نکاتی پیرامون آیه 88 سوره مبارکه یوسف را از زبان حجت الاسلام و المسلمین سرلک پذیرا باشید...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ آیه هشتاد و هشت سوره مبارکه یوسف به عقیده بسیاری از کارشناسان دینی در شأن وجود مبارک حضرت مهدی صلوات الله علیه است. از این رو بد نیست در ایام میلاد حضرتش، مروری دوباره داشته باشیم بر مفهوم این آیه نورانی؛ یا ایها العزیز، مسنا و اهلنا الضر، و جئنا ببضاعة مزجاة، فاوف لنا الکیل و تصدق علینا، ان الله یجزی المتصدقین...
یا ایها العزیز
در بکار بردن واژة عزیز، نوعی شکوه و عظمت را باخود یادآور می شویم که درعین حال، جذابیت و دلربایی محبوب را هم مرور کرده ایم. ضعف ها و کسری ها و بی تناسبی هایمان را در مقایسه با او که مجسم می کنیم ودرعین حال می خواهیم به او نزدیک شویم. عاطل و باطل که نه، ولی حیران و سرگردان می شویم که چگونه حتی با او حرف بزنیم «...متی أحار فیک یامولای و الی متی و ای خطاب أصف فیک و اَیّ نجوی؛1 تا کی در تو حیرت زده بمانم؟ و چگونه تو را وصف و چه نجوایی با تو کنم؟»
مسّنا و اهلنا الضرّ
بیچارگی که آدم را بگیرد و در عین حال بر عهده خودش، مسئولیتی هم احساس کند، دیگر کارش به دادخواهی و پناهجویی می کشد.
ناتوانی اهل و عیال، هم مستمسک خوبی است برای ترحم طلبی و هم، دلیل مقبولی است برای تبرئه جویی و مظلوم نمایی، نزد کسی که خاک را به نظر کیمیا می کند. با عزیز از بیچارگی اهل و عیالت که بگویی، کار، تمام است و عنایت، حتمی.
و جئنا ببضاعة مزجاة
اگر چه تهیدستی و بیچارگی، خودش سرمایه طلب و خواستن از عزیزاست، اما دست خالی هم که نمی شود. کلاف کاموای داشته ها را باید برداشت و عرضه کرد. هرچه باشد، او عزیز است و به دل او به هر حیله، رهی باید کرد. مهم تر از پیش کش، وزن و قیمت پیش کشی است نزد خودمان، که بدون تردید هرچه به ظاهر، قیمتی هم باشد، چون بناست به او تقدیم شود، ناچیز و بی مقدار است. اگر تمام دارایی مور برای تقدیم به سلیمان، ران ملخ است، تمام ملک سلیمان برای تقدیم به آستان عزیز، ران ملخ هم حساب نمی شود... می شود؟
با این نگاه است که امام حسینj هیچ خوبی و حسنی برای خویش قائل نیست و خوبی هایش را هم بدی می داند و در دعای عرفه، عرض می کند: «من کانت محاسنه مساویه فکیف لا تکون مساویه مساوی؛ آنکس که خوبی هایش هم بدی است، چگونه بدی هایش، بدی نیستند؟» و این بزرگترین حسن و ادبی است که با آن می توان به بزم محبت عزیز راه یافت و از او شنید که: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی».
فَأوفِ لنا الکیل
به عزیزی او و مسکنت و ذلیلی خود که نگاه کنیم و بهانه تقدیم بضاعت مزجات را که داشته باشیم، تمنایمان قد می کشد و آرزوهایمان وسعت پیدا می کند، حالا دیگر همه چیز مهیاست که از او بخواهیم که پیمانه هایمان را سرشار کند؛ چرا که وفا یعنی سرشار کردن و لابد، عزیز، کاری می کند که پیمانه های بزرگتری هم پیدا کنیم؛ چرا که حتی اگر سبد کوچک و کیسه محدودمان پُر شود، باز نیازهای بزرگتری در ما صف کشیده اند که ظرف و زمینه و آمادگی دریافت آنها را نداریم. اما عزیز به فکر همه آنها هست: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة».
و تصدّق علینا
بعد از بیان خواسته و نیاز با او و در حالی که خود را در مرز برخورداری می بینیم دوباره باید یادی از فقر و بیچارگی خود کنیم و موقعیت خود را متذکر شویم. هم برای خود، که غرور به سراغمان نیاید و هم برای او، که از ترحمش نکاهد.
صدقه دادن اگر چه بر عزیز، فضل و یا شاید به حکم: «و اما السائل فلا تنهر» واجب باشد، ولی از طرف خواهنده و محتاج، تضرع و تمنا، وظیفه است. باید سخت بخواهد و بنالد؛ اما هیچگاه خود را طلبکار و مدعی نداند.
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که شنید یا نشنید
ان الله یجزی المتصدّقین
رندانه ترین حرفی که مفلس محتاج می تواند با کریمِ عزیز، بگوید، رو در رو کردن اوست با خدا و طرف حساب کردن خداست با او.
هم از این رو که این بینوا، بیش از برگ زرد و آه سرد، چیزی ندارد و بضاعت مزجاتش به هیچ نمی ارزد و هم، از این جهت که خداست که بساط این لطف و عطا را فراهم کرده است و دل کریم را بزرگ تر از سپاس فقیر نموده است: «لا نرید منکم جزاء و لا شکورا».5 گدای رند، در پایان طرح فاتحانه خواسته هایش، رویارویی خدای عزیز و آقای عزیز خویش را با هم به تصویر می کشد وکنار می رود.