به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، هفتـه گذشتــه بههــمت بـــرو بچـههای سازمـان فرهنگی ـ رسانهای اوج، بــزرگداشتـی برای حاج احــــد دهبزرگی برگزار شد. او از پیشکسوتان شعر انقلاب و شعر آیینی در کشور و بهویژه در شهر خودش شیراز است. آنچه این مرد را از شاعران مشابه متمایز میکند، نخست فعالیت بسیار او در شعر آیینی است. عمده فعالیتهای حاج احد در تمام این سالها، بهنوعی با عاشورا و کربلا گره خورده است. او از بانیان شب شعر مردمی عاشورا در شیراز است. بیش از دو دهه است که این شب شعر عظیم، بدون یک ریال بودجه و کمک دولتی، با شکوه تمام برگزار میشود. این مرد با روشن کردن چنین چراغهایی توانست تنور ادبیات آیینی را در استان فارس داغ نگه دارد و از رهگذر آن با محافل مشابه در دیگر نقاط کشور مرتبط شده و به رونق آنها مدد رساند.
بدیهی است او یک تنه نمیتواند چنین کند. هنر دیگر این مرد اینجا متجلی شده؛ بدان معنا که برخلاف اغلب اساتید کمحوصله و گوشهنشین در دنیای شعر، حلقههایی از جوانان مستعد را گردآورده و در تشویق و هدایت آنان، هم در آموختن شعر و هم گرایش به ادبیات آیینی نقش مهمی دارد. اغلب با همین سن و سال به جلسات آنها میرود. هر سوی مملکت که جلسهای و جمعی تشکیل میشود تا شعر عاشورایی و آیینی رونق یابد، او را هم اگر دعوت کنند، اغلب، چند شاعر جوانتر را نیز همراه خود کرده و راهی میشود. این پیرغلام مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) با کمک همین جوانترها، خیمه شعر عاشورایی در فضای مجازی راه انداخته و آنجا برای ائمه اطهار (علیهمالسلام) بداههسرایی دارند و نقد و آسیبشناسی اشعار آیینی و...
این تکاپو در این سن و سال از کجاست؟ چرا چنین برکتی در دستگاه بسیاری از بزرگان شعر ما نیست و فقط خودشانند و خودشان؟ بیگمان بخشی به خلقیات این مرد برمیگردد. او بسیار فروتن و خوشخلق است. دیدهاید شاعرانی را که با انتشار یکی دو کتاب و اندک اسم و رسمی، چنانچه کمتر از استاد خطابشان کنی دست به قهرشان حرف ندارد؟ به جلسه، شب شعر، گروه اجتماعی و جمعی وارد نمیشوند، مگر با مقدمات لازم و تشریفات! ساعتی اذن حضور دهند و آن مدت اگر کسی حتی بحق کلامی در مخالفت با آنها بگوید میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند و اغلب بهجای آموختن و شاگردپروری، در فکر مریدپروریاند و هریک خود را صاحب مکتب و آرایی میدانند که ـ از نگاه خودشان ـ مو لای درزشان نمیرود!
حاج احد اما مدعی نیست. بیش از شاعر بودن، آنها که گردش جمع شدهاند برای آدم بودن دوستش میدارند. زیرا چه فراوان شاعر و چه اندک آدم! بدیهی است این شاگردان، هم آن شعر ناب و هم آن خوی و خصلت عالی را همراه حاج احد و پس از او منتشر میکنند. به گمان این قلم، شعر و بالاتر از آن فرهنگ ما، در تمام این سالها از این چهرهها کم داشته و لذا داشتههای آن دست بهدست نمیشود و بزرگان آن نمیتوانند تجربیات ادبی و اخلاقی خود را به یک جریان بدل کنند چون تنهایند و جوانان را برنمیتابند. باز هم به این موضوع و حاج احد دهبزرگی برمیگردم.
حالا سه و نیم دهه از حیات طیبه این انقلاب میگذرد. از نیمه دیماه بسیاری از شبکههای ماهوارهای، از جمله بیبیسی فارسی همهروزه، ویژهبرنامههایی را درباره انقلاب اسلامی برای مخاطبانشان ـکه خوب میدانیم به اذعان خود دولتمردانمان که آمار میدهند، بخش عمدهای از مردم ما، بهویژه نسل جوانمان در شمول آنندـ پخش میکنند. با نگاه و سلیقه خودشان شروع کردهاند به برشمردن ریشههای انقلاب. از مشروطیت آغاز کرده و تا امروز را شخم میزنند و البته معلوم است دنبال چه نتیجهگیریای هستند.
ما در این سو جز پخش فیلمهایی که از شدت تکرار، ریختگی رنگ پیدا کرده و جز پخش چند ساعت به چند ساعت «بوی گل و سوسن و یاسمن آمد...» شبیه تجویز آنتیبیوتیک، در این سالگردها چه میکنیم؟ مسئولان ما مرتب شعار حفظ ارزشها و آمال انقلاب را میدهند و اما کدام انقلاب؟ نسلی که امروز اکثریت مملکت را شامل میشود، این انقلاب را از راه همان برنامههای مناسبتی صداوسیما که ذکرش رفت و چند کتاب معدود و نارسای درسی آموخته. او شنیده که مردم برای مبارزه با بیبندوباری، رانتخواری، حاکمیت سرمایهداران بر مقدرات مردم، باج ندادن به قدرتهای استعمارگر، فساد اداری، حاکمیت اسلام، عدالت و... قیام کردهاند و اما امروز باز هم رواج بیبندوباریها را شاهد است. رانتخواریهای هولناک و بابک زنجانیها را میبیند، وزیرانی را در دولت گذشته و امروز میبیند که داراییشان سر به میلیاردها میزند، از این و آن درباره قراردادهای اخیر و باجهایی که داده شده میشنود؛ قراردادهایی که مردم را حتی برای شنیدنش محرم نمیدانند. غرور ملیاش که با شعارهای رنگارنگ، سالها برانگیخته شده، جریحهدار میشود. در قرآن حکم ربا و رباخواری را میخواند و با رفتار بسیاری از بانکها و موسسات مالی که با آنها سروکار دارد مقایسه میکند. از آن سو مواجه است با تبلیغات سوء شبکههای مخالف و حتی ادعاهای مخالفانی در داخل مملکت! این نسل چگونه باید با این تعارضها کنار بیاید؟
به گمان من، برخی از معرفی درست و دقیق انقلاب و آرا و نظرات بزرگان آن هراس دارند. از انتشار اقدام دقیق امام (ره) و ایجاد موج فرهنگی در جهت ترویج و تبیین آنها میترسند. از ترویج آنچه شهیدان مطهری و بهشتی بهدنبالش بودند و نیز از آنچه رهبر انقلاب خواهان آن است نگرانند. مگر مدون کردن مطالبات رهبری در حوزههای مختلف و سپس بدل کردن آنها به سیاستهای عملی و تلاش برای نیل به این رهنمودها در حوزههای مختلف، کار سختی است؟ حال آنکه این وظیفه قانونی آنهاست. اما کدام وزارتخانه را سراغ دارید هم و غمش این باشد و چنین گامی را برداشته باشد؟ فقط خیلی که مدعی باشند، پس از پخش تلویزیونی این مطالبات در سخنرانیهای رهبری، چند پوستر و بنر هم اینسو و آنسو نصب میکنند و شاید بودجهای هم صرف سمینار و همایشی با آن عنوان کنند و تمام. بعد میروند دنبال همان رویه سابقشان. همان که برای تغییر و اصلاحش رهنمود داده شده. درد این است: آنها که باید این مطالب را عملی کنند، اغلب به نمایشی از نوع آنچه گفته شد بسنده کرده و در عمل به راه خود میروند. حال آنکه، آنچه مطالبات امام (ره) و رهبر انقلاب بوده و هست، یک دستور است. اصلا مردم به شما آن مقام و مسئولیت را دادهاند تا اینها را عملی کنید.
بگذریم. از بحث دور نیفتیم. نظر به آنچه آمد، برای ترسیم حقیقت انقلاب، نه دستگاههای مربوطه دولتی و نه رسانه ملی، حال با اغماض بگوییم از سر تساهل و تسامح، گام لازم را برنمیدارند. برای ترویج و تبیین اندیشهها و مطالبات بزرگان انقلاب، امام (ره) و رهبر انقلاب نیز به همین ترتیب. زیرا اگر مطالبات امام (ره) و خواستههای اساسی رهبر انقلاب را مرتب پخش کنند و بر آن مانور دهند، خودشان گرفتار میشوند؛ زیرا اغلب یا عامل به آن نبوده یا حتی روند کاریشان خلاف آن است. به همین دلایل ساده، انقلاب و ارزشهای اصلیاش فرصت دیده شدن پیدا نمیکنند. خلاصه، نسل جوان معنی آن تظاهراتها، ازخودگذشتگیها و ایستادگی مردم را بهدرستی درک نمیکنند. وقتی از این سو خوراک لازم به آنان داده نمیشود، بدیهی است برای کالبدشکافی انقلاب میرود سراغ دیگرانی که در دیگر شبکهها آماده این کارند. وقتی انقلاب اسلامی و افقهای آن از نگاه امام (ره)، رهبر انقلاب، بهشتیها، مطهریها، رجاییها، باهنرها و... برای نسل امروز ترسیم نمیشود، بیبیسی فارسی از نگاه خود این وظیفه را برای نسل موجود انجام میدهد و روشن است نسخهای جعلی را برایشان روایت میکند.
در گذشتههای دور برخی از بزرگان ادب و عرفان ما، لقب «بابا» میگرفتهاند. نظیر بابا طاهر عریان، بابا فغانی شیرازی، بابا افضل کاشی و... اینها جز توش و توان و حرمت ادبی، نوعی شیخوخیت و مقام فراگیر و مورد وثوقی نیز در زمان و مکان خود داشتهاند. اغلب نیز محل رجوع برای داوریها و ریشسفیدی بودهاند. حلقهای از یاران جانی داشتهاند که هم درس ادبیات و هم اخلاق و ادب از آنها میگرفتهاند. باباها هرکجا بوده، منشاء خیر بودهاند. هم در گسترش اخلاقیات، مردمداری و دیانت و هم در آموختن فرهنگ، علوم و فنون زمان. آنان مصلحانی بودهاند فرهیخته که برکات گذشتگان را به نسل بعد با دانش و خلق و خوی نیکی که داشتهاند، منتقل میساختند.
حاج احد دهبزرگی یکی از این باباهاست. لقب بابا چنانکه گفتم در شعر فارسی تنها به شاعری، برای توانا بودن و تک بودن در عرصه شعری داده نمیشده است بلکه باید قدرت شاعری او، با مقام آدمیت تلفیقی کامل در یک شخصیت میداشته تا او را بابا خطاب کنند. غمخوار بودن دیگران و دستگیری شاگردان، هم در جلسات شعر و درس و هم در زندگی و در هر دو جنبه الگوی ایشان قرار گرفتن، از خصایص باباهاست. از همین رو اینها در ادبیات خیلی هم زیاد نیستند. گرچه در عصر ما ـ شکر ایزد ـ بزرگانی داریم که به این مقام نزدیک شدهاند، اما به گمان من حاج احد دهبزرگی بهعینه و بیملاحظه یکی از آن باباهای ادبیات فارسی است که در تاریخ با همین اوصاف نامش خواهد ماند و من همینجا و از این پس او را بابا احد شیرازی خطاب میکنم و امیدوارم شاگردانش و دیگرانی که این شاعر شریف را لایق چنین لقبی میدانند، پس از این همواره چنین از او یاد کنند.
شاید آنها که این نوشته را میخوانند، از درهم شدن این موضوعات دچار شگفتی یا سردرگمی شوند اما این چینش را از آن رو رعایت کردم تا به این نتیجه پایانی برسم؛ دلسوزان انقلاب اسلامی که شاهد آبیاری این مکتب با خونهای زیادی بودند، باباهای خوبی برای آن آموزهها نشد
ند. بسیارشان تمام شرایط را داشتند و فراوان هم بودند، اما رژیم شاه، نبردهای خیابانی روزگار انقلاب، ترورهای کور، جنگ و... آنها را از ما گرفت. برخی دانش و فهم خویش را از انقلابی که خود در وقوعش نقش داشتند بالا نبرده و نتوانستند در بین نسل بعد ناشر و حافظ خوبی برای ارزشهای آن باشند. برخی آن دانش و فهم را داشتند اما بدان عامل نبودند. برخی گرفتار زن و فرزند و سرمایه شدند و برخی انزوا را برگزیدند.
از میان میلیونها مردمی که همه وجودشان را برای پیروزی انقلاب وسط گذاشتند، اگر موجی از این باباها پدید میآمد که هرکدام در گوشهای از این سرزمین حلقهای و نسلی از جوانان را گرد خود جمع کرده و کاری میکردند تا همان آمال و مطالبات و ارزشها به نسل بعد منتقل شده و به ارث برسد، امروز ما با دریایی از بیتفاوتیها روبهرو نبودیم. اگر چنین میشد، کسی جرات بیاعتنایی به آن ارزشها یا حتی مقابله با آنها را آن هم در پوشش مقامات و مسئولین در دولتهای همین نظام که منتسب به انقلابند نمییافت. الان هم اگر در هر گوشهای هنوز چراغی روشن است، مثلا گروهی خواستار اجرای مطالبات رهبر انقلاب و عدالتطلبیاند، یا جبهه فکری انقلاب برای دفاع از آن ارزشها راه میاندازند و...، هرکدام نقش بابایی دلسوز و خردمند را پشتوانه خود دارند. البته آنها هم مبرا از اشتباه و مصون از خطا نبوده و نیستند ولی وزیدن همان نسیم و بوییدن عطر انقلاب از وجود باباهایی که کنارشان بودهاند، سبب شده تا انقلاب و دوست و دشمن را بشناسند آنان مقابل دستاندازی به ارزشهای انقلاب اسلامی، چون بسیاری، تماشاچی صرف نیستند و البته زهر تبلیغات رنگارنگ دشمنان در وجودشان اثر نکرده و.... خلاصه انشاءالله خداوند وجود بابا احد شیرازیها را برای ما زیاد کند که هم فرهنگ و ادبیات انقلاب اسلامی و هم اخلاق و آمال انقلابی را به نسل پس از خود با گفتار و کردارشان میآموزند.
منبع: پنجره