گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ زندگینامه سید جمالالدین اسدآبادی همانند نوشتههای پراکندهاش که در مناطق مختلف جهان و طی مسافرتهای طولانیاش به کشورهای مختلف مانند مصر، ترکیه، ایران، افغانستان، پاکستان، روسیه و... نوشته شده، پیچیدگیهایی دارد.
فکر نمیکنم سیدجمال دارای شخصیت یکدست و واجد چهره مشخص و معینی باشد. علاوه بر پیچیدگی در نوشتههای سیدجمالالدین، گاه تناقض گوییهایی هم در گفتهها و نوشتههای او مشاهده میشود که به یکی ـ دو مورد از این تناقضات اشاره میکنم. یکی از تناقضها این است که او گاهی از لزوم فلسفه و تحقیق و مطالعه و تفکر دفاع کرده و صریحا گفته است برای دستیابی به فرهنگ پیشرفته غربی یا ایجاد جامعه سالم، نیازمند فنون و صنایع هستیم و حتی واژههایی مانند «لوکوموتیو» را بهزبان لاتین بهکار برده است.
او میگوید که در جهان امروز نمیتوان بدون پیشرفت صنایع، جامعه سالم و بهداشت مناسبی داشت. سیدجمالالدین خواسته نوعی از تفکر و تعلیم و تربیت جدید را ترویج کند و تاحدودی بدون اینکه اعتراف کند در حد منورالفکرهای قرن هجدهم است، از افرادی است که به ترقی و پیشرفت مادی و... معتقد بوده اما از طرف دیگر در برخی از آثارش که مهمترین آن در این زمینه، رساله «نیچریه» است، به مخالفت با نظرات سیداحمدخان پرداخته.
این رساله در دورهای در هند و ایران دست به دست گشته و همه درباره آن صحبت کردهاند. برای اینکه بدانیم موضع سیدجمالالدین اسدآبادی چیست، باید از افکار سیداحمدخان اطلاع داشته باشیم. سیداحمدخان متفکری هندی، غربشناس، دارای تحصیلات عالی در انگلستان بوده و به زبان انگلیسی بسیار تسلط داشته و مورد توجه انگلیسیها هم بوده است.
بنده نمیخواهم الزاما نیت سیداحمدخان را زیر سوال ببرم ولی در هر صورت او پیشرفت به سبک غربی را در درجه اول تایید کرده و بیشتر آثاری که نوشته در جهت تایید فرهنگ صنعتی و مادی غربی است و حتی با اینکه شخص مسلمانی است و خود را صددرصد مسلمان میداند و به اسلام تشبث میکند، اما بر این باور است که ما باید دین خود را با توجه به علوم جدید بهروز کنیم.
وی معتقد است که باید مسلمانان با اصول «نیچریه» ـ که از همان نیچر انگلیسی که منظورش علوم طبیعت و تفکر طبیعی است ـ حرکت کنند، یعنی نه فقط صنایع و علوم جدید غربی را فراگیرند، بلکه برای اعتلای جامعه و تامین خوشبختی و سلامت زندگیشان، باید حتی اعتقادات خود را تا حدودی براساس اصول جدید تنظیم کنند.
سیدجمالالدین با نگارش رساله نیچریه شدیدا با سیداحمدخان درافتاد. در واقع این رساله مخالفت با نظرات سیداحمدخان بود؛ با اینکه سیدجمال در بعضی از مسائل بهخصوص در حوزه تعلیم و تربیت، حرفهایی مشابه احمدخان میزد. به همین دلیل بنده معتقدم ایشان تفکر ثابت و قطعی نداشته و بیشتر بهصورت موردی کار کرده است؛ یعنی سیدجمال بیشتر سیاستمدار است تا متفکر و فیلسوف. سیدجمال در هر موردی آنچه را که لازم دانسته، عنوان کرده است و حتی این وسواس یا دغدغه را نداشته است که مثلا گفتهای با گفتههای قبلیاش اندکی متفاوت باشد.
البته این مسئله را نمیتوان الزاما جنبه منفی کارهای سیدجمالالدین اسدآبادی دانست؛ زیرا او در درجه اول سیاستمدار بود و طبیعی است که سیاستمدار اصالت را به کاربرد عملی میدهد و پراگماتیست است و تا حدودی فایده عملی را در نظر میگیرد. سیدجمال میخواهد کاربردی کار کند و فکرش دانشگاهی نیست و نمیخواهد مثل استاد فلسفه دانشگاهی، سنجشهای گفتاری سنجیده و مناسبی داشته باشد و تمام جنبههای مثبت و منفی مسائل را بسنجد و احتمالا کتابهایی بنویسد که ماندگار باشد.
سیدجمال به مسائلی میپرداخت که در زمان و مکانی خاص و بهسببی معین یا بهدلیل اختلافات میان کشورهای مختلف رخ میداد و از افکار، استفاده موردی کرده است. این امر خیلی اهمیت دارد و نمیتوان آن را موردی منفی دانست. از طرف دیگر مسلم است که سیدجمال، استاد دانشگاه نیست و اساسا سیاستمدار و بهنحوی روزنامهنگار است که موقعیت را درمییابد و براساس آن موقعیت اقدام میکند.
نکته مهم دیگر که نمیتوان درباره سیدجمالالدین اسدآبادی صحبت کرد و از آن چشم پوشید، اختلاف او با ارنست رنان فرانسوی است. حدود 20 سال مانده به پایان قرن نوزدهم، کنفرانسی در برلین راجع به کشورهای آفریقایی برپا شد که منجر به تقسیمات زمینها و تعیین مرزهای کشورهای آفریقا شد. اگر به نقشه جغرافیایی آفریقا نگاهی بیندازیم خواهیم دید که حدود و ثغور و مرز میان کشورها گاهی گویی با خطکش رسم شده و حتی مرز برخی از کشورها مستقیم است.
این کشورها زمینها و کشورها را بین خودشان تقسیم کردند، بدون اینکه به زندگی افرادی که در آن مناطق زندگی میکردند توجه خاصی داشته باشند. در بعضی از این کشورها اقوامی زندگی میکردند که گروهی از آنها این طرف مرز در کشوری قرار گرفتند و گروهی از آنها در آن طرف مرز در داخل کشور دیگر قرار گرفتند، درحالیکه از یک قوم بودند. غربیها تلاش نکردند بهگونهای کشورها را مرزبندی کنند که اقوام را پراکنده نکنند؛ یعنی اصلا وسواس حفظ سلامت جامعه محلی را نداشتند.
این نوع تقسیمبندی برای این بود که این کار بیسروصدا انجام گیرد و قاره آفریقا بهخصوص مناطقی که مسلماننشین بودند از هم جدا شوند؛ چون فقط گروههای مسلمانان بودند که در شمال آفریقا و جاهای دیگر در مقابل غربیها ایستادگی میکردند. اگرچه بیشتر مسلمانان را در شمال آفریقا میبینیم، ولی مسلمانان بسیاری در مناطق جنوبیتر آفریقا هم هستند. غربیها برای اینکه مقاومت مسلمانان را بشکنند، دست به چنین اقدامی زدند.
در آن زمان یکی از اساتید برجسته بینالمللی که تا حدودی اسلامشناس هم بود و رساله دکترای خود را هم درباره ابنرشد نوشت، ارنست رنان بود. درنتیجه کشورهای غربی به ارنست رنان متوسل شدند. رنان، آخرین شخصی است که در پایان قرن 19 مظهر علمزدگی است. رنان که کتابی هم درباره آینده علم نوشته است، آینده بشر را براساس علم جدید تبیین میکند و با اعتقادات دینی هم مخالفت میکند؛ چه مسیحی، چه یهودی و چه مسلمان. غربیها در دهه 80 تا 90 به ارنست رنان مراجعه کردند و از او خواستند که سخنرانیای در نقد اسلام داشته باشد.
رنان در بزرگترین تالار دانشگاه سوربن که چندهزار نفر ظرفیت دارد سخنرانی کرد و علیه اسلام سخن گفت و اعلام کرد دین اسلام، مانع پیشرفت است و پیشرفت را ساقط میکند. بعد از دو ماه سخنرانی او در روزنامه «دو جهان» که از مشهورترین روزنامههای آن زمان بود، چاپ شد و در تمام کشورهای اسلامی ازجمله در مصر، ترکیه، روسیه و پترزبورگ منتشر شد. بعد از دو ماه همان روزنامه، نوشتهای از سیدجمالالدین اسدآبادی در جواب ارنست رنان چاپ کرد.
سخنرانی اول ارنست رنان، فوقالعاده تند بود و فتوکپی متن اصلی آن را در کتاب «سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید» آوردهام. خواستم ترجمه کامل آن را بیاورم اما بعد از اینکه چند بار این ترجمه را خواندم، متوجه شدم بهعنوان مسلمان حق ندارم تهمتهایی را که در این مقاله آمده است، تکرار کنم؛ لذا بخشی از آن را حذف کردم چون نمیخواستم این مطالب در کتاب من گفته شود.
بنابراین مختصری از آن حرفها را آوردم و بعد پاسخ سیدجمال را به ارنست رنان آوردم. دوباره ارنست رنان جوابی به مقاله سیدجمال داد. وقتی این مدارک یعنی متن نخستین سخنرانی ارنست رنان و متن نامه سیدجمال و جوابیه ارنست رنان به سیدجمالالدین اسدآبادی را میخوانیم، درمییابیم که نامه آخر ارنست رنان، شدیدتر از نامه اول است و واقعا بسیار باخشونت و تند نوشته شده است، درحالیکه نامه سیدجمالالدین، قدرت لازم برای پاسخ دادن به ارنست رنان را نداشت؛ با وجود اینکه یک نویسنده خوب و فرانسوی درجه اول، مقاله سیدجمالالدین اسدآبادی را نوشته است.
مسلم است که این متن را سیدجمال ننوشته است، بلکه شخص دیگری نوشته که به زبان فرانسه استاد است و با سیدجمال نیز ارتباط دارد. حتی محتمل است که نامه سیدجمالالدین را خود ارنست رنان یا کسی شبیه او نوشته باشد. یادداشتهایی از سیدجمالالدین اسدآبادی را پیدا کردهایم که لغتنامه بسیار ابتدایی زبان فرانسه است و نشان میدهد که او واقعا تسلط محاورهای به زبان فرانسه داشته است، اما مسلما به زبان فرانسه تسلط نداشته است.
کاملا باصراحت میتوان گفت ارنست رنان از سیدجمالالدین و نامه او، استفاده آلی (ابزاری) کرده است و آن را وسیله قرار داده تا سیدجمالالدین اعتراض کند و او مجبور شود به سیدجمال در همان نامه جواب دهد؛ برای اینکه امام جماعت مسجد سنپطرزبورگ به رنان جواب داد ولی روزنامه «دو جهان» آن را چاپ نکرد. همچنین یک شاعر معروف ترک بلافاصله به ارنست رنان پاسخ داد ولی روزنامه «دو جهان» آن را چاپ نکرد.
البته شاید مقالات دیگری هم بوده باشد که روزنامه «دو جهان» آن را چاپ نکرده است و ما از آن اطلاع نداریم. جوابهای شاعر ترک و امام جماعت مسجد سنپطرزبورگ که منتشر نشدند، پاسخهایی بهجا و فوقالعاده قوی بودند که چاپ نکردن آنها نشان میدهد غرض و نیت سوئی پشت آن بوده است. اینکه دو ماه بعد از چاپ مقاله ارنست رنان، مقاله سیدجمالالدین اسدآبادی چاپ شد، کاملا نشان میدهد که صحنهسازیهایی صورت گرفته است.
با این حال نمیتوان گفت که سیدجمالالدین از محتوای نامه یا مقاله بیاطلاع بوده است؛ خودش نامه یا مقاله را ننوشته است ولی از محتوا باخبر بوده است. به نیت سیدجمالالدین کاری نداریم ولی فکر میکنم سیدجمال خواسته در این توطئه با اراده شرکت کند. میتوانیم بگوییم با شگردی خاص از مقالههای سیدجمال استفاده آلی شد و با تبلیغات خواستند نشان دهند که مسلمانها حق اعتراض ندارند. درست از این زمان به بعد بود که در درجه اول فرانسویها، در درجه دوم انگلیسیها و در درجه بعد ایتالیاییها بر آفریقا و خاورمیانه تسلط پیدا کردند و تقریبا از سیاست واحدی استفاده کردند و توانستند عثمانیها را از حوزه مستعمرات خودشان خارج کنند.
نیت سیدجمال را زیر سوال نمیبرم، او شرایط را میسنجید و بعد سعی میکرد که بهترین تصمیم را بگیرد. تربیت سیدجمال را طوری میبینم که بیشتر یک شخص سیاسی است تا دانشگاهی، یعنی موقعیتها را سنجیده و براساس جریانات و موقعیتها حرفهایش را زده و احتمال قریب به یقین، غربیها با هرگونه واکنشی، از او سوءاستفاده کردند
برگرفته از: هفته نامه پنجره