۷۰ سال پیش در ۲۶ آگوست ۱۹۴۴، فرانسه ـ نخستین دموکراسی پارلمانی به شکل امروزی ـ شاهد رژه پیروزی به مثابه جشن پایان اشغال این کشور توسط آلمان نازی بود.
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»،در آن روز ژنرال شارل دوگل، رهبر مقاومت بهعنوان رئیس دولت موقت جمهوری فرانسه از الجزیره به پاریس پرواز کرد و مستقیما به انتهای خیابان شانزهلیزه رفت؛ جایی که در حضور چندین هزار پاریسی که اسکورتش میکردند زیر طاق نصرت به سربازان و قربانیان آزادی کشورش ادای احترام کرد.
اما رژه پیروزی دوگل نه به لطف نیروهای پارتیزان فرانسوی بلکه با لشکرکشی متفقین به رهبری آمریکا و انگلیس به نورماندی(شمال فرانسه) و عقبراندن ارتش هیتلر محقق شد. با این وجود فرانسویها بلافاصله ورود دوگل به پاریس را به جشن نشستند و او را رئیسجمهور جدید خود خواندند، بدون حتی یک برگ رای! دلیل آنها این بود که وقتی قاطبه سیاستمداران سرزمین گل پس از اشغال کشورشان با اشغالگران نازی مصالحه کرده و رژیم دستنشانده ویشی را راه انداخته بودند، این «دوگل» بود که از سال 1940 جبهه مقاومت علیه نازیها را به راه انداخت. پس او بیش از دیگران لایق این بود که حمایل افتخار جمهوریت فرانسه را دریافت کند.
آن روز از نگاه رسانههای اروپایی- آمریکایی دو سوی آتلانتیک که عکس دوگل را بهعنوان قهرمان جنگ بر صفحه نخست خود زده بودند، ریاست فرمانده پیروز جنگ بر حکومت، عین دموکراسی بود اما با گذشت 7 دهه گویا مصداق دموکراسی در غرب تغییر کرده، چون امروز «بشار حافظ اسد» را رئیسجمهور قانونی سوریه نمیشناسند، نه بهعنوان فرمانده پیروز جنگ تحمیلی به این کشور و نه بهعنوان منتخب 88 درصد رایدهندگان انتخاباتی که با همان معیارهای غربی دموکراتیکترین انتخابات در میان تمام کشورهای عربی محسوب میشود.
چرا دوگل بدون حتی یک رای رئیسجمهوری مشروع نام گرفت اما بشار با داشتن رای 10 میلیون و 390 هزار سوری آن هم در شرایطی که از 15 میلیون و 840 هزار سوری واجد شرایطرای دستکم 3 میلیون نفر از ایشان یا به خاطر آوارگی یا قرار گرفتن در مناطق تحت تسلط کفتارهای تکفیری مورد حمایت غرب، به لحاظ اجرایی امکان نوشتن نام نامزد موردنظرشان روی برگه رای رسمی را نداشتهاند، رئیسجمهوری مشروع نیست؟!
با وجود غیبت اجباری این عده پای صندوقهاو بهرغم مصائبی که 3 سال جنگ به ملت سوریه تحمیل کرده است، بازهم رقم مشارکت 42/73 درصدی در انتخابات ریاستجمهوری 2014 به ثبت میرسد. کافی است این رقم را که خواهناخواه برای منتخب نهایی مشروعیت ملی و سیاسی به همراه میآورد با مشارکت 47 درصدی انتخابات یک هفته جلوتر مصر در همان منطقه مقایسه کنیم که تازه از نظر حمدین صباحی تنها رقیب ژنرال السیسی در آن انتخابات درصد مشارکت واقعی حدود 25 درصد بوده است.
مشارکت بالای 73 درصد سوریها در انتخابات سهشنبه هفته گذشته همچنین فراتر از مشارکت مدعیان اصلی دموکراسی است؛ بیشتر از مشارکت فرانسویها در ادوار مختلف انتخابات پارلمان اروپا از 1979 به این سو و بیش از همه انتخاباتی که از 1986 تاکنون در فرانسه انجام شده، فرانسهای که بالاترین نرخ مشارکت را تا یک دهه پیش میان ابرقدرتهای غربی داشت.
و این آمار دوران صلح اروپاست نه جنگ. در دوران صلح، اوج ثبات سیاسی مورد ادعای اتحادیه اروپایی بود که میانگین مشارکت اروپاییها در انتخابات پارلمانی اتحادیه در هیچ کشوری از مرز 50 درصد واجدین شرایط نگذشت و میانگین 43درصدی هم در شرایطی حاصل شد که در بعضی کشورهای شرقی مثل چک، تنها 13 درصد رای دادند ـ یا بهتر بگوییم سایرین به اتحادیه اروپا رای ندادند ـ اما در میانه جنگ خونین داخلی، 11 میلیون و 600 هزار سوری پای صندوق رای رفتهاند. با اینکه بیش از 90 هزار مزدور آدمکش اجیرشده توسط آمریکا و متحدانش در گوشه و کنار شام پراکنده بودهاند و طبیعتا بسیاری از مراکز رایگیری میتوانست هدف حملات تروریستی آنها قرارگیرد. بله! مردم سوریه شجاع هستند و نماد شجاعت و ایستادگیشان، رهبر منتخبشان بشار اسد است که با رای آنها قانونا تا 7 سال دیگر یعنی سال 2021، رئیسجمهور خواهد بود و این چشمانداز پیروزی و ثبات در سوریه را قیاس کنید با چشمانداز رهبرانی دستنشانده مثل السیسی در مصر و پورشنکو در اوکراین که ظاهرا از دل 2 انتخابات هفتههای اخیر بیرون آمدهاند.
در همین حال رسانههای غربی و عربی نظیر بیبیسی، فرانس 24، فاکسنیوز، سیانان، الجزیره و العربیه مشروعیت انتخابات سوریه را به این خاطر زیر سوال میبرند که در شرایط جنگی برگزار شده است و بعد با وقاحت تمام در بخشهای خبری خود، خبر حمایت بیقید و شرط رهبران غربی از انتخابات اوکراین و افغانستان را مخابره میکنند که هر ناظر بیطرفی میداند همانقدر درگیر جنگ و نزاع داخلی هستند که سوریه. دست آخر، خندهدارترین و همزمان گریهدارترین نفی و انکارها در حق انتخابات باشکوه سوریه از طرف رسانههای عربی بویژه شیخنشینهاست. آنها در حالی از دموکراسی سوریه انتقاد میکنند که اساسا خود در فضایی ضددموکراتیک تنفس میکنند، بهطوری که میتوان گفت رسانههای عربستان سعودی، قطر، امارات، کویت، بحرین و اردن منتقد خود دموکراسی هستند نه آنچه با الگوی سوری یا ایرانی در منطقه جریان دارد. آیا ما در ایران حاضر به شنیدن انتقادات شبکههای الجزیره، العربیه، امبیسی یا تلویزیونهای دوبی از انتخابات خود هستیم؟ دموکراسی عربی امروز تنها در سوریه و لبنان تنفس میکند و سخت از شیوخ و سلاطین خلیجفارس دور است!