گروه ورزشی «خبرگزاری دانشجو»؛ تقریبا در همه عرصههای اجتماعی حرف از فوتبال و فوتبالیست جماعت میشود و هر کسی با هر میزان آشنایی از این رشته ورزشی تحلیل یا خاطرهای ارائه میکند، حتی زمانی هم که مینشینیم پای صحبتهای پدربزرگ ها، خاطراتی از فوتبال در زمینهای خاکی و یا تماشای مسابقات جهانی در نیمههای شب از تلویزیونهای سیاه و سفید، برایمان بازگو میکند.
به نظر میرسد که همه اهالی جامعه از میزان محبوبیت ورزش و خصوصا فوتبال در ایران آگاه باشند، این موضوع را می توان از پرداختن و دخالت سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه در این ورزش و همچنین علاقه مردم و به ویژه جوانان به دنبال کردن مسابقات فوتبال در عرصههای باشگاهی و ملی در ورزشگاهها، رسانهها و فضاهای مجازی به طور شفاف درک کرد.
محبوبیت ورزش در بین جوانان از لحاظ اینکه فرد می تواند با انجام دادن آن و یا تماشای مسابقات ورزشی، اوقات فراغت سالمی را سپری کند و همچنین انرژی مازاد خود را در این عرصه تخلیه کند، بسیار حائز اهمیت است و باید برای آن ارزش و اعتبار قائل شد؛ اما موضوع بسیار مهم دیگری که در مقوله ورزش مطرح می شود این است که ورزشکاران به عنوان کسانی که مورد اقبال جامعه هستند، به عنوان الگوهایی برای خانوادهها و جوانان در جامعه انتخاب می شوند. یعنی خانوادهها و جوانان با پیگیری اخبار ورزشکاران در عرصههای ورزشی و غیرورزشی قدم جای پای آنها میگذارند.
بهانههایی با بوی بنیاسرائیل متأسفانه هر از چندی، صداهای ناهنجاری از گوشه و کنار ورزش شنیده می شود که زوایای مخفی و پنهان فساد را در این عرصه مطرح می کند و جای بسی نگرانی دارد که این گونه مسائل در رشته بسیار پر طرفدار فوتبال بیشتر اتفاق میافتد و منجر به این میشود که صدایی به بلندی «توپ» در جامعه منعکس کند .
عدهای معتقدند از زمانی که فوتبال ما اسم حرفهای به خود گرفته است و پولهای کلان و گزاف در آن هزینه میشود، فساد را هم به دنبال خود به فوتبال وارد کرده است، اما سؤالی که ذهن را به خود مشغول میکند این است که مگر در سایر نقاط جهان، ورزش فوتبال به صورت حرفهای وجود ندارد؟ آیا در آنجا هم اینگونه مباحث مطرح میشود؟ یا اگر مطرح میشود چه اتفاقاتی به دنبالش روی میدهد؟ آیا بعد از مدتی روی آن سرپوش گذاشته میشود و یا اینکه با یک مراسمات و تشریفاتی مسأله را فیصله میدهند و «شتر به آن عظمت را نادیده می گیرند»؟
در جواب این سؤالات ذهن را به سمت کشورهای اروپایی صاحب فوتبال سوق دهیم؛ در آن کشورها هم شاهد تخلفات و فسادهایی در این عرصه هستیم، اما مشاهده میکنیم که ابتدا مسئولین نهادهای متولی در این عرصه، فساد را کشف میکنند، بعد به سراغ سرمنشأ و سرچشمه ایجاد این فسادها میروند و سپس مجازاتهای سنگین همراه با ضمانت اجرایی کارا و قدرتمند را اعمال میکنند.
نتیجه این اقدامات این می شود که حداقل و در بدترین شرایط، فساد برای مدتی از بین میرود و همچنین ریشه ایجاد آن فساد خشکانده میشود و دیگر افراد مفسد نمیتوانند قدرت و نفوذ خود را در عمق وجود فوتبال فرو کنند و اگر هم مجددا فسادی رخ بنمایاند، در هیبت غول بی شاخ و دمی نخواهد بود.
عدهای دیگر معتقدند عرصه فوتبال به این دلیل آلوده شده است که افراد غیر فوتبالی به آن وارد شدهاند و اگر تمامی سطوح کلان و خرد آن را فوتبالی ها به عهده بگیرند، دیگر ما شاهد این گونه فساد ها نخواهیم بود؛ اما مجددا سؤالاتی ذهن ما را به خود مشغول میکند که مگر در سایر نقاط دنیا و حتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس، مدیران و مسئولین سطوح کلان و میانی را صرفا افرادی تشکیل میدهند که سابقه ورزشی دارند؟ آیا فوتبال را افراد بیسواد یا کمسوادی که عمر خود را در فوتبال صرف کردهاند، به یک صنعت عظیم با درآمدهای فوق العاده نجومی تبدیل کردهاند؟ یا افرادی که دارای مدارک آکادمیک و تجارب مدیریتی و اقتصادی در سطح عالی هستند؟
جواب این سؤالات نیز واضح است، فوتبال در این کشورها در چارچوبها تعریف شده و با ساز و کار مشخص اجرایی و قانونی به حیات خود ادامه میدهد و نهاد های مسئول با همه توان در مقابل تخطی و خارج شدن از این ساز و کارهای اجرایی و ضوابط قانونی ایستادهاند و اجازه نمیدهند که فسادهای مالی و اخلاقی چهره فوتبال را کریه نمایند.
آنها خوب میدانند که چهره فوتبال، نمود نسبتا کوچکی است از فضای کلی جامعه، که هم میتواند افراد جامعه که در عرصه فوتبال فعالیتی ندارند را تحت تأثیر قرار دهد و هم جامعه جهانی با مشاهده پاک یا ناپاک بودن فوتبال در یک کشور، نسبت به فضای کلی اجتماعی و فرهنگی آن جامعه قضاوت کنند.
حکایت همچنان باقی است...
متأسفانه در فضای فوتبالی ما، در بازههایی از زمان، یک شخصیت مطرح یا گمنام که در فضای فوتبال تنفسی داشته است، موضوعاتی را مطرح میکند که دود از کله جامعه بلند می شود و البته فشار عدهای هم به نقطه جوش می رسد (شاید از ترس دامن گیر شدن یا شاید هم از روی دلسوزی به خاطره ناپاکی ها)، جای تأسف دارد، موضوعاتی که مطرح می شود تقریبا از بالا تا پایین ساختار فوتبال را به نوعی آلوده نشان میدهد.
به طور مثال یک روز درباره فساد مالی و اقتصادی یک مدیر باشگاهی، روز دیگر از نقش گسترده دلالان در جابجایی بازیکن و مربی میان باشگاهها، روز دیگر نقش مافیا در تعیین نتایج بازیها به کمک داوران! روز دیگر تحریک تماشاگران برای از کار برکنار کردن مربی یک تیم و امروز نیز صحبت از جعل سند در کارت پایان خدمت بازیکنان، دست بردن در شناسنامه و کم کردن سن، بستن قراردادهای دروغین و صوری باشگاه ها با بازیکنان و مربیان (براساس آن مالیات دریافت می شود و باید چرخ اقتصادی یک مملک بچرخد) و در خواست پول، خودرو و ... از بازیکنان جوان برای قرار گرفتن در جمع بازیکنان اصلی.
اما ابهامی که برای اهالی جامعه و علاقمندان به فوتبال پیش میآید این است که چرا بعد از مطرح شدن هر فساد، یک موج منفی در جامعه پیش میآید و همه نسبت به آن فسادها موضع می گیرند، اما بعد از مدت کوتاهی با سرپوش گذاشتن روی مسأله و یا عدم توانایی مسئولین در خشکاندن ریشه آن فساد، آرام آرام فساد مطروحه به باد فراموشی سپرده میشود؟ که در این صورت باعث می شود که فساد در عمق جامعه فوتبال ریشه بدواند و دیگر نتوان به راحتی آن را از جا درآورد؛ یا در حالت دیگر ممکن است پس از بررسی نهادهای مسئول، مشخص شود که افراد به دروغ نسبت به جامعه و فضای فوتبال افترا وارد کرده اند ولی در این حالت نیز باز یک جو و اتمسفر بازدارنده برای افراد مغرض ایجاد نمیشود تا دیگر فضای بهتان زنی و افترا از بین برود و صرفا افراد با ارائه دلیل و مدرک و سند ادعایی را مطرح کنند؟
فرستنده:مرتضی خاجی