به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، دوستی میگفت: «چند ماه پیش برای کسب یک وام به یک بانکی که سالهاست در آن حساب دارم، مراجعه کردم. به رئیس بانک گفتم نیاز به وام دارم و برای این موضوع خاص هم میخواهم. بدون اینکه حساب من را چک کند یا گردش مالی را بررسی کند، گفت: «کجا کار میکنی؟» گفتم: «در مؤسسه ...» وی گفت: «ما میتوانیم به شما وام جعاله بدهیم با....درصد.»» این رفتار، یک رفتار ربوی است که بانک ما را گرفتار کرده است. خوانندگان این نوشتار به عقود شرعی مراجعه کنند و ببینند که وام جعاله برای چیست و برای چه نیازهایی باید داده شود. همچنین گفت که کارت اعتباری هم داریم با ... درصد. جالبتر اینکه اینجانب حساس شده و متن عقدنامه تسهیلات جعاله را گرفتم و نتوانستم خود را توجیه کنم که این عقد متناسب با این نیاز است. مسئول محترم تسهیلات بانکی آن بانک نیز از عقود شرعی با خبر نبود و گفت «من وارد به این عقود نیستم. همه مردم این وام را میگیرند و هیچ مشکلی هم ندارد!».
استنباط من از رفتار رئیس بانک این بود که وی دنبال فروش وام جعاله یا کارت اعتباری به عنوان کالای ضروری است نه رفع نیاز وام گیرنده. وی میتوانست به من نشان دهد که در بانکداری اسلامی این عقود موجود است و خواسته من را با عقود مذکور تطبیق دهد. من به این رفتار، یک «رفتار ربوی» میگویم که در قالب فروش پول به مردم صورت میگیرد. شواهد دیگری هم بر این مدعا دارم. متأسفانه بانک ما در بطن خود یک رفتار ربوی را حاکم کرده است.
بانک در فضای اقتصادی جهان امروز به مثابه تزریق کننده خون به بدنه اقتصاد است و یکی از مباحث مهم و دغدغه های اصلی اقتصاددانان اسلامی در جوامع اسلامی نیز، تحقق «بانکداری اسلامی» است. اگر بانک، خون را درست تزریق نکند، جسم و جان هر اقتصادی، بیمار میشود. لذا بانک در اقتصاد امروز، دارای یک نقش حیاتی است. اما مسئله این است که در نظام اقتصادی اسلام، انتظارمان از بانک چیست؟ بانک، خود «بنگاه اقتصادی» به موازات سایر «بنگاه های مولد و غیر مولد اقتصادی» است یا یک نهاد «واسط و رابط» برای «تقویت بنگاه های مولد اقتصادی» و «تسهیل کننده روابط اقتصادی» و «تأمین کننده نیازهای اساسی مردم»؟ آیا بانکداران محترم و کارمندان محترم نظام بانکی در بستر «بنگاه اقتصادی» میتوانند رفتار سالم از خود نشان دهند یا نه؟ اثر بنگاهداری بر رفتار اقتصادی بانکداران چیست؟
فقهای اسلام و اقتصاددانان اسلامی در اکثر جوامع اسلامی از جمله ایران، این مسئله را پذیرفته اند که بانک، به عنوان یک نهادی بوده که بر اساس رفتار ربوی شکل گرفته است. لذا آن ها وظیفه خود دانسته اند که بر اساس عقود اسلامی و به صورت نظری، روابط بین بانک و مشتریان را به گونه ای تنظیم کنند که ضمن از بین رفتن تعاملات ربوی، این نهاد در خدمت منافع واقعی اقتصادی جامعه مسلمین و بخش مولد اقتصاد درآید. طی کردن مسیر تقنینی و اجرایی برای رسیدن به آرمان اقتصاد بدون ربا، بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است اما هم اکنون سه دهه از ابلاغ قانون بانکداری بدون ربا میگذرد و اکثر فقها و اقتصاددانان اسلامی، بر این نکته کلیدی اذعان دارند که رفتار بانک ها در عمل، ربوی است و ما نتوانسته ایم اهداف بانکداری بدون ربا را در عمل محقق سازیم. آن ها رفتار بانک ها را نگران کننده توصیف میکنند. اساس عقود اسلامی در قانون مذکور، متکی بر بخش واقعی اقتصاد (بخش مولد و کارآفرین مثل صنعت، کشاورزی، خدمات) است نه بخش اسمی (پول) و بانک را واسط برای برقراری عقد بین دارنده منابع و خواهان منابع قرار میدهد. این در حالیست که اتّکای بانکداری ربوی بر اساس بخش اسمی اقتصاد (پول) است.
سؤال این است که چرا نتوانسته ایم به اهداف خود در بانکداری بدون ربا دسترسی پیدا کنیم و جامعه اسلامی احساس میکند که گرفتار معضل ربا آن هم در سطح کلان شده است؟ نشان دهنده وضعیت موجود، این است که از یک طرف تعداد شعبات بانکی و مؤسسات مالی اعتباری به شدت افزایش یافته است که حیاتشان به گردش مالی بالا وابسته است و از آن برخوردارند و از طرف دیگر بخش نحیف و ضعیف مولد (صنعت، کشاورزی و...) و اقشار مختلف ضعیف جامعه را شاهدیم که تشنه نقدینگی است و برای رسیدن به پول لَه لَه میزند.
برای رسیدن به پاسخ این سؤال، باید دید که ماهیت بانک چیست؟
«بانک به زعمی برگرفته از واژه آلمانی BANK به معنی شرکت است؛ به نظری هم مشتق از کلمه ایتالیایی «بانکری» است، به معنای صرافان (که در میدانهای مخصوصی به نام کمبیستون دور هم جمع میشدند) است.»(فرهنگ موضوعی، تشریحی علوم اقتصادی، حریری، 1388: 589) همین جا اول کلام است که «ماهیت بانک»، یک بنگاه خدمات اقتصادی منفعت طلب است. با این تعریف، آیا بانک ماهیتا میتواند به قواعد بانکداری بدون ربا تن دهد یا خیر؟
به نظر میرسد که در نظام اقتصادی اسلام، انتظاری که از نهاد بانک داریم این است که بانک «واسط» بین دو دسته از اقشار جامعه است و نقش انتقالی دارد. رابط بین کسانی است که «پول مازاد بر مالیات و مصرف» یا «پسانداز» را در اختیار دارند و کسانی است که آن را در اختیار ندارند و برای دستیابی به مصرف واقعی و تولید نیازمند هستند. «پول» در اقتصاد اسلامی، ابزاری است برای حرکت بخش واقعی اقتصاد است؛ نه خود، جزء بخش واقعی اقتصاد باشد. اساس اقتصاد اسلامی، «بخش واقعی اقتصاد» است و بر همین اساس «بازار پول» در اقتصاد معنی نمیدهد. پذیرفتن بازار پول، به معنی «پذیرفتن و نهادینه کردن رفتار ربوی» است.
نقش عقود اسلامی این است که این منابع را در خدمت بخش واقعی اقتصاد (بخش مولد و کارآفرین) قرار دهد. این در حالی است که اگر ماهیت بانک را «بنگاه» یا «شرکت» یا «مؤسسه» در نظر بگیریم، انتظار منفعت طلبی حداکثری از این بنگاه داریم. کالای عرضه شده توسط بانک به عنوان یک بنگاه اقتصادی، پول است، قیمتی هم که برای پول خود تعریف میکند، «بهره» است. یعنی پول بفروشیم و بهره بگیریم. از قبل هم قیمت پول مشخص است. این چیزی نیست جز یک رفتار ربوی.
بنابراین، این بنگاه اقتصادی منفعت طلب، برای رسیدن به هدف خود، که حداکثر کردن منفعت است و زنده بودن خود را به آن میبیند، از هر روشی استفاده میکند و کالای خود را به سمتی هدایت میکند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. لذا توجه نمیکند که این اقتصاد باید متناسب رشد کند نه به صورت کاریکاتوری. اگر امروز احساس کند که واسطهگری و دلالی بیشترین بازدهی را دارد، منابع خود را تحت عقود شرعی به همانجا هدایت میکند.
منبع: رویش نیوز