به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، شبکههای اجتماعی، به عنوان نسل جدید ارتباطات مجازی، طی سالهای اخیر به شدت فراگیر شده است. بخش وسیعی از جامعهٔ ایران، به ویژه جوانان، با وجود محدودیت دسترسی به این شبکهها، عضو آنها هستند. به دلیل ماهیت و کارکردهای مختلف این شبکهها و اهداف پشت پردهٔ سازندگان آن، بحث فیلترینگ و همچنین اقبال جوانان به عضویت در این شبکهها امروزه به موضوعی بحثبرانگیز در جامعهٔ ما تبدیل شده است.
جهت بررسی ابعاد این مسئله، به سراغ آقای «مهدی صرامی»، مدیرعامل مجمع فعالان فضای مجازی انقلاب اسلامی و جانشین اسبق مرکز رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رفتیم. از نظر آقای صرامی، حمایتهای لابی صهیونیستی و رسانههای مرتبط با لابی صهیونیستی از فیسبوک توانسته است این شبکهٔ اجتماعی را به یک بِرَند تبدیل کند.
در مورد اینترنت، ایشان اعتقاد دارند معماری اینترنت کشور، معماری غلطی بوده است، زیرا اینترنت کشور با هزینهای بسیار زیاد و کیفیت بسیار پایین، از خارج از کشور تأمین میشود؛ اما میتوان با راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات، این مشکلات را حل کرد. ایشان همچنین به نکات مهم و درخور توجهی در خصوص اینترنت و شبکههای مجازی اشاره کردهاند که در ادامه میخوانیم.
شما به عنوان مدیرعامل مجمع فعالان فضای مجازی، چه تعریفی از شبکههای اجتماعی، کارکردها و اهداف آن ارائه میدهید؟
مفهوم شبکههای اجتماعی، وسیعتر از بحث فضای مجازی است. بنده معتقدم موضوع شبکههای اجتماعی موضوعی است فارغ از قالب فضای مجازی که وجود داشته است و دارد. در فضای مجازی، قالبهایی برای شبکههای اجتماعی وجود دارد، اما شبکههای اجتماعی قدمتی بیش از این دارد و عملاً با ساختار و ساخت اجتماع در ارتباط است.
به عنوان مثال، انقلاب اسلامی ایران حاصل به ثمر رسیدن اهداف شبکهٔ اجتماعی مردم ایران است. در آن زمان، شبنامه، اعلامیه و منبر در واقع روشها، رسانهها و قالبهای مختلفی بودند در خدمت شبکههای اجتماعی مردمی. با شکلگیری فضای مجازی، طی سالهای گذشته، عملاً مفهوم شبکهٔ اجتماعی بیشتر در فضای مجازی نمود پیدا کرده است.
این شبکههای اجتماعی انواع مختلفی دارند. مثلاً اُرکات شبکهای آمریکایی و یکی از قدیمیترین شبکههای اجتماعی است که تقریباً ده سال پیش در ایران نیز مورد استفاده قرار میگرفت. یاهو360 چند سال پیش راهاندازی شد، اما بعد از مدتی خود شرکت یاهو آن را تعطیل کرد. چند سال است در داخل کشور نیز شبکههای اجتماعی مختلفی از قبیل کلوب، فیسنما، شبکهٔ افسران و شبکههای اجتماعی تخصصی مختلفی مثل جامعهٔ مجازی متخصصین راهاندازی شدهاند که بسیار موفق هستند.
لطفاً در مورد کارکردهای شبکههای مجازی بیشتر توضیح دهید؟
شبکههای اجتماعی به دو دسته تقسیم میشوند: شبکههای اجتماعی عمومی و شبکههای اجتماعی تخصصی. کارکرد شبکهٔ اجتماعی عمومی، ارتباطگیری و تداوم ارتباطات به شکل عمومی است. کارکرد شبکههای اجتماعی تخصصی، مباحثه و تعامل حول موضوعات تخصصی مشخصی است که معمولاً مدیران و اعضای آن شبکهٔ اجتماعی پایهگذار آن بودهاند.
لطفاً در خصوص ماهیت و اهداف شبکههای اجتماعی غیربومی، مانند فیسبوک و توییتر، توضیح بفرمایید؟
شبکهٔ توییتر یک میکروبلاگ عمومی آمریکایی است و اهداف آن در راستای منافع آمریکاست. سخنان خانم کلینتون، وزیر خارجهٔ آمریکا، در سال 88، مشخص کرد که توییتر زیر نظر وزارت خارجهٔ آمریکاست و در راستای اهدافی که آمریکا برنامهریزی کرده است به کار گرفته میشود.
مأموریت مشخصی از وزارت خارجهٔ آمریکا دارد که در راستای آن مأموریت فعالیت میکند. فیسبوک شبکهٔ آمریکایی دیگری است. مدیر آن فرد جوانی است که میگویند این ایده برای اولین بار به ذهن او رسیده است. اما سوابق نشان میدهد فیسبوک واقعاً ایدهٔ جدیدی نبوده است، زیرا قبلاً هم شبکههایی مثل اُرکات این ایده را دنبال کردهاند.
از نظر شما، چه عواملی سبب شد که این شبکههای اجتماعی در دنیا به یک برند تبدیل شوند؟
به نظر میرسد حمایتهای لابی صهیونیستی و رسانههای مرتبط با لابی صهیونیستی از فیسبوک توانسته است این شبکهٔ اجتماعی را به یک بِرَند تبدیل کند. شبکهٔ اجتماعی فیسبوک عملاً از زمانی معروف شد که به شبکهٔ مدارس آمریکا راه یافت.
بعد از آن، تبلیغات هر روزهٔ شبکههای مختلف تلویزیونی، مرتبط با لابی صهیونیستی، مثل سیانان و فاکسنیوز، با استناد کردن به این شبکهٔ اجتماعی، به این بِرَندسازی رشد سریعی داد. مدیرعامل و هیئتمدیرهٔ فیسبوک، همانطور که خودشان اعلام کردهاند، یهودی صهیونیست هستند و دیدارهای مختلفی نیز با سران رژیم صهیونیستی داشتهاند.
طبق آخرین آماری که حدوداً دو ماه پیش، روزنامهٔ اورشلیم پست یا جروزالم پست، روی سایتش گذاشته بود، در بین ده صهیونیست مؤثر در دنیا، زاکربرگ، مدیرعامل فیسبوک، مؤثرترین بوده است و بعد از آن، نتانیاهو. کاملاً مشخص است فیسبوک با بِرَندسازی موفق در سطح دنیا، توانسته است اقبالی به دست آورد. با این حال، زمان به ضرر فیسبوک پیش میرود و در دنیای پویای فضای مجازی، فیسبوک در حال افول است.
ولی در ظاهر میبینیم که طرفداران زیادی دارد...
طبق آمار سایتهای خارجی، در حال حاضر، ردهٔ فیسبوک در ایران، از نظر تعداد بازدیدکننده، حدوداً بالای صد است؛ یعنی صد سایت دیگر هستند که میزان بازدید از آنها نسبت به فیسبوک بیشتر است. چند ماه پیش، فیسبوک حدوداً در ردهٔ سیصد قرار داشت. در ماههای اخیر، بعضی از مسئولان دولتی، تلاشهای بسیاری کردند تا فیسبوک در داخل کشور به یک سایت پربازدید تبدیل شود.
تا حدودی در این کار مؤثر بودند، ولی به نتایج دلخواه نرسیدند. زیرا حداقل صد سایت، از نظر تعداد بازدیدکننده، در داخل کشور، از فیسبوک جلوتر هستند. در سطح جهانی هم آمار اعضای فیسبوک طی یک سال گذشته، حدود سی درصد کاهش یافته و به زیر یک میلیارد عضو رسیده، در حالی که قبلاً تا بالای یک میلیارد و سیصد هم رسیده بود که نزول شدیدی محسوب میشود.
شبکهٔ توییتر یک میکروبلاگ عمومی آمریکایی است و اهداف آن در راستای منافع آمریکاست. سخنان خانم کلینتون، وزیر خارجهٔ آمریکا، در سال 88، مشخص کرد که توییتر زیر نظر وزارت خارجهٔ آمریکاست و در راستای اهدافی که آمریکا برنامهریزی کرده است به کار گرفته میشود. فیسبوک نیز شبکهٔ آمریکایی دیگری است که در راستای اهداف آمریکا و صهیونیست فعالیت میکند.
آیا فیلترینگ دلیل کاهش مخاطبان این شبکهٔ اجتماعی نیست؟
خیر، زیرا قبلاً نیز فیلترینگ بوده است. روش ارزیابی سایتهایی مانند الکسا از فیسبوک، به گونهای است که میتواند بدون توجه به آیپی واسط، آیپی مخاطبان را شناسایی کند و آمار نسبتاً دقیقی بدهد. واقعیت این است که حتی اگر بازدید از فیسبوک با تلاشهای برخی مسئولین و با صرف بودجههایی از بیتالمال در داخل کشور بیشتر هم شود (که البته قطعاً تخلف از قانون است و وظیفهٔ سازمانهای نظارتی است که پیگیر صرف بودجهٔ دولتی در جهت تبلیغ رسانهای صهیونیستی باشند)، وقتی سایتی صهیونیستی است، عملاً تکلیف مشخص است و میزان بازدید آن نمیتواند توجیهکنندهٔ در دسترس بودن آن باشد.
در مورد استفاده از اینترنت و فیلترینگ آن، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. نظر شما در این خصوص چیست؟
متأسفانه به فیلترینگ به صورت انتزاعی و موردی توجه میشود؛ در صورتی که باید در ابعاد وسیعتری به آن توجه کرد. با اینکه در آمریکا به شدت فیلترینگ انجام میگیرد، چرا بحث فیلترینگ در این کشور بحث پررنگی نیست؟ آمریکا اطلاعاتی را که مورد نظرش نیست از دسترس مخاطبان خارج میکند، هیچ اعتراضی در این خصوص اجازهٔ انتشار نمییابد؛ یعنی رسانههای همسو با آنها حرفی هم در این مورد نمیزنند.
در آمریکا بر تکتک کاربرانی که از اینترنت استفاده میکنند و نحوهٔ ورود آنها به سایتها نظارت میشود. در آمریکا با یک حرکت ساده، در آنِ واحد، هزاران وبلاگ یا سایت از دسترس خارج میشود. چند سال پیش، تقریباً سیصد سایت مرتبط با حوزهٔ علمیهٔ قم، در یک لحظه، از دسترس خارج شد و اطلاعاتشان از بین رفت یا سه سال پیش اعلام شد که تقریباً هفتاد هزار وبلاگ، روی یک سرویسدهندهٔ آمریکایی، در یک روز، مسدود و از دسترس خارج شده است.
در جنبش فتح والاستریت، روزانه صدها وبلاگ، پروفایل و سایت توسط نیروهای امنیتی آمریکا و انگلیس از دسترس خارج و بسته شد. اگر پروفایل برخی از معترضان بسته نشد، صرفاً به این دلیل بود که دقیقتر بتوانند آنها را شناسایی و در نهایت دستگیر کنند. چرا این اخبار پخش نمیشود؟ چرا خیلی ساده از آن میگذرند؟ به نظر میرسد زمینههای مرتبط با سیاستگذاری فضای مجازی باید بهتر و دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد.
گفته میشود که ایران جزء کشورهایی است که بیشترین فیلترینگ را در دنیا دارد.
قلم در دست دشمنان ماست. اینها خودشان بر اساس قوانین خودشان حکم میدهند و قضاوت میکنند و آمار میگیرند. ما هم قوانینی داریم. میتوانیم بر اساس قوانین خودمان این آمار را بگیریم و منتشر کنیم. این یک نوع مداخله در امور کشورها محسوب میشود. این آمارها هیچکدام رسمیت ندارد. بایستی مسئولان کشور ما هم از انفعال خارج شوند و فیلترینگ بیرحمانه و با استانداردهای دوگانه و به نفع صهیونیستها در آمریکا را مورد تحقیق و ارزیابی قرار دهند و آمار آن را منتشر کنند که البته این کار نیازمند هوشیاری و ابتکار و کارشناسی است.
چرا موضوع فیلترینگ در کشور ما پررنگ است؟
خوب است معماری گردش اطلاعات در فضای مجازی را بررسی کنیم. وقتی در معماری گردش اطلاعات همه چیز وابسته به اینترنتی باشد که مرکزیت آن در آمریکاست، موضوع فیلترینگ در داخل کشور پررنگ میشود. آمریکا میخواهد بعضی از سایتها در داخل ایران در دسترس باشند.
این در دسترس بودن در راستای مأموریتی است که توسط NSA (آژانس امنیت ملی) و وزارت خارجه آمریکا در راستای دیپلماسی عمومی آمریکا به آنها داده شده است. در مقابل، منافع جمهوری اسلامی اقتضا میکند جلوی اجرای مأموریت آنها گرفته شود. به همین دلیل است که موضوع فیلترینگ را آنگونه که میخواهند پررنگ جلوه میدهند، در حالی که در تمام دنیا، توسط حاکمیتها فیلترینگ انجام میشود.
نکته اینجاست که سیاستگذاری و معماری گردش اطلاعات باید به شکلی باشد که فیلترینگ ضریب معقولی داشته باشد. از آنجا که اینترنت موجود در ایران اینترنتی آمریکایی است، پس به نوعی آنها فیلترینگ را با تعیین اینکه چه موضوعی مورد توجه قرار بگیرد، هدایت میکنند.
در نتیجه، مسئولان کشور مجبور میشوند به اشکال مختلف و بعضاً انفعالی، سایتهایی را که از خارج مدیریت میشوند فیلتر کنند؛ ولی آمریکا، به دلیل اینکه مَبادی انتشار اطلاعات در دست خودش است، سایتها را به گونهای فیلتر میکند که اصلاً اثری از آن اطلاعات و سایتها باقی نمیماند که کسی بخواهد راجع به آنها صحبت کند. این یکی از زمینههای مهم بحث فیلترینگ در داخل کشور است.
نکتهٔ دیگر این است که متأسفانه در داخل کشور، شبکهی ملی اطلاعات وجود ندارد. این موضوع منجر به ایجاد نواقصی در سامانهٔ هوشمند پالایش محتوای دیجیتال داخل کشور میشود. به عبارت دیگر، فیلترینگها در داخل کشور، شکل صفر و صدی پیدا کرده است؛ یعنی، یک سایت یا کامل بسته میشود یا کامل باز است. از آنجا که مطابق با شرایط و قوانین کشور، اجازهٔ انتشار بعضی مطالب مجرمانه وجود ندارد، مسئولان قضایی مجبور میشوند کل سایتی را که محتوای مجرمانه دارد ببندند. همانطور که اشاره کردم، دلیل آن، ضعف فنی سامانههای فیلترینگ و معماری غلط گردش اطلاعات کشور است.
پس به طور خلاصه، شما منشأ انتقادات مربوط به فیلترینگ در داخل کشور را داشتن اینترنت وابسته به آمریکا میدانید.
بله، دقیقاً. البته فیلترینگ یکی از دلایل داشتن اینترنت آمریکایی است. سرعت پایین اینترنت کشور و قیمت بسیار بالای آن، که وابسته به قیمت ارز و دلار است، از دلایل دیگر آمریکایی بودنش است. متأسفانه معماری اینترنت کشور، معماری غلطی بوده است، زیرا اینترنت کشور با هزینههای بسیار زیاد و کیفیت بسیار پایین، از خارج از کشور تأمین میشود. بیشتر از نود درصد از مبدأ و مقصد نیازهای کشور وابسته به داخل کشور است.
بنابراین بسیار عجیب است که کل پهنای باند کشورمان را از آمریکا، آن هم با واسطه، به قیمت بسیار گزافی میخریم؛ در حالی که بالای نود درصد مبدأ و مقصد نیازها در داخل کشور است. از طرفی کمکاری در این زمینه، باعث نمود نقصها و مشکلات مختلفی، از قبیل ضعف فنی فیلترینگ، سرعت پایین اینترنت موجود، قیمت بسیار بالای آن و از همه مهمتر، امنیت بسیار پایین این اینترنت آمریکایی در داخل کشور شده است.
گرچه نشانههای افول اینترنت آمریکایی قابل رؤیت است، اما موج دیگری در دنیا در حال شکلگیری است که نظام جدیدی را در فضای مجازی به وجود میآورد. این موج همان موج شبکههای ملی اطلاعات و ابرهای داده است که میتواند نظام موجود دنیا را در حوزهٔ فضای مجازی به سمت یک انقلاب اسلامی سایبری سوق دهد.
شما میفرمایید اینترنت آمریکایی، اما در واقعیت ماهیت اینترنت آمریکایی است. آیا این ماهیت قابل تغییر است؟
این کار کاملاً امکانپذیر است. تقریباً یک ماه پیش، همزمان با اوجگیری افشاگریهای اسنودن، مقالهای با عنوان «زنگها برای پایان اینترنت به صدا درآمد» در رویترز منتشر شد. در آن اشاره شده بود که اینترنت موجود، اینترنتی آمریکایی است و مرکزیت آن آمریکاست و توضیح داده بود که این نظام در حال تغییر است.
علامت این تغییر را شبکههای ملی اطلاعات معرفی کرده بود که در کشورهای مختلف در حال شکلگیری است و در آن به تصمیم اتحادیهٔ اروپا، مبنی بر ایجاد شبکهای بین کشورهای عضو اتحادیه استناد شده بود. چندی قبل نیز در جلسهی سران کشورهای آمریکای لاتین، تصمیم بر آن شد برای تبادلات مجازی بین این کشورها، شبکهای مستقل از اینترنت تشکیل شود.
کشورهای مختلفی مثل چین، روسیه و حتی آلمان، شبکهی ملی اطلاعات دارند. به این معنی که مستقل از اینترنت آمریکا میتوانند پاسخگوی نیازهای مختلف فضای مجازی کشورشان باشند. این سایتها بدون وصل شدن به اینترنت آمریکا، به شکل مستقل، قابلیت بهروز شدن را دارند. حتی اگر اینترنت آمریکا قطع شود، سایتهای آلمانی در دسترس مخاطبان آلمانی خواهند بود.
دنیای آینده دنیایی است که ابرهای اطلاعاتی مستقیماً میتوانند با یکدیگر تبادل ارتباط کنند و کمترین وابستگی را به مرکزیتی در آمریکا خواهند داشت. معماری اینترنت به گونهای است که افراد از طریق سرورهای مرکزی در آمریکا به یکدیگر مرتبط میشوند. خیلی از کشورهای پیشرفته، شبکهٔ پیشرفتهای با عنوان «شبکهٔ ملی اطلاعات» را در کشورشان راهاندازی کردهاند و این امکان را برای افراد کشورشان فراهم نمودهاند تا بدون نیاز به سرورهای مرکزی آمریکا بتوانند به تبادل اطلاعات با یکدیگر بپردازند.
با رشد شبکههای ملی اطلاعات، این ابرهای داده هستند که اطلاعاتشان را مستقیماً با یکدیگر تبادل میکنند. برای تبادل اطلاعات بین شبکههای ملی، به مرکزی برای تبادل اطلاعات نیازی نیست. با این معماری جدید گردش اطلاعات، شاهد پیشرفته شدن دنیای مجازی و کنار گذاشته شدن اینترنت فرسودهٔ آمریکایی خواهیم بود.
ایجاد شبکههای ملی اطلاعات در خیلی از کشورها در حال انجام است. در کشور ما نیز، طبق مادهٔ 46 قانون برنامهٔ پنجم توسعه، راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات، یک تکلیف قانونی است. متأسفانه با اینکه راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات، موضوع بسیار مهمی است، دولت در این مورد کوتاهی میکند. شبکهٔ ملی اطلاعات، یک فناوری بسیار پیشرفته است که باعث میشود کشور به تکنولوژی اینترنت آمریکایی وابسته نباشد، سرعت تبادل اطلاعات را چند برابر افزایش میدهد، قیمت پهنای باند را چند برابر کاهش میدهد و از همه مهمتر، امنیت اطلاعات را تأمین میکند.
با این شبکه، موضوعاتی مثل فیلترینگ نیز که موضوعاتی وارداتی و القایی هستند، چنین ضریب بالایی نخواهند داشت، زیرا سامانمند شدن، کارآمد شدن و بومیسازی ما را از انفعال خارج خواهد ساخت و موجب کاهش محتوای مجرمانه میشود. بنابراین خودبهخود میزان اقدامات سلبی همچون فیلترینگ و برخوردهای قضایی در این حوزه شدیداً کاهش خواهد یافت.
چه نهادی وظیفهٔ پیگیری راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات را دارد؟ و چرا در این راستا اقدامی صورت نمیگیرد؟
طبیعتاً راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات وظیفهٔ وزارت ارتباطات است که درآمدهای هنگفتی را از قِبَل اینترنت موجود کسب میکند. اما متأسفانه به دلیل عادت کردن وزارت ارتباطات به شبکهٔ اینترنت آمریکایی موجود، انگیزه و سرعت عمل خوبی برای راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات ندارد.
وزارت ارتباطات باید برای راهاندازی شبکهٔ ملی اطلاعات سرمایهگذاری کند و اجازه دهد بخش خصوصی، در امنیت کامل کاری، در تکمیل و شکلگیری شبکهٔ ملی اطلاعات مشارکت کند. متأسفانه دولت، برای اینکه شبکهٔ ملی اطلاعات با سرعت مناسبی توسعه یابد، نه خود اقدامی کرده، نه به بخش خصوصی اجازهٔ مشارکت داده است.
نتیجهٔ این بیتوجهی این بوده است که برخی از مسئولان وزارت ارتباطات، همچنان به دنبال افزایش میزان گِیت وِی کشور و تو سعهٔ اینترنت ناکارآمد آمریکایی باشند، در حالی که باید این سرمایهگذاری را در داخل کشور انجام دهند و ظرفیتهای داخل کشور را فعال کنند.
متأسفانه به نظر میرسد به دلیل مرتبط بودن اینترنت ناکارآمد موجود با بحث ارز، افرادی که منافع خاصی در بحث واردات پهنای باند دارند علاقهمند هستند که دولت به جای ظرفیتسازی در داخل، ارز کشور و بودجهٔ دولت را صرف خرید واسطهای پهنای باند از شرکتهای آمریکایی کند. این موضوعی نگرانکننده است که ریشهٔ نابسامانیهای موجود ما در خصوص اینترنت است.
حضرتعالی در مصاحبهای، به واژهٔ استعمار اطلاعاتی اشاره نمودهاید. لطفاً در مورد ماهیت و ابعاد آن بیشتر توضیح دهید؟
برخی فکر میکنند واژهٔ استعمار واژهای کهنه و منسوخشده است. به نظر من، این فکر قدری سادهاندیشانه است. در کتابهای درسی یاد گرفتهایم استعمار را باید در یکی دو قرن قبل جستوجو کنیم. یاد گرفتهایم که استعمار یعنی استعمار منابع مادی. اما واقعیت این است که این تعریف از استعمار، مربوط به زمانهایی است که تنها نفت و معادن، ثروت مهم دنیا محسوب میشدند.
کمپانیهایی مثل کمپانی هند شرقی ایجاد میشدند تا منابع و معادن کشورهای دیگر را تخلیه کنند. زمانی که نفت کشف شد، اهمیت زیادی در معادلات استراتژیک دنیا پیدا کرد. اما عصر حاضر، عصر اطلاعات، دانش و فناوری است. اهمیت اطلاعات در دنیای امروز بیشتر از اهمیت نفت در آن دوران است. بنابراین هر کشوری که بتواند کنترل منابع اطلاعاتی دنیا را در دست بگیرد، در دنیای آینده، حرف اول و آخر را خواهد زد.
با این دیدگاه، استعمار اطلاعاتی شکل میگیرد. همیشه استعمار، به ظاهر برای خدمت کردن به کشورها، وارد آنها میشود. تاریخ را که بررسی کنید، متوجه میشوید دارسی هیچوقت نگفته است میخواهد منابع نفتی را غارت کند. شرکتی تأسیس کردند و گفتند میخواهیم به شما «خدمات» بدهیم.
در پوشش خدماترسانی، که همان «سرویس دادن» است، منابع مورد نظر را به قیمت بسیار پایینی از کشور خارج کردند. به تفاوت قیمت واقعی جنسی که استعمارگر خارج میکند و قیمتی که برای آن میپردازد، ارزش استعماری گفته میشود.
میدانید که طی دو سال گذشته غرب، به خصوص آمریکا، با بحران اقتصادی بیسابقهای مواجه شده است. عمدتاً از بین همهٔ شرکتهایی که در آمریکا فعالیت میکنند، فقط شرکتهای آیتی، شرکتهای سوددهنده هستند و بار ورشکستگی آمریکا در حوزههای دیگر را این شرکتها به دوش میکشند.
در سالی که شرکتهای دیگر آمریکایی متضرر شدهاند، شرکتهای مهم آیتی در آمریکا سود بسیار بالایی داشتهاند، زیرا از استعمار اطلاعاتی بهره میبرند. یکی از کارکردهای استعمار اطلاعاتی، ناآگاه نگه داشتن کشورهایی است که تحت استعمار اطلاعاتی قرار گرفتهاند، مثل همین بحث اینترنت.
قابلیتهای این شبکهها را چگونه میتوان به کنترل درآورد؟ آیا در شبکههای اجتماعی مجازی میتوان از حالت انفعال خارج شد و به حالت فعال رسید؟
بله، این کار شدنی است. با اینکه زمان زیادی از شکلگیری دنیای فضای مجازی نمیگذرد، پیشرفتهای چشمگیری داشته است. فناوریهای مربوط به این حوزه مبتنی است بر: اول، نیروی انسانی متخصص و فعال و دوم، محتوا که تحقق هر کدام از آنها در هر کشوری، برای آن کشور مزیت محسوب میشود.
ایران از نظر نیروی انسانی متخصص در دنیا کمنظیر است. محتوای فرهنگی بسیار خوبی نیز دارد. بنابراین باید از این مزیتهای خود در جهت به وجود آوردن تحولی بزرگ در فضای مجازی استفاده کند. این تحول بزرگ، انقلاب اسلامی در فضای مجازی نامیده میشود. باید به دنبال انقلاب اسلامی در فضای مجازی بود، زیرا انقلاب اسلامی در دنیا حرکتی رو به جلو دارد و با تغییر نظامهای موجود، دنیا را به سمت نظمی که مورد نظر اسلام است پیش میبرد.
برای به وجود آمدن انقلابی اسلامی در فضای مجازی، باید طبق راهبرد اصلی انقلاب اسلامی (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) از استقلال شروع کرد. اگر در این زمینه، استقلال محقق شود، آزادی نیز محقق میشود. با محقق شدن آزادی، استثمار از بین خواهد رفت و استعمار رو به افول خواهد گذاشت. آزادی، رهایی از مدل استعماری موجود است.
وقتی افراد در فضای مجازی، با ارزشهایی مغایر ارزشهای خود مواجه میشوند، آزادی آنها سلب میشود، زیرا انقلاب اسلامی در فضای مجازی شکل نگرفته است. وقتی مجبور هستید از فضای بیگانه خدمات بگیرید، پس هنوز استقلال شما در این فضا محقق نشده است، زیرا اینترنت یک اینترنت آمریکایی و مغایر با مبانی اسلامی است.
مستقل بودن به معنای بسته و محدود بودن نیست. استقلال، با دیگران در تبادل و تعامل بودن است، ولی بر اساس ضوابطی متوازن و مشخص؛ یعنی اگر قرار است چیزی بابت خدماتی بپردازیم، حتی اگر یک کلیک کردن ساده باشد که در فضای مجازی معادل ارز است، باید معادل کلیکی که کردهایم خدمات دریافت کنیم.
اگر کشور ما اطلاعاتی میدهد، باید معادل آن، اطلاعات و خدمات دریافت کند. متأسفانه هنوز در زمینهٔ فضای مجازی استقلال نداریم و چون استقلال نداریم، دچار تهاجم فرهنگی، سیاسی و امنیتی میشویم و آزادی اندیشهٔ مردم کشورمان در معرض خطر قرار میگیرد.
بنابراین استقلال باید محقق شود. به این شکل که دستکم داده و ستاندهٔ اطلاعات معلوم باشد. از لایههای زیرساخت شامل سختافزار و نرمافزارهای پایه، مثل سیستم عامل، آنتیویروس و بانکهای اطلاعاتی، باید استقلال تعریف شوند. اینگونه نباشد که سیستم عاملی مثل اندروید، که متعلق به شرکت آمریکایی گوگل است، بتواند کل اطلاعات تلفنهای همراه را در کشور ما کنترل و مدیریت کند.
همچنین در لایههای خدمات و محتوا، شامل موتورهای جستوجو، ایمیل، شبکههای اجتماعی، خدمات صوتی و تصویری، باید استقلال تعریف شود. اگر از نوع خارجی آن استفاده میشود، باید مطابق با شرایط و ضوابط تعریفشده به کار گرفته شوند تا داده و ستاندهٔ اطلاعات آنها متوازن شود و بهرهی آن را مردم ما ببرند، نه اینکه به عنوان ابزاری برای جمعآوری و خروج اطلاعات مردم کشور بهکارگیری شوند.
متأسفانه به فیلترینگ به صورت موردی توجه میشود، در صورتی که باید در ابعاد وسیعتری به آن توجه کرد. با اینکه در آمریکا به شدت فیلترینگ انجام میگیرد، چرا بحث فیلترینگ در این کشور بحث پررنگی نیست؟ آمریکا اطلاعاتی را که مورد نظرش نیست از دسترس مخاطبان خارج میکند و هیچکس اعتراضی نمیکند. در آمریکا بر تکتک کاربرانی که از اینترنت استفاده میکنند و نحوهٔ ورود آنها به سایتها، نظارت میشود.
با کسب استقلال، شاهد شکلگیری مدل جدیدی از فضای مجازی و توسعهٔ آن در دنیا خواهیم بود. اگرچه نشانههای افول اینترنت آمریکایی قابل رؤیت است، موج دیگری در دنیا در حال شکلگیری است که نظام جدیدی را در فضای مجازی به وجود میآورد. این موج همان موج شبکههای ملی اطلاعات و ابرهای داده است که میتواند نظام موجود دنیا را در حوزهٔ فضای مجازی تغییر دهد و به سمت نظام مورد نظر انقلاب اسلامی در فضای مجازی سوق دهد.
این الگو عملاً میتواند با پیوستن کشورهای دیگر به آن، توسعه پیدا کند و باعث تحقق جمهوری اسلامی در فضای مجازی شود. در حال حاضر، فاصلهٔ ایران با قطب پیشرو در حوزهٔ فضای مجازی، فاصلهٔ زیادی نیست. شاید بتوان گفت که این فاصله حدود چند سال است، ولی اگر مسئولان اجرایی تدبیری نیندیشند و دیدی راهبردی و بلندمدت در این باره نداشته باشند، فرصت بسیار بزرگی را از دست خواهیم داد.
چه موانع و چالشهایی بر سر راه شبکههای اجتماعی ملی وجود دارد؟ آیا این شبکهها میتوانند نیازهای کاربران را برطرف کنند؟
شبکهای اجتماعی با عنوان شبکهٔ اجتماعی ملی در کشور وجود ندارد، اما شبکههای اجتماعی بومی توسط متخصصان و جوانان نخبهٔ کشور راهاندازی شدهاند. بحث این است که با راهاندازی و توسعهٔ شبکههای اجتماعی، مبتنی بر مناسبات قانونی کشور و در راستای انقلاب اسلامی، فرصت مناسبی برای انتشار الگوی انقلاب اسلامی فضای مجازی در سطح دنیا ایجاد میشود. در حالی که شبکههای اجتماعی غیربومی که متناسب با فرهنگ و قوانین کشور نیستند، اساساً در راستای مأموریتهای استعمارگران و دشمنان کشور پیش میروند، مثل شبکههای توییتر و فیسبوک.
شبکههای داخلی و بومی به خوبی توانستهاند پاسخگوی نیازهای مردم باشند. منظور از شبکههای داخلی این است که اگرچه به خارج از کشور سرویسدهی دارند، در داخل کشور راهاندازی شده باشند، مثل شبکههای کلوب، فیسنما و افسران. در مجموع، شبکههای اجتماعی بومی، اعم از علمیتخصصی، صنفی و عمومی، به پیشرفت و حرکت کشور در مسیر انقلاب اسلامی کمک بسیاری میکنند.
شبکههای اجتماعی مختلف باعث افزایش شفافیت اطلاعاتی میشوند و رانت اطلاعاتی را که منشأ فساد اقتصادی است کاهش میدهند. این شبکهها با کاهش فساد اقتصادی و نابرابریها، در تمرکززدایی کلانشهرها نقش مؤثری دارند. متخصصین در نقاط مختلف کشور میتوانند از خدمات شبکهٔ اجتماعی تخصصی مجازی استفاده کنند و به تبادل اطلاعات با یکدیگر بپردازند.
شبکههای اجتماعی بومی فرصت بسیار مهمی هستند تا اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار مردم دیگر نقاط دنیا قرار دهند. ایرانیهای مقیم خارج از کشور از طریق این شبکهها میتوانند به خوبی فضای داخل کشور ایران را درک کنند و در دام تبلیغات لابیهای صهیونیستی گرفتار نشوند. شبکههای اجتماعی داخلی توانستهاند انحصار اطلاعاتی رسانههای صهیونیستی را بشکنند و از این طریق، کمک مهمی به انتشار پیام انقلاب اسلامی کردهاند.
به همین دلیل، رسانههای صهیونیستی با شیوههای پیچیده به دنبال نابود کردن شبکههای اجتماعی داخل کشور هستند. یکی از این شیوهها، تبلیغ شبکههایی مانند فیسبوک است. این رسانهها میدانند که انحصار اطلاعاتی آنها توسط شبکههای داخلی شکسته شده است. بنابراین به دنبال جذب مخاطبان شبکههای داخلی ایران به سمت فیسبوک هستند.
متأسفانه برخی از مسئولان کشور، که از ماهیت این شبکهها اطلاع کافی ندارند، در دام تبلیغات آنها میافتند. دشمن به شکلی دوگانه، با محدود کردن و به نوعی فیلتر کردن شبکههای اجتماعی ایرانی و حتی شبکههای متعلق به صداوسیمای جمهوری اسلامی، شبکهٔ اجتماعی خاص صهیونیستی را در داخل کشور ترویج میدهد. برخی از مسئولان داخل کشور را نیز ابزار برنامهریزی خود قرار داده است تا اعتبار ازدسترفتهی خود را با دست این مسئولان بازسازی کند.
بنابراین لازم است مسئولان اطلاعات بیشتری در این زمینه داشته باشند، زیرا فضای مجازی فضایی است که افراد باید برای استفاده از آن، از لایههای مختلفش اطلاع کافی داشته باشند. مسئولان تازهکار در این فضا، باید در این زمینه با دقت و احتیاط بیشتری رفتار کنند تا مورد سوءاستفاده قرار نگیرند.
رفتارهای متناقض برخی از مسئولین و فعالیت آنها در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟
از پیامدهای مهم آن، تبلیغ شبکههای صهیونیستی و در مقابل، سرکوب کردن و ضرر اقتصادی زدن به شبکههای داخلی است. برخی از جوانان در داخل کشور، با کمترین هزینه و حمایت، شبکههایی را ایجاد کردهاند که اتفاقاً از رقبای بسیار جدی این رسانههای صهیونیستی شدهاند.
واضح است که لابی صهیونیستی، از طریق فیسبوک، به دنبال خارج کردن این سایتهای داخلی از دور رقابت با خودش است. رفتار ناآگاهانهٔ مسئولان باعث تبلیغ سایتهای صهیونیستی میشود که جفا به سایتهای داخلی و تلاشهای جوانان کشور است. از مسئولان فرهنگی انتظار داریم اگر حمایتی نمیکنند، حداقل مانع رشد سایتهای داخلی نیز نشوند و عامل تبلیغ سایتهای خارجی رقیب آنها نباشند.
منبع: برهان