به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، طی یادداشتی به قلم «میکائیل دیانی» در روزنامه «وطن امروز» آمده است:
اگرچه تکتک بیانات رهبر حکیم انقلاب بااهمیت و از نگاه کلان و راهبردی است اما همه کارشناسان معتقدند دو سخنرانی ایشان در اولین روز سال در کنار حرم مطهر رضوی و 14 خرداد در حرم مطهر امام خمینی(ره) از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. تبیین، تفسیر و بازتولید مفاهیم مورد اشاره ایشان که کلیت حرکت نظام اسلامی در سال جاری و سالهای بعد را مشخص میکند امری حیاتی است که نخبگان جامعه باید بدان توجه کنند.
یکی از نکاتی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال در حرم رضوی بیان فرمودند و کمتر مورد مداقه قرار گرفت؛ بیانات ایشان در باب فعالیت برخی برای تئوریزه کردن وابستگی در کشور بود. رهبر معظم انقلاب در این سخنرانی اعلام کردند: «[غربیها] چطور از ما توقع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ اگر یک کسی است که روح استقلال ملی را نشانه میرود- الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقبافتادگی است، استقلال چیست- و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بیتفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکسالعمل نشان داد».
امروز جریانهای مختلف با نگاههای مختلفی درباره پیشرفت کشور اظهارنظر میکنند. برخی پیشرفت را توسعه غربی میدانند و تلاششان این است که مسیر پیشرفت را از دروازههای آمریکا و اروپا دنبال کنند و جریان غالب نخبگانی پیشرفت را نتیجه تکیه به نیروی متخصص و جوان داخل با الگوی پیشرفت درونزا میدانند؛ آنچه حائز اهمیت است سرچشمه این دو دیدگاه و نتایج تاریخی حاصل از آنهاست.
نگاهی به تاریخ معاصر ایران بویژه پس از آغاز اعزام دانشجو به اروپا برای تحصیل و پیش از انقلاب مشروطه نشاندهنده ظهور و بروز جریانهایی در داخل کشور است که غربگرایی را به صورت افراطی و تام و تمام پذیرفته بودند. شاید این جمله معروف از «سیدحسن تقیزاده» را بتوان تمام حرف این جریان دانست که میگفت: «باید از نوک پا تا فرق سر شبیه فرنگیها شویم». این جریان با تماشای پیشرفتهای تکنولوژیک غرب بدون توجه به عقبه آن- که ترجمه و استفاده از دانش اسلامی دانشمندان همین مرز و بوم بود- نسخه غربزدگی را برای کشور تجویز کردند. ابوالحسنخان ایلچی، میرزا ملکمخان، تقیزاده، آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف و... که هر کدام وابسته به سفارتهای خارجی بودند و در ابتدا خود را جزو دموکراسیخواهان معرفی میکردند؛ بعد از انحراف در انقلاب مشروطه ملت، زمینهسازی شکلگیری استبداد و روی کارآمدن رضاخان را فراهم آوردند.
این جریان که خود دچار غربزدگی شده بود، دستور کار اصلیاش را در آن زمان تضعیف روحیه عزت ملی قرار داده بود تا بتواند غربگرایی را در کشور نهادینه کند. نتیجه این رویکرد به پیشرفت چیزی غیر از عقبماندگی، وابستگی، تحقیر، چپاول و حاکمیت استبداد نبود.
با ظهور پدیده قرن یعنی حضرت امام خمینی(ره) و بازآرایی حس عزت و اقتدار در ملت ایران، زمینههای انقلاب اسلامی شکل گرفت و آن زمان که ملت به قدرت خود پیبرد، انقلاب اسلامی پیروز شد.
آنچه امروز از سوی تئوریسینهای دولت تکرار میشود، مسیری است که روشنفکران غربزده در صد سال اخیر بر آن اصرار داشتند. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی خود بر این نکته تاکید کردند که: «به ضروریات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست؛ اینها وجود دارد الان. کسانی سعیشان این است که بزنند توی سر روح عزت ملی جوان ایرانی. مکرر خلقیات منفی را نسبت میدهند: از اروپاییها یاد بگیرید، از غربیها یاد بگیرید، همدیگر را تحمل میکنند، ما همدیگر را تحمل نمیکنیم! واقع قضیه این است؟»
محمود سریعالقلم در یکسال اخیر اظهارات مکرری را پیرامون «بیسوادی و عقبماندگی فرهنگی ملت ایران، عدم مراجعه به ملت برای تصمیمات کشور، تمسخر زبان فارسی و سعی بر برتر جلوه دادن زبان انگلیسی و....» از خود نشان داده است، رفتارهایی که خود بوی دیکتاتوری و استبداد میدهد.
از سوی دیگر نحوه برخورد دولت با منتقدان و بستن نشریات منتقد در چند ماه اخیر، عدم اجازه سوال نمایندگان تشکلهای دانشجویی توسط نهاد ریاستجمهوری در روز دانشجو، برخورد با مجریان تلویزیون در گزارش صد روزه و رفتارهای مشابه همه گواه رویکرد دولت به مقوله پیشرفت است؛ پیشرفتی که در نگاه این افراد از تعامل با غرب حاصل میشود و تمام تلاش این دولت برای برقراری یک توافق با غرب ولو یک «توافق بد» که هیچ عقل سلیمی نیز حاضر به انجام آن نیست از همین جا نشأت میگیرد؛ حال آنکه نگاه اصیل که در آن رویکرد عزت و اقتدار ملی دیده میشود، تکیه بر درون و ساخت استحکام داخلی را ارجح بر وابستگی به بیرون میداند.
«در تخریب فرهنگی، کاری که تخریبکنندگان فرهنگ انجام میدهند این است که بهجای عزم راسخ ملی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملت تا عزم راسخ نداشته باشد، نمیتواند به هیچجا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملت را در مسائل مهم مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزت و اعتمادبهنفس ملی، احساس حقارت ملی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبههافکنی و بیاعتقادی؛ جای کار و تلاش و همت بلند، لذتجویی و شهوترانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد.» اینها بیانات رهبر انقلاب است که درباره راهکارهای جریان غرب زده کشور روشنگری میکند.
در مقابل نگاه جریان وابستگی، همواره سه چالش اساسی وجود دارد که عبارتند از «چالش استقلال– توسعه»، «چالش عدالت- توسعه»، «چالش نخبه- توده» چالشهایی که از ابتدای دولت یازدهم گریبان دولت را گرفته است. چالش استقلال و توسعه از 13 آبان 92 به بعد به طور کامل بروز پیدا کرده است، چالش نخبه و توده با رفتارهای سریع القلم و بازتابهای آن جلوهگر شد و امروز در ماجرای مرحله دوم هدفمندی چالش نخبه و توده در حال شکلگیری است.
اگرچه اینها در کوتاهمدت ممکن است ناگوار باشد اما یکی از دستاوردهای این مسائل بلوغ فکری جامعه و شناخت دقیق این خط فکری و نتایج رفتاری آنها توسط مردم است؛ همچنان که رهبر انقلاب در مورد مذاکرات هستهای که دولت از آن تنها یک توافق با غرب را میخواهد، میفرمایند: «ما ضررى نخواهیم کرد. البته بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم. من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهاى را که ملت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهاى است و پشتوانه تجربى ملت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد اما لازم است ملت بیدار باشد».