به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، بعد از تجاوز وحشیانه رژیم صهوینیستی به نوار غزه، سکوت مجامع حقوق بشری در قبال جنایات این رژیم موجب حیرت ناظران سیاسی شد. مجامع حقوق بشری که هر چند روز یکبار به یک بهانه واهی ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده و قطعنامه علیه آن صادر میکنند و تمام قوای رسانهای خود را علیه نظام جمهوری اسلامی به کار میبرند.
به نظر میرسد خالی از لطف نباشد که به بازخوانی بیانیه حقوق بشری پارلمان اروپا علیه ایران بپردازیم تا با تحلیل چرایی صدور اینگونه فضاسازیها، راهبرد دنیای استکبار در قبال ایران در زمینه حقوق بشر مشخص شود.
مدت زیادی از رفت و آمدهای سیاسی سیاحتی هیأتهای سیاسی اروپا به ایران نگذشته بود که پارلمان اروپا ییانیهای را علیه ایران تصویب کرد.
غیردموکراتیک خواندن انتخابات ایران، متهم کردن جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر، انتقاد از اجرای احکام اسلامی مانند قصاص، دفاع از آشوبگران حوادث سال 88 و گذاشتن پیش شرط "دیدار با مخالفان نظام" برای سفر هیأت های اروپایی به ایران، از مهمترین محورهای این قطعنامه بود.
سوال اساسی که ذهن هر مخاطبی را به خود مشغول میکند این است که صدور چنین قطعنامهای با وجود رویکرد جدید سیاست خارجی دولت و پیگیری سیاست تنش زدایی و اثبات مجدد حسن نیت ایران در پیگیری مذاکرات
هستهای چه معنایی دارد؟
برای پاسخ به این پرسش با نگاهی به تحولات بینالمللی به این نتیجه میرسیم که غرب شیوه جدیدی را برای مداخله در امور ایران پیش گرفته که شباهتهایی با مدل رفتار غرب در اوکراین دارد که شاید بتوان از آن به مدل "ااوکرانیزه کردن ایران" تعبیر کرد. نقشه راه این مدل در قطعنامه پارلمان اروپا علیه ایران طراحی شد که هسته اساسی این راهبردها را میتوان در چند مورد خلاصه کرد
یک؛ حضور فیزیکی و رودرروی سیاستمداران غربی در متن تحولات اعتراضی کشورها از روشهای جدیدالاختراع غربیها است. آنان به این نتیجه رسیدهاند که باید سریعترین راه را برای براندازی نظامهایی که از غرب فاصله دارند، انتخاب کنند به همین خاطر دیگر منتظر سیاستهای پشت پرده نمیمانند و عملا با حضور فیزیکی در عرصه تحولات سعی در تسریع به نتیجه رساندن فرآیندخودساخته دگرگونی نظامهای سیاسی هستند.
این سیاست علنا با حضور مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و مک کین آمریکایی در جمع معترضان اوکراینی به کار گرفته شد. ردپای تقلید ناقص و ناشیانه این روش را اخیرا در سفر اچندی قبل هیأت پارلمانی اروپا و کاترین اشتون
به ایران و دیدار آنها با فعالین فتنه 88 شاهد بودیم.
دو؛ غرب به دنبال تقویت و توانمندسازی جناح معترض به نظام اسلامی ایران است. ضربات سنگینی که مردم بعد از وقایع سال 88 در دفاع از انقلاب اسلامی خود به جریان اپوزیسیون نظام وارد کردند، این جریان را دچار یاس، ناامیدی، پراکندگی و ضعف کرده است، که این موضوع برای دشمنان این انقلاب بسیار سنگین تمام شده است.
به همین دلیل زیر پوشش قطعنامه حقوق بشری و حمایت از زندانیان سیاسی و گذاشتن پیش شرط دیدار با چهرههای اپوزیسیون نظام در سفر هیأتهای اروپایی به ایران به دنبال امیدافزایی، ترمیم، تقویت و جهتدهی این جریان در حال احتضار هستند. سقف مطالبه غربیها از خودترمیمی و بازیافتن توان جریان مخالف انقلاب اسلامی، تغییر در ساختار نظام و کف توقعات آنها استفاده از این طیف برای فشار به سیستم حکومتی برای امتیازگیری بیشتر غرب در مصاف هستهای با ایران است.
سه، از طرف دیگر روند مذاکرات هستهای به سمتی میرود که آمریکا دیگر توجیهی در افکار عمومی جهان برای ادامه تحریمها علیه ایران ندارد، بدین ترتیب پارلمان اتحادیه اروپا به منظور جاده صاف کردن برای آمریکا در جهت ادامه فشارها علیه ایران به بهانهتراشی در زمینه حقوق بشر میپردازد.
در این بازی از پیش طراحی شده، طوری تقسیم نقش شده که آمریکا آغازکننده فشارها علیه ایران جلوه نکند تا به زعم خود فرصت گفتگو با ایران را از دست ندهد، اما از طرفی بتواند با ژست خیرخواهانه جهت تحقق توقعات حقوق بشری اروپا فشار تحریمهای یکجانبه خود علیه ایران را ادامه دهد.
قطعنامه اتحادیه اروپا در حقیقت نقاب از چهره اصلی دعوای ساختگی هستهای غربیها با ایران کنار کشید و نشان داد که در روابط جهان سلطه و ایران اصل بر دشمنی با ماهیت اسلامی انقلاب است که هر از گاهی خود را در چهرههای گوناگون تنشهای هستهای، حقوق بشری یا موشکی نمایان میکند.
در واقع عملکرد عجیب غربیها در خصوص حقوق بشر دیگر آبرویی برای آنان نگذاشته است. غربی که بخاطر دفاع از حقوق همجنسبازها در ایران جنجال سیاسی و رسانهای راه میاندازد، اکنون در برابر نسلکشی صهیونیستها سکوت اختیار کده است! بدین ترتیب باید اذعان کرد که افکار عمومی جهان، سیاسی بودن مطالبات حقوق بشری غرب را درک کرده مطلبی که امید است برخی از کنشگران سیاسی داخلی نیز به آن پی ببرند!
منبع: سراج 24