای ما فتوحات کردی، چیزی از ما بخواه. او هم گفت: اولین چیزی که از شما می‌خواهم این است که رخت و لباس علویان را بردارید و لباس عباسیان را دوباره بپوشید، یعنی لباس سبز را بردارید و لباس سیاه بپوشید. اتفاقاً ‌طاهر ابن حسین نیز در این مراسم چیزی را خواست که فاصله مأمون با عباسیان را کم و کم و کمتر کرد. از این نوع اتفاقات در حکومت مأمون زیاد است که این‌ها را خیلی نمی‌توان اتفاق دانست و باید همه این‌ها را حمل بر تدابیر پیچیده سیاسی مأمون دانست. مأمون با همین تدابیر آرام آرام بر اوضاع مسلط شد.


ما اگر از زندگانی امام جواد گفتگو می‌کنیم باید بدانیم عمده زندگانی ایشان در زمان مأمون عباسی می‌گذرد. از سال 203 در دوره حکومت او بوده و فقط یک یا دو سال آخر زندگی ایشان در دوره معتصم عباسی بوده است. محمد ابن هارون معروف به معتصم عباسی هم برادر مأمون حساب می‌شود. مأمون به نحوی رفتار اولیه‌اش را با به حکومت نرساندن پسرش عباس ابن مأمون، جبران می‌کند و در آخر هم امام جواد به توطئه معتصم به شهادت می‌رسند.


پس اولین ویژگی عصر امام جواد اقتدار عباسیان است. مأمون ار قوی‌ترین خلفای عباسی است که توانسته بدترین شرایط را جمع کند و همه مشکلات پیش روی خود را بردارد و دوباره عباسیان را نزد خود گرد آورد و مشکلات داخلی را هم به حداقل برساند. کسانی‌که در دوره مأمون قیام کردند نیز معمولاً به خوبی سرکوب شدند و در داخل کشور مسلمین او مشکل حادی ندارد و دامنه حکومت او هم خیلی گسترده است. با وجود این مأمون فرصت پیدا می‌کند فتوحاتی هم در مناطق کافر نشین داشته باشد. با حملاتی به کشورهای مختلف مناطقی را هم اضافه کند که این حکایت از این دارد که این حکومت استقرار و اقتدار خوبی پیدا کرده است.


سوال:  این‌که مأمون برادرش را به جای پسرش به حکومت رساند، آیا ربطی به سیاست‌های مأمون برای اقتدار عباسیان دارد؟


غنوی: معمولاً خلفایی که سر کار می‌آمدند یکی از مشکلاتشان این بود، حتی اگر برادری جای برادر می‌آمد حتماً‌ سعی می‌کرد پسر خود را به جای خود بگذارد و حتی اگر قبلاً‌ کاندیدایی برای خلافت تعیین شده بود سعی می‌کردند به او خلافت نرسد و اصلاً‌یکی از زمینه‌های درگیری چه در امویان و چه در عباسیان بر سر جانشینی بود.


شاید عباسیان بچه‌های هارون را بیشتر می‌پذیرفتند تا بچه‌های مأمون


یکی دیگر این‌که شاید عباسیان بچه‌های هارون را بیشتر می‌پذیرفتند تا بچه‌های مأمون که هم‌چنان آن مشکل را با آن‌ها داشتند. به هر حال بچه‌های هارون آن مشکل نسبی را نداشتد. در تاریخ چندان این مسئله توضیح داده نشده است و این حدس من است. به تدریج ضعف حکومت و تسلط ترکان بر حکومت، وضعیت عباسیان را تغییر داد که این‌ها در دوره بعد از امام جواد است.


سؤال: پسر مأمون به جهت سن و شرایط، کفایت این جایگاه را می‌کرده است؟


غنوی: خلفا وقتی می‌خواستند فرزندشان را بگذارند به سن و ... کاری نداشتند فقط همین‌که جوانی یا نوجوانی باشد که بتواند حکومت کند او را می‌گذاشتند. عباس پسر مأمون سن و سالی دارد که این کار را بکند. در فتوحات به عنوان فرمانده حضور دارد همین حد سن و سال در بین خلفا برای روی کار آوردن بچه خود کافی بوده است.


دوره حکومت مأمون آرام ترین دوره در دوره‌های قدرت عباسیان از حیث تشنج میان علویان و عباسیان است


نکته دیگری که در دوره امام جواد وجود دارد و این خیلی ویژگی خاصی است این است که دوره حکومت مأمون آرام ترین دوره در دوره‌های قدرت عباسیان از حیث تشنج میان علویان و عباسیان است که تا حدی طبیعی است. رهبر علویان تا دیروز ولیعهد بوده و ولیعهد به ظاهر به مرگ طبیعی از دنیا رفته و خلیفه عزادار بزرگ اوست و فضا فضای تندی نیست. مأمون خود اظهار تشیع می‌کند، در جلسات از حقانیت علی (ع) دفاع می‌کند، اعتقادات شیعی از خود ابراز می‌کند، طبیعی است که فضا اقتضاء این را دارد که خیلی درگیر با علویان نباشند. البته مسلماً در جایی که برخی از علویون قیام کنند درگیری پیش می‌آید و برخورد می‌شود ولی اصلاً قیام‌های علویان هم بعد از ولایت‌عهدی امام رضا و پس از شهادت امام هم خیلی کمتر از دوره‌های قبل است و همین باعث می شود تشنج کمتر شود.


شیعه در دوره امام جواد از آرامش خاصی برخوردار است و حساسیت، درگیری و فشار در حداقل خودش قرار دارد


علاوه بر این امام جواد داماد خلیفه است. در بعضی کتاب ها داریم خلیفه سالیانه یک میلیون درهم برای امام جواد مقرری تعیین کرده بود و برای ایشان می‌فرستاد. یک میلیون درهم پول خیلی زیادی است و به حساب امروز صد دیه آدمی زاد می‌شود. نوع ارتباطی که با امام جواد دارند ارتباطی است که معمولاً با یکی از نفران اصلی حکومت دارند و عزت و احترامی‌که برای امام جواد در دوره مأمون قائل می‌شوند فوق العاده است. به تعبیر برخی از مورخین، شیعه در دوره امام جواد از یک آسایش و آرامش خاصی برخوردار است و حساسیت و درگیری و فشار در حداقل خودش قرار دارد و شاید این طور بشود آن جمله معروف را توضیح داد که در روایات از حضرت رضا درباره امام جواد هست که هیچ مولودی در اسلام به اندازه امام جواد برکت نداشته است، چون این مولود از یک جهت آرامش و آسایش خاصی را در فضای شیعیان ایجاد کرد. داماد خلیفه بود در عین این‌که امام شیعیان بود.


امام جواد (ع) تلقی عمومی شیعه نسبت به امام معصوم را دچار تغییر جدی نمود


دومین نکته‌ای که راجع به امام جواد وجود دارد این بود که ایشان تلقی عمومی شیعه نسبت به امام معصوم را دچار تغییر جدی نمود، چون شیعیان کسی را به عنوان امام پذیرفتند که خیلی غیرعادی می‌نمود. طفلی که در زمان سرپرستی شیعیان 7 سال داشت و در موقع امامت 9 سال. پذیرش چنین امامتی نه فقط زمینه سازی برای غیبت و پذیرش امام پنج ساله‌- حضرت حجت ابن الحسن العسگری- است، بلکه تلقی شیعه به امام را نیز دچار تغییر کرد.


شیعه دیگر متوجه بود که این توانایی‌ها ربطی به خود فرد ندارد، او به جای دیگری وصل است و الا طفلی 9 ساله چگونه می‌تواند رهبر شود؟ سؤالی بسیار جدی بود که امام جواد این سؤال را کاملاَ برطرف نمود. آن تعبیری که گفتند پربرکت ترین مولود بوده یک جهتش این است که فهم و درک نسبت به امامت را در جامعه شیعه دچار تحول کرد.


این را هم گفتم کسانی که درباره ائمه اطهار این نظریه را مطرح می‌کنند که این‌ها علمای ابرار بودند، اندیشمندان خوبی بودند ولی نباید این‌ها را به عنوان موجودات معصوم و انسان‌های متفاوت و مرتبط با عالم دیگر تصور نمود، این‌ها علمای بزرگی بودند که در معرض خطا و اشتباه هم بودند، این تصویر جدای از این‌که دهها جواب عقلی و نقلی دارد، اصلاً با امامانی مثل امام جواد و امام هادی قابل توضیح نیست. شما هر توضیحی بخواهید بدهید یک فرد 7 ساله در آغاز سرپرستی سازمان وکالت و در موقع امامت 9 ساله، چگونه می‌خواهید او را به عنوان علمای ابرار توضیح دهید.


در آخر شیعیان بسیار سخت گیر هم می‌پذیرند که امام جواد 7 ساله امام است


در برخی مجالس هست که مثلاً‌ چهل هزار سؤال از امام پرسیده شده است و مهمترین نکته در این سؤالات این‌که در آخر شیعیان بسیار سخت گیر هم می‌پذیرند که این آدم امام است، چون شیعیان به راحتی امامت کسی را نمی‌پذیرفتند. تا کسی ادعای امامت می‌کرد علمای شیعه یک تعداد سؤالات سخت و سنگین داشتند که از ائمه قبل پرسیده بودند و این سؤالات را از مدعی می‌پرسیدند. به هر شکل توضیح دهید این طفل 9 ساله از پس همه این امتحانات پیچیده برآمد.


داماد خلیفه شدن امام جواد برای عباسیان احساس خطر جدی بود


این طفل 9 ساله حتی عباسیان را نیز قانع کرده است. داستانش را شنیده‌اید، وقتی مأمون می‌خواست دخترش را به عقد امام جواد در آورد عباسیان ایراد گرفتند که ما تازه از مصیبت قبلی که پوشیدن لباس سبز و پذیرش ولایت‌عهدی علویان و ... بود آزاد شدیم، دیگر برای ما مصیبت جدید درست نکن. داماد خلیفه شدن امام جواد برای آن‌ها احساس خطر جدی بود.


شیخ مفید در ارشاد نقل کرده است مأمون مجلسی ترتیب می‌دهد و در آن مجلس تلاش می‌کنند امام جواد را به نحوی امتحان کنند. از یحیی ابن اکسم قاضی معروف آن دوره می‌خواهند یک سؤال از امام جواد بپرسد که این طفل 9 ساله نتواند جواب دهد. او هم می‌گردد و سؤال پیچیده‌ای در باب دشواری مانند حج پیدا می‌کند و از امام می‌پرسد. نتیجه سؤال محیر العقول است.


ما امروز راحت درباره آن حرف می‌زنیم. این بچه 9 ساله به جای جواب دادن این سؤال را به ده‌ها شق تقسیم می‌کند و همه را هم پاسخ می‌دهد و بعد امام از یحیی ابن اکسم سؤالی می‌کنند و او هم می‌پذیرد که هیچ جوابی ندارد و امام جواب می‌دهند. نتیجه این است که حتی در امتحان حکومتی این بچه 9 ساله کاملاً‌ غالب می‌شود و عباسیان به فضل و عظمت او اعتراف می‌کنند.


برای روشن شدن بیشتر پیچیدگی این موضوع در بعضی از فضاهایی که امام جواد در محضر امام رضا مطرح می‌کنند، شما صحنه‌هایی می‌بینید که اگر تصور کنید متوجه می‌شوید شیعیان چه تدبیر پیچیده‌ای را پشت سر گذاشتند. مثلاً توضیح می‌دهد امام جواد در حد و قد و قیافه‌ای بود که موفق غلام امام رضا او را بر دوش خود می‌گذاشت و به مجلس می‌آورد. تصور کنید شیعیان باید بپذیرند این بچه ای‌که الآن بالای دوش موفق است امام آن‌هاست.


سخنرانی امام جواد در دو سالگی


امام جواد در دو سالگی سخنرانی نموده است که این سخنرانی هست، در پنج سالگی بر روی دوش موفق آورده‌اند و در 7 سالگی به عنوان رئیس سازمان وکالت مطرح شده است. یعنی وقتی می‌خواستند امام رضا را به ایران بیاورند، چون می‌دانستند روابط ایشان از این پس تحت کنترل است و دیگر نمی‌توانند سازمان وکالت را سرپرستی کند به وکلای خود دستور دادند از این پس هر چه اباجعفر –کنیه امام جواد- گفت به حرف او عمل کنید.


و در 9 سالگی رسماً امام می‌شود. اتفاقی که در اعتقادات عامه شیعه می‌افتد خیلی اتفاق مهم و بزرگی است. شما در آن دوره ببینید، گرو‌ه‌های مختلفی وجود دارند که این گرو‌ها رهبرانی دارند، دانشمندانی هست، ببینید در عرض این دانشمندان فردی رسمیت می یابد با 9 سال سن. برای ما امام چه 9 سالش باشد چه 90 سال فرقی ندارد. او از جای دیگری تغذیه می‌شود و از جای دیگری آموخته و همان قدر که امام 90 ساله وجوب اطاعت دارد امام 9 ساله نیز دارد.


در این فضا و در این تصویر شما متوجه می‌شوید که این‌که درباره امام جواد گفته‌اند بابرکت ترین و باعظمت ترین برکت در تولد او بوده با این توضیحات متوجه می‌شویم که قصه از چه قرار است. این مولود یعنی امام جواد و فرزندش که او هم وقتی به امامت می‌رسد یک سال هم کوچک‌تر از امام جواد بوده، همه تصورها را درباره امامت در ذهن شیعیان شستشو می‌دهند و حالا امام در حدی پذیرفته شده است که می‌شود امام هادی زیارت جامعه را انشاء نماید.


قبل از او همین مضامین زیارت جامعه کبیره اسرار شیعه بود. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانستند این صفات را بپذیرند ولی خود وجود حضرت جواد و پذیرش امامت ایشان و امام هادی زمینه‌ساز زیارت‌نامه‌های بلندی مثل زیارت‌نامه‌ای که حضرت جواد برای پدرش امام رضا دارد چیزی شبیه زیارت جامعه کبیره است، تصویری که از امام به آدم می‌دهد خیلی تصویر بلندی است و بعد هم امام هادی که زیارت جامعه ائمه مؤمنین از ایشان روایت شده است.


عصر امام جواد، از جهت بلوغ فکری شیعه وضعیت خاصی دارد


عصر امام جواد هم از جهت بلوغ فکری شیعه وضعیت خاصی دارد. اگر به خاطر داشته باشید در گذشته توضیح دادم که نوشتن احادیث و کتابت و آموزش آن را شیعه برخلاف اهل سنت از پس از پیغمبر رها نکرد. آرام آرام نوشتن احادیث و تربیت شاگردان خیلی جدی دنبال می‌شود. از امام سجاد که جلوتر می‌آییم، به تعبیر روایات، اضافه می‌شوند و جمعیت اندیشمندان شیعه و مکتب آموزشی تشیع گسترده می‌شود.


دوره امام باقر بزرگانی جذب می‌شوند و اساتیدی تربیت می‌شوند و دوره امام صادق هم دوره گسترده‌تر شدن وسیع اندیشمندان و روات شیعه است. برخی ادعا کرده‌اند چهار هزار نفر شاگرد امام صادق بوده‌اند. امروز هم این تعداد خیلی عدد بزرگی است چه رسد به ان زمان و جمعیت‌های ان موقع و شهر کوچک مدینه و تازه این‌ها شاگردانی هستند که مستقیم از امام شنیده‌اند و خودشان اساتیدی شدند و شاگردانی تربیت کردند.


معنای این حرف این است که یک انقلاب اموزشی توسط این سه بزرگوار (امام سجاد، امام باقر و امام صادق) در جهان اسلام رخ داده است و این‌که می‌بینید گفته می‌شود شیعه تا زمان امام صادق چهارصد کتاب نوشته دارد، وقتی اهمیت آن را می‌فهمید که برایتان روشن باشد در جهان اهل سنت هیچ نداریم. اصلاً نوشتن مکروه است. حتی پس از ان‌که عمر ابن عبدالعزیز در اواخر قرن اول ممنوعیت کتابت را برداشت، باز هم نوشتن نمی‌بینیم. باز هم مجموعه‌های حدیثی از اهل سنت نداریم. تا آخر سر در دوره امام صادق، در برابر امام صادق منصور دوانیقی پول زیادی خرج می‌کند تا مالک کتاب موطا را بنویسد.


این جریان جلوتر می‌اید، دوران امام کاظم ادامه دارد. البته دیگر از امام کاظم تعبیر به امام نمی‌کنند. معمولاً‌چون امام شدیداً تحت فشار است شما می‌بینید روایات از امام با عنوان الرجل، العبد الصالح،..  یک جور با کنایه یاد شده و حجم روایات هم کمتر می‌شود، اما در دوره امام رضا دوباره روند معکوس می‌شود و دوره امام رضا دوره رجال بزرگ حدیث است و اتفاقی که در دوره امام رضا شروع می‌شود نوشتن کتاب‌های جامع حدیثی است. کتاب های جامع یعنی چی؟ ما در دوره امام باقر و امام صادق کمتر کتاب هایی داریم که یک نویسنده بیاید و راجع به موضوعات مختلف کتاب بنویسد. تا حدی هم طبیعی است.


مثلاً فرض کنید زراره در موضوعات مختلف از امام سؤال کرده و نوشته. ان موقع هم که چاپ و .. نبوده بر کاغذ می‌نوشتند و این ‌ها هر آن‌چه از امام شنیده بودند و هر آن‌چه پرسیده بودند را می‌نوشتند. گاهی نظم و ترتیب‌هایی به ان می‌داند و گاهی همان نظم را هم نداشته است. کتابی چاپ شده با عنوان اصول 16 گانه. این اصول را ببینید. یک نفر 20 تا حدیث از امام شنیده و نوشته یکی 50 تا نوشته، یکی هم چند ده هزار. این‌ها اصول و پایه کارهای علمی بعدی هستد، اما برای مردم و محققین بعدی استفاده از این کتاب‌ها خیلی سخت است. طبیعتاً‌ در دوره‌های بعد سعی کردند این‌ها را جمع و منظم کنند. شما می‌بینید مثلاً‌ محمد ابن ابی عمیر یک کتاب نوادر می‌نویسد در چهل جلد. حسن ابن محبوب – این‌ها صحابی امام رضا هستند- حسن محبوب کتابی می‌نویسد که می‌گویند هزار صفحه است.


کتاب‌ها و نوشته‌ها پراکنده است و هر کس سعی می‌کند به نحوی آن ها را جمع کند. بزرگترین روات حدیث شیعه در این دوره هستند: محمد ابن ابی عمیر، صفوان ابن یحیی، یونس ابن عبدالرحمان،‌ احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی، جعفر ابن بشیر و ... این ها همه اصحاب الرضا هستند. این نشان می‌دهد در دوره امام رضا انقلابی در زمینه تدوین احادیث اتفاق می‌افتاد و جوامع نوشته می‌شود. کتاب‌هایی که مجموعه احادیث را یک جا جمع‌آوری کرده است.


جریان جمع‌آوری و تدوین و تنظیم احادیث از دوره امام رضا شروع شده


این سیر فقط برای دوره امام رضا نیست، اصلاً ‌اعاظم این نهضت مثل ابن ابی عمیر صفوان ابن یحیی و بزنطی از اصحاب الرضا و اصحاب الجواد محسوب می‌شوند. بعضی از این‌ها بعد از شهادت امام جواد از دنیا رفته‌اند، یعنی این جریان جمع‌آوری و تدوین و تنظیم احادیث از دوره امام رضا شروع شده و در دوره امام جواد ادامه دارد و تازه در دوره امام جواد بزرگان دیگری ظاهر می‌شوند که قبلاً اسمی هم از این‌ها نبوده است. مثلاً حسین ابن سعید اهوازی، آدمی است مثل کلینی ما، تا زمانی که کافی نوشته نشده بود کتاب مرجع فقها کتاب حسین ابن سعید بود که سی جلد کتاب در عرصه‌های مختلف فقه بود و بسیار جامع‌تر از کتاب‌های فقهی امروز است زیرا در همه زمینه‌ها روایات را جمع کرده و نه فقط در احکام. خیلی جامع‌تر از کتاب‌های شیخ تهذیب و استبصار و ... بوده است. چیزی بوده شبیه به کافی و این نوع مؤلفین بزرگ که در حقیقت سلیقه‌های تازه‌ای را در تدوین ایجاد می‌کردند ظهور می‌کنند. احمد ابن محمد ابن عیسی، احمد ابن محمد ابن خالق البرقی این‌ها همه اصحاب الجواد و اصحاب الهادی‌اند که این کتاب‌ها را می‌نویسند.


بزرگانی که به عنوان روات مشهورند همه اصحاب امام جواد هستند


بزرگانی که به عنوان روات مشهورند از سوی دیگر همه هم اصحاب امام جواد هستند. ایوب ابن نوح ابو علی، ابن راشد ابراهیم ابن هاشم قمی، داوود ابن قاسم، عبدالعظیم حسنی و خیلی بزرگان دیگر. اتفاقی که در دوره امام جواد می‌افتد هم در عرصه علم حدیث و هم در عرصه علم فقه و هم در عرصه علم رجال اتفاق مهم و بزرگی است.


اولین نویسندگان علم رجال ما مال دوره امام جواد هستند. علی ابن حکم ابانباری که ظاهراً اولین کسی است که در دوره ‌های گذشته کتاب رجالی نوشته، البته کتاب او برای ما نمانده، بلکه فقط خاطره‌ای از آن باقی مانده است. بزرگترین کتاب‌های جامع حدیثی ما مال دوره امام جواد است و کتاب‌های بعدی مثل کافی همه برگرفته و استفاده شده از آن کتاب های قدیمی است. مثلاً ‌شما می‌بینید شیخ طوسی عمده کتاب‌هایش را از دو نفر نقل می‌کند: حسین ابن سعید اهوازی و موسی ابن قاسم.


شیعه در دوره امام جواد قدرت کلامی فوق العاده‌ای دارد


علاوه بر ان شما می‌بینید شیعه در دوره امام جواد قدرت کلامی فوق العاده‌ای هم دارد. نوشته‌های اصحاب الجواد در بحث‌های اعتقادی فوق العاده دیدنی است. آن دوره نقد اندیشه ارسطو را دارند. می‌دانید شما وقتی اهمیت این کتاب را می‌فهمید که بدانید اهل سنت در ان دوره خود در چه فضایی هستند و شیعه در چه فضایی بحث علمی می‌کند. اهل سنت در این دوره کاملاً قافیه را به داستان نهضت ترجمه باخته‌اند. از دوره منصور دوانیقی خبیث یک حرکت بسیار مسری در عالم اسلام شروع شد و آن ترجمه کتابهای اقوام مختلف بود. خود ترجمه کردن کتاب‌های اقوام مختلف و استفاده از مطالب آن‌ها عیبی ندارد ولی در فضای فکری که اهل سنت هیچ ندارند، این ترجمه‌ها به معنی ترویج بی‌دینی بود.


کسی جواب‌گوی اندیشه قوی ارسطو و افلاطون و ... در جهان اسلام نیست. وقتی آن اندیشه‌ها می‌آید طبیعتاً‌ التقاط، کفر و زندقه در جهان اسلام شروع خواهد شد. این حرکت با این همه قدرت شروع شد و به جهان اسلام وارد شد ولی شیعه در آن دوره ائمه اطهار در این فضا ضربه که نخورد هیچ، قدرتش را هم بیشتر نشان داد. از این موضوع هم قبلاً‌ مفصلاً‌ گفتگو کردم. چیزی که در دوره امام جواد شما می‌تو‌انید ببینید این است که برخی از اصحاب الجواد متخصص در این زمینه هستند. کسانی مثل یونس ابن عبدالرحمان و از آن مهم‌تر فضل ابن شاذان نیشابوری و شاگردان این تیر و طایفه که شما می‌بینید در تألیف کتب اعتقادی و دفاع از حریم تشیع فوق‌العاده قوی هستند. بعد از خاندان نوبختیان متکلمین بزرگی ظهور می‌کنند و اوج این نهضت متکلمین به شیخ مفید می‌رسد که در دوره غیبت است.


پس در دوره امام جواد همان حرکت فوق‌العاده مهم و ارزشمندی که به تعبیری از دوره امام سجاد دوباره پایه‌گذاری شده بود به اوج خود می‌رسد و شما بخشی از آن را می‌توانید درکتاب‌هایی مثل فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی ببینید که چقدر تألیفات متنوع و و گسترده‌ای دارند. باز هم اگر بعضی از دوستان ندانند از جهاتی فقه و در آن دوره مزیت‌های زیادی حتی بر دوره‌های ما دارد. چه مزیت هایی دارد؟ شما می‌بینید وقتی نویسندگان بزرگ آن دوره می‌خواهند از اعتقادات دینی و از روایات بنویسند، گفتگوهایشان محدود به احکام نیست.


ما وقتی می‌خواهیم بحث‌های فقهی بکنیم عمده نوشته‌های ما قرن‌ها محدود به فضای فقه بوده. اگر می‌خواستیم اخلاق بگوییم عمده اخلاقیاتمان برگرفته از ارسطو و اندیشه‌های یونانی بود. اگر می‌خواستیم عرفان بگوییم عرفانمان از هزار و یک جا آمده بود، از ایران، هند و ... ولی شما وقتی نوشته‌های عصر امام جواد را مرور می‌کنید می‌بینید اندیشه خیلی اندیشه گسترده‌ای است و از همه وادی‌هایی که مردم به ان نیاز دارند سعی می‌شود روایات جمع شود و بحث و گفتگوهای دینی در ان زمینه‌ها مستند به آیات و روایات مطرح بشود.


سامان دهی سازمان وکالت در عصر امام جواد(ع)


حرکت فرهنگی و فکری که در عصر امام سجاد آغاز شده بود در دوره امام جواد هم به اوج و بلوغ خاصی می‌رسد، اما بحث دیگری که شروع می‌کنم، اما امروز تمام نمی‌شود. داستان پیچیده سازمان وکالت است که در دوره امام جواد ابعاد تازه‌ای پیدا می‌کند. داستان سازمان وکالت را اگر بخواهیم در چند جمله بیان کنیم. از زمانی که جمعیت شیعه زیاد شد و بعد در جاهای مختلف متفرق بود نیاز به این بود که امامان معصوم در مناطق مختلف نمایندگانی داشته باشند که این نمایندگان هم بتوانند ضبط و ربط امور شیعیان را بکنند و هم ارتباط مجموعه را با مرکز حفظ کنند. از همان زمان کسانی پیدا شدند به عنوان وکلای امام، راجع به سازمان وکالت هم یکی- دو جلسه لااقل در گذشته صحبت کرده‌ام. دو سه کتاب هم در این زمینه وجود دارد، دو جلد کتاب آقای محمدرضا جباری در این مورد نوشته است و یک جلد کتاب هم تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم که اصل شروع بررسی بحث سازمان وکالت را در کتاب ایشان دیدم.


سازمان وکالت به این صورت و در دوره امام صادق شروع شده. البته بعضی گفته‌اند قبل از آن هم بوده است ولی مسلماً‌ به صورت یک تشکیلات جدی و قوی نبوده، چون جمعیت این‌قدری نبوده است. از دوره امام صادق شروع می‌شود و جالب این‌جاست که این سازمان برای عباسیان ناشناخته است. جالب است چون عباسیان از بنی‌هاشم هستند، همه‌شان سید و از بنی‌هاشم هستند. مثلاً امین به زبان امروز ما سید طباطبایی است! چون از دو طرف از بنی‌هاشم بوده. این‌ها ائمه را کاملاً‌ می‌شناسند و از روابط داخلی کاملاً‌ مطلع‌ هستند ولی درست موقعی سازمان وکالت شروع به کار می کند که عباسیان خطشان از علویان و اولاد علی جدا شده است.


وکیل نایب الامام بوده یعنی باید از او اطاعت می‌شده است


اصل اطلاعاتی هم که ما از آن داریم نوشته‌هایی است که بعد از غیبت بعضی از دانشمندان شیعه درباره آن نوشته‌اند و اطلاعاتی به ما داده‌اند. غیبت نعمانی، غیبت شیخ طوسی اطلاعات زیادی دارد که آدم متوجه می‌شود که عده‌ای به عنوان وکیل امام وجود داشته‌اند. وکیل هم بر خلاف دوره ما که وقتی می‌گوییم فلانی از فلان مرجع تقلید وکالت دارد منظورمان این است که حق اخذ و اعطای وجوهات را دارد، آن موقع منظور از وکیل نایب الامام بوده است. وکیل نایب الامام بوده یعنی باید از او اطاعت می‌شده است.


فتنه وقف چه بود؟


نمایندگان تام الاختیار امام بودند در مناطق مختلف و محدوده کاریشان هم بسیار گسترده بوده است. می‌خواهیم ببینیم این سازمان عظیم در دوره امام جواد چه تغییراتی داشته است. می‌دانیم در دوره امام رضا یک خانه تکانی در این سازمان رخ داد. فتنه وقف رخ داد و عده‌ای از وکلای امام کاظم، امامت امام رضا را نپذیرفتند و اموال را تصرف کردند و گفتند موسی ابن جعفر همان امامی است که قرار بود غایب شود و بعد‌ها ظهور کند و این وکلا، وکلای مهمی بودند، برخی از آن‌ها وکلای مناطق بودند، یعنی منطقه‌ای تحت نظارت او بود. این فتنه وقف نوعی خانه تکانی در سازمان وکالت ایجاد کرد و علاوه بر آن وکلا پس از دوره حضرت رضا با یک تجربه‌ای هم روبرو شده بودند و قیافه سازمان وکالت هم دچار تغیییراتی شده بود. اگر خواستید این بحث را بیشتر ببینید به کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم نوشته دکتر جاسم حسین مراجعه کنید در بحث راجع به امام جواد تیتری مستقل دارد.
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار