به گزارش گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ دربـاره انـدیشـــه سیاسـی و فلسـفه سیــاســـــــــی صدرالمتالهین، تاکنون مبـاحث مخـتــــلـف و ناهمگونی مطرح شده است. برای مثال یکی از محققان اندیشه سیاسی، صدرا را اوج زوال اندیشه سیاسی ایران مینامد(1) و این بدبینانهترین تلقی از اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی صدرالمتالهین است. اما طبق برداشتی دیگر، نه تنها صدرا دارای فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی است، بلکه میتوان از حکمتی نو با عنوان حکمت سیاسی متعالیه سخن گفت و برای آن از حکمت متعالیه، منابع و مستنداتی دست و پا کرد؛(2)
این دیدگاه، خوشبینانهترین برداشت است که اثبات آن طبیعتا از رد و انکار فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی صدرالمتالهین دشوارتر است. میتوان به امتناع اندیشه سیاسی حکم داد و بدون ارائه گزارهای مستند، چشمان خود را بر آثار مختلف متفکران حکمت متعالیه که برخی از آنها سرشار از مباحث سیاسی و اجتماعی است، بست، اما اگر بر وجود چیزی تاکید شد، باید مستندات آن را ارائه کرد و بر آن برهان اقامه نمود.
سیدجواد طباطبایی با طرح امتناع اندیشه سیاسی صدرالمتالهین و با تخفیف برخی مباحث سیاسی وی، بهگونهای راه استدلال را برای خود کوتاه کرده است، اما معتقدان امکان طرح اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی صدرایی، در آغاز راهی هستند که دشواریهای زیادی دارد. با این حال میتوان گفت این راه دشوار شیرین و دلپذیر است و برای روشن شدن واقعیت باید آن را بهطور کامل پیمود و به تحکیم آن پرداخت.
اگرچه عمده حیات صدرالمتالهین در آموزش، تهذیب، نگارش و تدریس خلاصه میشود، اما از امور اجتماعی فاصله نگرفته است. درواقع، صدرا درصدد ایجاد فضای مناسب و مساعد عمومی برای بسط و رونق مباحثات علمی بود و اساسا آموزش و آموختن، خود امری اجتماعی است که در عزلت رخ نمیدهد.
در واقع با تحلیل و بررسی برخی از آثار صدرالمتالهین ازجمله «رساله سه اصل» میتوان گفت مباحث وی کاملا اجتماعی و سیاسی هستند. همچنین صدرالمتالهین در متن مباحثات و جدالهای موجود در اجتماع حضور داشته و درباره آنها بیمحابا موضعگیری کرده و مهمتر اینکه چارهجویی کرده است.
درگیری وی با عالمنمایان و ظاهرگرایان نشان میدهد او نه تنها از جامعه نبریده که در عین دل کندن از آمال و آرزوهای دنیوی کاملا در متن جامعه حضور داشته و از فعل و انفعالات جامعه متاثر میشده است. صدرا در اندیشه رفع مخاطرات برای خود و سایر عالمان راستین واقعنگر و باطنگرایی است که عرصه را برای حضور و فعالیت خود تنگ و تاریک میدیدهاند.
این حضور همراه با قوت و قدرت در رساله سه اصل بهخوبی مشهود است. در واقع صدرالمتالهین با وجود مخاطراتی که ممکن بوده است برایش بهوجود آید، در پی مباحثه درباره مقولهای بسیار مهم در انتقاد از وضع موجود و نیز برخی عالمنمایان بوده است که امنیت را برای عالمان واقعی مخدوش کردهاند و در پی خانهنشین کردن آنان بودهاند. مگر منازعه بر سر این نیست، چرا صدرا دست به منازعهای قلمی با کسانی میزند که بیمحابا به تکفیر و تفسیق رقبا و از جمله خود او میپردازند؟
به نظر میرسد صدرالمتالهین از وضعیت جاری جامعه و بهویژه از برخورد نابردبارانه رقیبان چنان به ستوه آمده بود که بیمحابا به حمله علیه آنان پرداخت. نویسنده با آنان که صدرا را به دنیا بیتوجه و آخرت را دغدغه اصلی وی میدانند، بر سر مفهوم دنیا و تفاوت آن با طبیعت 3 اختلاف دارد. اگر صدرا گوشهنشینی و چلهنشینی را بر دیگر امور ترجیح میداده ـ که البته برای تهذیب و پالودن نفس خویش، این دوره را گذرانده و به دیگران نیز توصیه میکند ـ دیگر چرا از سر ناسازگاری به مقابله با اهل ظاهر برخاسته است؟ بر فرض پذیرش گوشهنشینی و عزلتگزینی صدرالمتالهین چه آسیبی به رقیبان فکری و سیاسی وی وارد میآمده که در این رساله به آنان تاخته است؟
«رساله سه اصل» در کنار «رساله کسر اصنام الجاهلیه» و برخی دیگر از آثار صدرا بر این موضوع صحه میگذارند که صدرا در صحنه اجتماع، حضور داشته و با توجه به فقدان امنیت برای اندیشمندان و عالمان روشنضمیر و راستین، دست به نگارش زده است. درگیری اجتماعی و حضور عینی صدرالمتالهین در چنین آثاری کاملا مشهود است.
وی در رساله سه اصل نشان میدهد که با وضعیت فکری جامعه بسیار آشناست و برای نقد و رد نابسامانیهای موجود دست به قلم برده است. البته موضوع فقدان امنیت و گله و شکایت از آن چیزی نیست که وی تنها در این اثر به آن توجه نشان داده باشد، بلکه این موضوع در دیگر نوشتههای وی نیز مطرح شده است.
از جمله صدرا در آغاز کتاب مهم خود یعنی «اسفار اربعه» بر آزاداندیشی تاکید کرده و ضرورت آن را یادآوری میکند. شاید بتوان گفت یکی از نکات مهم و برجسته اندیشه صدرالمتالهین، پیوند میان آزادی، آزاداندیشی و امنیت است. در نگاه وی، آزادی و امنیت بهگونهای تنگاتنگ با یکدیگر رابطه دارند و بدون هر یک از آنها نمیتوان به پرسشهای عصر توجه کرد و برای مشکلات جامعه، علاج یافت.
این مطلب در تعبیرات صدرا در حکمت متعالیه بهخوبی بازتاب یافته است؛ آنجا که در نقد اوضاع زمانه قلم به شکوه گشوده و میگوید: «چگونه و از کجا آسایش و تحقیق علمی حاصل کند با آن همه ناهنجاری محیط که دیده و شنیده میشود از بدی مردم روزگار؛ بهویژه از مردمی که ظالم و کمانصافند، برگزیدگان عالیمقام را خوار و پستترین مردم را بر آنها سوار میکنند؛ جاهل عامی شریر بهصورت عالم توانا ظاهر میشود و بر دانشمندان و محققان راستین ریاست میکند و آنان را به سخره میگیرد و با این بزرگان دشمنی میکند. با چنین فساد اجتماعی سران ظاهرنما، دیگر کجا مجال تحقیق در مشکلات علوم و حل آن باقی میماند؟»(4)
مطلب مورد اشاره یادآور این سخن امام علی (ع) است که میفرماید: «بأرض عالمها ملجم و جاهلها مکرم»؛ در سرزمینی که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و جاهلش گرامی بود.(5)
آیتالله مطهری که در امتداد حکمت متعالیه و از متفکران حکمت سیاسی متعالیه بهشمار میآید، بهدرستی به همین معنا اشاره میکند. آنجا که میگوید: «نبودن آزادی و تمرکز قدرت در یک نقطه، طبعا سبب پیدایش جماعتی ... میشود که گرد مرکز قدرت جمع میشوند و با مداهنه و تملق که خوشایند طبیعت آدمی است، کسب قدرت و در نتیجه تحصیل قدرت و نفوذ میکنند و امور را طبق دلخواه و منفعت خود میچرخانند. در چنین جامعهای بهجای اینکه تقوا و لیاقت، سبب ترقی و ترفیع باشد نزدیکی به مرکز قدرت، پایه و اساس همه چیز است».(6)
از این رو در شرایط نامساعد، عالمان و حاکمان الهی به منزله رهبران حقیقی جامعه کنار گذارده میشوند و جاهلان بر صدر مینشینند، درحالیکه شایسته منصب و مقامی که عهدهدار شدهاند نیستند. این بدان معناست که در یک جامعه فاسد، حاکمان ظالم و مستبد حکمرانی میکنند، بزرگان و عالمان کنار گذارده میشوند و پستترین افراد بر صدر مینشینند. فقدان عدالت، آزادی و امنیت که محصول نظام سیاسی فاسد و استبدادی است،
عالمان روشناندیش راستین را به عزلتنشینی محکوم میکند؛ از این رو صدرالمتالهین خود را در شمار عالمانی بهشمار آورده است که معتقدند «خاموشی بهترین حربه» است. در جامعهای فاسد آیا جز این کاری میتوان کرد؟ به هر حال، حکیم حکمت متعالیه بهدرستی دریافته و تصریح کرده است که از جمله لوازم تولید دانش، تامین امنیت اصحاب معرفت و قلم است تا بدون دغدغه و در کمال آسایش بهکار علمی بپردازند و جامعه را از تنگناهای جهل و ناآگاهی برهانند.
امروزه بهدرستی میتوانیم در این مسئله بیندیشیم که در تاریخ فکر بشر در چه مواقعی دانش و دانشطلبی رونق داشته است و چه هنگامی رکود و جمود بر آن حاکم بوده است. طبیعتا در شرایط ناامنی، آزاداندیشی نیز بهکار عالمان نمیآید. زیرا آزاداندیشی در جامعهای میسور است که فضای امن و آرامی برای نخبگان و اصحاب تحقیق و پژوهش فراهم سازد تا با خیال آسوده بتوانند گسترههای معرفتی را درنوردند و جامعه را بهسمت مطلوب ارتقا دهند.
در غیر این صورت، چنانکه اشاره شد، اندیشمند بر اثر اجبار و فشار اجتماعی، چارهای جز عزلت و کنارهگیری نمیبیند؛ آنچه که صدرالمتالهین نیز با آن مواجه بود. به یاد داریم که توجه به آموزش حکمت متعالیه و بسط آن، یک قرن پس از وفات ملاصدرا در حوزههای علمی ایران صورت گرفت و در زمانه خود با توجه به اوضاع نابسامان، فلسفه مقبول به شمار نیامد.
به هر حال، به نظر میرسد صدرای شیرازی بهخوبی توانسته است به تبیین مناسبات دانش، امنیت و آزادی بپردازد و بر تامین لوازم تولید دانش تاکید کند. ابعاد مسئله جز با نقل و نقد مبسوط هر یک از آثار صدرالمتالهین آشکار نمیشود. میبایست بخشهای مهم رسالههای وی گزارش، نقل، بررسی و تحلیل شود تا روشن گردد که صدرا در بطن اجتماع بوده، نسبت به مسائل اجتماعی بهشدت واکنش نشان داده و میتوان با توجه به مبانی حکمت متعالیه و موضعگیریهای وی مباحث اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی را استخراج کرد.(7)
از بحث حاضر میتوان نتیجه گرفت که صدرالمتالهین همچنان به آموزش و آموختن میاندیشد و ضمن قوامبخشی به دستگاه حکمت متعالیه، از طرح الزامات دستیابی به دانش هم غفلت نمیکند. بازخوانی آثار صدرالمتالهین و حکمای حکمت متعالیه، همچنانکه بهرههای زیادی نصیب خواننده میکند، مخاطبان را بهسوی حکمت سیاسی متعالیه رهنمون میکند و این چیزی است که مورد غفلت و نامهربانی برخی از صاحبنظران قرار گرفته است.(8)
به گمان نگارنده بازخوانی و تحلیل تمام آثار حکمای حکمت متعالیه، بهویژه صدرالمتالهین، از اولویت خاصی برخوردار است. طبق مطالعات اندک نگارنده در سالهای اخیر، آنچه در باب فقدان اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی صدرا و تکرار و تقلید وی از بزرگان فلسفه گفته شده، از سویی بهشدت مخدوش و ناصواب و از سوی دیگر نشاندهنده بیتوجهی به منطق دستگاه حکمت متعالیه و تمامی آثار آن است.
پینوشتها:
1. رک: سیدجواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران
2. نجف لکزایی با انتشار کتاب اندیشه سیاسی صدرالمتالهین چنین هدفی را دنبال کرده است. این هدف با انجام پروژه کلان «حکمت سیاسی متعالیه» تداوم یافته که امید است با بحثهای انجام شده، بخشهایی از اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی صدرالمتالهین و دستگاه حکمت متعالیه روشن شود.
3. متاسفانه برخی از صاحبنظران با خلط مفاهیم و ذکر اینکه صدرا دنیا را مذمت کرده است، از ذکر و بازگویی مفهوم حقیقی دنیا در اندیشه وی و تمایز آن با طبیعت طفره رفتهاند. امامخمینی، بهمنزله حکیمی صدرایی، در تفسیر سوره حمد به ایضاح این مفهوم پرداخته و ضمن مذمت دنیا بر تلاش و فعالیت در طبیعت تاکید میکند. (رک: امامخمینی، تفسیر سوره حمد)
4. صدرالمتالهین شیرازی، الحکمه المتعالیه، ج 1، ص 7
5. سیدشریف رضی (گردآورنده)، نهجالبلاغه، خطبه دوم. امام علی (علیهالسلام) در همین خطبه سایر ویژگیهای چنین جامعهای را برشمرده و در انتها اجبار عالمان و دانشمندان به سکوت و ترفیع و گرامی داشتن جاهلان در چنین جامعهای را یادآور میشود. (ترجمه سیدجعفر شهیدی)
6. مرتضی مطهری، یادداشتهای استاد مطهری، ج 2، ص 116
7. نگارنده در مقالههای مبسوطی این بحث را پیگیری میکند؛ همچنانکه در مقاله مبسوط ارائه شده به همایش، در نقد و تحلیل «رساله کسر اصنام الجاهلیه»، با بهرهگیری از نظریه بحران توماس اسپریگنز، به چرایی نگارش و تحلیل این اثر و برجستهسازی مباحث سیاسی آن پرداخته است. رساله کسر اصنام الجاهلیه، سرشار از مباحث
سیاسی ـ اجتماعی است.
8. پژوهشگرانی با استناد به گفتههای پژوهشگری دیگر از رجوع به آثار حکمای حکمت متعالیه و در صدر آنان صدرالمتالهین امتناع ورزیده و بر تقلیدی و تکراری بودن آن تاکید میکنند غافل از اینکه خود در دام تقلید فرو افتادهاند
منبع: هفته نامه پنجره