کد خبر:۲۷۳۳۷۸

اولین ‌روضه‌خوان ‌علی‌ اصغرعلیه‌السلام که بود؟

؛شاید بتوان گفت که نخستین کسی که بر مصیبت شهادت علی اصغرِعلیه‌السلام شیرخوار روضه خواند، اباعبدالله الحسین‌علیه‌السلام باشد، آنگاه که در برابر پرسش قاسم بن الحسنِ‌علیه‌السلام نوجوان به بیان چگونگی شهادت علی اصغرعلیه‌السلام پرداخت و گریه و شیون یاران از سخنانش به آسمان‌ها برخاست.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، شاید بتوان گفت که نخستین کسی که بر مصیبت شهادت علی اصغرِ‌علیه‌السلام شیرخوار روضه خواند، اباعبدالله الحسین‌علیه‌السلام باشد، آنگاه که در برابر پرسش قاسم بن الحسنِ‌علیه‌السلام نوجوان به بیان چگونگی شهادت علی اصغر‌علیه‌السلام پرداخت و گریه و شیون یاران از سخنانش به آسمان‌ها برخاست.

 

عصر روز تاسوعا، لشکر کوفه به فرمان عمر بن سعد آماده نبرد با سپاه امام حسین‌علیه‌السلام شد؛ اما با درخواست امام حسین‌علیه‌السلام، عمر بن سعد یک شب به ایشان و یارانش فرصت داد تا شب را به نماز و راز و نیاز سپری کرده، در ضمن در کار خود بیندیشند. پس جنگ تا روز عاشورا به تعویق انداخته شد و سپاه کوفه به اردوگاه خود بازگشتند. در شامگاه این روز (تاسوعا) امام حسین‌علیه‌السلام یاران خود را گرد آورده و نسبت به آنچه که صبح فردا با آن روبرو خواهند شد، آن‌ها را آگاه کرد.

 

پس از پایان سخنان امام حسین‌علیه‌السلام، اصحاب و یاران ایشان یکی پس از دیگری به پا خاستند و ضمن تأکید بر حمایت همه جانبه خویش از امام حسین‌علیه‌السلام، بر وفاداری به بیعت خود پای فشردند و سخنانی را در استواری خود در بیعت خویش بیان داشتند. در این میان عباس بن على‌علیه‌السلام نخستین کسی بود که آغاز به سخن کرد و پس از او، برادران و فرزندان و دیگر جوانان اهل بیت‌علیهم‌السلام نیز از ایشان پیروى کرده سخنان قراء در حمیات از امام بر زبان جاری ساختند.

 

سپس امام حسین‌علیه‌السلام رو به فرزندان عقیل کرده خطاب به آنان فرمود: «اى پسران عقیل، کشته شدن مسلم برای شما کافی است، پس شما بروید من اجازه رفتن به شما دادم» آنان در پاسخ گفتند: «... به خدا قسم چنین نمی‌کنیم جان و مال و کسان خویش را فدای شما می‌کنیم و همراه شما می‌جنگیم تا به هر جا که درآمدى ما نیز به همانجا درآییم، خداوند زندگانی پس از شما را زشت گرداند.»

 

پس از سخنان اهل بیت امام حسین‌علیه‌السلام، «مسلم بن عوسجه» اولین کسی بود که از میان اصحاب ایشان به پا خاست و به ایراد سخن پرداخت و گفت: «به خدا قسم دست از تو برنمی دارم تا خدا بداند که ما حرمت پیغمبرش را درباره تو رعایت نمودیم، به خدا قسم اگر بدانم که کشته خواهم شد، سپس زنده شوم آنگاه مرا بسوزانند و دوباره زنده‏ام کنند و خاکسترم را به باد دهند و تا هفتاد بار دیگر کشته شوم و سپس زنده شوم از تو جدا نخواهم شد تا اینکه مرگ خویش را در یارى تو دریابم، چگونه این کار را نکنم با اینکه جز این نیست که کشتن یک بار بیش نیست، و پس از آن کرامتى است که هرگز پایانی ندارد.». سپس سعید بن عبدالله حنفی و بعد از او زهیر بن قین و دیگر یاران امام حسین‌علیه‌السلام برخاستند و سخنانی مشابه مسلم بن عوسجه گفتند و یک صدا فریاد زدند: «به خدا قسم ما از تو جدا نمی‌شویم و جان خویش را فدایتان می‌کنیم ما با سر و دست و سینه تو را حفظ می‌کنیم و آنگاه که کشته شدیم وظیفه خویش را انجام داده و به پایان رساندیم.»

 

پس از این سخنان، اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام خطاب به اصحاب خود فرمودند: «به درستی که من فردا کشته خواهم شد و تمامی شما که همراه من هستید نیز کشته خواهید شد.»

 

اصحاب امام حسین ‌علیه‌السلام گفتند: «الحمدلله الذی أکرمنا بنصرتک و شرفنا بالقتل معک أولا ترضی ان نکون معک فی درجتک یا ابن بنت رسول الله؛ خدا را شکر که ما را به یاری تو عزت بخشید و ما را به واسطه شهادت همراه شما شرف بخشید؛‌ای پسر دختر رسول خداصلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم آیا راضی نمی‌شوید که ما نیز با شما در یک درجه از بهشت باشیم.»

 

پس امام حسین‌علیه‌السلام به آنان ملاطفت کرده و برایشان دعای خیر کرد. در این هنگام برادرزاده‌اش - قاسم بن حسن‌علیه‌السلام - برخاست و گفت: «آیا من هم کشته خواهم شد». پس امام‌حسین ‌علیه‌السلام از باب دلسوزی به او فرمود: «ای پسر برادرم! مرگ در نزد تو چگونه است؟» گفت: «یا عم احلی من العسل؛‌ای عمو مرگ در نزدم شیرین‌تر از عسل است.»

 

حضرت اباعبدالله‌علیه‌السلام فرمود: «عمو به فدای تو باد؛ بله به خدا قسم مرگ شیرین است. آری تو نیز کشته خواهی شد آن هم پس از رنجی سخت، و پسرم عبدالله [رضیع] نیز کشته خواهد شد.»

 

قاسم گفت: «ای عمو! مگر لشکر دشمن به خیمه‌ها هم حمله می‌کنند که عبدالله شیرخوار هم شهید می‌شود؟» امام‌حسین‌علیه‌السلام فرمود: «عمو به فدایت؛ عبدالله زمانی کشته خواهد شد که دهانم از شدت عطش خشک شود و به خیمه‌ها آمده آب یا شیر طلب کنم و چیزی نیابم، فرزندم عبدالله را طلب می‌کنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند قبل از آنکه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوت پیشه‌ای از لشکریان دشمن، گلوی فرزند شیرخوارم را با تیر می‌درد و خونش بر روی دستانم جاری می‌شود، در آن هنگام دست به آسمان بلند کرده از خداوند طلب صبر و بردباری می‌نمایم و به ثواب مصیبت او دل می‌بندم، در این حال نیزه‌های دشمن مرا به سوی خود خواهد خواند و آتش از خندق پشت خیمه‌ها زبانه خواهد کشید و من بر آن‌ها حمله خواهم کرد و آن لحظه، تلخ‌ترین لحظه دنیاست و آنچه خدا خواهد، واقع خواهد شد.»


یاران امام حسین‌علیه‌السلام همگی با شنیدن این سخنان گریستند و بانگ شیون و زاری از خیمه‌ها بلند شد.

 

منبع: مهر

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار