به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، جشنواره فیلم فجر بنا به دو ویژگی قابلیت آن را دارد که به سینما، هنر، وضعیت جامعه و نیازهای آن پاسخگو باشد. اول آنکه ایام برگزاری آن هر ساله در دهه فجر و مقارن با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است و دوم آنکه سینما و به تبع آن جشنواره فیلم فجر بر اساس حکم فقاهتی و حکومتی امام راحل(ره) برای جامعه اسلامی و کشور ما مجاز و قابل استفاده است.
جشنواره فیلم فجر با برگزاری دوره سی و سوم خود در بهمن ماه سال جاری، دوباره همپا و همسن بودنش را با پیروزی انقلاب اسلامی یادآوری کرد؛ جشنواره ای که دوره اول آن در سال ۱۳۶۰ برگزار شد.
بانیان اولیه این جشنواره را با دو هدف پایهگذاری کردند: نخست به عنوان یک رخداد بین المللی سینمایی تا بتوان سینمای ایران را در سطح جهان مطرح کرد و دوم به عنوان یک تابلوی بزرگ از هنر هفتم تا حوادث داخلیِ کشور و انقلاب اسلامی را به عنوان یک الگو به معرفی تماشاچیان در سراسر جهان بگذارد.
اما با گذشت سال ها تا کنون، متاسفانه این جشنواره به چند دلیل روشن نخواسته یا نتوانسته است به این اهداف بلند در طول سه دهه برگزاری دست یابد.
چرایی فاصله گرفتن جشنواره با اهداف اولیه
برای آنانکه فرهنگ و سینما را فقط مبادله ای فرهنگی می دانند و تهاجم فرهنگی را به رسمیت نمی شناسند و برای آنانکه در فضای شبه روشنفکری، خود را محدود می بینند، واقعیت فرهنگی و هنری جشنواره فیلم فجر در حد خیلی محدود و به اندازه فعلی مطرح است.
خالی از لطف نیست چند نقطه نظر و دیدگاه خارجی و داخلی را در این باره به عنوان نمونه ارائه نماییم:
در سال۶۷ رادیو فارسیِ آمریکا بیان می کند ما با خوشحالی اعلام می کنیم که از ورود نیروهای فرهنگی و هنریِ [آیت الله] خمینی به سینما و هنر توانسته ایم جلوگیری کنیم.
بعضی این مدیریت را تحمیلی و متعمدانه می دانند و بعضی دیگر آن را اختیاری می دانند. به هر حال الگوی سینما در آن دوران سینمای اروپای شرقی قبل از فروپاشی شوروی سابق بود که در فضای روشنفکری و با تفکر چپ ارائه می شد.
به همین منوال قرار سینمای ما آن شد که به انقلاب، ارزش های آن، فرهنگ و آداب و رسوم و آنچه در متن جامعه است کاری نداشته باشد. در عوض بنا شد آنچه نقاط ضعف و معضلات اجتماعی شناخته می شد، با نگاهی به غرب و مورد پسند جشنواره های غربی جایگزین ارزشها شود.
استادی نقل می کرد، «وقتی فیلم بدوک، که موضوع این فیلم قاچاق دختران مسلمان از بلوچستانِ ایران به شیخ نشین های خلیج فارس بود، ساخته می شود؛ مدیریت وقت جشنواره کن طی یک نامه درخواست ارسال فیلم به فرانسه را می کند و با قبول مدیریت وقت فارابی، سید محمد بهشتی، این فیلم به فرانسه می رود. به فاصله یک هفته روزنامه لیبراسیون، رسانه معتبر فرانسوی می گوید: جمهوری اسلامی ایران بزرگترین سند را بر علیه خود دست ما داد! جالب تر آن است که چیزی حدود دو سال وزارت خارجه ایران درگیر پاسخگویی به تبلیغات منفی برخاسته از این فیلم در عرصه بین المللی بود.»
سیدمحمد بهشتی، رئیس اسبق بنیاد فارابی
از این دست موارد متاسفانه کم تکرار نشده و طبق گفته دست اندرکاران سینمایی، همزمان با برگزاری جشنواره های غربی، مثلا از سفارت فرانسه بدون واسطه زنگ می زدند و دستور می دادند که فلان فیلم ضد نظام را برای کن بفرستید!
فیلم های کثیف و سیاهی چون زندان زنان، آبادانیها، دایره و ... در حداقل سی جشنواره خارجی حضور یافته اند که اکثر آنها دنبال مقاصد سیاسی و نه وجهه هنری و سینمایی اینگونه آثار است. نشانه این حرف هم جوایز اهدا شده به اینگونه فیلم ها می باشد.
سوال اصلی این است که چگونه میشود سینمای جشنواره ایران آن هم پس از انقلاب، توانسته باشد بیش از هزار جایزه از محافل بین المللی دریافت کند!
تقلید از سینمای غرب شاخصه اصلی جشنواره انقلاب
در بعد دیگر، سینمای فراموش شده ارزشی و دفاع مقدس است که مفاهیم اخلاق مداری، معنویت، فداکاری، ایثار، عرفان، قهرمانی و ... در آثار آن موج می زند؛ همگان شاهد هستند که یک مورد ارسال فیلم ارزشی و دفاع مقدس از دهه شصت تاکنون به جشنواره های خارجی نداشته ایم و بهانه آنها هم این است که جشنواره ها این آثار را نمی پسندند.
بنابراین اتفاق بزرگ منفی در مورد جشنواره فجر آن بود که پس از چند دوره از بعد بین المللی خارج شد و تبدیل به یک جشنواره داخلی شد.
عدم همراهی و همسویی با جامعه و مردم، دیگر آسیب جدی جشنواره و فیلم های سینمایی ساخته شده در این مدت است. دوری از قهرمان پردازی، قصه گویی و داستان های جذاب، دوری از ابعاد مثبت و دستاوردهای کشور در این سال ها و تقلید از سینمای غرب شاخصه های اصلی جشنواره در این سال ها بوده است.
دستاورد دوره سی و سوم جشنواره چه بود؟
پس از آنکه رئیس جمهور در اظهار نظری از سینماگرانِ روشنفکر خواست از ناامیدی و تیره بینی در سینما دوری کنند، انتظار دیگری از آثار می رفت اما در عین حال در جشنواره امسال مواجه با آثاری هستیم که متاسفانه همچنان تلخ و سنگین است و امیدی از آنها بر نمی خیزد.
با برگزاری اختتامیه و تعیین جوایز روشن شد که همچنان طرفداران تفکر سیاه، غالب هستند. متاسفانه برخی فیلمسازان ایرانی برای اکران داخلی و مردم ایران فیلم نمی سازند و فروش فیلم به شبکه های خارجی رایج تر شده است.
به عنوان مثال فیلم "من دیه گو مارادونا هستم" ساخته بهرام توکلی، فیلمساز روشنفکر، که مورد اقبال هیئت داوران هم قرار گرفت، معلوم نیست چه هدفی از تمسخر حاکمیت و جامعه ایران داشته است؟!
"ایران برگر" اثر مسعود جعفری جوزانی نیز مفهوم خاصی را دنبال می کرد که بین دو طایفه درگیر در فیلم موضوع تقلب درشت نمایی می شود و گویی اشاره به کلیدواژه فتنه سال ۸۸ دارد!
یا فیلم "شکاف"، سوالی که پس از دیدن این فیلم به ذهنمان متبادر شد این بود که آیا معنی "سینمای امید" که جناب ایوبی در روزهای اول تصدی خود بر صندلی سازمان سینمایی از آن سخن به میان آورده بود، این است. اثر کیارش اسدیزاده که تهیه کننده آن، منیژه حکمت از آن به عنوان محصول سینمای خصوصی یاد کرد با چه استدلالی مقابل فرزند آوری ایستاده است. آن هم در این وانفسا که معضل پیر شدن جامعه و تشویق به توالد بیش از بیش در کانون توجهات قرار دارد.
فیلم "خانه دختر" اثر شهرام شاه حسینی که این روزها سریال شبکه سوم را هم بر روی آنتن داشت، نیز به ادامه ترویج عفت زدایی و تصویر مفاهیم ضد خانوادگی، تقابل غیرت و تعصب در خانه پدری و ... می پردازد.
این مصادیق نمونه هایی کوتاه از جشنواره ای بود که گذشت و باید دید وضعیت سینمای ایران در سال آینده با اکران فیلم هایی ارائه شده در جشنواره سی و سوم چگونه خواهد بود؛ بهتر آن است که فیلمسازان هوشیاری مردم را دست کم نگیرند.
منبع: ایران اسلامی