به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، چندی پیش روزنامه دنیای اقتصاد با جناب آقای دکتر محمدجلال عباسیشوازی مصاحبهای با عنوان «الزامات تدوین طرح جامع جمعیت» درج کرد. مواضع ایشان درباره امر جمعیت به عنوان استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران و رئیس انجمن جمعیتشناسی آسیا از اهمیت دوچندان برخوردار بوده و مورد توجه و دقت بسیاری از خوانندگان قرار میگیرد. از این رو نقد و بررسی این مواضع و در صورت لزوم تصحیح و تکمیل آنها میتواند در جهتگیری سیاستهای جمعیتی کشور مؤثر واقع شود. از این رو این مطلب با هدف نقد فرازهایی از این مصاحبه برای خوانندگان تهیه شده است. در این مطلب، پس از نقلقول هر فراز، نقد آن آورده شده است.
محور اول: اعتماد به پیشبینیهای آینده جمعیت
نقل قول: پیشبینیهای کوتاهمدت (تا 10 سال) در صورتی که بر مبنای فرضیات واقعی استوار باشند، میتوانند قابلاعتماد باشند؛ ولی پیشبینیهای طولانیمدت بویژه برآوردهایی که برای 30 سال تا 100 سال آینده ارائه میشوند، کمتر قابل اعتمادند. دلیل این است که کسی نمیتواند رفتارهای باروری نسل آینده را پیشبینی کند. علاوهبر آن، رفتارهای باروری و مرگ و میر و حتی مهاجرت در کشورها به عوامل مختلفی بستگی دارد. خیلی سادهلوحانه است که کسی بگوید چون سازمان ملل این پیشبینیها را ارائه داده است، پس این پیشبینی معتبر است.
پاسخ: اصولاً پیشبینی، حتی در شاخههای علوم طبیعی نیز میتواند حدی از اطمینان و اعتماد را تأمین کند. دقیقترین پیشبینیها در زمینه علوم هواشناسی انجام میشود، اما باز هم شاهد بروز خطا در آن هستیم. آیا به این دلیل نباید پیشبینی و اقدام مبتنی بر آن انجام داد؟! در علوم اجتماعی نیز وضع به همین منوال است و تنها تفاوت آن در درجه دقت و اطمینان است، اما باز هم باید پیشبینی و برنامهریزی لازم را انجام داد.
نکته دوم آن است که پیشبینی مبتنی بر دادهها، اطلاعات و تحقیقات موجود انجام میشود و انجام پیشبینیای دقیقتر ورای این اطلاعات ممکن نیست. بنابراین اگر ادعا میشود این اطلاعات دقیق یا کافی نیست، از 2 حال خارج نیست؛ یا در حال حاضر میتوان اطلاعات دقیقتر یا تکمیلی را جمعآوری کرد یا خیر. در حالت اول باید آنها را جمعآوری و ارائه کرد و تنها به ادعای غیرقابل اعتماد بودن دادهها کفایت نکرد. در حالت دوم، باید به امکانات و توانایی موجود تکیه کرد و به طور نسبی پیشبینی و برنامهریزی کرد تا امکان اطلاعات دقیقتر و کافی در آینده فراهم شود. برنامهریزی امری صفر و یکی نیست تا آن را به فراهم آمدن دقیقترین اطلاعات موکول کنیم، بلکه برنامهریزی نیاز مستمر جامعه است که باید مبتنی بر تواناییها و امکانات روز انجام شود.
نقل قول: آینده جمعیت کشورها به عوامل مختلفی از جمله ساختار جمعیت، تعداد سالهایی که جمعیت باروری پایینتر از حد جانشینی را تجربه کرده و نیز سطح باروری بستگی دارد. برای روشن شدن مساله اجازه دهید مثالی بزنیم. به عنوان نمونه، کشور فرانسه در بین سالهای 1980-1975 به باروری پایینتر از حد جانشینی رسید، رشد جمعیت فرانسه هم منفی (4/0 -) و میزان باروری کل دراین کشور نیز حدود 8/1 فرزند است. اگر باروری و رشد جمعیت در همین سطح باقی بماند بر مبنای فرمولهای جمعیتشناسی حدود 196 سال (یعنی 2 قرن) طول میکشد که جمعیت فرانسه به نصف تقلیل یابد. کشور سوئد طی سالهای 1975-1970 به باروری پایینتر از حد جانشینی رسید و میزان باروری کل این کشور در حال حاضر حدود 6/1 است و رشد جمعیتش نیز منفی (8/0- درصد) است. اگر رشد جمعیت و باروری در این حد باقی بماند حدود 88 سال طول خواهد کشید که جمعیت سوئد به نصف کاهش یابد. هر چند باید درباره پیشبینیهای جمعیتی درازمدت شک کرد، ولی حتی با حساب سرانگشتی مشخص میشود که کاهش جمعیت به این سادگی نیست که برخی ادعا میکنند و نگران هستند. بنابراین باید توجه داشت که بدون شناخت مسائل و شرایط جمعیتی دچار اشتباه نشویم و بهراحتی و با قاطعیت درباره کاهش جمعیت صحبت نکنیم. امروز از برخی میشنویم که مثلا جمعیت ایران در دو دهه آینده به نصف تقلیل مییابد و به 30 و حتی 19 میلیون میرسد. باید به این افراد گفت اگر شما میتوانید پیشبینی کنید که خود و نیز فرزندان، نوهها، نتیجهها و نبیرههایشان در چه سنی ازدواج خواهند کرد و چند فرزند خواهند داشت و فرزندانشان با چه فاصله سنی به دنیا میآیند، آنوقت جمعیتشناسان هم میتوانند بر این مبنا برای 100 سال آینده پیشبینی جمعیت کنند! کسانی که حرفهای غیرکارشناسی درباره جمعیت میزنند و با قاطعیت درباره جمعیت در 100 سال آینده صحبت میکنند باید توجه داشته باشند که نسل آینده حرفهای آنها را مرور میکند و از غیرواقعی بودن نظرات آنها تعجب خواهد کرد!
پاسخ: از استاد محترم سؤال میکنیم که پیشبینی شما درباره آینده کوتاهمدت، میانمدت و طولانیمدت جمعیت ایران چیست؟ این پیشبینی شما بر اساس چه عواملی است؟ و بر اساس چه اطلاعاتی است؟ نقد کلی حرفهای دیگران سودمند نیست و بیان دقیق پیشبینی مورد اطمینان جنابعالی بسیار میتواند کمککننده باشد.
اما توجه استاد محترم را جلب میکنیم که نگرانی اصلی سیاستگذاران و کارشناسان و آنچه سازمان ملل بیان کرده است، کاهش جمعیت نبوده است، بلکه پیر شدن جمعیت است و این پیر شدن را در دوره میانمدت (حدود 36 سال بعد) بیان کرده است و نه در طولانیمدت.
در صفحه 229 این گزارش، میانگین سنی ایران در سال 1950، 1/21سال، در سال 2000، 6/20 سال و در سال 2050 یعنی 36 سال دیگر، معادل2/40سال است؛ یعنی جامعهای بسیار پیر.(Population Division, 2004, p. 229).
به گفته رئیس مرکز آمار ایران، نرخ باروری فعلی ایران 8/1 فرزند به ازای هر زن است (پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، 1392). حتی اگر فرض کنیم نرخ باروری برخلاف نظر عدهای از کارشناسان کاهش نیابد و ثابت بماند، وضعیت ساختار سنی جمعیت مطابق نمودار مقابل است که به معنی سالخوردگی جمعیت خواهد بود.
نکته مهم دیگر آن است که مسلماً ما نمیتوانیم درباره عوامل غیرقابل پیشبینی سخنی بگوییم و خود استاد محترم فکر نمیکنیم چنین ادعایی داشته باشند. سخن درباره عواملی که میدانیم و احتمال میدهیم است و نه آنچه نمیدانیم. بهترین کاری که میتوان در پیشبینی انجام داد، در نظر گرفتن سناریوهای مختلف است. اما حتی همین سناریوها بر اساس آن مواردی است که احتمال میدهیم.
نقل قول: ... سیاستهای جمعیتی بهصورت بلندمدت تاثیر خود را نشان میدهند؛ گرچه نرخ باروری [در چین] از اوایل دهه 1970 به زیر نرخ جایگزینی جمعیت افت پیدا کرده است که انتظار میرود با این نرخ باروری، جمعیت کاهش پیدا کند؛ اما در حال حاضر هنوز هم نرخ رشد سالانه جمعیت چین مثبت است.
پاسخ: پیشبینیها در ایران حول سالخوردگی میگردد و نه کاهش جمعیت!
نقل قول: برای تهیه طرح زحمات زیادی کشیده شده است و نمایندگان مجلس به دنبال حل مساله جمعیت هستند. پرداختن به این موضوع هم یکی از وظایف آنها است.
با این حال، همانگونه که عرض کردم طرح جامعی که مسائل جمعیتی را به درستی معرفی کرده باشد برای کشور تهیه نشده است و حداقل بنده و همکارانم از آن اطلاعی نداریم. اگر چنین طرحی پژوهشی انجام شده بود باید در معرض ارزیابی عموم قرار میگرفت تا مشخص شود اولا یافتههای این پژوهش و فرضیات پیشبینیها چه بوده است و ثانیا اولویتهای جمعیتی در حال حاضر کدامند. اکنون این طرح مواد مختلفی را برای تشویق افزایش جمعیت در نظر گرفته است و کمتر موادی است که برای پرداختن به سایر جنبههای جمعیتی از جمله کیفیت جمعیت توجه کند.
بحث اشتغال جوانان، بهبود استانداردهای زندگی، محیطزیست، مهاجران و حتی سالخوردگی در این قانون نادیده انگاشته شده است.
ویژگی دیگر این طرح این است که اهداف طرح یا مشخص نیست یا اینکه دستیابی به آن اهداف غیرممکن و بسیار هزینهبر است. مثلا دستیابی به باروری 5/2 فرزند غیرممکن است ولی در طرح بدان اشاره شده است. مواد مختلفی در طرح گنجانده شده که یا ضرورتی ندارند یا اینکه اجرای آنها در حال حاضر امکانپذیر نیست. انجمن جمعیتشناسی و برخی جمعیتشناسان تا به حال پیشنهادهایی دادهاند. باید منتظر بود و دید آیا از این پیشنهادها برای اصلاح طرح استفاده میشود یا خیر.
پاسخ: همانطور که بیان شد طرح افزایش جمعیت، باید همراه با یک طرح توسعه کلان باشد و مبتنی بر تحقیقات علمی و این حرف درستی است اما جای تعجب دارد که استاد محترم چگونه با اطمینان میگویند رسیدن به نرخ باروری 5/2 فرزند غیرممکن است. بر چه مبنای علمی چنین پیشبینی مطمئنی را انجام میدهند؟ اگر مبانی پیشبینی خود را بیان کنند، میتواند به روشن شدن موضوع کمککند.
محور دوم: ضرورت برنامهریزی مبتنی بر پژوهش
نقل قول: ضمن اینکه تغییر سیاستهای جمعیتی و تعدیل آنها ضرورت است، متاسفانه در سالهای اخیر بحثهای جمعیتی بهصورت غیرکارشناسی ارائه شده و همانگونه که قبلا نیز توضیح دادم درباره مسائل جمعیتی اغراق شده است. تغییر سیاستهای جمعیتی جدید باید با شناخت درست و کارشناسی از تحولات جمعیتی صورت پذیرد. ممکن است دیدگاههای مختلفی درباره شرایط جمعیتی وجود داشته باشد. اشکالی ندارد که افراد و کارشناسان نظرات مختلفی درباره جمعیت داشته باشند ولی باید قبل از طراحی سیاستها و صرف هزینههای زیاد برای کشور، ابتدا کارشناسان دعوت شوند و نتایج تحقیقاتشان را ارائه کنند و سیاستگذاران پس از استماع نظرات و نتایج تحقیقاتی که به صورت علمی و درست انجام شده، ابتدا مسائل جمعیتی را بهدرستی بشناسند و سپس برای حل آن مسائل برنامهریزی کنند. بدیهی است برای شناخت درست یا نادرست بودن نتایج تحقیقات و تحلیل آنها باید از نظرات داوران و متخصصانی استفاده کرد که با علم و تجربه خود توانایی شناخت مسائل و داوری درباره نتایج تحقیقات را داشته باشند.
پاسخ: نکته بسیار دقیق و مهمی را استاد اشاره کردهاند که باید درباره برنامهریزی جمعیت عالمانه سخن گفت و یکطرفه به قاضی نرفت. یکی از ادعاهای رایج که بسیار به صورت غیرعلمی مطرح شده این است که افزایش جمعیت، فقر، بیکاری و... را به همراه خواهد داشت. نشان دادن تنها نمونهای از دادهها و تحلیلهای علمی که از منظری دیگر نگاه کردهاند، ما را به دقت بیشتر در این ادعاها دعوت میکند.
به عنوان نمونه مطالعهای توسط نگارنده چند سال پیش انجام شد که برخی نتایج آن را عرضه میکنیم. بر اساس آمار موجود از سال 1965 تا 2004 جمعیت جهان از 000/974/337/3 به6389272000 نفر رسیده یعنی حدود 2 برابر شده است، با این وجود سرانه تولید ناخالص ملی جهان از584000 دلار به6/462/000 دلار رسیده یعنی حدود 10 برابر شده است.
افزایش سرانه تولید ناخالص ملی نه تنها در جهان، بلکه برای تکتک کشورها اعم از توسعهیافته و توسعهنیافته، پرجمعیت و کمجمعیت رخ داده است. لطفاً به نمودارها توجه فرمایید.
این آمار نشان دهنده آن است که با گذشت زمان هر قدر جمعیت کشورها افزایش پیدا کرده باز هم ثروت بیشتری به ازای هر نفر تولید شده است.
برای آنکه بتوانیم تصویر روشنتری از رابطه جمعیت و سهم هر نفر از تولید ناخالص ملی داشته باشیم، سرانه ناخالص ملی کشورهای مختلف را در سال 2004 با یکدیگر مورد مقایسه قرار دادهایم. محاسبات آماری نشاندهنده آن است که ضریب همبستگی پیرسون میان جمعیت و سرانه تولید ناخالص ملی میان 177 کشور تنها 03/0- است. یعنی جمعیت هیچ تأثیری روی میزان سرانه تولید ناخالص ملی نخواهد داشت.
ممکن است برخی خوانندگان باریکبین این اشکال را وارد کنند که شاخص سرانه تولید ناخالص ملی، میانگین ثروت تولید شده است و بیعدالتی در توزیع، موجب فقر میشود. آشکار است که بیعدالتی و تبعیض ناشی از سیاستهای غلط است اما آیا جمعیت بیشتر، موجب نابسامانی در سیاستها و تبعیض خواهد شد؟
بر اساس محاسبات آماری در سال 2004 ضریب همبستگی پیرسون میان جمعیت و ضریب جینی(GINI) به عنوان شاخص نابرابری ، 0004/0 است، یعنی واقعاً هیچ رابطهای میان جمعیت و نابرابریهای موجود در کشورها وجود ندارد.
یکی دیگر از نگرانیهای موجود در افزایش جمعیت موضوع اشتغال است. ضریب همبستگی پیرسون میان جمعیت و میزان بیکاری کشورها در سال 2004 میلادی 08/0- است. یعنی آنکه میان جمعیت و بیکاری رابطهای وجود ندارد و حتی اگر این مقدار رابطه بسیار ضعیف را در نظر بگیریم، منفی است. یعنی هر قدر جمعیت کشورها افزایش پیدا کرده، میزان بیکاری در آنها کاهش یافته است.
نتیجه آنکه برخلاف تصور موجود افزایش جمعیت هیچ تأثیری روی میزان سهم هر کس از ثروت ملی تولید شده، نابرابری اقتصادی در جامعه و حتی اشتغال ندارد و این به معنای آن است که حداقل در ادعای تأثیر منفی جمعیت بر رفاه اقتصادی قدری باید درنگ و تأمل کرد.
بنابراین همانطور که آقای دکتر عباسی گفتهاند، باید با نگاهی عالمانهتر و تحقیقیتر به این موضوع نگاه کرد.
نقل قول: اولا باید توجه داشت دولتها باید همواره نقشی در تدوین، اعمال و تغییر سیاستهای جمعیت داشته باشند. با توجه به اینکه سیاستهای جمعیتی هزینهبر است، امکان ندارد بدون حضور و حمایت دولت انجام شود. منتها باید در نظر داشت دولتها همواره باید نقش تسهیلکننده داشته باشند و اجرای قوانین و مقررات و نیز تغییر رفتارها را به خود مردم واگذار کنند. اگر سیاستها در جهت پاسخ به نیازهای مردم طراحی نشود و بهصورت دستوری و از بالا به پایین دیکته شود، محکوم به شکست خواهد بود. تنها با همکاری و همفکری و همدلی مردم است که امکان موفقیت سیاستها بالا میرود. نکته مهم دیگر این است که مسائل جمعیتی را نمیتوان و نباید سیاسی و امنیتی کرد یا اینکه نباید تنها از دریچه سیاسی و امنیتی به مسائل جمعیتی نگاه کرد. مردم رفتارهای باروری خود را با توجه به آگاهی و شناختشان از مسائل جمعیتی و اجتماعی برنامهریزی میکنند. شرایط اقتصادی نیز رفتارهای آنها را تعدیل میکند. درست نیست که گفته شود رفتار باروری مردم تابع برنامههای غرب و دشمن است یا اینکه از آن طرف بخواهیم برنامههای جمعیتی را برای مقابله با دشمن طراحی کنیم. سیاستهایی موفق خواهند بود که برای تامین نیازمندیهای مردم و جمعیت طراحی شوند و در راستای اهداف توسعه و بهبود کیفیت زندگی مردم باشند. در غیر این صورت، مردم ابزاری نخواهند بود که با فرزندآوری تعداد جمعیت را برای مقابله با دشمن افزایش دهند.
پاسخ: اینکه موفقیت سیاستگذاری اجتماعی منوط به همراهی مردم است و همراهی مردم نیز به شرط همسو بودن سیاستها با نیازهای آنهاست، حرفی درست و دقیق است اما این سؤال وجود دارد که نیاز مردم چیست؟ آیا نیاز مردم کاهش جمعیت است؟ آیا به سرعت میتوان نتیجه گرفت توسعه به مانند قرص نان است که هر چه جمعیت بیشتر میشود، سهم هر نفر کمتر میشود؟ آیا این دیدگاه صحیح است که اگر جمعیت افزایش پیدا کند، فقر و بیکاری افزایش پیدا میکند؟
همانطور که مطالعه فوق نشان میدهد رفاه اقتصادی اصولاً با جمعیت رابطه معناداری ندارد و این به معنای آن است که افزایش جمعیت مانع توسعه نیست. آنچه مانع توسعه است، بیتدبیری و مدیریت غلط است. اگر فقر و بیکاری وجود دارد، عامل آن جمعیت نیست بلکه عامل آن سوءمدیریت است. هیچ کشوری مشکلات اقتصادی خود را با کاهش جمعیت حل نکرده است.
بلکه بالعکس اگر ما به دنبال توسعه و رفاه بیشتر هستیم، نیازمند جمعیت بیشتر هستیم. توسعه علمی، توسعه اقتصادی، توسعه صنعتی و توسعه کشاورزی نیازمند نیروی انسانی متخصص بیشتر است و تربیت این نیروی انسانی بیشتر به جمعیت پایه بیشتر نیازمند است. به عنوان نمونه از شاخصهای توسعه نهاد علم تعداد بیشتر مقالات و کتابهای منتشر شده است که نیازمند تعداد بیشتر نیروی علمی در سطح آموزش و پژوهش است. در سال 2008 تعداد مقالات و کتابهای علمی منتشر شده ایران 10894 عنوان بوده در حالی که در کشور آمریکا در همان سال 272879 عنوان منتشر شده بود. یعنی در آمریکا عناوین منتشر شده علمی، حدود 25 برابر ایران بوده است. حال اگر بخواهیم به لحاظ نیروی انسانی دانشگاهی که بخشی از تولیدکننده مطالب علمی است، این دو کشور را مقایسه کنیم، کشور ما بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سال تحصیلی 90-1389 دارای ١٢٥٥٧٦نفر هیأت علمی تمام وقت، پاره وقت و حقالتدریسی بوده است (آموزشگران دانشگاهی ـ کادر آموزشی ـ تماموقت و پارهوقت دانشگاهها و مراکز آموزش عالی برحسب جنس، 1389). آمریکا کشوری است که دارای 1267700 استاد در سطوح آموزش عالی است. 96 درصد این اساتید که در دانشگاهها و کالجها هستند یعنی 1216992 نفر را مبنا قرار میدهیم.
(Postsecondary Teachers, 2014-15 Edition)در این صورت تعداد هیأت علمی دانشگاهی حدود 10 برابر ایران است. اگر ما بخواهیم حتی به یک چهارم این مقدار برسیم، یعنی عدد هیأت علمی به 304248 برسد، در آن صورت جمعیتی که در سایر مشاغل باید به هیأت علمی خدمات بدهند، با فرض ثابت بودن سطح فناوریهای تسهیلکننده، باید به همان نسبت یعنی 5/2 برابر افزایش یابد. به عبارت دیگر بر اساس نظریه تقسیم کار، تعداد نانوایان، کارگران، پزشکان، معلمان و اصحاب سایر مشاغلی که به آنها خدمات میدهند به نسبت 5/2 برابر باید افزایش یابد. این موضوع درباره سایر ابعاد توسعه نیز مصداق دارد و بالا رفتن سطح توسعه نیازمند افزایش جمعیت در سطح پایه است.
به بیان ویمن (Weimann ،1944) همواره تنها نسبت معینی از جمعیت یک جامعه (حدود 5 درصد الی 10درصد) در سطح بالاتری از درک و دریافت تغییرات و به بیان ما نخبگان فکری جوامع هستند و این تصور درباره جمعیت غلط است که تمام جمعیت موجود، نخبه شوند. نسبت جمعیت و نخبگان مانند نسبت شیر و خامه است؛ برای استحصال خامه بیشتر، نیاز به شیر بیشتر است. یعنی این سخن که جمعیت کمتر و با کیفیتتر داشته باشیم و همه آنها نخبه شوند چندان صحیح نیست. همیشه 5 الی 10 درصد جمعیت موجود نخبه میشوند و لذا برای رسیدن به تعداد نخبگان بیشتر به جمعیت بیشتر نیازمندیم.
محور سوم: سیطره 20 ساله رویکرد تنظیم خانواده
نقل قول: متاسفانه، در سالهای اخیر عده محدودی که دیدگاه خاصی درباره مسائل جمعیتی داشتهاند هم به عنوان متخصص، هم به عنوان داور و هم به عنوان سیاستگذار بهکار گرفته شدهاند و میداندار بحثهای جمعیتی شدند. این عده هم مسؤولیت اجرایی و امکانات و بودجه را در اختیار داشتهاند، هم به مراکز تصمیمگیری راه داشتهاند، صدا و سیما نیز عمدتا در اختیار این عده بوده است. در مقابل، بقیه و شاید اکثریت کارشناسان که کار تحقیقی کردهاند یا شناختی نسبت به مسائل جمعیتی دارند به درستی بهکار گرفته نشدند، حتی اگر این افراد از سر دلسوزی و بر مبنای وظیفه ملی و رسالت حرفهای مطالبی ارائه کردهاند، به عنوان مخالف سیاستهای جمعیتی و تغییرات سیاستهای جمعیتی قلمداد شدند. بهدلیل اینکه داوری و مسؤولیت و اجرا و حتی قانونگذاری در دست افراد محدود و موافق با افزایش جمعیت بوده است، سایر دیدگاهها در شناخت مسائل جمعیتی نادیده انگاشته شده و برنامهریزی برای تغییر سیاستها نیز بهصورت شتابزده و یکجانبه انجام شده است.
پاسخ: توجه استاد محترم را به این موضوع جلب میکنم که سیاستهای کنترل جمعیت در سال 1368 به تصویب هیأتوزیران رسید (پایگاه اطلاعرسانی حوزه، 1386) و تا چندی پیش و برخی از آنها تاکنون اجرا میشدهاند. تنها از مرداد 1391 که مقام معظم رهبری درباره جمعیت سخن گفتند در حیطه اجرا جدیتر به این موضوع پرداخته شد. والا قبل از آن سخنان رئیسجمهور وقت در حد شعار باقی ماند و تنها اقدام وعده یک میلیون تومان به ازای هر فرزند بود که آن هم عملی نشد. بنابراین نه تنها زمان زیادی در حد سالهای اخیر از جدی شدن این موضوع نگذشته، بلکه بالعکس از دهه 70 تاکنون تمام امکانات رسانهای، آکادمیک، پژوهشی و اجرایی در اختیار دیدگاه موافق کاهش نرخ باروری بوده است.
محور چهارم: حل معضلات کشور از طریق مدیریت بهتر و نه کاهش جمعیت
نقل قول: بحث جمعیت و قدرت حرف تازهای نیست و برخی افزایش جمعیت را معادل قدرت سیاسی میدانند و برای روشن شدن هدفشان از چین و هند مثال میزنند. بر این مبنا، اعلام میکنند که اگر تعداد جمعیت جوانان کم شود، با کمبود سرباز مواجه میشویم. به ظاهر هم این حرف درستی است. منتها باید سؤال کرد آیا داشتن جمعیت جوان تحصیلکرده که بیکار است و دغدغههای زندگی دارد و برخی از آنها مبتلا به انواع مسائل اجتماعی هستند هم نماد قدرت خواهد بود؟ باید در نظر داشت که حتی اگر فکر کنیم اگر پادگانهای ما مملو از سربازانی باشند که از زندگی خود ناراضی باشند و به آینده خود اطمینان نداشته باشند، چنین سربازانی نمیتوانند از وطن و میهن خود به درستی دفاع کنند. حال آنکه، اگر در جامعه جمعیتی جوان و تحصیلکرده و باسواد داشته باشیم که متفکر و تولیدکننده باشند، چنین افرادی میتوانند به امنیت و پیشرفت جامعه کمک کنند و حتی در عرصه بینالمللی افتخارآفرین باشند. منظور این است که به جای تعداد جمعیت جوان باید به کیفیت سرمایه انسانی هم اندیشید. سرمایه انسانی کشور ایران کم نیست، ولی متاسفانه از این سرمایه انسانی به درستی استفاده نمیشود. همین مساله میتواند در جهت خلاف امنیت ملی کشور عمل کند.
موضوع کیفیت نیروی انسانی جمعیت بویژه جوانان و سالمندان چگونه باید در برنامههای جمعیتی مورد توجه قرار گیرد؟
علاوهبر تعداد و رشد جمعیت، باید شاخصهای بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی، مسکن، اشتغال، محیطزیست و سایر شاخصهای رفاهی جمعیت نیز مورد توجه قرار گیرند. نمیتوان صرفا تاکید کرد که تعداد جمعیت یا تعداد جمعیت جوان در دهههای آینده کاهش مییابد و به وضعیت زندگی جمعیت جوانان توجهی نداشت. کمتر در بحثهای مطرح شده به وضعیت اشتغال و بیکاری جوانان پرداخته میشود. چند درصد از جوانان بیکارند؟ چقدر از شاغلان به کارهای مورد علاقه خود و در حیطه تخصص خود اشتغال دارند؟ وضعیت سلامت روحی ـ روانی جوانان و سالخوردگان و زنان و مردان چگونه است؟ مهمتر از آن، چه درصدی از جوانان یا بهطور کلی جمعیت روزانه مطالعه دارند؟
اینکه فقط به سبد غذایی جمعیت توجه کنیم و به سایر نیازهای فرهنگی و رفاهی جمعیت توجه نداشته باشیم، به معنی این است که از پرورش استعدادها و استفاده از سرمایههای انسانی جمعیت غافل ماندهایم. برخی فقط به یک بعد از نیازهای زندگی جوانان توجه دارند و فقط از آنها میخواهند برای نجات مملکت از رشد منفی جمعیت و سالخوردگی فرزندآوری کنند. چنین دیدگاهی همانند باغبانی است که فقط از درخت گل و میوه میخواهد بدون اینکه به سایر نیازهای درختان و باغ توجهی کند. جوانان دوران پیچیده و سختی را میگذرانند که نیاز به حمایت در همه زمینهها دارند.
هزینههای زندگی، هزینههای ازدواج از جمله هزینه فرزندآوری و تحصیلات فرزندان، هزینه مسکن، خودرو و سایر تسهیلات زندگی به اندازهای افزایش یافته است که جوانان با در نظر گرفتن شرایط و محاسبه هزینه و درآمد خود از ازدواج و تحمل هزینههای زندگی پرهیز میکنند.
پاسخ: البته حتماً برای جمعیت بیشتر باید برنامه توسعه کلانتر داشت، زیرا بهرهگیری صحیح از جمعیت نیازمند برنامهریزی توسعه در بخشهای مختلف جامعه است اما اینکه کاهش جمعیت منجر به بهبود اوضاع کنونی میشود نیز غلط ژ
و بیپایه است.
همانطور که گفته شد عامل این مشکلات جمعیت بیشتر نیست، بلکه سوءمدیریت است. ما در کشور باید سوءمدیریت خود را حل کنیم، نه اینکه جمعیت را کاهش دهیم. هیچ کشوری با کاهش جمعیت مسائل اقتصادی و اجتماعیاش را حل نکرده که ما دومی آن باشیم. آیا راهحل مسأله اشتغال کاهش جمعیت است؟! این در سیاستگذاری کدام کشور آمده است؟ اگر استفاده از تجربه سایر کشورها مبنا باشد، کدام کشور به دلیل جمعیت بالا مشکل بیکاری داشت و با کاهش جمعیت مشکل بیکاریاش حل شد؟!
اکنون کشورها برنامههای جدی برای افزایش جمعیت پی میریزند اما این برنامهها در قالب یک برنامه توسعه کلی است. مانند برنامه بلغارستان(National Demographic strategy of the republic of Bulgaria 2006-2020, 2006) و استرالیا(Department of Sustainability Env., Water, Pop, Com, 2011). مانند برنامه استرالیا که برنامه توسعه جمعیتی نام دارد. بنابراین همراه با افزایش جمعیت، برنامه توسعه را هم برای آن پیشبینی میکند. نه اینکه جمعیت خود را کاهش دهد تا مسائلش حل شود! یعنی عقبگرد نمیکند!
ما باید سیاستهای افزایش جمعیت را به عنوان قطعهای از پازل توسعه ببینیم، نه اینکه روند جمعیت را به خاطر سوءمدیریت خودمان کاهش بدهیم.جمعیت کم و باکیفیت، نتیجهای است که از مقدمه اول (که ما جمعیت زیاد و بیکیفیت نمیخواهیم) گرفته میشود. در حالی که این نتیجه غلطی است، باید گفته شود ما جمعیت بالا و با کیفیت میخواهیم. توسعه بدون جمعیت امکانپذیر نیست!
محور پنجم: ضرورت رسیدگی فوری به مسأله جمعیت
نقل قول: درست است. انجام این طرح مستلزم بودجه کلانی است. بنابراین با توجه به اینکه در حال حاضر وضعیت اقتصادی کشور در شرایط بحرانی است، باید سؤال کرد که آیا این طرح توسط اقتصاددانان بررسی شده است؟ هزینههای هر ماده از طرح چقدر است؟ آیا با صرف هزینهها به نتیجه مطلوب و موردنظر دست مییابیم؟ اگر پاسخ به این سؤالات منفی است، بهتر است در تصویب قانون تامل بیشتری داشته باشیم. طرح را برای ارزیابی به کارشناسان بسپاریم و سپس با اصلاح و تدوین طرح جامع و کامل آنرا به تصویب برسانیم.
معمولا برنامههای جمعیتی در میانمدت جواب میدهند بنابراین اگر حتی یکسال دیگر هم صبر کنیم و برنامه درستی تدوین کنیم که هزینه کمتری در بر داشته باشد یا حتی اگر هزینهبر است در جهت صحیح و کارشناسی اجرا شود، برای کشور مفیدتر است. همانگونه که گفتم نتایج تحقیقات نشان میدهد وضعیت جمعیت در کشور اورژانسی نیست و قرار نیست در سالهای آینده بحران جمعیتی داشته باشیم. صبر و تامل قانونگذاران و سیاستگذاران برای تدوین قانون جامع جمعیتی در کشور نهتنها لازم است بلکه وظیفهای ملی است.
پاسخ: اولاً مسأله فوریت دارد! از این جهت که اگر اکنون فکری نشود، 3 دهه بعد، با جامعهای سالخورده مواجه خواهیم شد. جمعیت، به اذعان خود استاد محترم امری نیست که سریع جواب دهد و لذا میبایست زودتر برای آن فکری کرد.
ثانیاً صبر و تأمل در هر کاری صحیح است! اما به قول کاهن(Kahn ، 1969)که از متخصصان برنامهریزی است، یکی از اصول برنامهریزی، سرعت و عدم فوت وقت است! یعنی اگر استاد محترم میفرمایند این کاری که در حال انجام است، ناپخته و عجلهای است، خب! برای انجام صحیح و سنجیده کار زمانی تعیین کنند و بگویند چقدر زمان لازم داریم تا برنامهای سنجیده بیرون بیاید! و در این زمینه کمک کنند و طبعاً زمان تدوین برنامه نباید اینقدر طول بکشد که اصل مسأله فوت شود.
محور ششم: نباید حل مسأله جمعیت را به حل شدن مسألهای بزرگتر واگذار کرد!
نقل قول: همانگونه که قبلا هم ذکر شد، برنامههای جمعیتی باید در جهت تامین نیازها و خواستههای مردم باشد. مردم تمایل به ازدواج و فرزندآوری دارند ولی بهدلیل نا امنی اقتصادی ازدواج و فرزندآوری خود را به تاخیر انداختهاند. بخشی از کاهش باروری نیز به خاطر شرایط مقطعی و وضعیت بد اقتصادی حاضر است. دولت میتواند زمینههای رونق اقتصادی را فراهم کند و جوانان را در تشکیل خانواده حمایت کند و همین امر میتواند پایین بودن باروری را جبران کند.
پاسخ: این هم حرف دقیق و درستی است که بخشی از مردم با حل مشکل اقتصادی فرزند بیشتر خواهند آورد. اما باید دقت کرد دچار خطای رایج سیاستگذاری در کشور نشویم که حل یک مشکل اجتماعی را به حل مشکلی هماندازه یا بزرگتر از آن موکول کنیم و حل مسأله جمعیت را به حل مسأله اقتصاد که خود اگر سختتر از اولی نباشد آسانتر نیست، موکول کنیم. مسأله جمعیت عوامل متعددی دارد از جمله اقتصاد. تغییر باورهای مردم همانطور که دکتر هم اشاره کردند نقش تعیینکنندهای دارد. بنابراین کارهای فرهنگی، بویژه سبک زندگی، در این زمینه هم میتواند بخش قابلتوجهی از مسأله را حل کند.
* استادیار گروه برنامهریزی اجتماعی
و توسعه منطقهای دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
منابع--------------------------------
1ـ آموزشگران دانشگاهی(کادر آموزشی) تمام وقت و پارهوقت دانشگاهها و مراکز آموزشعالی برحسب جنس (1389)، بازیابی از مرکز آمار ایران- سامانه سالنامه آماری
http://salnameh.sci.org.ir/TableShow/printversion.aspx
2ـ پایگاه اطلاعرسانی حوزه (1386، فروردین و اردیبهشت). بازیابی از گفت و گو با دکتر ملک افضلی درباره برنامه کنترل جمعیت در کشور: http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/0/6661/78725
3ـ پایگاه خبری بانکداری الکترونیک. (5/9/1392)، بازیابی از http://ebinews.com/news/65056
/ نرخ - رشد- جمعیت - تا- 20- سال-دیگر- صفر- میشود
4. Department of Sustainability Env., Water, Pop, Com. (2011). Sustainable Australia – Sustainable Communities; A Sustainable Population Strategy for Australia. Retrieved from
http:// www. environment.gov.au/system /files/resources/6944262c-e3de-4b70-9e09-e3e75668ce63/files/population-strategy.pdf
5. Kahn, A. J. (1969). Theory and
Practice of Social Planning. New York: Russell Sage Foundation.
6. National Demographic strategy of the republic of Bulgaria 2006-2020. (2006). Retrieved from http://www.mlsp.government.bg/bg/docs/demography/Dem.%20Strategy_ENG.pdf
7. Population Division, D. (2004). World Population to 2300. New York: United Nations.
8. Postsecondary Teachers. (2014-15 Edition). Retrieved January 2014, from Bureau of Labor Statistics, U.S. Department of Labor, Occupational Outlook Handbook: , on the Internet at http://www .bls.gov/ooh/education-training-and-library/postsecondary-teachers.htm
9. Weimann, G. (1994). The influentials: People who influence people. Albany: State University of New York Press.
منبع: وطن امروز