به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، بالاخره حاتمیکیا کاری را که باید میکرد را کرد. خودش که به بازگشت اعتقاد ندارد، اما خیلیهایی که خطّ سیریِ او را از مهاجر و کرخه و آژانس دنبال میکردند، دنبال چنین اثری از او بودند. و حالا اثری را میبینند فراتر از انتظار. برای همین جا دارد که بگویند «بازگشت ابراهیم»
فیلم "چ" اهمتی ذوالوجوه دارد. تقریباً از هر جهتی که فیلمی را در سینمای جمهوری اسلامی نقد میکنند، «چ» هم قابل نقد است و البته حرف دارد.
فنّی
«چ» یکی از کاملترین آثار در حوزه استفاده از ابزار و روشهای قدیمی و جدید برای خلق صحنههای خارقالعاده است. از پلانهای اولیه که پرواز هلیکوپتر و عقاب را نشان میدهد تا صحنه سقوط، اتفاقات ویژهای است که در سینمای ما رخ داده. کارهایی که البته به اصرار خود کارگردان، بدون حضور عوامل خارجی انجام شده است. «چ» فیلمبرداری و صداگذاری خوبی هم دارد که خارج نمیزند و حالا این سالنهای سینمای ما هستند که برای نمایش آن کم میآورند.
فیلمنامه
درد مشترک همه فیلمها، در «چ» هم خودی نشان میدهد. علیرغم تعلیقهای فراوان و البته پرکشش، یکنواخت نبودن ریتم، مخصوصاً در نیمه اول آن خیلی توی ذوق میزند. اما دیالوگها بسیار قوی است. حسابش را بکنید که «هانا» شوهرش را از جنگیدن و دفاع منع میکند و این شوهر است که به او میگوید: «اگه میخوای نرم، برام لباس زنونه جور کن...»
کستینگ
نه چندان دلچسب! «چ» فرصت مغتنمی بود که شاید با انتخاب بهتر برخی بازیگران، میتوانست بهتر شود. البته استفاده خوب و گسترده از بازیگران ناشناخته در نقش مردم کرد جای تحسین دارد. بازیها همه خوب هستند. درست همانطور که از حاتمیکیا انتظار میرود. اما برای اینکه حق مطلب در مورد «شهید وصالی» ادا شود، کار بیشتری لازم بود.
تاریخ
«چ» یک فیلم تاریخی است و البته به نظر میرسد به تاریخ بسیار وفادار مانده است. بدین معنا که شاید کمتر جزئیاتی از فیلم را بتوان یافت که مغایرت تاریخی داشته باشد. اگر هم باشد، از ضرورتهای درام بوده است. درام فیلم هم در چند جا خودنمایی میکند که میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
روشنفکری
حتی با پز روشنفکری هم نمیتوان «چ» را نادیده گرفت. شاید مهمترین عاملی که این قشر از «چ» راضی میشوند، شعار ندادن و بلکه پاسخ دادن است. مهمترین نمونهاش شاید مذاکرهٔ «چمران» و «عنایتی» در قبرستان باشد. روشنفکرها صلحِ چ را دوست دارند. آنها ضد جنگ بودنِ چمران را دوست دارند و سعی میکنند بگویند که «جنگ» آنها، همان «جهاد» چمران است. اگر چمران ضد جنگ بود، چرا چریک بود؟ جنگ امثال چمران، راه صلح است. اصلاً خود صلح است. همانطور که تنها راه صلح و سعادت مردم ایران، هشت سال دفاع بود. چمران، ضدِ جنگِ با بیمارستان بیدفاعی است که بیماران آن قتل عام میشوند. چمران اهل جهاد است؛ چه جنگ باشد و چه صلح. اگر بخواهیم به زبان چمران توی فیلم صحبت کنیم، چمران «سرباز خدا» ست.
مردم
«چ» فیلم مردم است. نه تنها مردم کردستان، که مردم حقیقت طلب. مردم آنقدر در فیلم پر رنگاند که گویی موضوع فیلم چیز دیگری بوده است. «چ» روایتی جذاب از اتفاقات پاوه در اوایل انقلاب است. اما آن هم نیست. «چ» زندگی دکتر مصطفی چمران است. اما آن هم نیست. اصلاً میگویند «چ» فیلم دفاع مقدس و بازگشت ابراهیمِ سینمای دوستداشتنیِ انقلاب است. اما آن هم نیست. «چ» فیلم مردم است و اگر فیلم مردم باشد، همه اینها هم هست.
خمینی
فیلم سراسر خمینی است. هرچقدر مردم در این فیلم نقش دارند، خمینی هم هست. این یک اتفاق هیجان انگیز در سینمای ماست. فیلمی که از اول تا آخرش شعار خمینی بدهد و شعاری نباشد! فیلمی که فرمان امام (ره) را به مانند بیانیه بخواند، ولی نه یک بیانیهٔ سیاسی باشد، نه دینی و نه یک تیزر تبلیغاتی! مهمترین دستاورد «چ» این است که امام را عامل پیروزی و وحدت امت میداند. هرچه بچههای سپاه جانفشانی کنند، ارتش پشتیبانی کند و امثال چمرانها پادرمیانی، این نفسِ گرم امام است که دلهای مردم را گرم میکند. امام منادی صلح است برای مردم. صدای اللهاکبر و شادمانیِ مردم زمانی به گوش میرسد که ندای امامشان را میشنوند و تا آخرین لحظه فقط به او امید دارند.
چمران
حقیقتاً باید گفت «چ» فیلم چمران نیست! یعنی فیلم چمران هست، اما خود چمران در آن نیست! چمرانی که ما میشناختیم و اتفاقاً در «چ» هم او را دیدیم، یک عارف بود که خودش را نمیدید. کسی بود که حتی امام را هم سرباز خدا میدانست. حتی اگر بعضیها به زور بخواهند بزرگیها و بزرگمنشیاش را به پای بازرگان بنویسند، او خود خوب میداند شاگرد کیست.
چمران البته فرشته هم نیست. انسانی عادی است که گاهی در مقابل سوالات همکلاسی قدیمیاش، دکتر عنایتی، سکوت میکند. حتی اگر بتواند این دوست دشمن شده را بکشد، فرار میکند. چرا که قرار نیست چمران برای چمران کاری کند. اصلا، چیزی که تفاوت گذاشت بین او و همکلاسی قدیمیاش، همین بود. چمران هرچه که بود، تمام نشد و هست. چمرانی که همچون دشت و دریای انتهای فیلم، پایان ندارد.