به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، روزنامه خراسان در ویژه نامه نوروزی 93 خود گفتوگویی با فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی هستهای انجام داده است که مشروح آن در ادامه میآید:
حتی تصورش را هم نمیکردم که برای گفتوگو با رئیس «سابق» سازمان انرژی اتمی ایران مجبور باشم از چند حلقه امنیتی عبور کنم تا نظرات کارشناسی و تحلیلهای او درباره تحولات هستهای کشور و توافق هستهای ژنو را بشنوم. دکتر فریدون عباسی، که یکی از دانشمندان هستهای کشورمان است را در مشهد در حالی ملاقات کردم که حتی دانشجویان وی به من گفته بودند بعید است بتوانی با دکتر گفتوگو بگیری. واقعیت هم همین طور است.
بحث بعدی غرب تعطیلی غنی سازی 5 درصد است؛ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ پس از مرگ سهراب از حقوقدانان نظر میخواهند/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از آن حقوقدان بوداقدام به ترور دکتر فریدون عباسی در هشتم آبان ماه 1389 باعث شده تا وی به عنوان یکی از مهمترین دانشمندان هستهای ایران همچنان در خطر ترور صهیونیستها باشد. چیزی که حتی ذهن من را به خود مشغول کرده بود اما آرامش دکتر اصلا نشان نمیدهد که او از این خطر ترسی به دل راه داده باشد.
این آرامش را در طول 138 دقیقه مصاحبه با وی به خوبی درک کردم. مصاحبهای که در یکی از معدود روزهای سرد زمستانی مشهد در محل اقامت وی برگزار شد. شهری که او دوران فوق لیسانساش را در آن گذرانده و میگفت خاطرات زیادی از آن دارد. از روزهایی که آنقدر درس او و هم گروههایش خوب بود که دانشگاه فردوسی اتاقی برای اقامت و انجام پژوهشهایشان به آنها داده بود اما او و همکلاسیهایش حتی برای تهیه لامپ آن اتاق مشکل داشتند و از میوه فروش محل کمک خواسته بودند. دکتر عباسی از بیان این سختیها لحظهای تردید نداشت و چندبار با تاکید گفت که او همه دوران تحصیل را در همین خاک مانده و تحصیل کرده است. وقتی تعجب من را میبیند که چطور میشود کسی در علوم هستهای به این مدارج برسد اما از کشور خارج نشود، پاسخ میدهد که من هرچی میخواستم را در منابع علمی و کتب مختلف مییافتم و حتی از روی اسامی کسانی که این کتب را امانت میگرفتند، بعدها که رئیس سازمان انرژی اتمی شدم، میدانستم چه کسانی روی کدام موضوع کار کردهاند. میگوید «من نه خارج درس خواندهام و نه با جک استراو فالوده خوردهام... بلکه با شهید شهریاری فالوده خوردهام.»
نوبت به بحثهای هستهای و کارشناسی که رسید حرف و انتقاد برای گفتن زیاد داشت. او که 5/2 سال تجربه کار با آژانس بین المللی انرژی اتمی را دارد و به خوبی این نهاد بین المللی را میشناسد به جزئیات جالب توجهی اشاره میکند. میگوید آژانس نمیخواهد انتهای کار را ببندد و میخواهد هرگاه ادعایی داشت دوباره به مذاکرات قبلی بازگردد. درباره درز اطلاعات از آژانس به دست جاسوسها و خرابکارها نیز میگوید هشداری که ما قبلا درباره بازرسان به آژانس داده بودیم اسنودن ثابت کرد. او دراین باره به اتفاقاتی اشاره میکند که میتواند نتیجه درز اطلاعات از پیش اعلام شده به آژانس باشد: «در یک برهه در شیرهای خلاء که خریداری کرده بودیم، جنس دیافراگمها را عوض کرده بودند که در مقابل گاز «یو. اف. 6» خورده شود و از بین برود مثلاویروس استاکس نت را به همین شکل وارد کردند. یعنی در تجهیزاتی که از آنها خریده بودیم این ویروس را کار گذاشته بودند.» حتی به نظر میرسد از روی اطلاعات دانشمندان هستهای ایران که در آژانس وجود دارد این دانشمندان تهدیدجانی شدهاند: «آگهی ترور دانشمندان ایران را با تصویر اخبار شبکه یک سیما تهیه کرده و برای خانوادهشان میفرستند...»
عباسی درباره مذاکره با کارشناسان آژانس هم حرف دارد و میگوید: حتی در مقابل معاون آمانو که رئیس گروه مذاکره کننده است است حرف اول و آخر را یک خانم حقوقدان آمریکایی میزند. نوبت به حق ایران در غنی سازی اورانیوم که میرسد، دکتر فریدون عباسی تاکید داد که «باید بدانیم که غربیها افراد ساده لوحی نیستند که حق ایران را در توافق بگنجانند. لااقل تیم مذاکره کننده ما نزد خود آنها (غرب) و در دانشگاههای آنها درس خوانده است.» به گفته او «بحث بعدی غرب تعطیلی غنی سازی 5 درصد است. آنها که از اعتقاد خود دست بر نداشتهاند. وقتی از غنی سازی 20 درصد به صورت مفت کوتاه آمدهایم و ما به ازای درست نگرفتهایم... تیم قبلی ما به ازاها را تعریف کرده بود... آنها ممکن است بگویند فعلا تعطیل کنید چون نیاز عملی ندارید. حرف من این است که وقتی سوخت میخواهد تولید شود چندسال زمان میبرد. راه اندازی مجدد کارخانه زمان میبرد. غربیها با سیاست تعطیلی غنی سازی ایران و تعطیلی رآکتور اراک و کارخانه آب سنگین و بعد تعطیلی کارخانه سوخت اصفهان پیش میروند...»
عباسی به تلویح به برخی بحثهای داخلی درباره این توافق نیز اشاره میکند و میافزاید: «دوستانی که شتاب زده رفتند و توافق را امضا کردند و پس از مرگ سهراب از حقوقدانان برای نظردهی راجع به توافق ژنو دعوت میکنند باید زودتر کاری میکردند...» وقتی در لابه لای بحث، موضوعات سیاسی مطرح میشود، او انتقاد میکند که «آن فردی که تعیین شده بود که به آقای ظریف اطلاعات روز را ارائه کند آیا باید یک روز بعد از آغاز دولت روحانی برکنار شود؟ این یعنی اعتدال؟ دولت آقای روحانی همه همکاری ما را قطع کرد و همه کسانی که میتوانستند در تفاهمنامه به آنها کمک کنند را کنار گذاشتند.» میگوید: «من خیلی ناراحت شدم که در تبلیغات ریاست جمهوری یک کاندیدا از چرخیدن سانتریفیوژ و گره زدن آن به زندگی مردم استفاده کند.» به مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم اشاره میکند و میگوید: «این بحث «سرهنگ» و «حقوقدان» که گفته شد جالب نبود. آن روز در آن مناظره انتخاباتی، تصور من این است که صداقت آن ژنرال بیشتر از حقوقدان بود و راحت حرفش را میزد.» اما وقتی درباره «کم سواد» خواندن منتقدان توافق ژنو از وی سوال میکنم در پاسخ میگوید به این عبارت باید این طور نگاه کنیم که «هرکس ممکن است جملهای را بگوید که فعل و فاعل آنجا به جا شود. بالاخره در جملات محاورهای ممکن است کلمات جا به جا شود...» مصاحبه مفصل و 9000 کلمهای با دکتر فریدون عباسی جزئیات کارشناسی و تحلیلی و البته سیاسی و نیز خواندنی دیگری دارد که میخوانید.
* اگر اجازه بدهید از موضوع آژانس و باهمکاریهای جدید میان ایران و این نهاد شروع کنیم. اخیراً یوکیا آمانو مدیرکل آژانس اعلام کرد که باید وارد حوزههای چالشی بشویم. با این مقدمه میخواستم تحلیل شما را از همکاریهای میان ایران و آژانس بدانم و اینکه درباره مطالعات ادعایی شرایط به چه شکلی پیش خواهد رفت؟
آژانس یک تشکیلات بوروکرات است و مطابق قوانین و مقررات خاص خود حرکت میکند و تا برنامهای که تهیه میکند پاسخ نگیرد به کار خود ادامه میدهد. درباره عراق هم دیدیم که وقتی کار خود را پس از حمله صدام به کویت آغاز کردند در مواردی رژیم بعث اجازه بازرسی به ماموران آژانس داد و در نهایت به انهدام تمام تاسیسات این کشور انجامید و نه فقط تجهیزات، یعنی حتی ساختمانها را هم منهدم کردند اما اظهارنظر درباره عراق حتی سالها پس از حمله آمریکا به این کشور انجام شد.
یا درباره عدم شفافیتهایی که درباره برخی کشورهای هم پیمان غرب، مثلا ژاپن مطرح شد روند رسیدگی به آن کمتر از 5 سال نبوده است. آن هم درحالی که این کشور پروتکل الحاقی را اجرا میکند. بنابراین ما نباید خیلی ساده باشیم که تصور کنیم الان با تفاهمنامهای که با آژانس داریم باهم دوست شدهایم و آنها هم میآیند و اعلام میکنند که چیزی نیست! سمت گیری آقای آمانو و آژانس بر این است که بحث اصلی آنها مطالعات ادعایی است چون موضوع دیگری وجود ندارد و اگر هم چیزی بوده بحث شده و به نتیجه رسیده و پرونده ما در آژانس بسته شده بود اما دوباره باز شده است.
* منظور شما همان مدالیتهای است که در دوران حضور آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی انجام شد؟
بله! در همان زمان موضوعات ما بسته شد اما آنچه که باز شده و دوباره آژانس روی آن اصرار دارد ریشه و سابقه حدوداً 20 ساله دارد. البته از یک طرف باید بگوییم که آمانو در سال 2011 و با انتشار گزارش (Gov/65) علیه ایران کار خوبی کرده است. درست است که این گزارشی که او به شورای حکام آژانس ارائه کرد ساختگی و علیه ایران است اما ما میتوانیم بگوییم که در این گزارش همه گزارشهای سرویسهای جاسوسی که علیه ایران به آژانس ارائه شده بود مکتوب شده است، آن هم توسط مدیرکل هرچند این گزارش سبب صدور قطعنامه و بیانیه علیه ما شد.
در همان زمان ما در گفتوگوهایی که با ماموران آژانس داشتیم آنها اعلام میکردندکه بیش از 50 درصد این گزارش چندان اهمیتی ندارد و مطالب سبک و سطحی است و نیمه دیگر آن مطالب مهم است. البته در مذاکراتی که هیئت 3 نفره ما با هیئت 6 نفره آژانس به ریاست هرمان ناکارتس داشت ما اعلام کردیم که از پاسخ دادن به این گزارش استقبال میکنیم مشروط به اینکه آژانس مدارک و اسناد خود را ارائه کند. گفتیم که ما منابع خبری شما را نمیخواهیم فقط اسناد و مدارکی که منتهی به این گزارش شده است را آژانس باید ارائه کند. گفتیم اینکه چه کسی این گزارش را به آژانس داده برای ما مهم نیست ما فقط اسنادی را میخواهیم که در حقوق بین الملل بتوان به آن استناد کرد. اعلام کردیم که اسناد الکترونیکی هم قبول نیست چرا که اینها سندهای محکمه پسند نیست و هرکسی میتواند آن را بسازد. مثلا درباره یک نقشه که آنها میگفتند سند است، ادعای آنها این بود که آن نقشه چون برخی اعدادش به زبان فارسی نوشته شده پس ساختگی نیست!
* یعنی حتی قبول نکردند که بدهند؟
نه! آنها میگویند که ما این سندها را به شما نشان میدهیم اما نمیتوانیم اسناد را ارائه کنیم. اینجا یک سوال پیش میآید و آن هم اینکه چرا مذاکره با آژانس به نتیجه خاصی نمیرسید؟ ما که آماده بودیم و به تمام بندهای گزارش سال 2011 پاسخ داده بودیم اما آنها حرفشان این است که «اگر این سندها را نشان بدهیم بازهم پرونده بسته نمیشود! چرا که ممکن است در حین مذاکرات اسناد جدیدی به دست ما برسد!» این جمله یعنی آنها پافشاری دارند که انتهای کار را نبندند و هرگاه که خواستند دوباره به موضوعی که قبلا بسته شده است برگردند.
مثلا فرض کنید درباره 5 مورد بحثها نهایی شده باشد و تمام شود اما پس از مدتی دوباره آنها میخواهند اگرخواستند به آن 5 مورد رجوع کنند و دوباره بحث کنند. خب شما حساب کنید که با این شرایط مذاکره با آژانس چقدر زمان خواهد برد؟ به همین دلیل هم هیچ کس در کشور این شرایط تحمیلی را نمیپذیرفت. ما هم محکم ایستادیم و گفتیم که آژانس باید سند بدهد و به صورت مکتوب آژانس بگوید که موضوعات چیست تا ما طبق قوانین به آنها پاسخ دهیم. اما آنها این را نمیپذیرفتند. مثلا آنها درباره برخی خریدهایی که ممکن بود جمهوری اسلامی قبلا انجام داده باشد مواردی را مطرح میکردند.
در حقیقت قصد آنها این بود که درباره این خریدها از ما اطلاعات بگیرند تا بتوانند به کانالهای خرید ما دست یابند. شما دیدید که در این چند سال اخیر هر بانک و شرکتی که با ایران مبادله داشت را تحت فشار قرار دادند یا تحریم کردند. به همین دلیل حالا به دنبال کانالهای دسترسی ما به تجهیزات هستند تا جلوی آن را بگیرند. این موضوع را به خود آنها هم گفتهایم. اما تا این حرف را میزنیم آنها میگویند که آژانس با تروریستها و خرابکارها ارتباط ندارد. این جمله را آمانو و معاونانش بارها تکرار کردهاند. ما به آنها میگوییم که حرف ما این نیست که شما تروریست یا جاسوس و خرابکار هستید.
ما به بازرس آژانس این اتهام را نمیزنیم، درست است که آنها تبعه یک کشور هستند و حتی ممکن است حقوقشان را هم از همان کشور بگیرند اما طبق عرف بین الملل ما نمیتوانیم به آنها بگوییم جاسوس یا تروریست. اما حرف ما این است که آنها امنیت نگه داری اطلاعات ندارند. اطلاعاتی که از ایران کسب میشود در سایتهایی ذخیره میشود که طراحی شده توسط سیستمهای غربی است و دسترسی هکرها به اطلاعات آنها وجود دارد. ببینید که اینها چطور به ترور دانشمندان ما دست زدند یا در سایتهای ما خراب کاری کردند؟ با همین اطلاعاتی که اخذ شده است. چه اطلاعاتی که سرویسهای جاسوسی از عوامل داخلی خود کسب کردهاند چه اطلاعاتی که از طریق همین روشهای الکترونیکی کسب میشود. ما خیلی پیشتر به آنها میگفتیم که تمام ایمیلها و تلفنهایی که ماموران آژانس به هم میزنند توسط هکرها خوانده میشود. اخیرا هم دیدیدکه همین موارد را ادوارد اسنودن ثابت کرد. ما زودتر فهمیدیم چون زودتر با این نوع اتفاقات مواجه شده بودیم.
بنابراین حرف آژانس درباره مطالعات ادعایی است و از این حرف هم نمیگذرد. ما را متهم به چیزی میکنند که استفاده دوگانه دارد. مثلا مواد شیمیایی هم در صنایع دارویی و پزشکی استفاده میشود و هم کسی میتواند آن را در سلاحهای کشتار جمعی به کار ببرد. در مواد صنعتی هم تجهیزاتی است که مثلا هم در صنعت نفت کاربرد دارد هم در صنعت هستهای و هم مثلا برای ساخت سلاح. ایران هم یک کشور پیشرفته در عرصه نظامی است. دلیل آن هم این است که ما 8 سال درگیر جنگ بودیم و تحت تحریم هم بودهایم. اما خیلی پیشرفتهای نظامی داشتهایم. حالا مثلا فرض کنید در چاههای نفت بنا به دلایلی باید از نوعی مواد منفجره استفاده کنیم، خب باید چه کنیم؟ اصلا فرض کنید ما میخواهیم این مواد غیر نظامی را بسازیم و صادر کنیم. خب! چرا آنها باید در کار ایران دخالت کنند؟
* در بحثهایی که مطرح کردید گفتید که آژانس زیربار تعیین زمان بندی برای مذاکرات نمیرفت. سوال من مشخصا این است که آیا این نهاد کلا نمیپذیرد که زمان نهایی برای مذاکرات تعیین شود؟
ببینید! آژانس رویهاش این است که باید به تمام سئوالات و مسائلش بپردازد. در تیمهایی که آنها به ایران میآورند، متخصصان سوخت، شیمی، مواد منفجره، سلاح، حقوق و... هستند. مثلا از انگلیس و فرانسه کارشناس سلاح دارند. از آمریکا یک نفر حقوقدان حضور دارد و همین خانم حقوقدان نقش تعیین کننده در مذاکرات دارد. یعنی حتی در مقابل معاون آمانو که رئیس گروه است حرف اول و آخر را همان خانم حقوقدان آمریکایی میزند. این به آن معناست که فرض کنید اگر آژانس با ایران به نتیجه برسد و بخواهند اسنادی را امضا کنند تا وقتی آن خانم رضایت ندهد آمانو میگوید چیزی امضا نشود.
میخواستند با موشک استینگر مخزن اراک را بزنند/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از این حقوقدان بود/ از غنی سازی 20 درصد مفت کوتاه آمدیم
* مصداقی هم در این زمینه دارید؟
بله! در متن مذاکرات که مطالعه میکنم این نقش خیلی مهم است. خانم وندی شرمن هم در گروه 1+5 همین نقش را دارد. نقش آمریکا در این موضوع برای این نهادها تعیین کننده است. برای آژانس هم تعیین کننده است. به هرحال بخش زیادی از بودجه آژانس و این نوع نهادها را آمریکا میپردازد و با شل و سفت کردن مقدار آن به راحتی میتواند روی کارهای کارشناسی تاثیربگذارد.
* آقای دکتر! آیا آژانس قصد دارد که به تمام نتایج تحقیقات ایران ولو اینکه ممکن است استفاده نظامی داشته باشد دسترسی داشته باشد؟
ببینید! ما موضوع پنهانی از آژانس نداریم. ما با آنها در حال همکاری کامل هستیم. پروتکل الحاقی را اجرا نمیکنیم چون مصوبه مجلس ندارد اما مشکلی با اجرای آن نداریم مشروط به اینکه پرونده ما روال عادی داشته باشد. ما نباید در این باره تعهد جدیدی را بپذیریم آن هم قبل از اینکه حقوق ما رعایت شود. اما آنها میخواهند تعهدات جدید را دیکته کنند.
مثلا میگویند پروتکل الحاقی و «CTBT» را بدون مصوبه مجلس اجرا کنید. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی این پروتکل را اجرا میکردیم آن هم به صورت داوطلبانه. یعنی دوربینهای آژانس در تاسیسات «چاران» کرج نصب بود و اطلاعات به صورت آنلاین به وین ارسال میشد. بنابراین دولت ایران در زمان آقای خاتمی ثابت کرد که شفاف است و مشکلی با اجرای آن ندارد.
این دولت که 10 سال پیش این کار را کردچه مشکلی داشت؟ مسئله این است که آنها بسنده نمیکنند به اینکه دولت ایران کارهایی را انجام دهد تا مجلس اعتماد کند و تصویب کند. اشکال کار آژانس که باعث میشد آنها در مباحثهها هم کم میآوردند این بود که ما میگفتیم درباره مسائل ادعایی هیچ مشکلی برای همکاری نداریم فقط اسناد را ارائه کنید و انتهای پرونده را هم ببندید.
در این زمینه من به آقای آمانو گفتم که شما من را درباره مطالعات ادعایی و اسنادی که دارید قانع کنید و مثلا به من ثابت کنید که در پارچین فعالیت هستهای انجام شده است، من هم نظامیان کشور را قانع میکنم که آنجا را به آژانس نشان دهند و اجازه بازرسی صادر شود. مگر ما قبلا همان نقطه از پارچین که آنها روی آن حساس بودند را به آنها نشان ندادیم؟ پس چطور دوباره این موضوع مطرح است؟ دلیلش این است که آنها به این موضوعات بسنده نمیکنند و میگویند که ما انتهای پرونده را نمیبندیم چرا که ممکن است مدرک دیگری پیدا شود!
* برای سایر کشورها هم همین طور است؟
سابقه ندارد این شکل از ادعاها. من یک مثال برای شما میزنم. کره جنوبی دربحث غنی سازی تخلف داشت اما این موضوع بلافاصله حل شد. یعنی دولت کره جنوبی اعلام کرد که عدهای دانشمند خودسر بدون اجازه دولت آن کار را کردهاند و موضوع هم ظرف یکی دوماه تمام شد! سوال ما این است که مگر میشود در این کشور دانشمندان در دانشگاه با مواد پرتوزا کاری را انجام دهند بدون اینکه نظام ایمنی آنجا در جریان باشد؟! حالا فرض کنیم که ما هم درباره مواردی از گزارشهای آژانس راجع به ایران همین حرف را بزنیم و بگوییم که عدهای آدمهای خودسر بودند و با دولت هماهنگ نبودند، آیاقبول میکنند؟ اتفاقا همین اتفاق افتاده است. 2 نفر از اساتید در یک تز فوق لیسانس در رآکتور تهران «پولونیوم (po) 210» ساختهاند. توجه کنید که این با «پلوتونیوم» تفاوت دارد و نباید با آن اشتباه گرفت. از تز این اساتید هم کسی خبر نداشته است. حتی درباره اینکه آیا واقعا آن را ساختهاند اطمینان نداریم و ممکن است آن را ساخته باشند.
اما بد نیست بدانید که ما حدود 4 سال بر سر همین موضوع با آژانس بحث داشتیم. آنها میگفتند که ایران این کار را انجام داده اطلاع نداده است. ما هم میگفتیم که این یک تز فوق لیسانس بوده و حتی اگر ساخته شده باشد در حد میکرو گرم هم ساخته نشده است اما 4 سال در مدالیته قبلی زمان برد که این موضوع پیگیری شود. وقتی این تناقضها را به مدیر کل آژانس میگوییم اعلام میکند که در دوران مدیریت او نبوده است!! درحالی که او باید پاسخ گوی اقدامات آژانس باشد. یا مثلا درباره مواد پرتوزایی که 30-40 سال پیش در آمریکا مفقود شده است آژانس باید بررسی کند و گزارش دهد. چرا این کار را نمیکنند؟ ما این را رسما از آژانس خواستهایم. این مواد گم شده در آمریکا حتی میتواند به عنوان بمب کثیف استفاده شود و برای جامعه بشری تهدید باشد اما کسی پاسخ نمیدهد.
واضح است که آژانس در مقابل کشورهایی که متحد غرب است رویه دیگری دارد. مثلا درباره همین رآکتورهای فوکوشیما. حادثه فوکوشیما یک حادثه غم انگیز بود که به کشته شدن عده زیادی انجامید. کره زمین آلوده شد. محیط زیست جامعه بشری آلوده شده است. چه کسی باید دلسوزی کند؟ این آلودگیهای مواد پرتوزا حتی تا نزدیکی ایران هم رسید، هرچند مقدار آن کم بود اما اینجامعه جهانی که خودشان ساختهاند چطور از کنار این موضوع گذشت؟! درحالی که اگر یک زلزله مختصر رخ دهد کشورهای اطراف خلیج فارس درباره ایمنی رآکتور بوشهر از ایران توضیح میخواهند!! کار به جایی رسیده که این کشورها درباره مسائلی با چنین سطح بالایی از فناوری با ایران شوخی میکنند؟! ما درباره این رآکتوری که کار میکند و مشکلی ندارد باید پاسخ بدهیم اما آنها از فاجعه فوکوشیما به راحتی میگذرند. پس ببینید که مسائل کاملا سیاسی است.
* درباره بازرسهای آژانس آیا مواردی بوده است که در نتیجه اطلاعاتی که به بازرسها ارائه شده مواردی لو رفته باشد؟
حتما استفاده شده است. از نوع اطلاعاتی که سرویسهای جاسوسی دارند معلوم است. من توضیح دادم که لازم نیست که مامور آژانس پول بگیرد و اطلاعات را بفروشد. بلکه محلهایی که آژانس اطلاعات را ذخیره میکند قابل دسترسی برای سرویسهای جاسوسی است. در یک سخنرانی در آژانس من به یک نمونه اشاره کردم. در یک برهه سیم یکی از دکلهای برق فردو، البته دور از فاصله ایمنی سایت، قطع شده بود. البته ما پیش بینی قطع برق را داشتیم و موارد پدافند غیرعامل لحاظ شده است.
ممکن است که صهیونیستها عواملی در داخل کشور و حتی داخل سایتها داشته باشند. اینکه صهیونیستها برخی افراد که اعتقادات ضعیف دارند را بخرند، اتفاق عادی است و با آن مواجه بودهایم و در همه کشورها وجود دارد. خب شما تصور کنید برق قطع شده و مامور آژانس اعلام میکند که برای بازدید سرزده به ایران آمده است. مامور آژانس به دنبال این است که ببیند آیا سانتریفیوژها حالشان خوب است یا نه! من در آژانس این سوال را مطرح کردم که آیا بین این بازرسی ناگهانی و آن خراب کاری ارتباطی وجود دارد یا نه؟ بالاخره این شک میتواند به وجود آید. حتی ما نمیگوییم که مامور آژانس خبر دارد. ممکن است به او سیگنالهایی داده باشند که باید سرزده برود فردو. ما باید این هشدار را بدهیم که آژانس باید مراقب باشد و به این نکته هم احتمال بدهد که آنچه درباره ما میگویند ممکن است صحت نداشته باشد.
اگر اجازه بدهید من وارد بحث توافق هستهای ژنو بشوم. در این توافق ایران برای موارد زیر تعهد داده است: «فراهم کردن اطلاعاتی مشخص برای آژانس بین المللی انرژی اتمی، از جمله اطلاعات مربوط به طرح و نقشههای ایران برای تأسیسات هستهای، توصیف و شرحی کامل از ساختمان هر یک از سایتهای هستهای، توصیف و شرحی کامل از گستره عملیاتهای هر یک از تأسیساتی که به طور خاص به فعالیتهای هستهای مشغول هستند، اطلاعات در مورد معادن و شرکتهای نورد اورانیوم و اطلاعات در مورد مواد منبع. این اطلاعات ظرف مدت 3 ماه پس از پذیرش انجام این اقدامات، فراهم میگردد.» براین اساس سوال من این است که آیا ارائه چنین اطلاعاتی باعث برهم خوردن امنیت شبکههای تامین مواد ایران نمیشود؟
بحث بعدی غرب تعطیلی غنی سازی 5 درصد است/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ پس از مرگ سهراب از حقوقدانان نظر میخواهند/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از آن حقوقدان بود
* همه اینها یعنی پروتکل الحاقی و کد 1/3 و کد 1/3 اصلاحی که در گزارشهای آژانس همواره ذکر میشود ایران این موارد را اجرا نمیکند؟
بله. ما البته مشکلی برای اجرا نداریم و عملا همه اینها را اجرا میکنیم. مثلا تمام سایتهای ایران تحت بازرسی است. کل فرآیند تولید 20 درصد چه در نطنز و چه در فردو تحت بازرسی و نظارت مامور آژانس است و این مامور همه مواد غنی شده را وزن میکند و گزارش خود را با صحت کمتر یا بیشتر از یک گرم یا یک دهم گرم اعلام میکند. بنابراین آژانس همان طور که در گزارشها اعلام میکند سابقه تولید همه مواد غنی شده ایران را دارد.
البته ما رد یابی کردهایم که از روی همین گزارشها، سرویسهای امنیتی غرب نحوه عملکرد کیفیت و کارایی ماشینهای ما را استخراج کردهاند تا بفهمند آیا خراب کاریهایشان روی ماشینهای ما اثر کرده یا نه. یعنی همین گزارشهای آژانس یکی از مهمترین منابع سرویسهای جاسوسی برای آن است که بدانند آیا روشهایی که به کار گرفتهاند موثر بوده یا نه؟ لو رفته یا نه؟ همیشه هم دیدهاید که قبل از اینکه دست خود ما برسد رویترز و آسوشیتدپرس آن را منتشر میکنند. ما باید بپذیریم که اگر اطلاعاتی از کشور برداشت شود، این اطلاعات لو میرود. چه ماهوارهای و چه ایمیلی، به هر نحوی که آن را منتقل کنند بالاخره به دست منابع امنیتی میافتد.
حالا از روی همین گزارشها آنها به توان جداسازی ماشینهای ایران پی میبرند و به عددی دست مییابند که نشان میدهد غنی سازی ما رو به افزایش است یا کاهش. یا مثلا همین «DIQ» (Design Information Questioner) که آژانس همواره میخواهد به معنی اطلاعاتی است که مربوط به طراحی و پیشرفتهای تاسیسات ماست. ما این اطلاعات را همیشه به آژانس ارائه میکنیم. اما از یک برههای چون پروتکل تصویب نشده است «DIQ» را اعلام نمیکردیم. دلیل هم این بود که بازرس آژانس که صادقانه گزارش میدهد و مثلا اعلام میکند که فلان قطعه، مثلا پمپ فلان، هنوز نرسیده است یا نصب نشده است یا... در نتیجه آن سیستم جاسوسی که این اطلاعات را بر میدارد به دنبال شرکتهایی در دنیا میرود که همان پمپ را میسازند و روی این شرکتها فشار میآورند. بنابراین یا آن کشور یا شرکت را مجبور میکنند که آن وسیله یا تجهیزات را به ما تحویل ندهند یا پس از انجام خراب کاری صنعتی اجازه میدهد که قطعات وارد ایران شود. یعنی مثلا اگر سیستم الکترونیکی است، ویروس خود را وارد آن کند یا مواد منفجره را جاسازی کند. یا حتی جنس قطعات را عوض کند تا سیستم دچار خوردگی شود.
* چنین اتفاقاتی هم افتاده است؟!
تمام اینهایی که گفتم اتفاق افتاده است. در یک برهه در شیرهای خلاء که خریداری کرده بودیم، جنس دیافراگمها را عوض کرده بودند که در مقابل گاز «یو. اف. 6» خورده شود و از بین برود. یا مثلا الکترو موتورهای را تغییر فاز داده بودند و به گونهای طراحی شده بود که «بُرد»های خاصی در این قطعات تعبیه کرده و با رزین روی آن را پوشانده بودند. حدود 60 الکترو موتور از این نوع به ما فروخته شده بود!
* یعنی این اقدامات براساس اطلاعاتی بود که ما قبلا طبق پروتکلها به آژانس داده بودیم؟
بله. بر مبنای تقاضای ما آنها خود را تنظیم میکنند و با استفاده از سیستمهای جاسوسی که دارند کانالهای خرید ما را میبندند که کسی چیزی نفروشد و کانالهایی را باز میگذارند که کنترلش در دست خودشان باشد و از این راه تجهیزاتی را به ما ارائه میکنند که برای آنها هم کارایی داشته باشد. مثلا بردهای الکترونیکی خاص، شنودهای خاص و... مثلاویروس استاکس نت را به همین شکل وارد کردند. یعنی در تجهیزاتی که از آنها خریده بودیم این ویروس را کار گذاشته بودند.
* یعنی این ویروس به این شکل وارد شده بود؟
بله. ببینید! شرکتهایی مثل زیمنس کاملا در دست سرویسهای جاسوسی و خراب کار هستند. شرکت «ادواردز» انگلستان نیز به همین صورت است. این ویروس هم در «گیج»های این شرکت وارد شده بود. حتی مواد منفجره هم کار گذاشته شده بودند. آنها از روی اطلاعاتی که میدهیم میدانند که چند سانتریفیوژ قصد داریم نصب کنیم و چه قطعاتی لازم داریم. بنابراین جلو تجهیزات را میبندند و سپس مثلا پمپ خلاء که قرار بود از شرکت «AEG» خریداری شود را از این شرکت میگیرد، فرض کنیم خود این شرکت بیتقصیر است، این سرویسهای جاسوسی خرابکاری را انجام میدهند و با واسطه آن تجهیزات را به ایران میدهند. بنابراین در آن شرایط ما با ندادن اطلاعاتشان آژانس را حفظ میکردیم که متهم نشود که با تروریستها هم دست است. البته «DIQ» را اعلام میکردیم اما پس از آنکه مراحلی بگذرد.
وقتی میخواستیم مخزن اصلی رآکتور اراک را جا به جا کنیم این مخزن را مخفی کرده بودیم تا متوجه نشوند که کدام کارگاه است. چرا که ممکن بود آنجا تهدید به ترور یا خرابکاری کنند و... چند سال این مخزن را پنهان کردیم تا آن شرکت کارش را انجام دهد. البته خیلی دنبال این موضوع بودند. حتی وقتی میخواستیم جابه جا کنیم اطلاعاتی داشتیم که ممکن است با موشک استینگر آن را بزنند...
* داخل خاک ایران؟!
مگر داخل ایران بمب و اسلحه نمیآورند؟ موشک استینگر که زیاد بزرگ نیست. از گیتار بزرگتر است؟! (باخنده) شلیک موشک به مخزن اصلی رآکتور و تغییر شکل آن یعنی از بین رفتن استاندارد ایمنی رآکتور و غیرقابل استفاده شدن چرا که بعدا خود آژانس آن را تایید نمیکند. بنابراین باید دقت کنیم که دشمن کارگاههای ساخت ما را پیدا نکند. حتی مسیر انتقال را متوجه نشود. نتواند این کارگاهها را تهدید یا ترور کند.
بگذارید موضوع دیگری را ذکر کنم. یک بار به یک گل فروشی از خارج از کشور تلفن زدند که دسته گلی را برای منزل فلانی ارسال کند و روی آن هم کارتی بگذارد با این متن «از طرف خانواده شهید... به شما شهادت فرزندتان را تسلیت میگوییم...» در صورتی که فرزند آن خانواده مهندس یکی از تاسیسات هستهای است و هیچ اتفاقی هم برایش نیفتاده و سالم است و با این کار فقط فضای تهدید علیه او ایجاد میشود.
آنها تلفنها و اسامی که به دست میآورند را ابزاری برای دست یافتن به اطلاعات بعدی میکنند و سپس مرحله تهدید و ارعاب شروع میشود. حتی آگهی ترور دانشمندان ایران را با تصویر اخبار شبکه یک سیما تهیه کرده و برایشان میفرستند. این موارد را خودم دیدهام. به همین دلیل باید شما رسانهها اطلاع رسانی کنید که مردم بدانند با چه تلاش و چه اتفاقاتی به این حد از فناوری رسیدهایم. سال هاست این اتفاقات میافتد و عدهای میترسند و وارد این حوزه نمیشوند و عدهای هم شجاعانه وارد میشوند. درست مانند دوران جنگ که عدهای از سربازی فرار میکردند و عدهای هم که سربازی رفته بودند داوطلب بودند.
* البته آقای دکتر تصور میکنم در حوزه اطلاع رسانی درباره این موارد ضعفهایی در سازمان انرژی اتمی وجود دارد که باعث میشود ما رسانهها و مردم از این اتفاقات با خبر نشوند.
فکر نکنید که همه برای سازمان انرژی اتمی سر و دست میشکنند. البته خب عدهای هم که در جنگ وارد خط مقدم نمیشدند پشت جبهه که کمک میکردند. الان هم حرف من این است که ارزش دستاورد خود را بدانیم و آن را خار نکنیم. من خیلی ناراحت شدم که در سیستم تبلیغات ریاست جمهوری یک کاندیدا از چرخیدن سانتریفیوژ و گره زدن آن به زندگی مردم استفاده کند. مگر این سانتریفیوژ را آقای احمدینژاد یا جریان اصولگرایی در کشور به راه انداخته که بخواهند زندگی مردم را فلج کند؟! اگر قرار باشد این حرف را بزنند خیلی حرفهای دیگر هم هست که باید زده شود تا مردم بدانند چه اتفاقاتی افتاده است. چرخ زندگی مردم و کارخانه دیگر با سانتریفیوژها هیچ ارتباطی ندارد.
* نکتهای که وجود دارد این است که به سبب مقاومتی که داشتیم و فشارهایی که آمد...
خیلی خب! اگر نمیخواهیم که چرا انقلاب کردیم؟! مگر چرخ زندگی و کارخانهها نمیچرخید؟! چرا انقلاب کردیم؟ مگر استقلال به چه معناست؟ استقلال یعنی حق داریم تصمیم بگیریم انرژی خود را از چه محلی تامین کنیم. اگر کشور نیاز به برق دارد باید رآکتور را بسازیم. مصالح کشور که نباید با سلایق سیاسی تغییر کند. اگر هم مصالح کشور این باشد که نیاز به انرژی اتمی نداریم اصلا نباید وارد شویم.
* برگردیم به همان موضوع ارتباط با آژانس...
تاحالا آژانس حتی یک گزارش نداشته است که ایران تخلف کرده است. ایران همیشه تاکید کرده که با بازرسان آژانس در حد قانونی تعامل شود. نه زیاد و نه کم. آنها هم میدانند که ما به طور غیر رسمی 1/3 و «DIQ» را اجرا میکنیم اما اعلام کردیم که تعهد نمیپذیریم تا از حقوق خود بهرهمند نشویم. یعنی پرونده ایران باید عادی شود.
* حالا اگر بخواهیم جمع بندی از این موضوع داشته باشیم پذیرفتن چنین تعهداتی در توافق ژنو چه نتیجهای دارد؟
در برههای چون هنوز رآکتور ما (دراراک) کامل نشده و در غنی سازی هم با هجمه دشمن مواجه بودیم، نوعی خراب کاری حتی در روند رآکتور بوشهر را شاهد بودیم. بنابراین باید روی این موضوعات احتیاط کنیم. البته باید اطلاعات درست به آژانس ارائه شود و حقوق بازرسان آژانس هم محترم شمرده شود و از حقوق ایران هم دفاع کنیم. اما تازمانی که تحریمها علیه ما وجود دارد ما اطلاع نمیدهیم که تجهیزات را از کجا وارد میکنیم یا چه ویژگیهایی دارد.
یکی از مهمترین چالشهایی که در موضوع هستهای با غرب داریم مربوط به غنی سازی است. اما در توافق ژنو اشاره صریح به «حق» غنی سازی ایران نشده است و صرفا به عبارت «غنی سازی» اشاره شده است. به همین دلیل هم وقتی جان کری بعد از توافق ژنو صحبت کرد گفت غنی سازی را به رسمیت نشناختیم اما وقتی آقای ظریف صحبت میکرد گفت که حق غنی سازی وجود داردو حتی رئیس جمهور نیز در نامه خود به رهبر انقلاب اشاره به «حق» غنی سازی کرد. البته تحلیلی هم وجود دارد که آمریکا یا 6 کشور حقی را برای غنی سازی هیچ کشوری به رسمیت نمیشناسند. مثلا ژاپن غنی سازی دارد اما حقاش به رسمیت شناخته نشده است. سوال من این است که آیا در کشورهایی که چرخه سوخت دارند به همین شکل رفتار شده است؟
ببینید! نیاز یک کشور به انرژی با تغییر رژیم نباید تغییر کند. رژیم پهلوی برای تولید 10 هزار مگاوات برق هستهای برنامه ریزی کرده بود و حتی اقداماتی را آغاز کرده بود. اما پس از انقلاب اسلامی با وجود اینکه نیازها بیشتر شد و برای توسعه و رفاه و... نیاز به انرژی افزایش یافت، کشورهای غربی اعلام میکنند که وقتی نفت دارید انرژی هستهای میخواهید چیکار؟ مردم باید این موضوع را تحلیل کنند که چطور میشود که نیاز ما به انرژی تغییر میکند؟!
جمهوری اسلامی که استقلال دارد نباید انرژی هستهای داشته باشد؟ بنابر این آنها حقی را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای برای ما قائل نیستند. حتی از «ان. پی. تی» هم گذشته است این ادعاها. حتی سهم ما از 10 درصدی که در کارخانه غنی سازی اورودیف فرانسه داشتیم را از اول انقلاب تاحالا ندادهاند. حتی در معادن اورانیوم نامیبیا که سهم داریم هم کاری کردند که سهم ما را ندهند و اجازه سرمایه گذاری در سایر معادن هم ندادند. بنابراین موضوع استقلال ایران بسیاری از مطالب را برای کشورها روشن میکند که چطور دنیا میان برخی کشورها تقسیم شده است. در این شرایط باید بدانیم که آنها افراد ساده لوحی نیستند که حق ایران را در توافق بگنجانند. لااقل تیم مذاکره کننده ما نزد خود آنها (غرب) و در دانشگاههای آنها درس خوانده است. یعنی آنها استادهایی داشتهاند که اینها را تربیت کنند و سالها در مسائل حقوق بین الملل و قوانین بین المللی تجربه دارند و خودشان هم آن را نوشتهاند. زبان انگلیسی هم زبان آن هاست.
کلمات انگلیسی گاهی معانی خاصی دارد که ما نمیدانیم. مثلا «نیاز عینی» یا «Objective Guarantee» که در مدالیته قبلی هم بود. به هرحال باید متوجه شویم که وقتی کلمه «عینی» میآید در ادامه میگوید که نیاز عینی شما به اورانیوم غنی شده چیست؟ اگر رآکتور دارخوین را مطرح کنیم آن وقت میگوید آن رآکتور که هنوز ساخته نشده پس غنی سازی را تعطیل کن و 5 سال بعد که نیاز داشتی ما حاضریم آن را بدهیم.
یعنی بحث بعدی تعطیلی غنی سازی 5 درصد است. آنها که از اعتقاد خود دست بر نداشتهاند. وقتی از غنی سازی 20 درصد به صورت مفت کوتاه آمدهایم و ما به ازای درست نگرفتهایم... تیم قبلی ما به ازاها را تعریف کرده بود. گفتوگو میکرد و میگفت ما 20 درصد را به اندازه نیاز میخواهیم و تولید کننده هم نبودیم و شما ما را مجبور کردید. تولید هم به اندازه نیاز است. حتی 5/3 درصد هم به اندازه نیاز است.
وقتی پرونده روی روال عادی باشد و ببینیم که تولید سوخت برایمان هزینه بر است و نمیتوانیم آن را اقتصادی کنیم، قطعا ازجایی خریداری میکنیم که کیفیت بهتر داشته باشد و ارزانتر باشد. اما ذخیره استراتژیک را باید نگه داریم تا به نحوی نباشد که در بازار روی قیمت با ما بازی کنند. یا حتی در حوزه تولید سوخت به صورت همکاری با سایر کشورها کار کنیم. مثلا مواد اولیه را بیاوریم و تبدیل کنیم و به کشور مربوط بدهیم. ذخایر ما در حوزه اورانیوم برای رفع نیازهای استراتژیک است. مثل کشوری که خودش نفت ندارد اما تکنولوژی تولید فرآوردههای نفتی را دارد و نفت از ایران وارد میکند و بعد از تامین نیازهای خود به ما بنزین میدهد. تولید مشترک در حوزه هستهای و غنی سازی هم پیشنهاد ما بود. من این موضوع را با آقای کرینکو (رئیس شرکت دولتی «راس اتم» روسیه) هم درمیان گذاشتم.
بحث بعدی غرب تعطیلی غنی سازی 5 درصد است/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ پس از مرگ سهراب از حقوقدانان نظر میخواهند/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از آن حقوقدان بود
* چرا روسیه؟
از سوی کشورهای دیگر هم سیگنالهایی داشتیم و حتی مذاکراتی شده بود اما روسیه برای ما مطمئنتر بود چرا که آنها هم به ما نیاز داشتند و نیاز ما هم تامین میشد. آنها در تعاملی که داشتند متوجه شده بودند که ما توانمندی ساخت رآکتور را داریم چرا که هرچه گفتیم میسازیم را ساختیم و از این رو آنها نمیخواستند بازار ایران را از دست بدهند دربازار جهانی هم استقلال رای خود را داشته باشند و ایران برای این موضوع بهترین جا بود.
* سوال من این بود که آیا برای کشورهای دیگر هم در حوزه غنی سازی همان رفتاری که با ایران کردند را انجام دادند؟
نه. چون آنها باهم شریکاند.
* یعنی مثلا حق غنی سازی ژاپن مطرح شده است؟
ببینید! این موضوع حق اصلا مطرح نمیشود چرا که در چارچوب «ان پی تی» هر کشوری این حق را دارد.
* مسئله این است که برای ایران محدودیت یا شرایط ضمنی تعیین شده است. مثلا نیازهای عملی و...
بله! برای ما تفاوت دارد. این هم به دلیل همان تفاوتهایی است که گفتم درباره کلمات انگلیسی وجود دارد. مثل همان تعریفی که از «ایران هستهای» شده است. جناب آقای دکتر ظریف میفرمایند کشور هستهای یعنی کشوری که سلاح دارد. حرف من این است که آنها هرچه بخواهند میگویند و تحریف میکنند حتی وقتی اطلاعات درست میدهیم. بنابراین حتی نباید اجازه دهیم که نقشه متروی ما به دست آنها بیفتد...
* البته براساس توافق ژنواطلاعات مربوط به طرح و نقشههای ایران برای تأسیسات هستهای باید ارائه شود...
خب این اجرای همان کد 1/3 اصلاحی است. یعنی ما قبول کردیم که آن را بدون مصوبه مجلس اجرا کنیم. به نظرمن این کار خلاف است و دوستانی که شتاب زده رفتند و توافق را امضا کردند و پس از مرگ سهراب از حقوقدانان برای نظردهی راجع به توافق ژنو دعوت میکنند باید زودتر کاری میکردند. ما این پیش بینیها را زودتر کرده بودیم.
* جلسهای برای همفکری برگزار نشده بود؟
من اطلاعی ندارم. هیچ خبری بیرون ندادهاند. ببینید! من به عنوان یک مدیر هستهای مثلا وقتی میخواهم در یک جلسه سخنرانی کنم باید یک عقبه کارشناسی پشت سر من باشد. من در دوره مدیریت خود در سازمان این ساز وکار را ایجاد کرده بودم. آقای جلیلی هم از عقبه کارشناسی در همه حوزهها خوب استفاده کرد تا همه حقوق کشور را در نظر بگیریم. اجازه بدهید من نکتهای را بگویم. گاهی برخی رسانهها، به خصوص رسانههای طرفدار دولت که از بیان برخی حرفها ترس دارند بعضی موضوعات را شخصی سازی میکنند. ما البته به همه شخصیت هااحترام میگذاریم اما حرفمان این است که بیخود کسی را قهرمان نکنید که عدهای بخواهند گارد بگیرند. مثلا درباره همین توافق ژنو، هیچکس از توافق هیچ خبری نداشت و قبل این نکته وزیر محترم امورخارجه وارد ایران شود ایشان تبدیل به یک قهرمان ملی شده بود. این سوال وجود داشت که مگر چه اتفاق افتاده است که او یک قهرمان است؟ آیا در مقابل غرب مقتدرانه ایستاده است یا هرچه گفتهاند قبول کرده است؟ ما باید بدانیم که چه اتفاقی افتاده تا بعد بفهمیم معنی این قهرمانی چیست. قرار نیست که همه در عمل انجام شده باشند.
برادر محترم جناب آقای رئیس جمهور که ادعا دارند دانشگاهیان باید توافق را نقد کنند، خب باید قبلا آن را در اختیار قرار میدادند تا نظر بدهند. صداقت حکم میکرد این قدر تبلیغ نکنیم که هیچ کس نتواند حرف بزند و همه وادار شوند که همراهی کنند. این جو روانی را باید خاتمه بدهیم. یعنی اگر واقعا میخواهیم افکار عمومی و علمای جامعه همراهی کنند باید به موقع احترام بگذاریم به اینها.
در ابتدای دولت دهم مکانی را راه اندازی کردیم که متفکران جامعه به دور از علایق سیاسی خود در آنجا به اظهارنظر بپردازند. اما در شروع دولت یازدهم این مکان تعطیل شد.
* چه مکانی بود؟
در کشور موسسهای را راه اندازی کرده بودیم که دیگران بیایند و دور یک میز با هم تبادل نظر کنند.
* درباره مسئله هستهای؟
این موسسه به عنوان هستهای ایجاد شده بود. چرا این اتاق فکر تعطیل شد.
* مخالفان تفکر شما هم به آنجا میآمدند؟
بله میآمدند. احساس میکردیم که باید حتما از نقد دیگران استفاده کنیم. ما که نباید دنبال این باشیم که جامعه دانشگاهی ما را تایید کند. وقتی رهبر انقلاب بحث کرسیهای آزاد اندیشی را مطرح کردند به این معنی نیست که بله قربان گو باشیم. ما باید اجازه بدهیم که کارشناسان به موقع نظر و تحلیل خود را ارائه کنند. این توافق نامه شاید دیگر چندان جای نقد و نظر نداشته باشد که کسی درباره آن نظر بدهد چرا که وزیر خارجه آن را امضا کرده و ما باید آن را امضا کنیم. اشکالی هم ندارد. این 6 ماه میگذرد اما همین 6 ماه فرصتی است که دوستان تجربه پیدا کنند. فکرکردند که شروع دولت را با یک شیرینی خیلی خوب برای مردم داشته باشند که احساس میشود یک مقدار شتاب زده بوده است.
میخواستند با موشک استینگر مخزن اراک را بزنند/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از این حقوقدان بود/ از غنی سازی 20 درصد مفت کوتاه آمدیم
* آقای دکتر! برخی در کشور معتقدند در شرایطی که بن بست در سیاست خارجی رخ داده بود و فشارهای اقتصادی هم زیاد بود این توافق ژنو توانست فشارها را کم کند و روزنهای را باز کند که بتوانیم تعاملات خود با جهان را افزایش دهیم؟
من این را به این شکل قبول ندارم. میتوانیم با الفاظ به شکل دیگری بازی کنیم. مردم ما مردم مقاومی هستند و 2 سال را باید گفت که ریاضت اقتصادی کشیدهاند. متخصصان ما هم فرصتی پیدا کرده بودند که توانمندیهای داخلی را از بالقوه به بالفعل تبدیل کنند و هم خود را برای جهشهای بزرگتری آماده کنند. فشارهایی که دشمن آورد را من در انتخابات 24 خرداد میبینم. یعنی دوستان ما که میفرمایند پیام 24 خرداد را گرفتید یا نه؟ این جمله خیلی جاها گفته شد. مثل آن پیام دوم خرداد. یعنی این افراد به نحوی میخواهند حماسههای مردم را در یک جریان خاص انحصاری کنند. من توصیه میکنم که از دوم خرداد عبرت بگیرید. مراقب باشید که 24 خرداد شما را غره نکند. این اتفاقات همه به مردم تعلق دارد. این روزها روزهایی است که خداوند در آن دخالت میکند و مردم ثبات سیاسی نظام را نشان میدهند. یعنی از اینکه مردم در انتخابات شرکت میکنند و ثبات کشور را نشان میدهند باید استقبال کنیم و عبرت بگیریم. مردم در مقابل دولت یک اتوبان باز کردهاند. آن هم با وجود تحریمها و فشارها. من اسم این را بن بست نمیگذارم. ما داشتیم پیشرفت میکردیم...
* اما در حوزه سیاست خارجی و تعاملات با کشورهای دیگر دچار مشکل بودیم...
ما کشور قدرتمندی هستیم و تبدیل به قدرت منطقهای شدیم در چند سال گذشته. معضلات و نارساییهایی در داخل کشور داریم اما اینها نباید ما را از اهدافمان غافل کند. استقامت مردم و ثبات سیاسی که 35 سال جمهوری اسلامی حتی در زمان جنگ تحمیلی به جهان نشان داد یک دموکراسی جدید بود. این مقاومتها و ثبات سیاسی یک اتوبان مقابل دولت گذاشته بود. سوال این است که آیا دولت میخواهد در این اتوبان با صندلی چرخدار حرکت کند یا با یک اتومبیل خوب با سرعت بالا؟ اینها به بضاعت و ظرفیتهای خودشان مربوط است. این را باید خودشان نشان دهند. این بضاعت را من در توزیع سبد کالا ندیدم و به شخصه احساس تحقیر کردم. اینکه رسانههای بیگانه تصاویر مردم نجیب ایران هنگام توزیع سبد کالا را با سخنرانی امام راحل در ابتدای انقلاب به طور همزمان پخش کردند باعث شد اتفاق درشان مردم ایران نباشد. به همین جهت دولت باید همین شعار اعتدال را به خود یادآوری کنند و مثل توافق ژنو شتابزده عمل نکنند. باید اجازه میدادند که متخصصان جامعه درباره آن نظر بدهند. قبل از اینکه آقای روحانی دولت را تحویل بگیرد من خدمت ایشان رفتم و وضعیت صنعت هستهای را با جزئیات کامل گزارش کردم. به آقای ظریف هم در دو جلسه جداگانه بحث شد. سوال این است که آن فردی که تعیین شده بود که به آقای ظریف اطلاعات روز را ارائه کند آیا باید یک روز بعد از آغاز دولت روحانی برکنار شود؟ این یعنی اعتدال؟ دولت آقای روحانی همه همکاری ما را قطع کرد و همه کسانی که میتوانستند در تفاهمنامه به آنها کمک کنند را کنار گذاشتند.
* یعنی از آن نیروها استفاده نشد؟
نه اصلا. من درباره خودم صحبت نمیکنم. من معاون آقای احمدینژاد بودم و چون دوران وی تمام شده قاعدتا کار من هم تمام است و باید بروم اما کسی که تعیین شده بود که به آقای ظریف اطلاعات بدهد و جزئیات را ارائه کند آیا باید برکنار شود؟ به همین جهت من دولت را به اعتدال توصیه میکنم. دولت باید در این گونه موارد تامل کند نه اینکه مانند یک کشور فاتح در مقابل یک کشور مغلوب رفتار کنیم.
* در حوزه هستهای چنین اتفاقی افتاد؟
بله. من کاری به تغییر مدیران ندارم. اگر تغییر مدیران از روی اعتدال و منطق باشد نه تنها بد نیست که لازم است اما حرف من این است که وقتی شروع یک کار شتاب زده است نتیجه هم همین میشود. به خصوص در حوزه هستهای باید با تامل بیشتری عمل میکردیم و اجازه میدادیم آنهایی که در مذاکرات حضور داشتهاند میماندند.
ببینید! اسم من در قطعنامه 1747 شورای امنیت آمده است و اکنون هم اصلا دنبال مسئولیت نیستم و در شرایط فعلی خدارا شکر میکنم که مسئول نیستم که این فتح و پیروزی به نام من تمام شود! اما سوال میکنم که چرا من به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی انتخاب شدم؟ پاسخ من این است که چون ترور شدم به ریاست سازمان انتخاب شدم که ایران بگوید این ترورها اهمیتی ندارد و کار را تغییر نمیدهد. بسیار خب! من سانتریفیوژها را افزایش دادم. در دوره خدمت من رآکتور بوشهر راه اندازی مقدماتی شد. روند امضای قرارداد با روسها برای نیروگاههای جدید آغاز شده بود. اکنون این پرسش مطرح میشود که ما به ازای تغییر من چه بود؟ یعنی در ازای کنار گذاشتن مدیری که ترور شده است چه ما به ازایی گرفتیم؟ فرض کنیم به خاطر اینکه نام من در قطعنامه سازمان ملل بود و حساسیت برانگیز است، دولت برای کاهش حساسیتها قصد داشت من را تعویض کند. حالا این مهم است که این تعویض در قبال چه امتیازی انجام شود. مثلا آیا این تغییر آنقدر مهم نبود که با تعویض بانک مرکزی هم وزن باشد؟ واقعا باید اینقدر شتاب زده کارها انجام میشد؟ای کاش در قبال این کارها ما به ازاهایی هم میگرفتند...
* شاید بحث «کم سوادی» مطرح بوده است...
درباره این موضوع «کم سوادی» حرف من این است که ما باید احترام رئیس جمهور محترم را حفظ کنیم. روی ایشان فشار زیادی است. هرکس ممکن است جملهای را بگوید که فعل و فاعل آنجا به جا شود. بالاخره در جملات محاورهای ممکن است کلمات جا به جا شود. به این برادران بزرگوار هم باید بگوییم شما هم حواستان باشد که چه کلامی میگویید. مثلا این بحث «سرهنگ» و «حقوقدان» که گفته شد جالب نبود. آن روز در آن مناظره انتخاباتی، تصور من این است که صداقت آن ژنرال بیشتر از حقوقدان بود و راحت حرفش را میزد. او سرهنگ نبود، بلکه ژنرال بود. در جامعه ما هم عده زیادی سرهنگ هستند و اینکه به نظامیان نباید احترام بگذاریم مخصوص جهان سومی هاست که نتیجه القائات غرب است. به همین دلیل بخشهایی از جامعه سیاسی با نظامیان برخورد خوبی ندارند. اما واقعیت این است که اگر همین نظامیان نبودند ما چطور میتوانستیم از کشور دفاع کنیم؟ چطور در بحرانها انتظار داریم سرهنگها مسئله را حل کنند؟ مثلا در همین برف زمستان در شمال دیدید که «سرهنگ»های ارتش و سپاه به کمک مردم رفتند. اینها ادبیات کسانی است که میخواهند ادای روشنفکری دربیاورند. این درحالی است که در همان غرب این شرایط اصلا وجود ندارد و آنها به نظامیان خود بسیار احترام میگذارند چون میدانند که ثبات کشورشان توسط همین افراد تامین میشود. اینهایی که این حرفها را علیه نظامیان میزنند مثل این است که هنوز در دوران مصدق زندگی میکنند و ذهنهایشان فریز شده است. به اینها باید توصیه کنیم که عوض شوند و فهمی که مردم پیدا کردهاند را بفهمند. این نوع ادبیاتها باید عوض شود به خصوص آنهایی که در راس کشور هستند. این شامل خود من هم میشود و من هم اگر جملهای گفتهام که باعث آزرده خاطری شده است عذرخواهی میکنم.
میخواستند با موشک استینگر مخزن اراک را بزنند/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از این حقوقدان بود/ از غنی سازی 20 درصد مفت کوتاه آمدیم
* اگر اجازه بدهید به بحث توافق ژنو بازگردیم با این سوال که آیا در کشور رآکتورهایی داریم که نیاز به اورانیوم با غنای بین 5 تا 20 درصد داشته باشند؟
ببینید! در اصفهان رآکتور مینیاتوری داریم که مصرف آن 90 درصد است. این البته باید طبق مقررات آژانس به رآکتور زیر 20 درصد تبدیل شود که این اواخر گفته شد باید به 5/12 درصد برسد. پس باید سوخت 5/12 درصد هم داشته باشیم. مثلا میتوان بخشی از سوخت 20 درصد را با رقیق کردن به 5/12 درصد برسانیم. برخی رآکتورهایی که با سوخت طبیعی (اورانیوم با غنای 7/0 درصد) کار میکنند باید به حدود یک تا 5/1 درصد برسند که باید برای این کار اورانیوم غنی شده به آنها اضافه کرد.
* یعنی اگر فرض کنیم در گام پایانی هم همین شرایط باشد و ما نتوانیم بیش از 5 درصد غنی سازی انجام دهیم آیا نیازهای کشور بر طرف میشود؟
نیاز ما به 5/12 درصد آنقدر زیاد نیست. میتوانیم آن را تامین کنیم. باید طراحی جدیدی انجام شود که طبق نظارت آژانس انجام شود. شاید حتی آژانس بپذیرد که آن را تامین کند. این موضوع برای ما اقتصادی نیست. وقتی هم چیزی برای ما اقتصادی نیست نباید سراغ آن برویم. درباره 20 درصد هم همین طور بود. این اورانیوم تولید شد چون نیاز بیماران کشور به رادیو داروها باید تامین شود و غربیها این ماده را به ما ندادند. بنابراین حتی اگر گرانتر تولید شود بازهم باید آن را تولید کنیم. نکتهای که وجود دارد این است که درباره تولید 20 درصد میتوانستیم با طرف مقابل تعامل کنیم. اما این مهم است که به جای آنچه چیز به دست میآوریم. قبلا میگفتند که در ازای توقف 20 درصد آنها حاضرند رآکتور تهران را آپگرید کنند و به کشورها بگویند که به ما رادیو ایزوتوپ بفروشند. وقتی این موضوع را آقای جلیلی به من گفت من پاسخ دادم که رآکتور تهران توسط ایرانیها آپگرید میشود و اگر میخواهند رآکتورهای آنها را هم آپگرید میکنیم. رادیو ایزوتوپ را هم تولید میکنیم و کشورهایی هستند که این مواد را به ما بفروشند و نیازی به این کار نیست. به همین دلیل تصور میکنم آنچه ما در توافق ژنو پذیرفتهایم تعهد بسیار زیادی است و میتوانستیم در ازای هر خط آن امتیازاتی بگیریم. مثلا تحریم بانک مرکزی یا تحریمهای نفتی و....
* الان سوخت رآکتور بوشهر توسط روسها تامین میشود. این قرارداد تا چه زمانی برقرار است؟
تا 10 سال آنها تعهد به تامین سوخت دارند. روسها هم طبق آن تعهد کارها را انجام میدهند. برای رآکتورهای بعدی هم باید قرارداد ببندیم. حتی کارها و اقدامات برای رآکتورهای بعدی انجام شده بود و در سال 92 میتوانستیم کلنگ زنی کنیم. اینکه گفته میشود در سال 93 کلنگ زنی خواهد شد به نظر من نوعی اقدام ژورنالیستی است چرا که همه چیز آماده بود. برنامه هم این بود که یک رآکتور به طور کامل توسط روسها ساخته شود و به ایران تحویل شود. این پروژه حدود 5-6 سال زمان میبرد و 4-5 میلیارد دلار هزینه دارد.
* وقتی در توافق ژنو آمده است که غنی سازی باید براساس نیازهای عملی ایران باشد، آیا اگر طرف مقابل ادعا کند که چون سوخت رآکتور بوشهر توسط روسها تامین میشود و برای 20 درصد هم که ذخیره وجود دارد، ممکن است که کلا به توقف غنی سازی برسیم؟
بله امکان دارد. آنها ممکن است بگویند فعلا تعطیل کنید چون نیاز عملی ندارید. حرف من این است که وقتی سوخت میخواهد تولید شود چندسال زمان میبرد. راه اندازی مجدد کارخانه زمان میبرد. غربیها با سیاست تعطیلی غنی سازی ایران و تعطیلی رآکتور اراک و کارخانه آب سنگین و بعد تعطیلی کارخانه سوخت اصفهان پیش میروند. این خط آن هاست. هرچند برخی برادران ما میگویند که اینها آرزوهای آن هاست اما حرف این است که تا اینجا آرزوهای آنها برآورده شده است.
اجازه بدهید من به نکته فنی اشاره کنم. در 3 روز اول دولت یازدهم زمزمههایی آغاز شد که راه اندازی رآکتور اراک به تاخیر افتاده است. درحالی که برنامه این بود که در پایان سال 92 این رآکتور با سوخت مجازی راه اندازی شود. هرچند برای 3 تا 6 ماه تاخیر برنامه ریزی شده بود اما در نهایت تصمیم ما این بود که زمان پایانی برای اسفند 92 تنظیم شود. مدیریت هم به گونهای بود که نیروهای ذخیره آماده باشند تا تکمیل رآکتور اراک تسریع شود. دلیلش هم این بود که دشمن ابتکار عمل را به دست نگیرد و مثلا با موشک یا بمب افکن آنجا را هدف قرار ندهد. به همین دلیل دقت فراوانی در جابه جایی تجهیزات و نیروی انسانی داشتیم تا آسیبی وارد نشود. بنابراین دوستان ما در این تفاهم ژنو میتوانستند برای اینکه این شک ایجاد نشود که ما قبول کردیم رآکتور اراک تعطیل شود، به طرف مقابل بقبولانند که رآکتور را با سوخت مجازی راه اندازی کنیم.
در سوخت مجازی هم میدانید که همه مجتمعهای سوخت آماده هستند اما به جای اورانیوم از سرب استفاده میشود تا کارایی، دما، سازگاری، ایمنی و... تجهیزات تست شود. در سوخت مجازی به جای آب سنگین هم آب سبک استفاده میشود. این کار درباره نیروگاه بوشهر هم انجام شده بود. خوشبختانه همه چیز هم برای سوخت گذاری مجازی آماده بود و حدود 86 درصد تجهیزات هم نصب شده بود. تجهیزات جانبی هم در حال نصب شدن بود و ماموران آژانس هم آمده بودند و به دنبال جانمایی دوربینهای خود بودند. حتی نقشه به روز شده هم به آژانس تحویل شده بود. اما در این شرایط وقتی براساس توافق ژنو جلوی نصب تجهیزات گرفته میشود، افراد متخصص متوجه میشوند در این رآکتور هیچ فعالیت هستهای نبوده است که حساسیت برانگیز باشد. یعنی میتوانستیم در این 6 ماه یا 6 ماه بعدی هم بدون سوخت هستهای رآکتور اراک را فعال کنیم.
در پاورقی توافق ژنو هم درباره اراک آمده است که سوخت هم نباید در اصفهان تولید شود. وقتی آن سوخت تولید نشود یعنی حداقل این روند یک سال به تاخیر میافتد. اما الان چه خبر است؟ ابتدا که دوستان ما میگفتند که رآکتور با قدرت ادامه پیدا میکند. اما حالا حرفها از این است که این رآکتور به رآکتور آب سبک تبدیل شود. این حرف یعنی حدود5 سال تغییر کاربری، تغییر طراحی، تجهیزات و... ضمن اینکه چه دلیلی دارد ما در اراک رآکتور آب سبک داشته باشیم؟ اگر این اتفاق هم بیفتد کارخانه تولید آب سنگین که جنب رآکتور قرار دارد از موضوعیت میافتد. این روندی که میبینیم همان روندی است که اگر اشتباه نکنم در گزارش 113 صفحهای توسط آمریکا آمده است که چطور باید این رآکتور آب سنگین به رآکتور آب سبک تبدیل شود. که از زبان برخی مسئولان ما هم این زمزمه شنیده میشود. بنابراین لازم است که مسئولان مذاکره کننده قبل از اینکه پای میز مذاکره بنشینند تکلیف و موضع خود را با این مسائل روشن و شفاف کنند. اگر قرار است بروند و بازهم قهرمان برگردند ما هم بدانیم که درباره چه قراراست حرف بزنندو اگر قرار است از دستاوردهای ما محافظت شود و مثلا 20 درصد ادامه پیدا کند من خودم با یک لوح تقدیر بزرگتر از لوحهای قبلی به استقبال آنها در فرودگاه بروم!
* درباره این موضوع آب سنگین کشورهای دیگر چطور شفاف سازی میکنند؟
کاربرد آب سنگین که فقط در رآکتور نیست. ما در حوزههای دارویی برای نیازهای کشور قبلا این محصولات را وارد میکردیم اما اکنون این توانایی را داریم که آن را خودمان تولید کنیم. کل ایزوتوپهای پایدار صنعت پزشکی را میتوانیم تولید کنیم.
* به هرحال این موضوع شفاف سازی و نظارت بر رآکتورهای آب سنگین در دنیا چطور حل شده است؟
در کشورهای دیگر هم این رآکتور را دارند. پلوتونیوم را هم تبدیل به بمب میکنند! هند، کره شمالی و....
* یعنی سازوکاری برای نظارت وجود ندارد؟
سازوکاری که هست سازوکارقدرت است. یعنی اگر ایران این توانایی را داشته باشد بازهم قرار نیست آن را به سلاح تبدیل کند. کسانی هم که داشتند نتوانستند از آن علیه ایران و انقلاب اسلامی استفاده کنند. فرمول انقلاب ما با سایر فرمولها متفاوت است. ما هم حتی نیاز به کلاشنیکف هم نداریم. سلاح برای انقلاب ایران اقتدار نمیآورد و اصلا هم دنبال آن خواهند رفت. اما تصور میکنیم که دیگرانی که از سلاح هستهای استفاده کردهاند، هنوز هم آن سلاح را دارند و از آن بازهم استفاده خواهند کرد. بنابراین ما باید این آمادگی را داشته باشیم که درمقابل آنها از خودمان دفاع کنیم. یا مثلا اگر دو کشور دارای بمب هستهای باهم دعوا کردند و سلاح اتمی استفاده کردند ما باید آمادگی تکنولوژیکی برای مقابله با تاثیرات آن ناشی از ریزشهای اتمی راداشته باشیم. بنابراین باید این تکنولوژی را بشناسیم.
میخواستند با موشک استینگر مخزن اراک را بزنند/ تعهداتی که در توافق ژنو دادیم بیشتر از امتیازهای دریافتی است/ ادبیات آن ژنرال صادقانهتر از این حقوقدان بود/ از غنی سازی 20 درصد مفت کوتاه آمدیم
* در توافق ژنو ما درباره بازفرآوری تعهد کردیم که این مرحله را نداشته باشیم؟
ما هرگز این مرحله را نداشتیم.
* این مرحله به چه معناست؟
این به آن معناست که سوخت کارکرده در رآکتور را در کشور بتوانیم باز کنیم و پلوتونیوم آن را جداسازی کنیم. البته حساسیت هم روی پلوتونیوم است که البته فقط نظامی نیست و در رآکتورهای نسل آینده کاربرد دارد. در حوزه صنعتی پزشکی هم بسیار کاربرد دارد. این کار بسیار ارزش دارد. مثلا درباره سوخت رآکتور بوشهر روسیه سوخت را باید برگرداند به کشور خود و در آنجا جداسازی کند. برای رآکتور اراک چون خودمان سوخت تولید میکردیم میتوانستیم با این مرحله رادیوایزوتوپها را جدا کنیم.
* سوال من از این بابت بود که چون ما اعلام کرده بودیم که چرخه سوخت و غنی سازی خط قرمز ماست آیا نداشتن این مرحله این چرخه را ناقص نمیکند؟
به نظر من در این مرحله نباید درباره بازیافت صحبت کنیم. اما درآینده میتواند حقوق نسلهای آینده را مخدوش کند. بنابراین چیزی که این حقوق را ضایع کند را نباید بپذیریم اما در شرایط فعلی نباید ما به بازیافت یا حتی «PIE» بپردازیم تا وقتی که مسائل ما با آژانس حل شود.
* برداشت شما از احتمال اجرای قطعنامههای شورای امنیت بر اساس توافق ژنو چیست؟ فکر میکنید باید در نهایت آنها را اجرا کنیم؟
به هرحال آنها قطعنامهها را لازم الاجرا میدانند. ما هم میتوانیم این قطعنامهها را منوط به اجرای قطعنامههای مربوط به رژیم صهیونیستی کنیم. البته میشود حدودی را برای سازمانهای بین المللی حفظ کرد البته به این شرط که آنها تعهد بدهند که از این قطعنامهها علیه ایران صادر نخواهد شد. عبارت «پایان رضایت بخش» هم که درباره این قطعنامهها در توافق ژنو آمده است قابل تفسیر است. باید بفهمیم این رضایت بخش به چه معناست.
* اگرنکته خاصی مدنظر است به عنوان حرف پایانی بفرمایید.
من نکتهای هم دارم که البته باید بعدا به آن بپردازیم و آن هم درباره رآکتورهای جدید است. تصور میکنم که در بودجه 94-93 باید برای این رآکتورها فکری بشود. نگاه ما باید این باشد که در 10 سال آینده رآکتورهای قدرت بسازیم و صادر کنیم. سوال این است که دولت فعلی آن را دنبال میکند یا نه؟
منبع: باشگاه خبرنگاران