آخرین اخبار:
کد خبر:۳۰۱۲۵۹
یک دانشجو، یک خاطره- 10

مربی ملی و دونده ی معتاد

همین طور که می‌رفتیم دیدم یکی از دونده‌هایم که قهرمان هم شد، در حالی که می‌دوید یک سیگار هم روشن کرده بود و گذاشته بود گوشه لبش!
مربی ملی و دونده ی معتاد

گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ روی لباس ورزشی‌ام پرچم ایران گلدوزی شده بود، قرار شد مربی تیم فوتبال و دوی روستای جهادی‌مان باشم، زیاد فوتبال دوست نیستم ولی خوب بلدم ادای مربی‌های بزرگ را دربیاورم شروع کردم به تمرین دادن تیم و جالب بود که بچه‌ها فکر می‌کردند یک مربی حرفه‌ای در حد ملی بالای سرشان است.

اولین مسابقه را که با روستای همجوار بود با اختلاف خوبی بردیم و چون من ادای مربی‌های حرفه‌ای را درآورده بودم شب در محل اسکان بلوایی برپا بود... دانش‌آموزان روستایی همجوار گیر داده بودند به حاج آقا که اگر ما هم مربی حرفه‌ای داشتیم برنده می‌شدیم و ... حاج آقا که طلبه جوانی بود می‌گفت حالا من هی قسم و آیه که بابا مربی آنها هیچی از فوتبال نمی‌داند و فقط ادا درمی‌آورد ولی بچه‌های روستا قانع نشده بودند و قبول نکرده بودند حاج آقا تمرین‌شان بدهد .

با همین اوصاف در فوتبال نائب قهرمان روستاهای اطراف شدیم در مسابقه دو هم من از پدیده‌ای رونمایی کردم که در نوع خو بی‌نظیر بود بعد از کلی آماده کردن دونده‌هایم و نرمش دادن‌شان سوار پشت وانت شدم تا در طول مسیر هم بهشان روحیه بدهم، همین طور که می‌رفتیم دیدم یکی از دونده‌هایم که قهرمان هم شد، در حالی که می‌دوید یک سیگار هم روشن کرده بود و گذاشته بود گوشه لبش!

از بالای وانت فریاد ‌زدم حجت اون لامصب رو بذار اون ور، او هم با لهجه خودش می‌گفت نه خوبه نفسم باز میشه!

بر خلاف فوتبال که کلی کلاس کاری‌ام را بالا برده بود و شب توی خوابگاه سوژه خنده بودم که فلانی دونده معتاد به مسابقات آ‌ورده است ...

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار