گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- دکتر عبدالله گنجی؛ سکولاریسم به عنوان یک تفکر و به مفهوم «این جهان» در مقابل «جهان ابدیت» مقارن با سالهای مشروطه توسط روشنفکران نسل اول وارد ایران شد. اما خاستگاه اصلی سکولاریسم در ایران دانشگاه است؛ چرا که نهاد تعلیم و تربیت در ایران با الگوبرداری بدون تصرف از مدل های غربی آغاز بکار کرد.
چنان چه در شماره پیشین گفته شد، بطور کلی سکولاریسم در دانشگاههای ایران به دو شکل «سیاسی» و «معنویت گرا» مطرح شده است. در شماره گذشته ضمن ارائه اشاراتی تاریخی به چگونگی ورود سکولاریسم در دانشگاه های کشور، به تبیین مولفه های جریان سکولاریسم «معنویت گرا» پرداخته شد. در این شماره نیز به تفصیل به شاخصه های فکری دسته دیگر، یعنی «سکولاریسم سیاسی» (طراحان حاکمیت دوگانه) که باسابقه تر و فراگیرتر از دسته معنویت گراست، می پردازیم.
«سکولاریسم سیاسی» عموما متشکل از کسانی است که به جهت وابستگی سیاسی معمولاً در حوزه اصلاحطلبان تعریف میشوند. این دسته بر این باورند که باید نهاد سیاست از دین جدا شود. این جماعت از یک طرف خود را نگران عرفی شدن دین میدانند و از طرف دیگر شرط استمرار اسلام سیاسی در ایران را به عرفی شدن ارجاع میدهند.
بنابراین از آنجا که نگاه عرفی به حکومت دارند، اصول و ثابتات دین را مانع پیوند بین مردمسالاری و دین میدانند و برای جدایی این دو از ادبیاتی مانند «مردم سالاری فزاینده»، «دین حداقلی»، «پروتستانیزم دینی»، «اومانیزم الهی»، «دموکراسیخواهی»، «مشروطهخواهی»، «جمهوریخواهی» استفاده میکنند. ضمن اینکه دستگاه معرفتشناسی این جماعت معمولاً بر «معرفتشناسی سیال» متمرکز است.
نظرات هابرماس در خصوص ارتباطات اجتماعی، رهیافتهای پست مدرن همچون هرمنوتیکی و انتخاب عقلایی، ابطالپذیری و حتی پدیدارشناسیهای دیگری از رهیافتهای اندیشهورزی آنان میباشد. ذیلاً به بخشی از مواضع و مطالب آنان اشاره میشود.
اگرچه سکولاریسم، لیبرالیسم، پلورالیسم و اومانیسم مقولهها و عناصر همسو و همگفتمان میباشد، اما از آنجا که غایت اندیشه سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی، پیوند دین و سیاست در عرصه اجتماع و حکومت بوده است، تأکید اصلاحطلبان بر سکولاریسم بارزترین نقطه افتراق آنان با خاستگاه انقلاب اسلامی محسوب میگردد.
اصلاح طلبان بر این عقیده اند که: برای اینکه شاهد نضج و رشد یک دین دولتی نباشیم، بهترین راه، پذیرش جدایی نهاد دین از نهاد سیاست است در عین ارتباط تنگاتنگ آنها، برای سلامت هر دو بهتر است که این دو نهاد، دو نهاد باقی بماند و کوشش نشود که اینها به یک نهاد تبدیل شود.(1)
برخی از معتقدین به این دست دیدگاه ها بر این باورند که اسلام حاوی بهترین دستاوردهای اخلاقی و اجتماعی و حکومتی است و برای اصلاح جامعه و رواج عدالت و سعادت در جامعه نظریهای خام و کودکانه است.(2) برخی دیگر نیز می گویند: سخن اصلی من این است که ما از پشتوانههای معنوی و فکری سرشاری بهرهمندیم که باید در همانها نوزایی کنیم.
حتی بر این اساس که دین اسلام و ادیان یهودیت و مسیحیت هر سه متعلق به حوزه ادیان ابراهیمی هستند میتوان از تجربهای که غرب در زمینه نوزایی سنتهای مذهبی خودش در دوران مدرنیته دارد استفاده و الهام گرفت. (3)
از مطالب ذکر شده مشخص میشود که مسیر سکولاریسم مدنظر، همان راه طی شده در 400 سال گذشته غرب است و سکولاریسم به صورت خطی توسط اصلاحطلبان دنبال میشود و به همان روش عملیاتی میشود. از دیدگاه سعید حجاریان: عرفیگرایی یک معنای جامعهشناختی هم دارد و آن انفکاک نهاد دین از نهاد دولت است. اینکه بخشی از نهاد روحانیت سعی در جدا ماندن از نهاد دولت دارد پوششی است که خود نهاد در جهت عرفی کردن قدرت سیاسی به خرج میدهد. اصولاً نخستینبار خود امام به روحانیون سفارش میکردند که از دولت حقوق نگیرند تا بتوانند بیرون از دولت به عنوان ناظر و کنترل کننده دولت ایفای نقش کنند. انتخابات دوم خرداد هم در این زمینه بسیار گویا بود؛ زیرا روحانیونی که خود را به یکی از نامزدهای ریاست جمهوری که عهدهدار مقام مهمی است پیوند زدند زیان دیدند.
اساساً این گرایش همواره در خود نهاد دین وجود دارد که از دولت فاصله بگیرد. همانگونه که سعید حجاریان میگوید امام فرمودند: از دولت حقوق نگیرید (البته سندی بر این ادعا مشاهده نشد). این بدان معنا نیست که وارد سیاست نشوید. امام خمینی با صراحت اعلام میکنند: اگر طلبهای مسندی را خالی ببیند و توان آن کار را در خود حس کند، اما به هوای درس و بحث اجتهاد، کنارهگیری نکند امری نابخشودنی است.(4)
جدای از آن روحانیت شیعه در قرن گذشته محور تحولات سیاسی در ایران بودند و این ادعا اصولاً بیپایه و اساس است. امام خمینی در جای دیگر میفرمایند: اینکه دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلامی در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفتند و شایع کردهاند، مگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوران عدهای روحانی بودند و عدهای دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف در امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند. (5)
یکی دیگر از مفاهیم بحثانگیز، «خودنامی» سکولارها به عنوان روشنفکر دینی است. روشنفکر دینی اگر سکولار باشد چگونه میتواند روشنفکر هم باشد؛ زیرا سکولاریسم در عرصه دینی و حکومت در طول قرنهای گذشته در جامعه اسلامی بوده است و تأکید بر سکولاریسم نه تنها روشنفکری نیست، بلکه بازگشت به قرون گذشته و ارتجاع است.
سروش در اینباره میگوید: جدایی تعلق روشنفکری دینی از روحانیت سنتی با اهمیت است. سقف معیشت روشنفکری دینی بر ستون شریعت تکیه ندارد ولی روحانیون از راه دین ارتزاق میکنند. از اجتهاد در فروع باید گذشت تا به اجتهاد در اصول برسیم و برای این کار باید پنجرههای دین را باز بگذاریم. خردورزی یکی از عناصر مهم روشنفکری دینی است. روشنفکری دینی باید راههای تازهای بگشاید. آنها تا کی میخواهند از سکولاریسم فاصله بگیرند و از کنار آن بگذرند؟ کی میخواهند تکلیف لیبرالیسم را برای خود روشن کنند؟ هنوز برخی روشنفکران ما میترسند که به آنها بگویند لیبرال یا سکولار، این تعابیر فقط برای عقب نشاندن من و شماست. (6)
طرح «اجتهاد در اصول » به وسیله روشنفکران به اصطلاح دینی یا سکولارها از عجایب روشنفکری است، این مفهوم از معرفتشناسی ضدذاتگرایانه و پستپوزیتیویستی و تفسیری و ابطالپذیری ناشی میشود که روشنفکران سکولار ایران در آن گرفتار آمدهاند، اجتهاد در اصول، جوهرستیز میباشد و با معرفت ذاتگرایانه دینی انطباق ندارد.
سعید حجاریان معتقد است که سکولاریسم برآمده از انقلاب است و اصولاً انقلاب اسلامی ایران را که با محوریت روحانیت شیعی به وجود آمده سکولار میداند چراکه مفهوم توسعه سیاسی را همطراز دموکراتیزاسیون میداند «ما افرادی مسلمان و فرزندان انقلاب هستیم و به اینجا رسیدهایم که باید سکولار باشیم و این را نیز از انقلاب به دست آوردهایم. مفهوم توسعه سیاسی، دموکراتیزاسیون است. الگوی ما، حقوق بشر است. سازمانهای جهانی، معیاری برای سنجش میزان برخورداری هر کشور از توسعه را مشخص کردهاند. ما باید سعی کنیم خودمان را به آن شاخصها برسانیم. (7)
خاستگاه اصلی ترویج سکولاریسم در ایران به مطبوعات سپرده شد؛ چراکه فرهنگسازی و توجیه اجتماعی در اولویت قرار داشت و القای جدایی دین از سیاست را از پایین تزریق کردند تا بین مردم و حاکمیت دینی فاصله ایجاد نماید.
سکولاریسم معتدل و حداقلی ادعای متواضعانه دارد و آن عبارت است از ضرورت تفکیک قلمروی امور فرادینی. (8) «سکولاریسم معتدل و حداقلی» مفهوم دیگری است که اصلاحطلبان برای تئوریزه کردن سکولاریسم به کار میبرند تا با ملایم کردن شیب سکولاریسم بتوانند از حساسیتهای اجتماعی بکاهند.
برخی از اصلاحطلبان در یک پارادوکس آشکار ضمن ترویج و تبلیغ و تبیین سکولاریسم، حرکت امام خمینی را منجر به سکولاریسم میدانند و نظام ولایت فقیه را جلوه ای از سکولاریسم معرفی میکنند؛ اما در عین برای رسیدن به سکولاریسم با آن مبارزه میکنند: به گمان ما امام خمینی(ره) از دولت دینی و اسلام فقاهتی به دین دولتی و اسلام ولایتی عبور کردهاند. امام ناخواسته در راهی قدم زد که در عرصه عمل به یک حکومت نبوی و در نهایت حکومت سکولار منتهی گردید ... سکولاریستیم از عواقب ناخواسته ولایت مطلقه است. (9)
اگر ولایت فقیه منجر به سکولاریسم میشود، معلوم نیست چرا سکولارها با آن همراهی نمیکنند و خود را مقابل آن تعریف میکنند. بنابراین نداشتن منطق مستحکم و ضدیت با معرفتشناسی ذاتگرایانه اساس این دوگانهگویی و سردرگمی فکری و عملی است. اصولاً مبانی نظری اصلاحطلبان بر این موضوع استوار است که برای رسیدن به دموکراسی، گریزی از سکولاریسم نیست و با صراحت، فلسفه حضور خود در قدرت را برای همین موضوع اعلام میدارند: اکنون پس از 25 سال اصلاحطلبان راه خروج از مشکلات را خروج دین از صحنه حکومت و سیاست یافتهاند زیرا دخالتهای دین در امر حکومت عملاً موجب انزوای دین در جامعه و هدایت آن به سوی سکولاریسم است که دموکراسی میتواند در آن پرورانده شود. (10) محتوای به جای مانده از اصلاحطلبان درباره ترویج سکولاریسم در این مختصر نمیگنجد اما آنچه در همه ابعاد فکری نظیر اومانیسم، پروتستانتیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم و... عنوان میدارند برای رسیدن به سکولاریسم و عبور از نظام دینی مستقر میباشد.
به تعبیر دیگر همه تلاش سیاسی و فکری آنان برای اثبات لزوم خروج دین از عرصه سیاست است. این رفتار نقطه مقابل حرکت اصلی امام(ره) و انقلاب اسلامی است اما این طیف فکری همچنان مدعی امام و خط وی نیز میباشند. اصلاحطلبان برای معنادهی به مفاهیم تولیدی جدید خود به رو ششناسی آن نیز توجه دارند و معتقدند باید به علم کلام و علم اصول و مبانی تئوریک علم فقه با دانش هرمنوتیک (تفسیری) نگاه شود تا بتوان مشکل را حل نمود. مجتهد شبستری در اینباره معتقد است نظریه قابل دفاعی درباره معنای کلام خدا و علم کلام و علم اصول که مبانی تئوریک علم فقه را میسازد عرضه نشده و در اینجا باید بار دیگر از دانش هرمنوتیک یاد کنیم... از هر متن میتوان معناهای متفاوت فهمید. در باب فهم متون و از جمله متون دینی هیچ دلالت قطعی معنی ندارد و ما عملاً با پلورالیسم معناها و فهمها مواجه هستیم که همیشه ممکن است بر تعداد آنها افزوده شود.(11)
شهید مطهری زندگی اجتماعی را یک واحد که همه شئونش توأم هستند میداند و به همین دلیل تفکیک ابعاد آن را غیرممکن میداند. ایشان می گویند: «بعضی گفتهاند زندگی یک مسئله است و دین مسئله دیگر، دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط کرد. این اشخاص اشتباه اولشان این است که مسائل زندگی را مجرد فرض میکنند. خیر زندگی یک واحد و همه شئونش توأم با یکدیگر است. صلاح و فساد هر یک از شئون زندگی در سایر شئون مؤثر است. ممکن نیست اجتماعی مثلاً فرهنگ و سیاست یا اخلاق و تربیت و اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس. اگر فرض کنیم دین تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است، این مطلب فرضاً در مورد مسیحیت صادق باشد در مورد اسلام صادق نیست.» (12)
بنابر اندیشه امام خمینی(ره)، اسلام ذاتاً دین سیاسی است، روزه، نماز، خمس، حج و... همگی سیاسی است. لذا با مدل بومی نمیتوان راهی به سکولاریسم در جامعه جست و معرفتشناسی هرمنوتیک نیز مشابه دیگر مبانی جریان سکولاریسم سیاسی نمیتواند این تفکیک را انجام دهد. لاجرم اصلاحطلبان مجبورند به روشها و الگوهای غربی تن دهند که این رهیافتها موجب انحراف فکری آنان از خاستگاه و مبانی انقلاب اسلامی خواهد شد.
پی نوشت ها:
1- مجله راه نو شماره 3، محسن کدیور.
2- تقابل التقاط با مذهب، محمدعلی محسنزاده، نشر اعتدال 1385، ص 32.
3- شلیک به اصطلاحات، شهرام رفیعزاده و نیما تمدن، نشر گلپونه 1379، ص 126.
4- صحیفه امام، ج. 21، مورخ 03/12/1367.
5- ولایت فقیه (حکومت اسلامی) امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران 1373، ص 42.
6- خبرگزار ایلنا 05/08/1385، سخنرانی عبدالکریم سروش در منزل عبدالله نوری.
7- خبرنامه ویژه دادگستری تهران، شماره 2، 1381، ص 8.
8- روزنامه شرق 25/05/1385، ص 21.
9- ماهنامه یکان، فروردین 1377، ص 94 14- روزنامه شرق 29/05/1383، ص 4.
10- روزنامه شرق 19/02/1383، ص 16.
11- مبانی معرفتی تجدیدنظرطلبان، سازمان بسیج دانشجویی، چاپ اول 1388، ص 82.
12- نظری بر نظام اقتصادی اسلام، شهید مطهری، ص 16.