گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ افق خلقت محدود به دیدنیهای انسان نیست. فراتر از محسوسات انسان نیز عالمی است. عالمی که مخلوق خداوند میباشد و حضرت حق، آن عالم نورانی را خلق نموده است. عالمی که بسیار قبلتر از این عالم خلق شده است. درآن عالم نور، اولین مخلوقات خداوند ایجاد شدند.
مخلوقاتی که در بلندای آفرینش قرار گرفتند. اولین مخلوقات خداوند، چهارده نور پاک بودند. انوار مقدسی که از دسترس عرشیان و فرشیان دور بودند. انواری که خداوند ایشان را ایجاد کرد. در بالاترین مقام هستی قرار داد. انوار مقدسی که درک عظمت و نورانیت شگرف ایشان حتی برای اندیشههای ژرف نیز میسر نیست. ایشان در افق بلندی قرار دارند که طمع کنندگان درک ایشان مورد خطاب «ضلت العقول و تاهت الحلوم»(1) قرار میگیرند؛ چراکه عقلها در درک ایشان گمراه خواهند شد و خیالها نیز حیران و سر گشته میشوند.
ائمه نور خدا در تاریکی زمین هستند
این چهارده نور مقدس، همان خلفای الهی بر روی زمین هستند که خداوند بر امت آخر الزمان منت گذاشت و ایشان را برای هدایت بر زمین قرار داد. ائمهای که از عالم قدس و نور به این دنیای ظلمانی پای نهادند. از این جهت است که در زیارت امام رضا علیه السلام خطاب به ایشان عرضه میداریم: «السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الارض»(2) آری! امام، نور خدا است. همان نوری که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«الله نور السموات والارض....».
آیا انسان ظلمانی زمینی میتواند جای نور خداوند را بگیرد؟ حتی اگر همه «اهل حل و عقد» نیز به سمت او بیایند؛ انسان تاریک و ظلمانی، نمیتواند جایگزین نور خدا شود. از این روست که امام رضا علیه السلام میفرماید:«هی بالافق بحیث لا تنا لها الایدی و الابصار....»(3) او در افق بلندی قرار دارد که دستها و دیدهها از دسترسی به او عاجز و در ماندهاند.
چنین شخصی مثلش به خلافت، به مانند محور سنگ آسیاب است که اگر نور خدا را از خلافت کنار بزنند مانند این است که آسیاب بدون محور میچرخد و آسیاب هیچ گاه بدون محور خویش نخواهد چرخید.کما اینکه تاریخ نشان داد هیچ گاه خلافت انسانهای زمینی قافله بشریت را به سر منزل مقصود نرساند.
از این روست که امام علی بن ابی طالب امیر المومنین صلوات الله علیه میفرماید:«ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر»(4) علوم از دامنه کوهسار من جاری میگردد و مرغان تیز پرواز اندیشهها، به بلندای دانش و ارزش من نتوانند رسید. اندیشمندان و دانشمندان در بالاترین مرتبه همت خویش تلاش میکنند تا عالیترین فضیلتها و بلندترین کمالاتی که در فکرشان میگنجد و در تصورشان میآید را بر صفحات کاغذ رقم زنند. اما آن صورتها و این توصیفها کجا و حقیقت آن انوار مقدس کجا؟!
امام رضا علیه السلام،معلم توحید ملائکه
آنان بزرگوارانی هستند که در ترتیب آفرینش موجودات، نخستین آفرینش آفریننده قادر هستند. آنگاه که نه عالمی بود نه آدمی، نه روح بود و نه ملک، آنان بودند. در بارگاه قدس الهی سبوح و قدوس میفرمودند. خالق خویش را تنزیه و تقدیس میکردند. آن هنگام که حق تعالی فرشتگان را آفرید، برای این که ملائکه –به سبب عظمت و رفعت نور این برگزیدگان – خدایشان گمان نکنند. خود در برابر فرشتگان به تسبیح خداوند پرداختند. (5) انوار مقدس ایشان تسبیح گفت. از تسبیح این انوار مقدس، ملائکه تسبیح را آموختند و از تهلیل اهل بیت بود که ملائکه، لب به تهلیل رب خویش گشودند و از تکبیر انوار نبی و عترت مطهرش، ملائکه تکبیر آموختند و نه اینکه فقط تسبیح و تهلیل و تکبیر (6) را به لفظ ملائکه تعلیم دادند، بلکه تنزیه خداوند و توحید را به ملائکه مقرب الهی تعلیم دادند.
از این روست که امام هادی علیه السلام دهمین نور مقدس امامت میفرماید: «من وحده قبل منکم ...»(7) هر کسی که خدا را به یکتایی شناخت و موحد شد از شما خاندان نبوت آموخت و از شما قبول نمود. این انوار مقدس آموزگار توحید ملائکه هستند و معلم توحید انسانهای زمینی. دوری از در خانه ایشان دوری از توحید است. و توحید را اگر در غیر ایشان جستجو کنی، شرکی است که رنگ توحید به خود گرفته است.
ملائکه نیز که در عالمی مافوق این عالم خلق شدند نتوانستند لباس توحید برتن کنند؛ به جز زمانی که زانوی ادب و خضوع در برابر این انوار مقدس زدند وبه تبعیت از این نوار تسبیح و تقدیس وتحمید و تهلیل گویان شدند و در نتیجه موحد شدند. آری! ملائکه با تبعیت و اطاعت از آن مقامات نورانی و معلمان معصوم توحید توانستند توحید را دریابند؛ موحد واقعی شوند آن گونه که خداوند به توحید ایشان راضی باشد.
امامت شرط توحید
امام رضا علیه السلام در سفری ناخواسته و از روی اجبار و اکراه به سمت مرو در حرکت بودند. اهل حدیث نیشابور گرد هودج امام حلقه زدند که «یا ابن رسول اللَّه از نزد ما می روى و حدیثى نمی فرمائى که ما از شما استفاده کنیم» اهل حدیثی که شاید معتقد به امامتش نبودند.ولی علم و عظمت او را نمیتوانستند انکار کنند. امام علیه السلام سر از هودج بیرون نمود و فرمود:
«شنیدم از پدرم موسى بن جعفر میگفت شنیدم از پدرم جعفر بن محمد میگفت شنیدم از پدرم محمد بن على میگفت شنیدم از پدرم على بن الحسین میگفت شنیدم از پدرم حسین بن على میگفت شنیدم از پدرم امیر المؤمنین على بن ابى طالب میگفت شنیدم از رسول خدا (ص) میگفت شنیدم از جبرئیل میگفت شنیدم از خداى عز و جل میفرماید لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حصن من است و هر که در حصن من در آید از عذابم در امانست»
کلمه توحید حصن خدا است. اهل توحید در حصن حصین پروردگار هستند. کسانی که در این کهف حصین وارد شوند از عذاب دوزخ در امان خواهند بود. چه بشارت بزرگی است این حدیث برای موحدان. که توحیدشان، در حصن حصین پروردگار قرارشان داده است. آیا منافقینی که ادعای توحید میکنند نیز در این حصن حصین داخل هستند؟ آیا هر کس که به هر روش مدعی توحید شد از عذاب الهی در امان خواهد بود؟ به هر حال امام رضا علیه السلام این حدیث شریف را فرمودند و هودج حرکت کرد و از میان اهل حدیث عبور کرد؛ چون از میان محدثین گذشت ندای ملکوتی هشتمین نور مقدس الهی خطاب به ایشان بلند شد: «بشرطها و انا من شروطها»(9)
ورود در حصن الهی به صرف گفتن لااله الا الله میسر نیست؛ چرا که کلمه توحید آنگاه حصن حصین الهی است که شخص با بر زبان راندن آن موحد شود. اگر موحد نشد عذاب الهی از او دور نمیشود. امام رضا علیه السلام شرط کلمه توحید است. با قبول ولایت و اطاعت از حضرت ثامن الحجج این شرط و آن شروط محقق میشود و «لا اله الا الله» حصن الهی خواهد شد. قبول امامت امام رضا علیه السلام شرطی است که با حصول آن باقی شروط نیز محقق میشود. زیرا هر آنکس که امامت امام رضا علیه السلام را قبول نموده است به ولایت و امامت بقیه ائمه طاهرین نیز اقرار دارد. چنین توحیدی با این شرط، همان دینی است که ملائکه مقرب خدا، به آن دینداری میکنند و مقرب درگاه الهی شدهاند.
امام معدن معارف الهی است
مع الوصف، با اینکه امام از دیدگاه شیعه از چنین مقام بالایی برخوردار است؛ نگاه ما به بحث امامت به صرف یک نگاه کلامی است. امامت را در تقابل با کسانی نگاه میکنیم که امامت را الهی نمیدانند و امام را منصوب از جانب پروردگار نمیدانند. هر چند شیعه در همیشه تاریخ خود مهمترین تلاشش حفظ و حراست از امامت انتصابی از جانب خداوند بوده است و این مهم در همیشه تاریخ تا ظهور حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه ضرورت شیعه میباشد. اما نباید غافل بود که امام شأنی رفیع دارد. و توجه به آن موضوع نباید جامعه شیعه را از معارف ناب امامت دور سازد. دور بودن جامعه شیعه از معارف اهل بیت علیهم السلام باعث میشود که جا برای شبهات شیاطین انس و جن باز شود. آنگاه به راحتی اباطیل اعتقادی و عملی در جامعه رواج یابد.
در میان اهل بیت عصمت و طهارت امام رضا علیه السلام به طور رسمی در مجالس مناظره شرکت نمودند. مامون، تلاش داشت که در مناظرات شکست و خطای حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را آشکار کند (10) از این رو مامون مناظرات بسیاری را با مدعیان اندیشه و ارباب ملل و نحل ترتیب داد. به غیر از جلسات مناظرات اهل علم و تحقیق هرگاه که میتوانستند خویش را به ائمه طاهرین میرساندند و به بحث و پرسش میپرداختند.
احتجاج با زندیق در توحید
نکته بسیار مهم این است که کسانی که در نهایت مخالفت با اسلام و دین بودند به احتجاج با امام پرداختند. لذا نهایت شبهاتی که میتوانست مطرح شود در حضور امام مطرح شده است و حضرات معصومین علیهم السلام به خوبی این شبهات را پاسخ گفتهاند. محمّد بن عبد اللَّه خراسانى خادم حضرت رضا علیه السّلام یکی از این جلسات مناظرات را این گونه نقل نموده است:
روزى مردى زندیق (شخصی که منکر وجود خالق برای جهان هستی است) بر آن حضرت وارد شد و گروهى نیز حضور داشتند، امام فرمود: بگو ببینم، اگر حرف، حرف شما باشد- اگر چه این طور نیست- آیا ما و شما یکسان هستیم؟ و نماز و روزه و زکات و اعتقادات ما ضررى به ما نرسانده است؟ آن مرد زندیق چیزى نگفت. پس آن حضرت فرمود: و اگر حرف، حرف ما باشد- که حقّ هم همین است- در این صورت آیا شما به هلاکت نیفتاده و ما نجات نیافتهایم؟
در حقیقت این نهیب امام علیه السلام به عقل کسی است که منکر خداوند است. چیزی را که منکر هستی و بر انکار خویش پای میفشاری از اهمیت بالایی برخوردار است. و احتمال هلاکت ابدی تو بسیار زیاد است. لذا زندیق هرچند در پاسخ به این سئوال امام سکوت میکند، اما از موضع جزم بر انکار خویش خارج شده و از امام علیه السلام در باره اعتقاد صحیح این گونه سئوال میکند:
زندیق گفت: خداوند به تو لطف و رحمت فرماید، برایم توضیح بده که خدا چگونه است؟ و کجاست؟ حضرت فرمود: «واى بر تو! آنچه تو گمان کردهاى غلط است، او جا و مکان را ایجاد کرده است، او بود ولى هیچ جا و مکانى وجود نداشت، کیفیّت را او ایجاد کرده است، او بود و هیچ چگونگى و کیفیّتى وجود نداشت، لذا با کیفیّت یا جا و مکان و حواسّ قابل درک نیست و به هیچ چیز شبیه نمىباشد»
در این چند جمله کوتاه ولی پر معنای امام علیه السلام برخی قواعد و اصول کلی توحید موجود است که مجال پرداختن به آن نیست. اما میتوان از ظاهر این جملات نورانی به وضوح فهمید که امام رضا علیه السلام خداوند را خالق همه چیز حتی «زمان»، «مکان» و حتی «کیفیت» معرفی مینماید و برای این سه عنصر که در حقیقت سه ویژگی مخلوقات هستند ابتدای وجود بیان میدارد و این سه عنصر را مسبوق به عدم میداند در نتیجه هر آنچه که مخلوق خداوند است؛ مسبوق به عدم خواهد بود. بر خلاف نظر و اعتقاد مشهور فلاسفه که عالم هستی را قدیم و غیر مسبوق به عدم حقیقی میدانند. گویی برای اولین بار است که مرد زندیق بیانی روشن و شفاف از خداوند متعال یافته است.یعنی خدایی فراتر از زمان و مکان لذا در ادامه سئوالی دقیق میپرسد: مرد گفت: حال که با هیچ حواسى از حواس پنجگانه قابل درک نیست پس، اصلًا نیست!..
زندیق به خوبی دریافته بود که چیزی که از زمان و مکان عاری باشد و فرای آن دو، با حواس پنج گانه قابل درک نخواهد بود و از آنجا که گمانش بر این بود که هر آنچه که موجود است؛ پس باید محسوس باشد؛ لذا حکم نمود:«حال که قابل حس نیست پس وجود ندارد». جواب حضرت امام رضا علیه السلام نیز بسیار دقیق است. جوابی که دقت در آن بسیاری از شبهات و سئوالات مربوط به توحید و خداشناسی را جواب میگوید. شاید سئوالاتی از این دست بسیار در اذهان باشد که پاسخی نیافتهاند امام علیه السلام فرمودند: «واى بر تو! چون حواسّت از درک او عاجز است، ربوبیّت او را انکار مىکنى؟ و حال آنکه ما وقتى از ادراکش عاجز مىشویم یقین مىکنیم که او ربّ ما است، و او چیزى است بر خلاف سایر اشیاء»(13)
در حقیقت امام رضا علیه السلام اصل توحیدی که قرآن به آن ناطق است را تبیین فرمودند «لیس کمثله شیء» خداوند مثل ندارد. به بیان حضرت ثامن الحجج آنگاه که مییابیم از حواس ما خارج است و ذهن ما تصوری از آن نمیتواند به ما ارائه دهد (11) یقین میکنیم که پروردگار ما است. زیرا تنها خداوند متعال است که مانند چیزی نیست و شبیه ندارد. ذهن مخلوق نمیتواند هیچ گونه درکی از وجود چنین موجودی داشته باشد. تنها و تنها میتواند با دلیل عقل، اذعان به وجودش بنماید و بودن او را تصدیق نماید کما اینکه امیر المومنین علی بن ابیطالب مولی الموحدین صلوات الله علیه میفرماید: «کمال معرفته التصدیق به»(12) اوج و قله معرفت باری تعالی تصدیق به وجود اوست. یعنی تصدیق به خدایی که هست، اما برخلاف تمام مخلوقات میباشد و سنخیتی با مخلوقش ندارد. سئوالات مرد زندیق در مسائل توحیدی ادامه دارد و پس از یک سئوال جواب طولانی آن زندیق اسلام را قبول کرد.
متن فوق مختصری از این مناظره طولانی بود تا اینکه واضح شود در کلمات کوتاه اهل بیت معارف بسیاری نهفته است که شیعیان اهل بیت از آن غافل هستند. باشد که غفلت دوست داران و محبین اهل بیت به بیداری تبدیل شود و با جان و دل به کلمات وتعالیم اهل بیت رجوع نمایند.
پی نوشت ها:
1- الإحتجاج على أهل اللجاج ج2 ص 435 خطبه مرو
2- عیون أخبار الرضا علیه السلام ج2 ص 269 68 باب فی ذکر زیارة الرضا ع به طوس ..... ص: 267
3- الإحتجاج على أهل اللجاج ج2 ص 435
4- نهج البلاغه خ 3 معروف به شقشقیه
5- بحارالانوار ج 15 باب اول
6- تهلیل: لا اله الا الله؛ تکبیر: الله اکبر؛ تحمید: الحمد لله
7- مفاتیح الجنان، مرحوم محدث قمی، زیارت جامعه کبیره
8- امالى شیخ صدوق-ترجمه کمره ای متن 235 مجلس چهل و یکم
9- احتجاج ج 2 ص 455-عیون الأخبار الرضا ج 2 ص 231 باب 57
10- هر آن چیزی که به ذهن بیاید و ذهن از آن صورتی ارائه دهد زمان و مکان وکیفیت داردو مخلوق است. حتی با دقیقترین دقتها و تمیزهای عقلی. برای ملائکه و اجنه وموجودات خیالی میتوان در ذهن تصویر ساخت اما برای خداوند هرگز زیرا آنچه که در زهن میسازی مخلوق تو است و مخلوف تو نمیتواند خالق باشد.لذا خداوند چیزی است که از درک حواس خارج است.لذا فرمودند:«کلما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود إلیکم» هر آنچه که به وسیله اوهام خود در دقیقترین معانی خود تمیز دهید مخلوق و مصنوع مانند شما است –خالق نیست- و به خود شما باز میگردد (بحارالأنوار ج 66 ص 292 باب 37- صفات خیار العباد و أولیاء)
11- نهج البلاغه خطبه اول
12- احتجاج-ترجمه جعفرى ج2 ص 368