به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، اصلاح طلبان طی هفتههای گذشته مباحثی را پیرامون انتخابات مجلس دهم آغاز کردهاند. این در حالی است که در لابه لای صحبتهای برخی از آنها و از مدتی قبلتر، حتی اشارههایی راجع به انتخابات دولت دوازدهم و ضرورت بر مسندنشینی دوباره حجت الاسلام روحانی در 4 سال بعد نیز دیده میشود.
و جالب آنکه در میان اشاره کنندگان به بحث انتخابات مجلس دهم، کسانی از مسئولان دولتی و افراد نزدیک به آقای روحانی نیز حضور دارند.
در بحث انتخابات دولت دوازدهم به این دلیل که اولاً اصلاح طلبان مشخصاً آقای روحانی را بعنوان یک مستأجر غیر اصلاح طلب میشناسند و نه نماینده خودشان و ثانیاً به این دلیل که جریان اصلاحات همواره این استعداد را دارد که از هرکس ولو رهبران خود نیز عبور کند و اهداف و انتخابهایش بعضاً نامشخص است، میگذریم.
*تقبیح اقدام زودهنگام اصلاح طلبان برای ورود به فضای انتخاباتی
در ماجرای انتخابات مجلس دهم و اصلاح طلبان، نخستین نکتهای که خود را در مطمع نظر قرار میدهد این است که اصلاح طلبان با نام بردن از انتخاباتی که قرار است «دو سال دیگر»! برگزار شود، مرتکب یک غلط فاحش عمدی شدهاند.
غلطی که در وهله اول بیانگر بیاعتنایی مبرّزینی در جبهه اصلاحات به آرامش کشور و بهبود روند خدمتگذاری به مردم است و در وهله دوم نشان میدهد که یک جریان سیاسی چطور حاضر میشود صحبتی را که زمان ورود به آن 6 ماه و یا کمتر مانده به انتخابات است را از دو سال قبل کلید بزند و به تمام فرصتهایی که تحت الشعاع این طرح بحث غلط تباه میشوند نیز بیاعتنایی کند.
*نکاتی ضروری در مشاکل اصلاح طلبان و مجلس آینده
در اینجا اما اشاراتی چند درباره صحبتهای انتخاباتی مبرّزین جریان اصلاحات و برخی منتسبین به آنها که در نزدیکی رئیس جمهور روحانی قرار دارند لازم است.
آن اشارهها از این قرارند:
یکم: در تحلیلهای سیاسی اصلاح طلبان، همواره باید به این نکته توجه داشت که آنها از نگفتن واقعیتها و انجام عملیات مانور و فریب سیاسی هیچ اِبایی ندارند.
عموم آنها در سال 87 و 88 نیز از آمدن خاتمی سخن میراندند در حالیکه کاندیدای اصلی مشخصاً کس دیگری بود و یا در تمام طول سال 91 و ابتدای 92 تا روز آخر ثبت نام کاندیداها حاضر نبودند، بگویند که احتمال اِجماع آنها بر کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی وجود دارد.
جالب انکه این اصلاح طلبان، در آن مقطع حتی از اِجماع بر روی چهرههایی مثل حجت الاسلام ناطق نوری و یا محمدباقر قالیباف سخن میراندند (و هیچ صحبتی هم تا روز آخر تبلیغات از آقای روحانی نبود) اما حاضر نمیشدند راستش را به افکار عمومی بگویند که در حال بسترسازی (حتی احتمالی) برای کاندیداتوری آقای هاشمی هستند.
با این تفاسیر به نظر میرسد حرفهای کسانی از داخل این جبهه پیرامون استراتژیهای انتخاباتی، همواره در احتمالی قوی میتواند عملیات فریب، حرفهای نادرست و بیبنیان و... باشد.
دوم: اصلاح طلبان همواره از اِجماع سیاسی و ضرورت پذیرش نظرات بزرگان این جبهه سخن میگویند. اما اگر حالتهای اضطراری مثل سال 88 و یا اجماع اجباری بر کاندیداتوری آقای هاشمی در سال 92 را کنار بگذاریم؛ گزینه وحدت در حیات سیاسی آنها نه تنها پررنگ نیست بلکه محال نیز مینماید.
آنها در انتخابات مجلس نهم و برای شرکت در انتخابات دچار انشقاق جدی بودند و ایضاً در انتخابات سال 84 و همینطور در سال 92 که تا روز آخر نمیدانستند کاندیدای آنها آقای عارف است که به گواه نظرسنجیها رأی پیروزی ندارد و یا کس دیگری!
شنیدن گزارههایی مثل «اِجماع بر یک چهره مرضی الطرفین در انتخابات مجلس دهم» از سوی کسانی که نه مکانیزم مشخصی برای وحدت دارند و نه تضمینی برای عبور نکردن از هیچکس و همچنین در بیان تحلیلهای غلط نیز یدی طولا دارند؛ تنها میتواند اغلاط جدیدتری را متوجه جریان اصلاحات کند و ساده انگاری است اگر کسی به این حرفها در مقطع کنونی وقعی بگذارد.
در اینجا باید اشاره کرد که اصلاح طلبان بیش از هرکس دیگری میدانند که چه اندازه از نداشتن مکانیزم وحدت رنج میبرند و برای همین است که چندمدتی در حال طرح بحثی با محتوای «پارلمان اصلاحات» هستند تا با تشکیل نوعی لویی جرگه متشکل از طوایف اصلاح طلب، بتوانند به سازوکاری برای وحدت دست یابند.
سوم: کسی نمیتواند تصور کند فرجام تقابل جریان کارگزاران با بدنه اصلاحات به کجا خواهد انجامید.
کارگزارانیها که با اجماع اولیه بر آقای هاشمی در انتخابات اخیر و همچنین با به دست آوردن پست معاون اولی دولت یازدهم، سرخوشتر از سایر گروههای اصلاح طلب به نظر میرسند، علی الظاهر در رویای تعیین تکلیف و مشخص نمودن راهبرد برای جریان اصلاحات به سر میبرند و همین مسئله شاید غلامحسین کرباسچی را بر آن داشته است که برای انتخاباتی که قرار است دو سال دیگر! برگزار شود نسخه بپیچد و خوشمزه آنکه به این دلیل که جریان اصلاحات کسی را در شأن اِجماع ندارد و عددی از آقایان نیز در فتنه سال 88 دستگیر شده و یا در موضع سکوت بودهاند؛ مجبور میشود از حجت الاسلام ناطق نوری به عنوان گزینه اِجماعی اصلاح طلبان برای تشکیل لیست کاندیداهای مجلس اسم ببرد و ناطق اصولگرایی است که زمانی به کرباسچی گفته بود: «شهردار مجرم»!
اینکه بدن بیسر اصلاحات این تعیین تکلیفها را بپذیرد یا به گونهای دیگر عمل کند مشخص نیست. اما اینکه اصلاح طلبان هرگز حاضر نخواهند شد به یک اصولگرا رأی بدهند و بدتر آنکه پیرامون یک اصولگرا (اعم از سنتی یا تحولخواه) وحدت نمیکنند؛ امری واضح به نظر میرسد.
امری واضح که ایکاش اصولگرایانی هم که مورد اشاره اصلاح طلبان قرار میگیرند متوجه آن باشند و نسبت به این نسخههای زودهنگام آسیب زا و البته نادرست و غلط انداز موضع بگیرند.
و چهارم: اشاره چهارم را صدالبته باید متوجه جماعت دولتیان و به ویژه شخص آقای شریعتمداری، معاون اجرایی رئیس جمهور کرد که چندی قبل و در اظهار نظر پیرامون انتخابات دو سال آینده! اینطور به روزنامه اصلاح طلب اعتماد گفته بود که مجلس دهم مجلس اعتدال است.
پر واضح آنکه برای دولتی که قدم بر پلکان امیدهای مردم گذاشته و داعیه خدمتگذاری دارد، به هیچ وجه پسندیده نیست که اینچنین شتابان به سمت فعالیتهای سیاسی نارَس و زودهنگام تمایل نشان دهد.
البته حتماً نظر شخص آقای روحانی هم تمایل به این مقولات نیست اما بپذیریم که وقتی معاون رئیس جمهور درباره انتخاباتی که دو سال بعد قرار است برگزار شود اظهار نظر میکند، خواه ناخواه انتقاداتی نیز متوجه رئیس جمهور محترم میشود.
ضمناً بیان این نکته هم ضروری مینماید که مگر مجالس قبلی تشکیل شده در جمهوری اسلامی ایران، پارلمانهای افراط بودهاند که آقای شریعتمداری آرزو میکند مجلس بعدی مجلس اعتدال باشد؟
و شاید هم اشکال از جای دیگری است که کلمه «اعتدال» مورد اشاره دولت هنوز معنا نشده است و حدود و ثغوری ندارد.
باید نتیجه گرفت که این صحبتها اثری غیر از کندشدن روند حرکت دولت در فرآیند کار اجرایی و خدمتگذاری به مردم نخواهد داشت، جدای از نتیجهای که از باب زایمان یک مولود نارَس انتخاباتی، نصیب اصلاح طلبان خواهد کرد.
منبع: فارس